کد خبر: ۱۱۲۱۵۳
زمان انتشار: ۰۸:۳۷     ۱۸ بهمن ۱۳۹۱
تفاوت اساسی بین رسانه‌های فراارتباطات با رسانه‌های گذشته یک‌سویه بودن رسانه‌های گذشته و تعاملی بودن رسانه‌های عصر جدید است. این مسأله از طرفی رسانه‌های جدید را به ابزاری جهت پیشرفت جوامع تبدیل کرده و از سوی دیگر عدم کنترل صحیح و برنامه‌ریزی مهندسی شده از سوی دولت‌ها، آن را به بحرانی برای به چالش کشیدن نظام سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جوامع تبدیل می‌کند.

598 به نقل از برهان: دکتر «علی گرانمایه‌پور» عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو شورای سردبیری فصلنامه‌ی فرهنگ رسانه و مدرس علوم ارتباطات اجتماعی است. وی در حال تألیف کتابی با عنوان «نقش رسانه در شکل گیری انقلابهای رنگی» است که در سال 1388 در فصلنامه‌ی رسانه به عنوان مقاله‌ای تحت همین عنوان از او به چاپ رسیده است. از دیگر پژوهش‌های وی می‌توان به «نگاهی به تأثیرات اینترنت بر روی جوانان شهر تهران» ، «طرح نظرسنجی کاربران اینترنت در شهر تهران» و... اشاره کرد.

گرانمایه‌پور معتقد است رمز موفقیت در ایجاد تعادل اجتماعی در کشورهای عربی، بعد از انقلاب‌هایی که داشته‌اند، تأمین «رفاه اجتماعی» و ایجاد «فضای مردم‌سالاری رسانه‌ای» است؛ زیرا معترضان حکومت‌های دیکتاتوری، همچون مخالفین ملک عبدالله در عربستان، بیشتر بر روی رسانه‌های فراارتباطی از جمله اینترنت، شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ به طوری که در انقلاب‌های اخیر آن‌ها، ما شاهد ظهور فیس‌بوک عربی بودیم.

نسل امروز این کشورها از طریق همین رسانه‌ها توانسته‌اند بر حاکمیت دیکتاتوری همچون حسنی مبارک، محمد قذافی و بن‌علی غلبه کنند و برای ارزیابی ضریب نفوذ این رسانه‌ها در خاورمیانه باید قدری صبر کرد و دید که ضریب نفوذ اینترنت، سواد رسانه‌ای و سواد کار با کامپیوتر در شهروندان کشورهای عربی تا چه حد باعث تحول در این کشورها می‌شود و نسل جدید جوانان کشورهای عربی به عنوان کاربران این رسانه‌ها با چه تغییر و تحولاتی مواجه خواهند شد.

جامعه‌ی اطلاعاتی را که در تفاوت با رسانه‌های ارتباطی جدید چون اینترنت و... و رسانه‌های الکترونیک بیان نمودید تبیین بفرمایید.

در جامعه‌شناسی ارتباطات دو اصطلاح وجود دارد؛ عصر ارتباطات و عصر فراارتباطات. در عصر ارتباطات دو دیدگاه بیان شده است؛ یک دیدگاه معتقد است یک عصر رادیو (مارکنی) داریم که عصر شکل‌گیری رسانه‌های متفاوتی چون رادیو و تلویزیون و... است و بعد کم‌کم وارد عصر ارتباطات می‌شویم. دیدگاه دوم می‌گوید عصر ارتباطات شکل گرفت، رادیو و تلویزیون تکمیل شد و بعد از آن، تلکس، مخابرات، فکس، موبایل، ماهواره و شبکه‌های ماهواره‌ای آمدند. سپس وارد عصر جامعه‌ی اطلاعاتی یا جامعه‌ی شبکه‌ای شدیم و اینترنت ظهور پیدا کرد. با ظهور اینترنت در واقع وارد عصر فراارتباطات شدیم؛ یعنی وسایل و ابزارهایی آمده است که این وسایل و ابزارها به شما امکان می‌دهد، فارغ از مرزها و مکان‌ها، به آن چیزی که تحت عنوان وسایل ارتباطی تعاملی است دسترسی داشته باشید. یک تبلت دارید، می‌توانید فیلم بگیرید و بفرستید. می‌توانید از طریق یک سیم‌کارت تلفن همراه کلی اطلاعات برای دیگران بفرستید.

