سرویس سیاسی پایگاه 598، محمدحسن رضایی/
بعد از پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط
ایران، صدور فتوای امام خمینی(ره) در 25 بهمن 1367 (14 فوریه 1989 ) حاوی
حکم قتل سلمان رشدی، نویسنده هندی تبار انگلیسی، موجب واکنش شدید و موضع
گیری تند اتحادیه اروپا در مقابل آن گردید. پارلمان اروپا در"استراسبورگ"
قطعنامه ای به تصویب رساند و طی آن از دوازده دولت عضو خواست تا به تهران
اعلام کنند، اگر به تهدیدات خود عمل نمایند، تدابیر جدی علیه منافع ایران
اتخاذ خواهد شد.
وزیران امورخارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا در اول
اسفند ماه 1367 (20 فوریه 1989 ) بیانیه ای انتشار دادند و درآن تهدید به
قتل سلمان رشدی را غیر قابل قبول دانستند و اقدامی مخالف با منشور ملل متحد
و بی حرمتی به اصول و مقررات بین المللی اعلام کردند.
(1)حکم تاریخی اعدام سلمان رشدى25
بهمن ماه سالروز صدور حکم تاریخی امام خمینی (ره) مبنی بر ارتداد سلمان
رشدی است. درچنین روزی درسال 1367 فتوای امام ضمن خنثی کردن این جریان،
دولتهای اسلامی و پیروان سایر ادیان الهی را نسبت به کلید خوردن یک نبرد
تمام عیار تبلیغاتی و جنگ رسانهای توسط نظام سلطه و کانون های شیطانی
تفکرات و اندیشههای غربی و صهیونیستی هوشیار کرد.
متن حکم تاریخی امام بدین شرح است:
بسمه تعالى
إنا للَّه و إنا إلیه راجعون
به
اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که
علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین
مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى باشند. ازمسلمانان غیور مى خواهم
تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسى
جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس دراین راه کشته شود، شهید
است انشاءاللَّه. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت
اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینى(2)
25 بهمن 1367/ 7 رجب 1409
حکم اعدام رشدی، برای توسعه قدرت اسلاماز
منظر امام خمینی (ره) جنگ برای توسعه قدرت اسلام یک ضرورت بود لذا پایان
آن را برابر با پذیرش حاکیمت کفر بینالملل میدانستند. به همین علت
هیچگاه به تعطیلی مطلق نبرد با دشمن حکم ندادند و با بسته شدن یک عرصه
عرصههای دیگری را بر علیه دشمن بازکردند.
از اینرو پذیرش قطعنامه
پایانی جنگ از سوی امام خمینی(ره) به معنای عقب نشینی از مواضع انقلابی و
التزام به حکمیت کفار (سازمان ملل) از سوی ایشان نبود.
در قیاس و
تحلیل دو واقعه پذیرش قطعنامه 598 و فتوای اعدام سلمان رشدی در فاصله زمانی
هفت ماه از سوی امام خمینی(ره) می توان دریافت که
امام
با این فتوا توسعه قدرت اسلامی را به وجود آوردند و در موضوع ولایت کفار (
حکمیت سازمان ملل) دست برده و معادلات جهانی کفر را پس از پذیرش قطعنامه
598 برهم زدند.جبهه مستکبرین عالم با ویترین خودساخته
سازمان ملل که با قواعد و سازوکاری کاملا مادی اداره می گردد، با تنظیم
قطعنامه 598 و شرایط تحمیلی، امام را مجبور به امضای قطعنامه نمودند و
ایشان در آن برهه بر اساس شرایط حاکم بر کشور، حکمیت سازمان ملل را
پذیرفتند،
اما امام از سویی دیگر با فتوای قتل سلمان رشدی، عملاً قطعنامه 598 را پاره کردند.و
این در شرایطی بود که فرهنگ ولایت غرب بر این اساس بود که کسی حق دخالت در
امور داخلی کشور دیگری را ندارد، اما امام با تصمیم به اعلام فتوای تاریخی
اعدام رشدی، تاکید کردند که کسی که به قرآن، اسلام و نبی اسلام توهین
نموده است، باید کشته شود.
یقیناً
این تصمیم امام راحل در مقیاس توسعه قدرت و افزایش عزت اسلام بود و نشان
داد که انقلاب اسلامی در مسیر دست یابی به آرمان هایش (که اقامه دین و کلمه
لا اله الا الله در جهان است) به پیش می رود.خاطرات وزیر تندروی دولت "ریگان"
مطالعه
بخش از خاطرات «کاسپار واینبرگر» وزیر دفاع پیشین آمریکا به دلایلی حائز
اهمیت فراوان است؛ نخست آنکه به وضوح دخالت ابر قدرت سلطه طلب غرب را در
جریان حوادث جنگ تحمیلی و خلیج فارس نشان میدهد. این دخالتها به منظور
عدم دستیابی جمهوری اسلامی ایران به اهدافش در جنگ صورت پذیرفته است.
همچنین تاثیر فتوای اعدام سلمان رشدی به عنوان سند عدم پذیرش قواعد یکجانبه
بین المللی از سوی امام(ره)، یکی دیگر از موضوعاتی است که از درون خاطرات
واینبرگر به دست میآید.
فصل آخر کتاب «مبارزه برای صلح» مربوط به
خاطرات نویسنده از درگیریهای آمریکا در خلیج فارس میشود که او نام
«پیروزی در خلیج فارس» را بر آن نهاده است.
آنچه که مطالعه خواهید
کرد، از زبان «کاسپار واینبرگر» وزیر دفاع دولت رونالد ریگان به رشته تحریر
در آمده است. از آنجا که نگارش خاطرات یکی از وزرای تندرو دولت ریگان قطعا
نمیتواند خالی از بغض و حقد او نسبت به انقلاب اسلامی ایران باشد.
