متن حاضر که توسط پژوهشگر حوزه جنگ نرم، احمد قدیری (emailghadiri@gmail.com) نگاشته شده، دومین شماره از مجموعه 9 گانه در این خصوص است که به نظر خوانندگان مشرق می رسد.
[در
این سه خبر به ترتیب عبارات "هدایت کردن"، "نیروها"، "وارد شدن" و "متوقف
کردن" جایگزین "بردن"، "کماندوها"، "حمله کردن" و "توقیف کردن" شده است]
[تمهیدات دولت در خصوص ورود بیشتر گردشگران چین به کشور با استفاده از عبارت "وارد کردن گردشگر" تخطئه شده]
* واژه های همسنخ: کلماتی
با مفاهیم نزدیک به هم اما متفاوت در معنا، و یا هم معنا اما با بار
معنایی متفاوت که در "عنوان گذاری برای عناصر خبری" و القای مطلب مؤثر و پر
کاربرد است.
بدین توضیح پرکاربرد ترین واژه های همسنخ و شرح تفاوتشان به قرار زیر است:
«رزمنده/
جنگجو»، «مبارز/ تروریست»، «کودتا/ انقلاب»، «کاهش/ کاهش رشد»، «بسیجی/
لباس شخصی»، «افزایش اشتغال/ کاهش بیکاری»، «دولت/ هیأت دولت»، «حکومت/
حاکمیت»، «کشور/ رژیم»، «دولت/ نظام»، «رژیم/ حکومت/ نظام»، «مردم/ ملت»،
«خواهش/ خواسته»، «راه اندازی/ بهره برداری/ افتتاح»، «صبر/ تحمل»، «واکنش،
تلافي و دفاع/ اقدام، حمله و جنگ»، «تأسيس/ استقلال»، «طالبان/ القاعده»،
«عربستان/ شبه جزيره ي عربستان»، «آمریکای لاتین/ آمریکای جنوبی»، «فلسطين/
فلسطين اشغالي»، «شهر غزه/ نوار غزه»، «شورشي/ انقلابي»، «روحاني/ آخوند»،
«سلاح نامتعارف/ سلاح کشتار جمعی»، «رئيس دولت/ رئيس جمهور»، «طرح/
لايحه»، «کمیسیون/ فراکسیون»، «متهم/ مجرم»، «دادگاه/ دادسرا»، «قرار/ حکم/
رأي»، «اصل/ ماده/ بند/ تبصره»، «جایز/ واجب»، «تصويب/ تنفيذ»، «تأييد/
تأکيد»، «عدم احراز صلاحیت/ رد صلاحيت»، «اجبار/ اکراه»، «فرار/ عقب
نشيني»، «تاکتیک/ تکنیک»، «ترغيب/ تطميع»، «آتش بس/ صلح»، «اجرایی شده/
اجرا شده»، «مرجع/ مجتهد»، «پايداري/ پافشاري»، «تلاش/ تقلا»، «سایت خبری/
خبرگزاری»، «مردمی/ عوام گرا/ عوام فریب»، «تباني/ همکاري»، «رشد/ توسعه»،
«خارجي/ بين المللي»، «نقش/ تکليف»، «شهر/ شهرستان»، «آيين نامه/ تصويب
نامه/ بخش نامه»، «غير دولتي/ خصوصي»، «خصوصي/ محرمانه»، «سهم/ سهام»،
«تشبيه/ مقايسه»، «توبيخ/ تنبيه»، «سانسور/ تحريف»، «تبعه/ مقيم»، «آراء
سفيد/ آراء باطله»، «مثال/ مصداق»، «اجماع/ اکثريت»، «دفع خطر/ رفع خطر»،
«سکولار/ لائيک»، «تغییر/ اصلاح»، «استشهادي/ انتحاري»، «تکذيب کردن/ تأييد
نکردن»، «کشف/ اشغال/ تصرف/ فتح»، «نیروی نظامی/ نیروی انتظامی»، «نظامی/
شبه نظامی»، «مظلوم/ بی گناه»، «اعتصاب/ تحصن/ تجمع/ راهپیمایی/ تظاهرات»،
«تقلب/ تخلف»، «مباشر/ شریک/ معاون»، «چند درصد چنین است (ناظر به کمیت و
یا کیفیت)/ چند درصدش چنین است (ناظر به ماهیت)»، «تسلیم/ دستگیر»، «احضار/