البته در این بحث شاید افراد زیادی مخالف دیدگاه من باشند، اما یک نکته وجود دارد. چه در جامعه‌ی اطلاعاتی و عصر ارتباطات، چه در عصر اطلاعات و ارتباطات، در این دو عصر که من طبقه‌بندی می‌کنم، ساختار خانواده، جامعه، سیاست و ارتباطات اجتماعی با هم خیلی متفاوت است. ظهور اینترنت، ظهور شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی شاید به عقیده‌ی برخی، مردم را از کوچه و بازار جمع می‌کند و به خانه‌ها می‌برد و از طریق اینترنت و شبکه‌های اینترنتی با هم در ارتباط خواهند بود؛ همان چیزی که‌هابرماس به آن می‌گوید مردم کوچه و بازار یا حوزه‌ی عمومی و به اعتقاد وی، جور دیگری در شبکه‌های اجتماعی در حال شکل‌گیری هستند.

اما یک اتفاق می‌افتد و آن اینکه در جامعه‌ی اطلاعاتی یا عصر فراارتباطات، دیگر حصارهایی مثل سانسور برداشته می‌شود و حصارهایی مثل حکومت‌های آتوریته یا اقتدارگرا از بین می‌رود. از ویژگی‌های جامعه‌ی اطلاعاتی این است که ساختار خانواده، قدرت و خیلی چیزهای دیگر تغییر می‌کند. وقتی در کشوری انقلاب رخ می‌دهد، چه اسم آن انقلاب عربی باشد چه انقلاب‌های رنگی، یکی از عوامل تحول و شروع تغییرات در بین جمع مردم همین رسانه‌های تعاملی هستند. کسی نمی‌توانست باور کند همین گوشی همراه یک زمانی قوی‌ترین دستگاه انتشار اطلاعات باشد. این ویژگی رسانه‌های تعاملی است.

شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی هنوز تکمیل نشده‌اند. این شبکه‌ها اگر زبان مشترکی پیدا کنند، دیگر قیام‌ها از مرزهای یک کشور خارج خواهند شد. الآن کسی که به زبان عربی صحبت می‌کند، فارسی را نمی‌فهمد، کسی که انگلیسی صحبت می‌کند، مثلاً آلمانی را متوجه نمی‌شود؛ ولی اتفاقاتی در آینده خواهد افتاد که زبان شبکه‌های اجتماعی زبان مشترکی می‌شود. آن زمان تحولات بسیاری رخ خواهد داد. دیگر منِ ایرانی با کسی که در هندوستان است یا در آفریقا، با این زبان مشترک ارتباط برقرار خواهم کرد.

از ویژگی‌های جامعه‌ی اطلاعاتی این است که ساختار خانواده، قدرت و خیلی چیزهای دیگر تغییر می‌کند. وقتی در کشوری انقلاب رخ می‌دهد، چه اسم آن انقلاب عربی باشد چه انقلاب‌های رنگی، یکی از عوامل تحول و شروع تغییرات در بین جمع مردم همین رسانه‌های تعاملی هستند.

پیش‌بینی می‌شود در آینده زبان مجزایی بین جوامع بشری شکل خواهد گرفت به نام زبان اینترنت. آنجاست که منِ ایرانی می‌فهمم فردی که در فلان جای دنیاست دیدگاه و احساسش نسبت به من چیست. این زبان مشترک احتمالاً یک زبان الگو و معیاری است که هنوز من و شما نمی‌دانیم چیست. شاید یک زبان به غیر انگلیسی غلبه پیدا کند و آن زبان مشترک شود. در حال حاضر، سازمان‌های اطلاعاتی دنیا در اینترنت گروه‌هایی را کشف کرده‌اند که این گروه‌ها عمدتاً از بزهکاران هستند یا گروه‌هایی هستند که فعالیت‌های مخفی دارند و زبان مشترکی اختراع کرده‌اند که فقط خودشان آن را می‌فهمند و با آن از طریق اینترنت با هم در ارتباط هستند.

این ویژگی‌ها ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع را تغییر می‌دهد. حصارها برداشته شده است و دیگر سانسوری به آن معنا وجود ندارد. افراد اطلاعات خود را از شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی دریافت می‌کنند. آزادی در فضای مجازی چیزی بی‌نهایت محسوب می‌شود. با این فضا، حصارهای دولتی شکسته می‌شود. این است که کشورهایی مثل روسیه، چین و خیلی دیگر از کشورها، در حال طراحی شبکه‌های اجتماعی ملی در فضای مجازی هستند تا دولت بتواند این فضا را در دست داشته باشد، تغییر و تحولات را رصد کند و اقدامات دیگری از این دست را سروسامان دهد.

