به گزارش 598، جواد شمقدری در گفتوگو با ایلنا در خصوص چهار سال مدیریت
خود در حوزه سینما و مشکلات پیش آمده توضیحاتی ارائه داده است. بخشهایی از
صحبتهای رئیس سازمان سینمایی را در ادامه میخوانید.
- ریل گذاری
را دوستانی طرح کردند که یازده سال مدیریت سینمای کشور را از ابتدای انقلاب
برعهده داشتند حتی در اظهارنظری گفتند ما چنان ریل گذاری کردیم که هر مدیر
جدیدی بیاید تنها لوکوموتیو ران خواهد بود و مجبور است در ریل ما حرکت
کند. براساس این حرف از پیش گفته شده اعلام کردیم که ما به دنبال این هستیم
که لوکوموتیو ران نباشیم و آمدیم تا ریل را تغییر دهیم و دائم از ما سوال
میشد چه تغییری میخواهید بدهید که ما در جواب میگفتیم از اینکه سینمای
ایران در مسیری حرکت کند و سازماندهی شود که بیتوجه به حرکت کلی انقلاب و
نظام باشد؛ خارجش کنیم تا با آرمانها و برنامههای نظام و انقلاب همراه
شود.
- اینکه انقلاب مسیر خودش را برود و سینما هم مسیر دیگری را
برود، درست نیست. ما چنین فرآیندی را قبول نمیکنیم و معتقدیم سینما باید
دوش به دوش نظام حرکت کند به دلیل اینکه مسئولیت حوزه سینما و فرهنگ را
کسانی برعهده دارند که آدمهای روشنفکر و نخبهای هستند. چه بسا اینها
پیشروی مسیر انقلاب باشند لذا به دنبال سینمایی هستیم که فیلمسازان و
متفکرین آن و کارگردانش پیشروی حرکت مردم در عرصه نظام و انقلاب باشند. نه
اینکه کاملا بیگانه باشند و در شرایط مطلوبتر فقط دنباله رو باشند.
-
ریل گذاری ما ناظر به این تغییر حالت بود وقتی این مسئولیت را برعهده
گرفتیم تجربه بیست و هشت ساله در این عرصه داشتیم و حداقل در چهار سال
مشاورت هنری سعی کرده بودم براساس شناخت دقیق راهکارها را روی کاغذ بیاورم
و توجیه و نقشه راه برای آنها داشته باشیم. زمانی که در سال 88 در دولت
دهم این اتفاق افتاد طبیعی بود که دستمان پر بود و به راحتی توانستیم کار
را شروع کنیم و شاهد هستید در ابتدای سال 89 دفترچه سیاستهای ده ساله را
برای سینمای ایران تدوین و ارائه دادیم و همان جا اشاره کردیم که این
سیاستهای ده ساله به این معنا نیست که وحی منزل است و تغییر نمیکند اما
میتوانیم این تاکید را داشته باشیم که بیش از 80 درصد این برنامهها و
سیاستها باید اجرا شود و 20 درصد به اقتضای زمان ممکن است تغییر کند.
-
کاری را که شروع کردیم محورهای متعددی میتوان برای آن دید. میتوانم به
دو سه مورد به صورت کلی اشاره کنم. اول اینکه ما تلاش کردیم تا سینما از
مونوپل یک گروه خاص خارج شود. البته من زمانی تعابیری برای این گروه خاص
داشتم به عنوان شاهنشینها که فکر میکنم بهترین مفهومی است که مطلب را
میرساند الان هم میتوانم تاکید کنم که تلاش کردم تا شاهنشینها از
شاهنشینی پایین بیایند و در کنار دیگران قرار بگیرند و فکر میکنم امسال
در جشنواره فیلم فجر شاهد آن بودیم.
- در جشنواره فیلم فجر امسال
میبینید هرکسی که قابلیت داشت و اراده کرد فیلم ساخت و در این جشنواره
شرکت کرد و ممکن است اسم بعضیها هم نباشد و نتوانستهاند امسال فیلم
بسازند. یعنی ما وجه حمایتی که در سینمای ایران است را سعی کردیم با عدالت و
برنامه توسعه دهیم و پخش کنیم و دراختیار همه قرار دهیم. دلیلی ندارد
سالها بگذرد و این شاهنشینها از این رانتها برخوردار شوند و یک گروه
بزرگی هیچگاه دستشان به این حمایتها نرسد. ما سعی کردیم کمی این معادله
را بهم بزنیم.
- در هالیوود هم که 700 فیلم ساخته میشود تنها 100
فیلم آن گل میکند و 600 فیلم دیگر در ذهن کسی نمیماند و مطرح نمیشود.