بازداشت»، «اشتباه/ خطا»، «تعریف (شناساندن)/ تعریف (مدح گویی)»، «مذاکره/
مناظره»، «حتماً ممکن است/ حتماً هست»، «اخراج/ استعفا/ بازنشستگی»،
«تذکر/ اخطار»، «تضاد/ تناقض»، «نمی دانم که هست/ می دانم که نیست»،
«دادسرا/ دادگاه»، «حذف یارانه/ هدفمند کردن یارانه»، «احتیاط/ ترس»،
«دروغ/ توریه»، «حجت الاسلام/ حجت الاسلام و المسلمین»، «معترض/ آشوبگر»،
«قاصر/ مقصر»، «ابراز همدردی/ ابراز تأسف/ عذر خواهی»، «اکثریت مطلق/
اکثریت نسبی»، «هلاکت/ مرگ/ وفات/ شهادت»، «بازجو/ بازپرس»، «سِمت/ شغل»،
«ادعا/ اعلام/ افشا/ اذعان/ اعتراف»، «حزب/ جبهه»، «گرفتن/ پس گرفتن»،
«علت/ دلیل»، «نقد/ اعتراض/ تخریب/ حمله توهین/ فحاشی»، «مذهب/ فرقه»، «حرف
ها/ اظهارت/ سخنان/ بیانات/ فرمایشات»، «خرد جمعی/ دموکراسی/ دیکتاتوری
عوام»، «استقلال خواهی/ تجزیه طلبی»، «عدالت/ مساوات»، «عموم/ عوام»،
«مقید/ متعصب»، «توجیه/ دلیل»، «تورم/ گرانی»، «اسیر/ گروگان»، «چالش/
تهدید»، «نظام مندی/ بروکراسی»، «فضای امن/ فضای امنیتی».
• «رزمنده/ جنگجو»: "رزمنده" عبارتی مثبت و حداقل خنثی است؛ در حالیکه "جنگجو" (جویای جنگ) بار منفی دارد.
• «مبارز/ تروریست»: بار معنایی "مبارز" مثبت، و "تروریست" منفی است.
•
«کودتا/ انقلاب»: ابتدا در تفاوت این دو باید گفت که "کودتا" عبارت است
از دگرگونی و سرنگونی رأس یک حکومت توسط بخش دیگری از سران، در حالی که
"انقلاب" معطوف به سرنگونی حکومت توسط اکثریت مردم می باشد. از این روی نام
کودتا همواره با قانون شکنی و خیانت آمیخته بوده در حالی که در انقلاب،
عقبه ی مردمی، پشتوانه ی مشروعیت آن است.
• «کاهش/ کاهش رشد»: "کاهش" یعنی قرار گیری "شاخص" در سیر نزولی، در حالیکه "کاهش رشد" یعنی کند شدن شیب "صعود".
•
«بسیجی/ لباس شخصی»: در یک کشور مواجهه ی با ناآرامی ها به سه شکل می
تواند صورت گیرد که عبارت است از: مقابله ی "نظامی، انتظامی و مردمی".
طبیعی است که حالت اول بدترین نوع برخورد و حالت سوم برترین آن است. با این
توضیح باید گفت اصرار برخی رسانه ها بر استفاده از واژه ی "لباس شخصی"
(نیروی نظامی با لباس مبدل) به جای "بسیجی" (نیروی مردمی)، معطوف به تخطئه ی
پشتوانه ی مردمی یک حکومت و "حقوق بگیر" خواندن آنان می باشد. چرا که
مواجهه ی نیروهای مردمی با ناآرامی ها الزاماً و صرفاً ایدئولوژیک است اما
حضور نیروهای نظامی و انتظامی می تواند چنین نباشد.
• «افزایش
اشتغال/ کاهش بیکاری»: از آنجایی که با افزایش جمعیت، همواره بر متقاضیان
بازار کار در کشور افزوده می شود، میزان افزایش اشتغال برابر با کاهش
بیکاری نیست. چنانچه با 10% افزایش اشتغال، 10% از میزان بیکاری کاسته نمی
شود.