ایران هم یکی از آن کشورهایی است که در حال طراحی اینترنت ملی است.

بله، ما هم مثل سایر کشورها این را فهمیده‌ایم که اتفاقات دیگر در خانه‌های تیمی یا جاهای دیگر رخ نمی‌دهد. آن اطلاعاتی که گردشگری می‌کند در بین افراد، در شبکه‌های اجتماعی مجازی در حال رخ دادن است.

تفاوت کاربران این رسانه‌ها با مخاطبان رسانه‌های الکترونیکی در چیست؟

یک تفاوت اساسی بین رسانه‌های مدرن امروزی یا همان فراارتباطات با رسانه‌های گذشته وجود دارد و آن هم یک‌سویه بودن رسانه‌های گذشته و تعاملی بودن رسانه‌های عصر جدید است. رسانه‌ها در گذشته، پیام را برای شما می‌فرستادند و شما آن را دریافت می‌کردید؛ یا آن را باور می‌کردید یا باور نمی‌کردید. اما رسانه‌های عصر حاضر این‌طور نیستند. خبری یک‌خطی می‌گذارید، ولی 50 کامنت می‌آید. 50 خط نظر دیگران را دارید. یک خبر می‌فرستید، 50 نفر دیگر آن را تکمیل می‌کنند و می‌توانند هم‌زمان با شما در ارتباط باشند.

این رسانه‌ها شرایطی را برای کاربران خود فراهم کرده‌اند که افراد زیادی می‌توانند با هم در ارتباط باشند و لحظه به لحظه احساس خود را بیان و مشکلاتشان را منتقل کنند. شبکه‌های اجتماعی این امکان را برای شما فراهم ساخته‌اند که به‌شکل متناوب از رفتار دیگران آگاه شوید.

از ویژگی‌های رسانه‌های عصر جدید این است که کنترل آن در دست کاربران است، درحالی‌که در گذشته این‌طور نبود. در رسانه‌های فرا‌ارتباطی، سانسور به‌سختی اتفاق می‌افتد. شما به‌عنوان کاربر وارد یک گروه گوگلی می‌شوید یا یک گروه اینترنتی که خیلی تغییرات می‌تواند به‌وجود آورد و تحولات بسیاری را ایجاد کند. این است که چیزی تحت عنوان انقلاب‌های رنگی داریم. در مقاله‌ی «انقلاب‌های رنگین» گفتم که چیزی مثل اینترنت در حال شکل‌گیری است. در صربستان، گرجستان، قرقیزستان و سایر کشورها، اینترنت برای خود یک وسیله‌ی ارتباطی بود و تحولات زیادی ایجاد کرد. انقلاب‌های جدید ثابت کرده است شبکه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک در این زمینه بسیار کاربردی‌اند. یک وبلاگ‌نویس حکومت حسنی مبارک را به چالش می‌کشد. وبلاگ‌نویس دیگری در فیس‌بوک خبرها را منتشر می‌کند و عکس می‌فرستد. وقتی اتفاقی می‌افتد، نیم ساعت بعد در شبکه‌های اجتماعی به سراسر دنیا ارسال می‌شود و قدرت و اقتدار کشورها و شرایط مشروعیت نهادهای کشوری را زیر سؤال می‌برد و می‌بینیم که کشورها را دچار چالش می‌کند.

من معتقدم مخاطب عصر جدید، رسانه‌ای‌تر است نسبت به مخاطب عصر گذشته. در گذشته مخاطب عوام رادیویی داشت و تلویزیونی. گاهی اوقات هم این امکان برایش فراهم بود که رادیوهای مثلاً مخالف را هم گوش بدهد. اما در عصر جدید کلکسیونی از رسانه‌ها در خدمت کاربر است. مخاطب راحت می‌تواند به اطلاعات دسترسی پیدا کند.