یعنی فقط یک هفتم فیلمها قابل توجه است، اما در سینمای ایران ضریب ما
بیشتر است یعنی حداقل یک سوم فیلمها در سینمای ایران به نوعی قابل توجه
است. ممکن است دوسوم هم مورد توجه قرار نگیرد اما درمقایسه با کشورهای دیگر
که تولیداتشان در سینما بیش از 100 فیلم است، این نسبت ضریب خوبی است.
-
گاهی اوقات از دوستانی که در حوزه سینما کارشناس هستند دیالوگهایی را
میشنوم که خیلی تعجب میکنم یا از دنیا اطلاع ندارند یا اگر اطلاع دارند؛
خود را به بیخبری میزنند و تنها میخواهند انتقادکنند. بالاخره ما
الگویمان کجاست؟ یک جا را باید به عنوان الگو معرفی کنیم. ما جزو کشورهایی
هستیم که تولیدمان انبوه است و همچنان معتقدم به تولید 300 فیلم در سال
باید برسیم و این ظرفیت را داریم. کشورهایی که مثل ما تولیدات فراوانی
دارند مثل فرانسه که درحدود 250 فیلم در سال میسازد و آمریکا که در سال
700 فیلم میسازند. جریان آنها چگونه است؟ آیا خبر داریم؟ در فرانسه اگر
250 فیلم ساخته میشود تنها 90 فیلم اکران میشود یعنی 160 فیلم آن اکران
نمیشود و این چیزی است که همه میدانند.
- سال گذشته که من به
ایتالیا رفته بودم؛ با یکی از مدیران سینمایی آنجا که شبیه به فارابی ما
بود؛ صحبت میکردم. میگفت تقریبا دو سوم فیلمهای سینمایی که ما میسازیم
تنها برای این است که پوزیشن تولید فیلم سینمایی را نگهداریم و میدانیم که
فیلمها اکران نمیشود و به فیلمسازان گفتیم که اگر اکران نشد، فیلم را در
شبکههای تلویزیونی نمایش میدهیم. بنابراین همیشه میتوان گفت کشورهایی
که تولید فراوانی دارند؛ تقریبا نسبت بین یک سوم تا 50 درصد بیشتر اکران
نمیشود. در آمریکا هم به همین شکل است و همه 700 فیلم اکران نمیشود و
حداقل 250 فیلم بعداز پایان ساخت وارد شبکه نمایش خانگی میشود و 100 فیلم
در شبکه تلویزیونی نمایش داده میشود و رقابت اصلی برای اکران بین نیمی از
فیلمهاست. اما ما باید الگوی بومی خودمان را درست کنیم.
- زمانی که
فیلمساز بدون آنکه نیاز به امکانات ما داشته باشد، فیلم میسازد، ممکن است
فکر کند نیازی به پروانه ساخت ندارد زیرا امکانات دیجیتال در دسترس است.
ضمن اینکه چند فیلم بود که به جشنوارهها ارائه شدند اما پروانه ساخت
ندارند البته امسال به عنوان گام اول گفتیم هر فیلمی که پروانه ساخت،
نگرفته است در جشنواره نمیآوریم. اما برای اکران تلاش میکنیم اگر شانسی
داشت به آن پروانه نمایش بدهیم تا اکران شود.
- باتوجه به شرایط
جهان؛ معتقدم میشود فرآیند الزام اخذ پروانه ساخت را به نوعی حذف کرد و
پروانه ساخت را برای پروژههایی درنظر بگیریم که میخواهند از یارانه دولتی
استفاده کنند تا کسی که میخواهد با بودجه خودش فیلم بسازد، بتواند بدون
پروانه ساخت فیلمش را بسازد. البته میدانیم ازنظر اجرایی و استفاده از
موقعیتهای مختلف اینها نیاز به اخذ مجوز دارند. اما اگر به ارشاد و
سازمان سینمایی بیاید؛ ما میگوییم نمیدانیم شما دارید چه کار میکنید و
باید مطلع شوم و همین ضرورت مطلع بودن دوباره پروسه پروانه ساخت را برایش
باز میکند.