• «دولت/ هیأت دولت»: "دولت" می تواند دلالت بر معنای عام (قوه ی مجریه) یا خاص خود (هیأت دولت) داشته باشد.
• «حکومت/ حاکمیت»: در قرار گیری این دو واژه در کنار هم، "حکومت" به "افراد" و "حاکمیت" به "روند" اطلاق می شود.
•
«کشور/ رژیم»: یک کشور برای کشور شدن نیازمند سه رکنِ "سرزمین، تبعه و
حاکمیت" است و چنانچه کشوری فاقد یکی از این ارکان باشد، در عرف سیاسی آن
را "رژیم" می نامند. چنانچه ایران، دولت اسرائیل را به دلیل غصب سرزمین
فلسطین، رژیم خطاب می کند و دشمن نیز با هدف غیر مردمی نشان دادن حکومت
(فقدان عنصر تابعان)، متقابلاً از این لفظ استفاده می کند.
• «دولت/
نظام»: "نظام" به سان ظرف و "دولت" مظروف آن است. از این روی استعمال عبارت
"دولت جمهوری اسلامی ایران" نادرست می باشد و صحیح آن است که بگوییم "دولت
احمدی نژاد" و "نظام جمهوری اسلامی ایران".
• «رژیم/ حکومت/ نظام»: در یک مفهوم، این سه واژه مترادف اما با بار معنایی متفاوت است.
• «مردم/ ملت»: "مردم" دلالت بر افراد یک جامعه دارد و "ملت" دلالت بر تابعان یک کشور.
• «خواهش/ خواسته»: در "خواهش" مفهوم تضرع نهان است، در حالیکه خواسته فاقد چنین مفهومی است.
•
«راه اندازی/ بهره برداری/ افتتاح»: در مثال یک کارخانه، "راه اندازی" به
معنای به مرحله ی شروع رساندن کارخانه، "بهره برداری" به معنای به تولید
رسیدن کارخانه و "افتتاح" ناظر به مراسمی نمادین در بازدید از راه اندازی
یا بهره برداری کارخانه است.
• «صبر/ تحمل»: "تحمل" ناظر به صبرِ تحت فشار است.
•
«واکنش، تلافي و دفاع/ اقدام، حمله و جنگ»: مفهوم "واکنش، تلافی و دفاع"،
مسبوق به سابقه ی آغاز درگیری از جانب طرف مقابل است. در حالیکه در
"اقدام، حمله و جنگ" چنین مفهومی وجود ندارد.
• «تأسيس/ استقلال»:
"تأسیس" کشور به وجود آمدن آن است. به عکس "استقلال" که وجود کشور، مسبوق
به سابقه بوده اما تحت سلطه ی کشوری دیگر.
• «طالبان/ القاعده»:
"طالبان" اسلام گرایان تندرو و میهنی افغانستان به سردمداری ملا عمر است؛
در حالیکه "القاعده" جریانی فرا مرزی به سردستگی سابق بن لادن و کنونی ایمن
الظواهری می باشد.
• «عربستان/ شبه جزيره ي عربستان»: "عربستان" به
کشور عربستان سعودی اطلاق می شود؛ در حالیکه "شبه جزیره ی عربستان" محدوده
ای جغرافیایی در محدوده ی دریای سرخ، دریای عرب و خلیج فارس و شامل کشور
های عربستان سعودی، یمن، عمان، قطر، امارات و بحرین است.
• «آمریکای
لاتین/ آمریکای جنوبی»: تمام کشور های آمریکای جنوبی، لاتین نیز هستند اما
به دلیل موقعیت کشور لاتین زبان مکزیک و قرار داشتن آن در نیمه ی شمالی
قاره ی آمریکا، آمریکای لاتین اعم از جنوبی بوده و مکزیک را نیز شامل می
شود.
• «فلسطين/ فلسطين اشغالي»: در عرف و ادبیات سیاسی کنونی، منظور
از فلسطین، بخش های فلسطینی نشین خارج از حاکمیت صهیونیست ها (کرانه ی
باختری رود اردن و نوار غزه)، و منظور از فلسطین اشغالی، سرزمین تحت سیطره ی
دولت اسرائیل است.
