ولی چند سوال ذهن من رو مشغول کرده:
آیا عرف زن ایرانی مسلمان است که وقتی با همسرش اختلاف پیدا می کند (حتی سر بزرگترین مساله) بدون تامل و بلافاصله حرف طلاق را بزند؟
آیا عرف مادر زن های ایرانی است که وقتی دخترشان دچار اختلاف باهمسر شد تمام حرمت ها را زیر پابگذارند و در توهین کردن به داماد چیزی را فرو نگذارند و مشوق دخترشان برای طلاق باشند؟
آیا عرف خانواده های مسلمان ایرانی است که عکس آتلیه شب عروسی فرزنداشان به چه بزرگی بر دیوارهای پذیرایی خانه هایشان باشد وهرروز و شب چشم هرنامحرمی به آن بیفتد؟
و یک سوال از شما: اگر بهزاد داستان قبل از ازدواج با بهار با ارغوان یک رابطه دوستی و نامشروع داشت ولی منجر به ازدواج نمی شد پذیرش این مساله برای بهار و خانواده ش راحت تر نبود؟!!!
خب چرا باید در خانواده های ما تحمل ازدواج دوم از رابطه ی حرام سخت تر باشد؟ چرا ازدواج عیب و گناه غیرقابل بخشش هست اما اگر رابطه دوستانه داشتن می شه از آن گذشت کرد و همسر را بخشید؟
این چه فرهنگی ست که به مردم القاء می کنید؟
یعنی اگر روزی شوهر یک زن ایرانی دچار این عمل شد و در گذشته یا آینده یک ازدواج داشت باید به بنیان خانواده ش هیزم و آتش بریزد؟
می دانم که این نوع حرف زدن من ممکن است با انتقاد شدید خانم های وبلاگ نویس مواجه می شود اما من آمده ام اینجا به عنوان یک زن ایرانی مسلمان بگویم:
قبول دارم که کشته ترین ضربه برای احساس یک زن این است که بداند یگانه قلب همسرش نبوده...ولی اینگونه نیست که بروز حوادث اینچنینی به راحتی بتواند فکر طلاق را در ذهن یک زن ایرانی بیندازد چه برسد به اینکه به زبان بیاورد
.
.
.
خواهشم این است: منصفانه قضاوت کنید نه اینکه به رابطه خودتان باهمسرتان فکر کنید و قضاوت کنید
ای کاش برای همه ی خط قرمزهای الهی یک دهم ازدواج موقت تعصب داشتیم