یکی از ویژگی‌های شبکه‌های تعاملی در عصر جدید این است که خود شما تولیدکننده‌ی پیام هستید، پس خواسته یا ناخواسته درکی از پیام دارید. به اعتقاد من، سواد رسانه‌ای کسانی که با رسانه‌های فراارتباطی کار می‌کنند خیلی متفاوت و گاهی بالاتر از کسانی است که فقط در ارتباط با رسانه‌های یک‌سویه هستند.
نقش تکنولوژی‌های نوین ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی مجازی را در سه سطح «دانش»، «نگرش» و «رفتار مخاطب» در رویدادهای اجتماعی چگونه می‌بینید؟

رسانه‌ی عصر جدید این قابلیت را به مخاطبان خود داده است که مخاطبان پدیده‌ای را به وجود آورند به نام روزنامه‌نگاری شهروندی. روزنامه‌نگاری شهروندی یعنی خودت ببین، خودت تصویربرداری کن و بگذار در معرض دید همه. روزنامه‌نگاری شهروندی یعنی برو وبلاگ و سایت راه‌اندازی کن، عکس و فیلم و مسائل اجتماعی را در وبلاگ خودت بگذار؛ اینجا دیگر شما رسانه هستید. در عصر جدید هر انسانی خودش یک رسانه است. با امکاناتی چون تبلت، گوشی تلفن همراه و خیلی چیزهای دیگر شما تبدیل به یک رسانه شده‌اید. اوج روزنامه‌نگاری شهروندی، آن چیزی که ما تحت این نام به کار می‌بریم، فیلم کشته شدن معمر قذافی بود. کمتر از یک ساعت از کشته شدن قذافی گذشته بود که فیلم و خبرش در کشورهای عربی منتشر شد. حتا خیلی‌ها معتقدند فیلم برای 15 دقیقه بعد از کشته شدن رهبر لیبی بود.

این قدرت تکنولوژی است. زمانی که بحران موشکی کوبا و امریکا رخ داد، روس‌ها آمدند و موشک‌های خود را در خاک کوبا نصب کردند. یکی‌دو هفته بعد، کندی متوجه این امر شد. ولی الآن ماهواره‌ها ساعت به ساعت، جابه‌جا شدن خاک‌های تأسیسات هسته‌ای ایران را رصد می‌کنند. همین‌طور جابه‌جایی موشک‌های ما را رصد می‌کنند. دستگاه‌هایی دارند که به‌صورت آنلاین کلی اطلاعات ارسال می‌کنند. هواپیماهای پهپاد زمین و خاک را بو می‌کشند و سیستم خودکار و هوشیار آن‌ها می‌تواند بفهمد که در منطقه فعالیت هسته‌ای انجام می‌شود یا خیر. دستگاه‌هایی هست که تفاوت انسان و حیوان را تشخیص می‌دهد. به‌طور کلی تکنولوژی عصر حاضر همین قدرت‌های سیستم‌های خودکار است.

در رسانه‌ها هم همین اتفاق افتاده است. رسانه‌ها در عصر جدید قابلیت‌هایی دارند که در گذشته نداشتند. قدرت رسانه‌های جدید در تعاملی بودن آن‌هاست و همین‌طور تغییر درک و آگاهی‌هاست. با داشتن امکانات و ابزار ارتباطی، هر فرد خود یک رسانه خواهد بود. هر یک از ما می‌تواند یک خبرگزاری باشد. قابلیت وبلاگ‌نویسی و خاطره‌نویسی باعث شده است که هر وبلاگ‌نویس تبدیل به یک رسانه یا یک روزنامه‌نگار شهروند شود. چه کسی می‌توانست تصور کند روزی هر کس بتواند یک صفحه‌ی شخصی داشته باشد که بتواند آرزوها، خواسته‌ها و دیدگاه‌های خود را در آن در معرض عموم قرار دهد؟ حکومت‌ها باور نمی‌کردند که یک وبلاگ بتواند یک حکومت را به چالش بکشد. وقتی وبلاگی را می‌بندیم، یعنی ما را به چالش کشیده است. پس این امر قدرت این رسانه‌ها را نشان می‌دهد.

هر وبلاگ می‌تواند یک رسانه باشد؛ یک رسانه‌ی معترض. هر پیامکی که ارسال می شود، می‌تواند گزنده باشد. در حوادث لندن، آن چیزی که انگلیسی‌ها را خیلی عصبانی کرده بود پیام‌های گوشی‌های بلکبری بود که اگر در کوچه‌ای پلیس بود، پیغام می‌داد. و چون آن‌ها سیستم‌های ارسال پیام‌های تصویری هم دارند، پیام‌های تصویری از کوچه‌ها و خیابان‌ها و درگیری‌ها را هم برای یکدیگر می‌فرستادند. قابلیت این رسانه‌ها گریبانگیر آن‌ها هم شد. برای همین مجبور شدند کل گوشی‌ها را جمع کنند و یک سری قابلیت‌های آن را تغییر دهند.