• «شهر غزه/ نوار غزه»: شهر غزه درون نوار غزه قرار داد.
• «شورشي/ انقلابي»: "شورشی" دارای بار منفی و "انقلابی" دارای بار مثبت است.
• «روحاني/ آخوند»: "روحانی" لفظی محترمانه و "آخوند" غیر محترمانه است.
•
«سلاح نامتعارف/ سلاح کشتار جمعی»: هر سلاح کشتار جمعی ای نامتعارف هست
اما هر سلاح نامتعارفی الزاماً کشتار جمعی نیست؛ مانند تسلیحات شیمیایی.
•
«رئيس دولت/ رئيس جمهور»: در کشور های دارای دو رکن اجرایی (رئیس جمهور و
نخست وزیر)، رئیس جمهور رئیس کشور، و نخست وزیر رئیس دولت است.
•
«طرح/ لايحه»: آنچه از جانب نمایندگان برای تصویب به مجلس ارائه می شود
طرح، و آنچه توسط وزرا یا رئیس جمهور تحویل داده می شود لایحه نام دارد.
• «کمیسیون/ فراکسیون»: تقسیم کمیسیون بر اساس وظایف، و تقسیم فراکسیون بر اساس جهت گیری های سیاسی است.
• «متهم/ مجرم»: فرد تا قبل از مرحله ی نهایی شدن حکم دادگاه "متهم"، و پس از آن "مجرم" شناخته می شود.
•
«دادگاه/ دادسرا»: وظیفه ی دادسرا تشکیل پرونده های کیفری و تحقیق در
مورد آن است، در حالیکه وظیفه ی دادگاه صدور احکام قضایی است.
• «قرار/ حکم/ رأي»: "قرار" اختصاص به دادسرا، و "حکم" اختصاص به دادگاه دارد. "رأی" نیز شامل هر دو می باشد.
•
«اصل/ ماده/ بند/ تبصره»: هر بخش از متن قوانین که با عددی شماره گذاری
شده "ماده" نام دارد و مواد قانون اساسی "اصل" نامیده می شود. "بند" نیز
بخش های تفکیک و شماره گذاری شده ی ذیل هر اصل یا ماده است. به قیودی که
معمولاً با هدف کاستن از دایره ی شمول موضوع یک ماده در انتهای آن آورده می
شود "تبصره" می گویند.
• «جایز/ واجب»: "جواز" به معنای حرام نبودن است و از این رو واجبات نیز مشمول آن می شود.
• «تصويب/ تنفيذ»: تعیین امری "تصویب"، و صدور جواز آن "تنفیذ" نام دارد.
• «تأييد/ تأکيد»: "تأیید" موافقت بر موضوعی است و "تأکید" اصرار بر آن.
•
«عدم احراز صلاحیت/ رد صلاحيت»: در "عدم احراز"، وجود صلاحیت محرز نمی
شود در حالیکه در "رد صلاحیت"، ناصالح بودن احراز می گردد.
• «اجبار/ اکراه»: در اکراه، تنها "رضایت" وجود ندارد در حالیکه در اجبار علاوه بر رضایت، "اراده و اختیار" هم نیست.
• «فرار/ عقب نشيني»: در "فرار" مفهوم شکست نهفته است در حالیکه عقب نشینی می تواند تاتکتیکی باشد.
• «تاکتیک/ تکنیک»: "تاکتیک" ناظر به راه رسیدن به هدف، و "تکنیک" ناظر به روش آن است.
• «ترغيب/ تطميع»: ترغیب ناظر بر امری درونی و معنوی، و تطمیع معطوف به مسائل بیرونی و مادی است.
•
«آتش بس/ صلح»: "صلح" مرتبه ای فراتر از "آتش بس" است همانطور که آنچه پس
از جنگ، میان ایران و عراق جریان داشت، تنها آتش بس بود، نه صلح.
• «اجرایی شده/ اجرا شده»: "اجرایی شده" ناظر به آغاز یک پروژه، و "اجرا شده" ناظر به اتمام آن است.