- پروژههایی که بخواهد سرمایهگذاریهای خارجی را جذب
کند حتما باید پروانه ساخت بگیرد و اینها تفکیکشان دقیق باید باشد. یعنی
اگر پروژهای با سرمایه گذاری شخصی است یعنی فیلمساز بیاید و بگوید من
میخواهم با این بودجه فیلم الف را بسازم و این بودجه را خودم تهیه میکنم و
بودجه آن را از فلان حامی میگیرم یعنی منبع مالی آن شفاف باشد میتوانیم
به او اجازه دهیم تا فیلم را بدون پروانه ساخت بسازد اما اگر بخواهد از ما
حمایت بگیرد ما باید بدانیم دارد چه کار میکند و پروسه پروانه ساخت جلوی
او باز میشود اما در دو حالت حتما باید پروانه ساخت بگیرند. یکی آنهایی
که میخواهند از یارانهها و حمایتهای دولت استفاده کنند و یکی هم آنها که
تولید مشترک داشته باشند و از سرمایههای خارجی کمپانیها و موسسات و
مراکز دیگر استفاده کنند هم باید پروانه ساخت بگیرند.
-ما فکر
میکنیم شرایط یک فیلم ممکن است در جایی بین مخاطب ایرانی و خارجی متفاوت
باشد و در جاهایی هم همپوشانی دارد. یک فیلم برای مخاطب خارجی و ایرانی خوب
است اما یک فیلم تنها برای مخاطب ایرانی خوب است و فیلمی هم تنها برای
مخاطب خارجی خوب است. این تعریفی است که وجود دارد. مثل فیلم «خرس». البته
این فیلم برای مخاطب داخلی هم خوب است، اما باید اصلاحاتی روی آن انجام شود
زیرا این فیلم متعلق به خانواده ایثارگران و شهداست و ممکن است آنها
معترض شوند.
طبیعی است که آنها اعتراض کنند و ما حق اعتراض را
برای آنها پذیرفتهایم به خاطر اعتراض آنها از فیلمساز خواستیم این فیلم
را تا اصلاح نکرده به شبکه اکران عمومی وارد نکنیم اما در خارج از مرزها
هیچ مشکلی پیش نمیآید زیرا اکثر کشورها درگیر جنگ بودهاند و مصیبتهای
جنگ را خیلی بیشتر از ما لمس کردهاند و با آن ارتباط میگیرند و هیچ نکته
منفی در ذهن آنها شکل نمیگیرد. اما برای نمایش در داخل کشور بدیهی است
اگر خانواده شهدا معترض باشند ما موظف هستیم حق آنها را رعایت کنیم و نظر
آنها را جلب کنیم. در گذشته یک رویهای وجود داشت که یا همه فیلمها را
رها میگذاشت و یا مجموعهای از فاکتورها را باهم بکار میگرفت و برای هر
نوع نمایشی آن را اعمال میکرد.
-اینکه فیلمسازی در جریان تولید
فیلم از مرحله جذب سرمایه تا نمایش در بخشهای مختلف دچار جرم میشود،
فرآیند دیگری است. این جرمها دیده میشود و یادداشت میشود و شاید در
همان برهه از زمان لازم نباشد برخورد شود. فکر میکنم هر کسی دوست دارد
پرونده سالمی داشته باشد و آیندهاش تضمین شده باشد لذا از همه فیلمسازان
خواهش میکنم تا تلاش کنند از رفتارهای غیرقانونی که به عنوان جرم تلقی
میشود پرهیز کنند و اگر ناخواسته کارهایی را کردهاند آن را پاک کنند.
مواردی بوده که فیلمساز متوجه نبوده که نیاز به مجوز دارد و لازم است
خودشان گزارش دهند و الا تمام عوامل اعم از بازیگر، کارگردان، سرمایهگذار
زمانی که در یک فرآیند غیرقانونی کارهایی را انجام میدهند در سوابق آنها
باقی میماند.
- بخش بزرگی از این اعتراضات و مقابلههایی که زمان
ریاست من در سازمان سینمایی شکل گرفت برمیگردد به جریان ریلگذاری که مطرح
شد. یعنی وقتی شما افرادی را که عادت کردهاند در مناصب تصمیم گیری باشند؛
کنار میگذارید آنها اصطکاک ایجاد میکنند و تلاش میکنند به جریان
مدیریتی جدید ضربه بزنند لذا از هر ظرفیتی استفاده میکنند و این ظرفیتها
شکلهای مختلفی داشته است. یکی از این ظرفیتها این است که از حساسیت جامعه
و غیرتهای دینی مردم سوء استفاده کنند و اینکار را هم انجام دادند البته
ما هم پیشبینی میکردیم که ممکن است چنین اتفاقی بیافتد اما چون به کارمان
معتقد بودیم سعی کردیم در اصول و مسیر خودمان بمانیم و مقاومت کنیم البته
سعی کردیم لغزشهایی را که وجود دارد اصلاح کنیم و در جشنواره فیلم فجر
امسال تا حدودی شاهد این اصلاحات بودید.
