سرویس نقد رسانه 598/ چندی قبل در ویژه برنامه وزین «ققنوس» که از معدود برنامه های در اختیار نیروهای اصیل انقلابی است، میزگردی با حضور آقایان مسعود فراستی، علی معلم و وحید جلیلی برگزار شد و در آن، به مسائل مختلف سینما پرداخته شد. یکی از این مباحث، نقد «سینمای دولتی» بود که توسط آقایان فراستی و معلم صورت گرفت. وحید جلیلی نیز از وضعیت فعلی مدیریت دولت بر سینما انتقاد نمود، اما طرحی را برای ساماندهی و هدفمندی کمک دولتی به فیلم های مهم، تحت عنوان «مزایده سینمایی» عنوان نمود که مجالی برای بسط آن پیدا نشد.
در شب بعد اما مجری برنامه در ابتدای آن و سپس دکتر حسن عباسی، به دفاعی از این نوع سینما پرداخته و مباحث مطرح شده را مورد نقد قرار دادند و در برنامه «هفت» هفته گذشته نیز برخی از این دفاعیات مجددا تکرار شد. اما به نظر می رسد در مورد این دفاعیات، پرسش هایی مطرح باشد. پیش از طرح سوالات و انتقادات، لازم به ذکر است که سایت 598 در
یادداشتی جداگانه، جدایی کامل دولت از عرصه سینما را مورد نقد قرار داده و متن زیر، صرفاً تلاشی جهت یک گام جلوتر بردن بحث می باشد.
اولین دفاع دکتر عباسی، این بود که هالیوود تنها برای یکی از آثار انیمیشن جنگ نرم خود که بر اساس کتاب ژوزف نای ساخته شده، تحت عنوان «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟» مبلغی معادل 300 ملیارد تومان بودجه اختصاص داده است. حال آنکه کل بودجه سینمایی جمهوری اسلامی در تمام نهادها، از صدا و سیما گرفته تا سازمان بسیج، مجموعاً 300 ملیارد تومان نیست. حال در شرایط جنگ نرم که دشمن چنین مبالغ هنگفتی را به سینما اختصاص می دهد، چطور انتظار می رود که دولت جمهوری اسلامی بودجه ای را به سینما اختصاص ندهد؟
پاسخی که از طرف منتقدین سینمای دولتی به این حرف داده شده، این است که تمامی آن بودجه ها نه از طریق دولت، که بواسطه «کمپانی های خصوصی فیلم سازی» در اختیار این فیلم ها قرار می گیرند. «هالیوود» اگرچه همراه با سیاست های کلان آمریکاست، ولی بودجه آن نه از طریق مالیات مردم و پول فروش نفت، که بواسطه کمپانی های غول آسا تأمین می گردد.
ممکن است پاسخ داده شود «چه فرقی می کند؟ ما خودمان پول مردم را صرف فیلم می کنیم و آنها غیرمستقیم، مجدداً از مردم همان پول را می گیرند». اما مسأله اصلی «نفس پول گرفتن» نیست؛ مسأله «چگونگی» گردش این پول است. پولی که از طرف خود بیننده به فیلمساز داده می شود، نشانه میزان موفقیت و محبوبیت کار اوست. اما پولی که از طرف دولت می آید، صرفاً نشانه رضایت قشر معدودی از مدیران دولتی است که الزاماً هم سینماگر حرفه ای نیستند و حتی در بسیاری اوقات، ذاتاً سیاسی اند و نه فرهنگی. فروش آزاد، فیلم را در معرض امتحان قرار می دهد، اما پول دولتی، خیال فیلمساز را نسبت به جلب مخاطب راحت می کند.