•
«مرجع/ مجتهد»: "مجتهد" فرد دارای قوه ی استنباط فقهی، و "مرجع" مجتهد
دارای مقلد است. خلاف تصور رایج، این دو مفهوم الزاماً دلالتی بر برتری
علمی ندارد.
• «پايداري/ پافشاري»: بار معنایی "پایداری" مثبت، و "پافشاری" منفی است.
• «تلاش/ تقلا»: تلاش مزبوحانه و از سر ضعف را تقلا گویند.
•
«سایت خبری/ خبرگزاری»: هر چند مفهوم "سایت خبری" فراگیر و عام است، اما
مطابق آنچه میان اهالی رسانه مطرح می باشد اینکه سایت های خبری را که
محوریت شان بر تولید خبر نبوده و تحلیل و گلچین اخبار جاری، غالب فعالیت
آنان را شامل می شود، "سایت خبری" گویند؛ در حالیکه رویکرد خبرگزاری ها،
معطوف به تولید خبر است.
• «مردمی/ عوام گرا/ عوام فریب»: سه وصف با بار معنایی متفاوت از یک رویکرد است.
• «تباني/ همکاري»: بار معنایی "تبانی" منفی، و "همکاری" مثبت و حداقل خنثی است.
• «رشد/ توسعه»: "رشد" ناظر به افزایش کمی، و "توسعه" ناظر به افزایش کمی و کیفی است.
•
«خارجي/ بين المللي»: خارجی بودن یک نهاد یا مؤسسه تنها ناظر به داخلی
نبودن آن است، در حالیکه بین المللی بودن دلالت بر ارتباط میان چند کشور
دارد.
• «نقش/ تکليف»: نقش حاصل جمع اختیار و تکلیف است.
• «شهر/ شهرستان»: معمولا هر شهرستان، چند شهر و روستا را در بر می گیرد.
•
«آيين نامه/ تصويب نامه/ بخش نامه»: آیین نامه دولتی در حکم قانون و برای
عملیاتی کردن قوانین است. تصویب نامه، مصوبات اجرایی هیأت دولت برای
ساماندهی امور می باشد. بخش نامه نیز دستور العمل های اداری مقام مافوق به
نهاد تحت امر است برای تعیین ساز و کار های اجرای مسئولیت.
• «غير
دولتي/ خصوصي»: غیر دولتی بودن الزاماً به معنای خصوصی بودن نیست و چه بسا
یک کارخانه، نهاد یا مؤسسه ی غیر دولتی، نیمه دولتی باشد.
• «خصوصي/
محرمانه»: نسبت "عموم و خصوص من وجه" میان مصادیق این دو مفهوم برقرار است و
چه بسا نامه هایی خصوصی که در رده ی محرمانه قرار نمی گیرد؛ و از آن طرف
نیز نامه های محرمانه ای که برای جمعی از افراد ارسال می شود.
• «سهم/ سهام»: هر سهامی سهم است اما هر سهمی سهام نیست.
•
«تشبيه/ مقايسه»: در تشبیه به بیان وجوه شباهت میان چند چیز می پردازیم
در حالیکه در مقایسه، تشابه یا تفارق می تواند مورد بررسی قرار گیرد.
• «توبيخ/ تنبيه»: "توبیخ" به معنای بازخواست است و "تنبیه" مجازات.
• «سانسور/ تحريف»: "سانسور" عدم پوشش تمام یا بخشی از یک واقعه است و "تحریف" افزودن غیر واقعی بر آن.
•
«تبعه/ مقيم»: "اقامت" بر حضور در یک کشور دلالت دارد و "تابعیت" بر نسبت
شهروندی میان فرد و کشور. نسبت "عموم و خصوص من وجه" میان مصادیق این دو
مفهوم برقرار است یعنی چه بسا تابعانی که در خارج از یک کشور زندگی می
کنند، و از آن طرف مقیمانی که شهروند یک کشور نیستند.
• «آراء سفيد/
آراء باطله»: هر رأیی که سفید (فاقد نوشته) باشد، باطل است اما آراء باطله
اعم است از رأی سفید، مخدوش یا بی ارتباط به موضوع انتخابات.
• «مثال/ مصداق»: مثال نمونه ای ذهنی و فرضی است، و مصداق نمونه ای عینی و واقعی.