بیان می‌شود جنگ‌های مدرن، همان جنگ‌های رسانه‌ای و به‌اصطلاح جنگ نرم محسوب می‌شوند، درست است؟

شاید در گذشته بتوان گفت پیشقراول جنگ‌های زمینی جنگ رسانه‌ای بود (مثل جنگ عراق، جنگ اول و دوم خلیج فارس)، اما الآن این‌طور نیست. این موضوع بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم مطرح بود و در جنگ ویتنام شکل گرفت. درحالی‌که شش ماه از جنگ ویتنام گذشته بود، مردم امریکا فکر می‌کردند سربازان جوان آن‌ها برای مبارزه با کمونیسم به چین و کره رفته‌اند. بعدها فهمیدند که امریکا شش ماه است که در ویتنام درگیر است و سربازان امریکایی در حال کشته شدن هستند. این الگو در آن زمان نشان داد شما می‌توانید از قدرت رسانه‌ای برای تقلیل و دستکاری افکار عمومی استفاده کنید. و بعدها که شبکه‌های ماهواره‌ای و شبکه‌ها و خبرگزاری‌های جهانی آمدند، دیدند این توانایی وجود دارد که قبل از اینکه به مرزهای زمینی کشوری حمله شود، می‌توان افکار عمومی آن را تغییر داد و همه‌ی دنیا را علیه کشور مورد نظر تحریک کرد. این اتفاق در جنگ اول و دوم خلیج فارس، جنگ عراق، افغانستان و سایر جنگ‌هایی که امریکا در آن‌ها شرکت داشت به‌وضوح دیده می‌شود. قبل از اینکه سربازان حضور داشته باشند رسانه‌ها حضور داشتند. اما حالا آن شکل کمی تغییر کرده است. اگر دقت کنید، می‌بینید شبکه‌ای از رسانه‌های جهانی شکل گرفته است که وقتی جنگی را علیه شما می‌خواهند شروع کنند، این جنگ هم‌زمان هم از طریق شبکه‌های مجازی، که به آن جنگ سایبری اطلاق می‌شود، و هم از طریق رسانه‌های دیداری و شنیداری پیش می‌رود.

اما یک اتفاق دیگری هم افتاد. از دهه‌ی 70 به بعد تا دهه‌ی 80 و 90 الگوی جدیدی از جنگ به وجود آمد تحت عنوان تولید صنعت فرهنگ یا تخدیر افکار عمومی به‌وسیله‌ی تغییر ارزش‌های فرهنگی. نئومارکسیست‌ها یا مکتب فرانکفورت معتقدند در گذشته سرمایه‌داری حاکم بر جهان بر ساختارهای تولید، توزیع (توزیع مواد اولیه، نفت، اقتصاد و گردش پول و سرمایه) و کار تسلط داشت، اما سراغ فرهنگ نیامده بود. از دهه‌ی 90 سرمایه‌داران، کارتل‌ها و تراست‌ها در دنیا تغییر رویکرد دادند و فهمیدند بریتیش پترولیوم باید تلویزیون هم داشته باشد؛ امپراتوری برلوسکنی باید شبکه‌ی رادیویی و تلویزیونی داشته باشد. این امپراتوری باشگاه میلان را دارد که افکار عمومی را داشته باشد. اتفاقی که افتاد، این بود که سرمایه‌داران بزرگ دنیا در شبکه‌های بزرگ سرمایه‌داری به این نتیجه رسیدند که اگر می‌خواهند افکار عمومی را تخدیر یا مهار کنند، باید سراغ سیستم تولید فرهنگی یا صنایع فرهنگی هم بروند و ارزش‌هایی تولید کنند که در ذهن دختران و پسران جوان رسوخ کند و کم‌کم آن آدمی شوند که آن‌ها دوست دارند. دقیقاً به همین دلیل است که وقتی شما به کره‌ی شمالی می‌روید، کره‌ای‌ها را می‌بینید که فکر می‌کنند پدر کیم ایل سونگ خدای روی زمین است؛ پدر کیم ایل سونگ را می‌پرستند. موقع ناهار و شام خوردن از پدر کیم ایل سونگ تشکر می‌کنند. او برای کره‌ای‌ها تبدیل به یک بت شده است، چون سیستم ایدئولوژیکی و رسانه‌ای آن‌ها طوری طراحی شده است که فکر می‌کنند کیم ایل سونگ نفر دوم بعد از خدا روی زمین است.