(3)***
با
اینکه این سیاست فروش اسلحه به ایران ما را از هدف اصلی دور کرده بود ولی
به سرعت درصدد جمع و جور کردن برنامه استانچ برآمدیم. کم کم تلاشهای ما
نتیجه داد و تاثیر عملیات استانچ را در تاکتیکهای مورد استفاده ایران
مشاهده کردیم.
یکی از مشکلاتی که ما با آن روبرو بودیم تشخیص
فروشهای تسلیحاتی جدای از پیشنهادات دروغین بود که افراد برای کلاهبرداری
از دولت ایران ارئه میکرد.
در روزهای اول جنگ تعدادی تاجر قلابی
اسلحه، موفق به کلاهبرداری از ایران شدند پس از این تجربههای تلخ ایران
آموخت که قبل از خرید تضمینی از کمپانیهای مدعی فروش اسلحه بخواهد.
ما
خیلی زود الگوی این معاملات را به دست آوردیم. اگر از معامله مقدار زیادی
سلاح پیشرفته و پیچیده اطلاع مییافتیم میتوانستیم با اطمینان حدس بزنیم
که آن شخص درصدد کلاهبرداری است ولی اگر این معاملات شامل خوراک استاندارد
جنگ از قبیل مهمات، فشنگ، تفنگ و قطعات یدکی بود، احتمالا معامله مطمئنی
بود و ما درصدد ردیابی و ممانعت از آن برمیآمدیم.
یکی از مشکلات
دیگر ما تمایل دولت اسرائیل به عرضه سلاح توسط تجار اسلحه در این کشور به
آیتالله بود. اسرائیل ادعا میکرد که از سال ۸۸-۱۹۸۷ دیگر به ایران سلاحی
نفروخته ولی سازمانهای اطلاعاتی ما در این مورد شک داشتند؛ زیرا از طرفی
دولت اسرائیل، عراق را یک دشمن غیر قابل اصلاح و جنگ ایران و عراق را یک
موهبت میدانست. از سوی دیگر این کشور سعی داشت اقتصاد بسته خود را به
وسیله فروش اسلحه تقویت کند و سهم خود را در بازار جهانی تسلیحات افزایش
دهد و بالاخره اینکه اسرائیل از مشوقان و دستاندرکاران فروش اسلحه در
ماجرای «ایران - کنترا» بود. البته اسرائیل چنین مداخله ای را رسما تکذیب
کرد، که احتمالا علت این تکذیب؛ عکسالعمل منفیای بود که هنگام اولین
ادعای مداخلهاش در آن فروش تسلیحاتی در آمریکا تجربه کرده بود.
این امکان نیز وجود داشت که اسرائیلیها قانونا به عنوان شهروند آزاد و خارج از نظارت دولت خود به معاملات تسلیحاتی ادامه دهند.
با
اینکه عملیات «استانج» برای چند ماهی بعد از افشای فروشهای ما به ایران
تضعیف شده بود، دوباره قدرت و بازدهی خود را به دست آورد. ما اهمیت عملیات
خود را موقعی اثبات کردیم که ایران در حملات خود به کشتیهای متخاصم شرورتر
شد.
تجدید قدرت «استانج» به توانایی ایران برای به دست آوردن
سلاحهای پیشرفته و مهمات جهت ادامه جنگ با عراق لطمه زد و بالاخره در اوت
۱۹۸۸ ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد را پذیرفت.
در ۲۳ نوامبر ۱۹۸۷ من با رضایت کامل از اینکه نیروها و دوستانمان بسیار خوب عمل کرده و خواهند کرد، از سمت خود کنارهگیری کردم.
من
با اطمینان از اینکه هرگز در مقابل ارعابهای بعدی ایران سر فرود نخواهیم
آورد، پست خود را ترک کردم. بعد از رفتن من، عملیات نظامی ما طبق قاعده
ادامه یافت و کاروانهای بیشتری تحت اسکورت آمریکا از شمال و غرب عبور
کردند.
سرانجام
در ۱۵ اوت ۱۹۸۸ ایرانیان دست از جنگ کشیدند. [امام] خمینی پذیرش قطعنامه
را نوشیدن زهر خواند، با این حال حاضر به قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل و
آتش بس با عراقیها شد. از اینجا بود که مذاکرات طولانی برای یافتن راهحل
نهایی جنگ ایران و عراق آغاز شد.
در اینجا ما میتوانستیم جواب وزیر نیروی دریایی را بدهیم. «جیم وب» پرسیده بود: «ما کی میتوانیم بفهمیم چه موقع پیروز شدهایم؟»
ما
اکنون بوضوح برنده شده بودیم؛ زیرا به این هدف خود که کشتیهای غیر متخاصم
و مهم تجارتی بتوانند آزادانه در آبهای خلیج فارس رفت و آمد کنند، بدون
اینکه خطری از جانب حملات و مینگذاریهای ایران متوجه آنها باشد، دست
یافته بودیم. اما من کاملا
مطمئن نیستم که آمریکا به پایان این مشکلات رسیده باشد. بسیاری از اعمال
اخیر ایرانیها، حاکی از این است که موضع آنها هنوز نسبت به ما تغییر نکرده
و واقعهای که در آن [امام] خمینی دستور اعدام رماننویس مشهور «سلمان
رشدی» را داد، صرفا مؤید این عقیده است.------------------------------------
1). کتاب تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران- صفحه 204
2). صحیفه امام- جلد 21 - صفحه 263
2). کتاب «مبارزه برای صلح» خاطرات کاسپار واینبرگر وزیر دفاع پیشین آمریکا