• «اجماع/ اکثريت»: در اجماع، تمام اعضای انتخاب کننده هم نظر هستند در حالی که در اکثریت یکدستی در آراء وجود ندارد.
• «دفع خطر/ رفع خطر»: در اصطلاح نظامی، "دفع خطر" ناظر به دور شدن یک تهدید است در حالیکه "رفع خطر" ناظر به از بین رفتن آن.
• «سکولار/ لائيک»: سکولاریسم اعتقاد به تحدید دین در عرصه ی اجتماع دارد و لائیسم اعتقاد به حذف آن.
•
«تغییر/ اصلاح»: به تغییر رو به صلاح و تعالی "اصلاح" می گویند؛ در
حالیکه "تغییر" می تواند رو به افول و فساد نیز باشد که در این صورت
"افساد" است.
• «استشهادي/ انتحاري»: "استشهادی" مفهومی مثبت، و "انتحاری" مفهومی منفی دارد.
•
«تکذيب کردن/ تأييد نکردن»: "تکذیب کردن"، رد مطلب است و "تأیید نکردن"
صرفاً عدم پذیرش آن. از این روی هر آنچه تکذیب شود، عدم تأیید آن نیز محرز
است؛ اما هر آنچه تأیید نشود الزاماً ناظر بر تکذیب نیست (نسبت عموم و خصوص
مطلق).
• «کشف/ اشغال/ تصرف/ فتح»: "کشف" ناظر به ورود به منطقه ای
خالی از سکنه است. "اشغال، تصرف و فتح" نیز به ترتیب دارای بار منفی، خنثی و
مثبت در ورود به قلمرو دیگران می باشد.
• «استعمار/ استثمار»: استعمار به معنای آباد سازی، و استثمار به معنای بهره کشی است.
• «نیروی نظامی/ نیروی انتظامی»: نیروی نظامی شامل ارتش و سپاه است و نیروی انتظامی مترادف پلیس.
•
«نظامی/ شبه نظامی»: نیروهای مسلح رسمی (ارتش) یک کشور را نیروهای نظامی و
نیروهای مسلح غیر رسمی را شبه نظامی می نامند؛ فارغ از اینکه فعالیت شان
قانونی یا غیر قانونی باشد.
• «مظلوم/ بی گناه»: نسبت "عموم و خصوص
من وجه" میان مصادیق این دو مفهوم برقرار است؛ چنانکه افراد بی گناهی هستند
که مورد ظلم واقع نشده اند و از آن طرف نیز افراد مظلومی که خود بدون قصور
و تقصیر نیستند.
• «اعتصاب/ تحصن/ تجمع/ راهپیمایی/ تظاهرات»:
"اعتصاب" از عملی دست کشیدن، "تحصن" در جایی بست نشستن، "تجمع" در جایی
حضور یافتن، "راهپیمایی" مسیری را پیمودن، و "تظاهرات" اظهار مواضع است به
صورت تجمع یا راهپیمایی.
• «تقلب/ تخلف»: "تقلب" یعنی دست بردن در
آراء؛ در حالیکه "تخلف" یعنی عدم پایبندی به اخلاق و قوانین انتخاباتی نظیر
شایعه سازی علیه رقیب. در حقیقت تخلف مربوط به پیش از انتخابات، و تقلب
حین یا بعد از آن است.
• «مباشر/ شریک/ معاون»: در اصطلاح حقوقی،
"مباشر" فاعل جرم، "شریک" همیاری مجرم در عمل مجرمانه و "معاون" همکار او
در ایجاد شرایط تحقق جرم است.
• «چند درصد چنین است (ناظر به کمیت و
یا کیفیت)/ چند درصدش چنین است (ناظر به ماهیت)»: گاهی درصدی که بیان می
شود، ناظر به کمیت و یا کیفیت چیزی است مانند وقتی که گفته می شود «فلانی
[به احتمالِ] 50% بدهکار است»؛ و گاهی نیز درصد ذکر شده ناظر به ماهیت یک
چیز است همچون زمانی که گفته می شود «فلانی 50% [اموالش را] بدهکار است».