سرمایه‌داری عصر جدید هم همین کار را کرده است. سرمایه‌داری عصر جدید کاری کرده که دیگر جنبش کارگری به‌صورت قدیم شکل نمی‌گیرد، چون همه‌ی ارزش‌ها، ارزش تفریح شده است. جنبش دانشجویی مثل گذشته نیست، چون مفاهیم و ارزش‌های فکری و ذهنی آن تغییر کرده است. کاری می‌کنند که اعتراض علیه سرمایه‌داری شکل دیگری پیدا کند. این رویکرد جدید سرمایه‌داری نسبت به رسانه‌ها ثابت کرد، بله، در عصر جدید رسانه‌ای، این امکان برای دولت‌ها فراهم است که افکار عمومی را کنترل کنند. درعین‌حال، قدرتی هم به سیستم سرمایه‌داری دنیا داده است که آن‌ها نیز مردم را کنترل کنند. سیستم سرمایه‌داری دارای این امکان شده است که بتواند ارزش‌های فرهنگی خود را تولید کند (ارزش‌هایی مثل ارزش مصرف، ارزش زیبایی و...) تا بتوانند مردم را سرگرم کنند و مردم لذت ببرند و درعین‌حال راضی باشند. این رضایت یعنی تولید و مصرف بیشتر و زندگی راحت‌تر، تا دیگر کسی به این فکر نیفتد که سرمایه‌داری دارد چه کار می‌کند. اعتراضاتی که گاهی در کشورهای اروپایی دیده می‌شود، برگرفته از دیدگاه چپ در این کشورهاست که به کار سرمایه‌داری اعتراض می‌کنند.

سرمایه‌داری رسانه تولید می‌کند و رفاه ایجاد می‌کند، در حدی که مردم بتوانند سرگرم شوند، نه در حدی که بتوانند فکر کنند. یکی از موفقیت‌های سیستم سرمایه‌داری این است که هنگامی که رسانه و صنایع فرهنگی را در دست گرفت، ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی متناسب با ارزش‌های سرمایه‌داری تولید کرد. افکار و ذهن مردم را دستکاری کرد و افکار عمومی را تغییر داد.

جنگ روانی را توضیح دادید و این را که در عصر فراارتباطات جنگ در دو سطح رسانه‌های دیداری و شنیداری و شبکه‌های اجتماعی اینترنتی هم‌زمان با هم شروع به فعالیت می‌کنند. آیا این شکل از عملکرد نیز همچون آن سیستم اطلاع‌رسانی نیست که همیشه از قطب بالا به پایین و از شمال به جنوب بوده است؟

همیشه مونوپلی نظام سرمایه‌داری علیه کشورهای ضعیف وجود داشته است و تا زمانی که کشورهای ضعیف نتوانند از لحاظ ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای خود را تقویت کنند این امپریالیسم وجود دارد.

من اعتقاد زیادی به امپریالیسم ندارم. معتقدم اگر ضعیف هستیم، باید به دنبال قدرت رسانه‌ای برویم. امپریالیسم یعنی پذیرفته‌ایم که زیردست و ضعیف‌ هستیم. پس موقعی که می‌پذیریم، باید به فکر حل این مشکل باشیم. اگر کشوری توانایی ندارد، محکوم است و باید آن‌ها را بپذیرد. حالا هرچه فریاد بزنیم که سرمایه‌داری دارد قدرت اندیشیدن را می‌گیرد و این بلا و آن بلا را سر مردم می‌آورد، صدا به جایی نمی‌رسد.

