اين روزنامه با اشاره به كتاب يكي از مشاوران دولت اوباما تحت عنوان ملت اضافي
نوشت: ولي نصر (عضو شوراي روابط خارجي) دو سال در دولت اوباما كار كرد و بعد رئيس
دانشكده مطالعات بين المللي دانشگاه جانز هاپكينز شد. او در كتاب «ملت اضافي»
تصويري ويران شده از سياست خارجي دولت اوباما نشان مي دهد كه از انتخاب هاي سخت در
ديپلماسي پرهيز و اغلب به ملاحظات فرعي ختم شده، و توسط «گروه كوچكي از مشاوران كم
تجربه كاخ سفيد» هدايت مي شد.
اين روزنامه مي نويسد: نصر كه يكي از مورد احترام ترين مقامات آمريكا در مسائل
خاورميانه است مشاور ارشد ريچارد هولبروك، فرستاده ويژه اوباما به افغانستان و
پاكستان تا پيش از مرگ او در دسامبر 2010 بود. از آن زمان به بعد و بعدها به عنوان
يك ناظر، نصر به اين نتيجه رسيد كه هدف اصلي سياست هاي اوباما «اين نيست كه تصميم
هاي استراتژيك بگيرد بلكه افكار عمومي را راضي كند.» آمريكايي ها مي خواستند از جنگ
هاي بزرگ خلاص شوند و ردپاي كمتر در دنيا داشته باشند. راجر كوهن گزارشگر نيويورك
تايمز مي افزايد: «ملت اضافي» كتاب مهمي است در حالي كه جان كري براي شغل جديدش به
وزارت امور خارجه وارد مي شود. اين كتاب نشان مي دهد كه از هنر ديپلماسي- با بده
بستان هاي سختش- فاصله گرفته و به سمت سياست خارجه اي رفته ايم كه از وزارت دفاع،
سازمان هاي اطلاعاتي و محاسبات سياسي كوتاه مدت نشات گرفته است. رئيس جمهور را به
خاطر زيگزاگ رفتن از كابل تا بيت المقدس، مسئول مي داند. نشان مي دهد وزارت خارجه
قدرتش را از دست داده و نزول آمريكا را به تصوير مي كشد كه بيشتر از آن كه تحت
تأثير ظهور ديگر قدرت ها باشد، تحت تأثير «تناقض» است كه اقتدار حاكميت آمريكا را
زير سؤال» برده است.
اين روزنامه آمريكايي نوشت: در مورد ايران، نصر نشان مي دهد كه اوباما نسبت به
هرگونه توافقي بر سر برنامه هسته اي شديداً دمدمي مزاج است. به گفته او «فشار، خود
تبديل به يك نتيجه شده». سياست دوگانه تحريم هاي سخت همراه با تلاش براي ديپلماسي
«حتي دوگانه نبود. متكي به يك مسير بود، و آن فشار بود.» حقيقت اين بود كه «تعامل
فقط پوششي بود براي مجموعه اي از اقدامات خراب كارانه، فشارهاي اقتصادي و جنگ
سايبري.» فرصت ها براي شروع ديپلماسي گام به گام كه باعث شود ايران به ازاي لغو
تحريم ها از اورانيوم غني شده در غلظت پايين اش بگذرد، از دست رفت. تهران بايد چه
نتيجه اي مي گرفت وقتي كه «مجموعه سه دور اصلي مذاكرات ديپلماتيك اين بود كه آمريكا
به ازاي برنامه هسته اي ايران، چند تكه قطعه هواپيماي كهنه بدهد؟»
نيويورك تايمز همچنين با اشاره به آشفتگي سياست خارجي آمريكا در زمينه بحران
افغانستان نوشت: تناقض سياست خارجي دولت اوباما در هيچ جا به اندازه افغانستان بارز
نبود. اوباما ده ها هزار نيرو اضافه كرد كه ثابت كند ترسو نيست و بعد تاريخ خروج را
تعيين كرد كه نشان دهد جنگ افروز نيست. تفنگداران كشته شدند؛ اما براي كسي مهم
نبود. او هولبروك را به عنوان نيروي اصلي اش فرستاد اما كاري كرد كه «هرگز قدرت
انجام ديپلماسي را نداشته باشد». پيام اوباما به حامد كرزاي رئيس جمهور افغانستان
اين بود؛ «فرستاده ويژه من را ناديده بگير.» اقدام كاخ سفيد عليه هولبروك يك «تئاتر
مضحك» بود. «هولبروك در كنفرانس هاي ويدئويي اوباما با كرزاي حضور نداشت و زماني كه
اوباما به افغانستان رفت از همراهان رئيس جمهور حذف شد.» به نظر مي رسيد كاخ سفيد
«بيشتر مايل بود هولبروك را پايين بياورد تا اينكه سياستگذاري درست انجام دهد.»
نيويورك تايمز تصريح مي كند: ديپلماسي مرد. مذاكرات جدي با طالبان و دعوت ايران به
مذاكرات درباره آينده افغانستان- قدم هاي جسورانه اي كه هزينه سياسي داخلي به دنبال
داشت- پيش نرفت. استفاده از تجارت به عنوان يك راه ارتباطي، توجه زيادي جلب نكرد.
در مورد اسرائيل و فلسطين هم مثل ايران، اوباما با نظرات تازه اي شروع كرد اما
بعداً عقب نشيني كرد. او سعي كرد جلوي گسترش شهرك سازي هاي اسرائيل را بگيرد. اما
وقتي معلوم شد كه هزينه داخلي آن برايش زياد است، تسليم شد. نتيجه اين شد كه بي هدف
رها شد.