• «تسلیم/ دستگیر»: دستگیری ای که به اختیار فرد باشد، تسلیم شدن است.
• «احضار/ بازداشت»: درخواست از متهم به حضور در دادسرا را احضار می گویند، حال چه منجر به بازداشت باشد یا خیر.
• «اشتباه/ خطا»: در خطا "تعمد"، و در اشتباه "عدم عمد" مفروض است.
• «تعریف (شناساندن)/ تعریف (مدح گویی)»: تعریف می تواند در معنای "شناساندن" یا "مدح گویی" به کار رود.
• «مذاکره/ مناظره»: هدف مذاکره رسیدن به تفاهم، و هدف مناظره از میدان به در کردن حریف است.
•
«حتماً ممکن است/ حتماً هست»: "حتماً ممکن است" ناظر به نفی محال بودن یک
چیز است؛ در حالیکه "حتماً هست" ناظر به وجود حتمی چیزی می باشد.
•
«اخراج/ استعفا/ بازنشستگی»: "اخراج" به معنای بر کنار شدن از کار،
"استعفا" به معنای کنار کشیدن از کار و "بازنشستگی" به معنای به پایان
رسیدن دوره ی کار است.
• «تذکر/ اخطار»: تذکری که جنبه ی تهدید داشته باشد، اخطار نام دارد.
• «تضاد/ تناقض»: هر تضادی تناقض هست اما هر تناقضی الزاماً تضاد نیست.
•
«نمی دانم که هست/ می دانم که نیست»: "نمی دانم که هست" ناظر به بی
اطلاعی از وجود چیزی، و "می دانم که نیست" ناظر به اطلاع از عدم آن چیز
است.
• «دادسرا/ دادگاه»: دادسرا محل تشکیل پرونده و صدور کیفر خواست است؛ در حالیکه دادگاه محل صدور حکم.
• «حذف یارانه/ هدفمند کردن یارانه»: در "هدفمندی"، سخن از حذف یارانه از یک بخش و اختصاص آن به بخش مهم تر است.
• «احتیاط/ ترس»: ترس معقول را احتیاط گویند.
• «دروغ/ توریه»: توریه سخن چند پهلویی است که گوینده یک وجه، و شنونده وجه دیگر آن را مد نظر دارد.
•
«حجت الاسلام/ حجت الاسلام و المسلمین»: در عرف حوزه های علمیه، "حجت
الاسلام و المسلمین" از نظر علمی ناظر به مرتبه ای بالا تر از "حجت
الاسلام" است.
• «معترض/ آشوبگر»: "اعتراض" جنبه ی مدنی، و "آشوب" جنبه ی غیر مدنی دارد.
•
«قاصر/ مقصر»: عنصر "عمد" وجه تمایز این دو مفهوم است؛ چنانکه "قاصر"
عمدی در کوتاهی نداشته در حالیکه "مقصر" واجد عمد و اراده بوده.
•
«ابراز همدردی/ ابراز تأسف/ عذر خواهی»: در عرف بین المللی "عذر خواهی"
مرحله ای فراتر از "ابراز تأسف" است و در جایی کاربرد دارد که یک فرد یا
دولت، مسئول حادثه ی ناگواری باشد. به عبارت دیگر هر چند هر دو مفهوم دلالت
بر وقوع حادثه ای ناگوار دارد اما در ابراز تأسف، فرد یا کشوری تنها به
این جهت که در محدوده ی نظارت او حادثه ای به وقوع پیوسته در شرایطی که
مرتکب قصور و تقصیری نشده باشد، ابراز تأسف می کند (بر اساس نزاکت بین
المللی) اما اگر در همان حادثه، قصور و تقصیری نیز متوجه آن باشد، قاصر یا
مقصر می بایست از اتفاق پیش آمده عذر خواهی نماید (بر اساس مسئولیت بین
المللی). ابراز همدری نیز صرفاً محدود به جایی است که حادثه ی ناگواری خارج
از محدوده ی اختیار و نظارت فرد یا کشوری به وقوع می پیوندد؛ مانند بلایای
طبیعی.