ظرفیت تبلیغی رسانه‌های فرامدرن در «تهدید و جنگ» رسانه‌ای چگونه است؟

ظرفیت تبلیغی آن بی‌نهایت است: به تعداد کاربران و شبکه‌هایی که شکل می‌گیرند. گفتم یکی از مشکلات شبکه‌های اجتماعی و فضای سایبری در عصر فراارتباطات، غیرقابل‌کنترل بودن آن‌هاست. گوگل در حال برنامه‌ریزی است تا براساس سن، جنس و تعداد کلیک‌هایی که می‌شود نیازها را پیش‌بینی و از این فضا استفاده کند. شما صفحه‌ی گوگل خود را در تهران باز کنید، در امارات عربی هم باز کنید و در اروپا هم باز کنید. صفحه‌ی یاهو در هر کشوری متفاوت است. آن‌ها براساس عادت‌ها و ارزش‌های اجتماعی شما صفحه را می‌چینند. به همین خاطر، فضای مجازی برای تبلیغ هیچ محدودیتی ندارد. فقط باید مخاطب هدف را شناخت. فکر می‌کنید چرا اتحادیه‌ی اروپا گوگل را موظف کرده است شیوه‌های دسته‌بندی و طبقه‌بندی اطلاعات کاربران خود را تغییر دهد و سوء‌استفاده نکند؟ چون گوگل می‌داند دارد چه کار می‌کند. آن‌ها می‌دانند مثلاً در ایران برای پورنو روزی چند میلیون کلیک می‌شود. آن‌ها در استفاده از فضاهای سایبری و شبکه‌های مجازی برای تبلیغ سیاست‌های خود برنامه دارند و به شناسایی مخاطبان خود می‌پردازند و آن‌ها را با توجه به عادات و ارزش‌هایی که دارند طبقه‌بندی می‌کنند و برای هر یک سیاست خاصی در نظر می‌گیرند. روی عادت‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند، سایت راه‌اندازی می‌کنند، فیلم می‌سازند و براساس همین عادت‌ها کالا تولید می‌کنند.

حالا بر اساس آنچه بیان کردید، سواد رسانه‌ای تا چه حد برای کاربران می‌تواند راه‌گشا باشد؟

بحثی راجع به سواد رسانه‌ای وجود دارد که شاید خیلی‌ها به آن معتقد نباشند، اما من معتقدم سواد رسانه‌ای در هر فردی تابعی از آگاهی‌های اجتماعی یا سطح بالایی از آگاهی‌های اجتماعی است. سواد رسانه‌ای یعنی درک، فهم و تصور مردم از آن چیزی که در فضای رسانه منتشر می‌شود، اعم از فیلم، سریال و هر برنامه‌ی دیگر. معتقدم سواد رسانه‌ای بخشی از ارزش‌های فرهنگی مردم است که رسانه آن‌ها را بیان می‌کند؛ درک، فهم یا قدرت بازخوانی پیام توسط مردم یک کشور نسبت به پیام‌هایی که در رسانه‌های دیداری و شنیداری آن‌ها پخش می‌شود.

یکی از مشکلات شبکه‌های اجتماعی و فضای سایبری در عصر فراارتباطات، غیرقابل‌کنترل بودن آن‌هاست. گوگل در حال برنامه‌ریزی است تا براساس سن، جنس و تعداد کلیک‌هایی که می‌شود نیازها را پیش‌بینی و از این فضا استفاده کند.
حالا شما می‌پرسید سواد رسانه‌ای چقدر در استفاده از این فضاها تأثیر دارد. من پاسخ می‌دهم خیلی تأثیر دارد. هرچه تنوع فرهنگی در یک نظام اجتماعی بیشتر باشد، سواد رسانه‌ای متفاوت‌تری خواهیم داشت. هرچه تعداد رسانه‌ها در یک کشور کمتر باشد، سواد رسانه‌ای نیز پایین‌تر خواهد بود. سواد رسانه‌ای تابعی از فهم مردم از رسانه است. حالا اگر از من پرسیده شود آیا هر کسی در معرض رسانه است دارای شعور اجتماعی بالایی است، می‌گویم نه. سواد رسانه‌ای در همان حدی است که شما پیام را درک می‌کنید، چون پیام را برای شما می‌سازند. رادیو، تلویزیون و ماهواره پیام را می‌سازند. وسایل و ابزار ارتباط جمعی چینشی از پیام دارند که به مخاطب منتقلش می‌کنند، پس قبل از ارسال، پیام را دستکاری می‌کنند. سواد رسانه‌ای به این کمک می‌کند که مردم درک مشترکی از آن چیزی که در رسانه منتشر می‌شود داشته باشند. اما این همه‌ی آن نیست. به‌نظرم در شبکه‌های اجتماعی فضای مجازی، کیفیت آن خیلی متفاوت‌تر است.

من سواد رسانه‌ای را در فضای مجازی، توانایی و قدرت کاربران در کار و استفاده از شبکه‌های مجازی می‌دانم؛ یعنی اینکه چقدر مهارت داشته باشند کار کنند. چقدر مهارت دارند که به شبکه‌های اجتماعی متعددتری پیوند بخورند. درحالی‌که سواد رسانه‌ای در رسانه‌های دیداری و شنیداری و مطبوعات خیلی فرق می‌کند.