دفاع دوم دکتر عباسی از سینمای دولتی، این بود که هرساله در سینمای هالیوود، حتی نمی توان 10 فیلم شاخص را نام برد و باقی آثار، پرتی هستند. حال چطور انتظار داریم تمام آثار تولیدی سینمای ایران، جزو آثار ارزشمند باشند؟ ما هرساله در میان 30 تا 60 فیلم تولیدی سینمای ایران، حدود 5 فیلم قابل توجه داریم که به نسبت هالیوود، آمار رضایت بخشی است. انتقادات از این باب است که این آمار، ارتقاء یابد، نه اینکه از دنیا عقب باشیم. ایشان ذکر نمودند: «چطور ما در یک مانور نظامی که مربوط به جنگ سخت است، حاضریم کلی هزینه مهمات بدهیم، اما در جنگ نرم هزینه ای برای مهارت پیدا کردن پرداخت نکنیم؟»
پاسخ منتقدین سینمای دولتی به این استدلال این است که بله، آنها هرسال 10 فیلم شاخص دارند، اما آن 10 فیلم Lincoln و Matrix و Avatar و Dark Knight و شجاع دل و Seven و ارباب جنگ و رهایی از شاوشنک و... اند و فیلم های برتر ما...!!! اگر از 100 فیلم، 10 فیلمآنها برتر می شوند، حداقل 50 تای باقی فیلم های خوب و قابل تماشایی هستند. اما در سینمای ایران، در طول یک سال کلاً چند «فیلم» قال تماشا (از لحاظ هنری) ساخته می شود؟ در جنگ سخت، پس از کلی آموزش کار با اسلحه و تمرینات پیاپی، یک مانور هم جهت تکمیل و تقویت نیروها برگزار می شود؛ نه اینکه بدون داشتن اولیه ترین مهارت در بکارگیری اسلحه، انبار مهمات وسیعی را در اختیار یک سرباز صفر قرار دهند. کاری که در سازمان های دولتی سینمای ما دارد صورت می گیرد، به مثابه این دومی است.
دفاع سوم دکتر عباسی این بود که مگر ما بخش خصوصی ای داریم که قادر به تأمین 200 – 300 ملیارد تومان بودجه برای یک فیلم باشد؟ عقبه تاریخی ما، داستان های شاهنامه و تاریخ اسلام و ایران هستند که همگی بودجه هایی سنگین می طلبند و اگر حمایت دولتی نباشد، امکان ساخت چنین آثاری وجود ندارد. آنها ایلیاد و اودیسه و سایر آثار تاریخی شان را فیلم کرده اند، درحالی که ما سریال وزینی درمورد شاهنامه هم هنوز نساخته ایم. وقتی آنها به ملائکه و پیامبران ما در فیلم هایشان توهین می کنند، آیا ما می توانیم با بودجه محدود بخش خصوصی جواب آنها را بدهیم؟
پاسخ این است که اگر 300 ملیارد تومان به اثری در آمریکا اختصاص می یابد، قطعاً این پول و چند برابر آن به جیب سرمایهگذار بازمی گردد. مسأله اینجاست که دلیل سرمایه گذاری دولت در یک پروژه به اصطلاح «فاخر» در ایران، صرفاً این نیست که فراهم آوردن «اولیه» این پول برای بخش خصوصی ممکن نیست، بلکه به این دلیل است که این پول دیگر قابل بازگشت نیست و «قابل بازگشت نبودن» یعنی آن فیلم توسط حداقل مردم (در سینمای ایران، حداکثر 3 درصد جامعه) دیده شده است.
ایشان در عین حال، منتقدین سینمای دولتی را معوج به یک پارادوکس دانستند؛ زیرا تمام آنها از تلویزیون دولتی و نفتی و بودجه نشریاتی که وابسته به دولت هستند ارتزاق می کنند.
پیش از پایان، یادآوری نکته ای ضروری می نماید. چندی پیش در
یادداشتی که به بهانه آسیب شناسی برنامه تلویزیونی ققنوس نگاشته شده بود، انتقادی یک جمله ای نیز بر یک موضع استاد حسن عباسی وارد شد. همین یک جمله سبب شد تا تقریباً تمام نظرات مربوط به آن مطلب، به نقد و بعضاً توهین به نویسنده متن اختصاص یابد. ابتدائاً از مخاطبین گرامی سپاسگذاریم که اینگونه موشکافانه به مطالعه و انتقاد از یادداشت های این سرویس خبری می پردازند. اما یادآور می شویم که مباحث فرهنگی، تنها و تنها با «گفتگو» و بحث پیش می روند. پایگاه 598 آمادگی کامل خود را برای درج یادداشت های مخاطبین گرامی در نقد مطالب سایت اعلام می دارد و از اهل دقت و نظر دعوت بعمل می آورد تا برای پیشبرد اینگونه موضوعات، وارد بحث و گفتگو شوند.