• «اکثریت مطلق/ اکثریت نسبی»: "اکثریت مطلق" به معنای
نصف+یک است؛ در حالیکه "اکثریت نسبی" ناظر به اکثریتی است که دارای نسبت
معینی به اقلیتِ ممتنع و مخالف _مثلاً 2 به 3 و یا 3 به 5_ داشته باشد.
• «هلاکت/ مرگ/ وفات/ شهادت»: واژه هایی هم معنا اما با بار معنایی بسیار متفاوت است.
• «بازجو/ بازپرس»: پرسشگران دستگاه های امنیتی را "بازجو"، و قاضی تحقیق در دادسرا را "بازپرس" می نامند.
•
«سِمت/ شغل»: در قانون، تعدد شغل ممنوع، و تعدد سمت مجاز است. "سمت"
مسئولیت فرد است و در صورت تعدد، فرد چند حقوق دریافت نمی کند.
• «ادعا/ اعلام/ افشا/ اذعان/ اعتراف»: کلماتی است نزدیک به هم که توضیح آن در خود نام، مستتر است.
•
«حزب/ جبهه»: "حزب" تشکیلاتی رسمی است که ثبت آن در وزات کشور الزامی می
باشد؛ در حالیکه "جبهه" مجموعه ای از افراد یا احزاب همسو است.
•
«گرفتن/ پس گرفتن»: واژه ی "پس" در عبارت "پس گرفتن" دلالت بر مالکیت سابق
دارد؛ در حالیکه "گرفتن" می تواند مسبوق به مالکیت باشد یا خیر.
• «علت/ دلیل»: "علت" وجودی عینی دارد؛ در حالیکه "دلیل" ذهنیت عامل است نسبت به رخداد بلقوه.
• «نقد/ اعتراض/ تخریب/ حمله توهین/ فحاشی»: کلماتی ماهیتاً متفاوت است که در عمل به وفور به جای یکدیگر به کار برده می شود.
• «مذهب/ فرقه»: در حال حاضر "فرقه" باری منفی به خود گرفته؛ در حالیکه "مذهب" چنین نیست.
•
«حرف ها/ اظهارت/ سخنان/ بیانات/ فرمایشات»: کلماتی هم معنا اما با بار
معنایی متفاوت است که به ترتیب از حالت غیر محترمانه به محترمانه در کنار
هم قرار گرفته است.
• «خرد جمعی/ دموکراسی/ دیکتاتوری عوام»: برداشت های متفاوت (مثبت، خنثی و منفی) از یک رویکرد است.
• «استقلال خواهی/ تجزیه طلبی»: "استقلال خواهی" دارای باری مثبت، و "تجزیه طلبی" دارای باری منفی است.
•
«عدالت/ مساوات»: "عدالت" به معنای بهره مندی متناسب، و "مساوات" به
معنای بهره مندی برابر است. نسبت مصادیق این دو مفهوم با هم، "عموم و خصوص
من وجه" است.
• «عموم/ عوام»: "عموم" مفهومی کمی (دال بر اکثر
عددی)، و "عوام" مفهومی کیفی (دال بر قوه ی فهم و درک) است. هر چند مصادیق
این دو مفهوم با یکدیگر عموم و خصوص من وجه هستند اما در عالم واقع، همواره
در همه ی جوامع، عموم مردم عوام بوده اند.
• «مقید/ متعصب»: "مقید" باری مثبت، و "متعصب" باری منفی دارد.
• «توجیه/ دلیل»: در عرف از "توجیه" به عنوان "دلیل ساختگی" یاد می شود.
• «تورم/ گرانی»: هر تورمی منجر به گرانی هست اما هر گرانی ای ناشی از تورم نیست.
• «اسیر/ گروگان»: از آنجایی که "گروگان گیری" باری منفی به خود گرفته، به تبع آن "گروگان" بودن دلالت بر رذالت دشمن دارد.
• «چالش/ تهدید»: "چالش" جایگاه تهدید و فرصت بلقوه است.
•
«نظام مندی/ بروکراسی»: نظام مندی دلالت بر نظم، و مفهومی مثبت دارد؛ در
حالیکه بروکراسی معنای "کاغذ بازی"، و باری منفی به خود گرفته.
• «فضای امن/ فضای امنیتی»: بار معنایی "فضای امن" مثبت، و "فضای امنیتی" منفی است.