- در رابطه با اسکار چندبار
گفتهام زمانی که قرار بود مسئولیت سینمایی آن زمان را برعهده بگیرم از
آقای احمدینژاد پرسیدم اگر بخواهید در یک جمله من را نصیحت کنید چه
میگویید ایشان گفتند برو سینمای ایران را بینالمللی کن و من گفتم اولین
گام این است که اسکار بگیریم و او گفت خوب اینکار را انجام بده و این اتفاق
افتاد.
خیلیها در این سی سال تلاش کردند اسکار بگیرند اما موفق
نشدند اما الان شد. آن سال که «جدایی نادر از سیمین» جایزه اسکار را گرفت
میشد فیلم دیگری به جشنواره جهانی برود و اسکار نگیرد و «جدایی نادر از
سیمین» میتوانست در فجر انتخاب نشود و اگر انتخاب میشد میتوانست جایزه
نگیرد. اینها یک برنامهریزی بوده است. وقتی شما در عرصه بینالمللی
میروی و میخواهی جایزه بگیری قطعا نمیتوانی با شاخصهای خودت عمل کنی و
طبیعی است که بتوانی با شاخصهای آنها عمل کنی، اما برای ما این مهم بود
که با شاخصهای آنها عمل کنیم اما منافع ملی مارا زیر سئوال نبریم.
-
در فرآیند اسکار فیلمی انتخاب شد، رفت و حمایت شد. برنامهریزی شد اما
بعضیها منکر هستند و میگویند برنامهریزی شده نبود، تصادفی بود. آنها
ممکن است خلقت و هستی را هم تصادف بدانند البته آنها در خیالات خودشان سیر
میکنند. بیایند ببینند در کجا میتوان در راستای خلقت تصادفی کار کرد و
به جایی رسید. ممکن است بر حسب تصادف به تنایج اولیه برسید، اما یک قله را
هدف گرفتن و به آنجا رسیدن هیچ وقت بر حسب تصادف اتفاق نمیافتد. ما طراحی
کردیم و حتی لابیگری کردیم تا این اتفاق بیفتد و برای همه ایرانیان مهم
بود که یک فیلم ایرانی اسکار بگیرد. فیلمساز برای ما مهم نبود بلکه مهم این
بود که فیلم از سینمای ایران جایزه بگیرد.
- ما مطمئن بودیم که
بعداز گرفتن اسکار برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» در سال بعد بعید است که
به ایران جایزه اسکار بدهند و ما کم داریم که یک کشور در دوسال متوالی
جایزه بگیرد ضمن آنکه شاخصهایی که برای حضور فیلم «یه حبه قند» در اسکار
مورد نیاز بود، وجود نداشت یعنی باید حداقل نیمی از آکادمی اسکار فیلم را
ببینیند در حالی که فیلم «جدایی نادر از سیمین» این شرایط برایش مهیا بود.
-فیلم
«یه حبه قند» بهرغم اینکه از لحاظ فرهنگی و هنری دارای جذابیتهایی بود،
اما شانس اینکه در اسکار موفق شود پایین بود. البته این دلیلی نبود که فیلم
را به اسکار ندادیم بلکه در آن شرایط این حداقل کاری بود که با توجه به
توهینی که به پیامبر اعظم(ص) شده بود، کردیم و اگر فیلم برای فارابی و
سازمان سینمایی بود ما سریعا این تحریم را انجام میدادیم، اما بدلیل اینکه
فیلم متعلق به یک نهاد دیگر بود؛ پیشنهاد را مطرح کردیم و خودشان پیش قدم
شدند و در یک مواجه رئیس سازمان تبلیغات میپذیرد اما بعد با کارگردان
گفتگو نمیکند. ظاهرأ در آن مواجهه گرفتار تعارفات شده بودند و یک چالش
بوجود آمد اما خوشبختانه ابعاد جدیدی پیدا نکرد و بعدها دیدیم این تحریم
خیلی کارساز بود و این را از واکنشهای اعضای اسکار میتوان دید.
-
نگاه کلانی در سطح بالای مسئولان به سینما وجود دارد و سینما امروز دغدغه
مسئولان شده است. دیگر سینمای ایران نمیتواند یک بچه بازیگوش باشد بلکه
سینمای ایران باید یک جوان برومند باشد که خیلی از مسئولیتها و ماموریتها
را برعهده بگیرد و خیلی از کارها را خودش باید انجام دهد اگر این جوان
برومند وظیفهشناس باشد تردیدی نداشته باشید سال بعد و آینده سینمای ایران
خوب خواهد بود.