منظور شما شناخت کاربران از شبکه‌های متعدد اجتماعی در فضای مجازی است؟

دقیقاً. بخشی از آن چیزی که ما به آن سواد رسانه‌ای می‌گوییم مهارت استفاده است. این مهارت استفاده خیلی به کاربران کمک می‌کند. همه‌ی آن فقط درک پیام نیست.

پس درک پیام اینجا چه نقشی پیدا می‌کند؟

خود کاربر تولید‌کننده‌ی پیام است. صد درصد درک پیام دارد. یکی از ویژگی‌های شبکه‌های تعاملی در عصر جدید این است که خود شما تولیدکننده‌ی پیام هستید، پس خواسته یا ناخواسته درکی از پیام دارید. به اعتقاد من، سواد رسانه‌ای کسانی که با رسانه‌های فراارتباطی کار می‌کنند خیلی متفاوت و گاهی بالاتر از کسانی است که فقط در ارتباط با رسانه‌های یک‌سویه هستند. شهروندِ روزنامه‌نگار اگر نسبت به سازمان شما اعتراضی دارد، یک پیام برای ایمیل شما می‌فرستد، هر طور شده مدیر را پیدا می‌کند و برایش پیام می‌گذارد. پس خودش تولید‌کننده‌ی پیام است. این رسانه‌های فراارتباطی مهارت‌ها را بالا می‌برند. حالا اگر سواد رسانه‌ای تغییر نکند، که تغییر می‌کند، آن مهارت‌ها به درد خواهد خورد.

استراتژی شما برای استفاده‌ی درست حاکمان و قدرت‌های ملی با توجه به چالشی که در مقابل این فضاها برای آن‌ها به وجود آمده چیست؟

استراتژی من برای این فضا اول آموزش است؛ یعنی سراغ مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان‌ها برویم. نسل ده سال آینده‌ی ما دختران و پسران بیماری خواهند بود که باید به مراکز ترک اعتیاد بروند برای ترک اعتیاد به اینترنت. آیا ما از حالا به فکر آن هستیم؟ باید آموزش‌های لازم را برای مدارس ترتیب بدهیم. دوم، بعد از آگاه‌سازی باید ببینیم واقعاً چه برنامه‌ای برای اینترنت داریم، چون طراح آن ما نبودیم و محصولی وارداتی است. پس باید بدانیم آن را برای چه کاری می‌خواهیم. دیگر اینکه تکلیف خود را با سیاسی شدن این فضا روشن کنیم. با کم کردن سرعت اینترنت نمی‌توان کنترلش کرد. پس باید ببینیم برای آن چه برنامه‌ای داریم.

نسل آینده هر روز به این فضاها وابسته‌تر می‌شود. نظام خانواده، نظام فرهنگی، نظام سیاسی و نظام ارزشی در ایران دائم در حال چالش با این فضاست. پس باید نشست و برای آن فکری کرد و برنامه ای سیستماتیک ریخت. تنها با آموزش نمی‌توانیم بگوییم مراقب باشید که اینترنت به شما ضرر نزند. ما باید فکر کنیم و برنامه‌ای مهندسی برای استفاده از ظرفیت‌های آن داشته باشیم.

از طرف دیگر، مشکل تنها اینترنت نیست. برای ابزارهای دیگر در عصر جدید نیز باید برنامه داشته باشیم. مثلاً برای پدیده‌ای به نام جنبش گوشی‌های تلفن همراه چه برنامه‌ای داریم؟ برای این وسیله‌ی ارتباطی چندرسانه‌ای چه برنامه‌ای ریخته‌ایم؟ می‌بینید که دخترها و پسرها با این وسیله‌ی ارتباطی از هم عکس و فیلم می‌گیرند و .. برای این امر چه تدبیری اندیشیده‌ایم؟ باید با این پدیده چگونه برخورد کرد؟ اینجا از شما عکس و فیلم می‌گیرند و به جاهای دیگر و برای دیگران می‌فرستند. ما برای این ابزار و تکنولوژی‌های وارداتی باید استراتژی داشته باشیم.

در واقع از این ظرفیت‌ها و فضاها به‌عنوان زندگی دوم اسم می‌برند.

بله. شما می‌بینید که تفریح دختر و پسرها چک کردن صفحه‌ی فیس‌بوکشان است. گذاشتن عکس، متن و... تبدیل به یک تفریح ‌برای افراد شده است. دیگر پاتوق افراد از سر کوچه‌ها جمع شده و در شبکه‌های اجتماعی افراد دور هم جمع می‌شوند و با هم در ارتباط هستند. قبح بسیاری از ارزش‌ها در این فضاها شکسته است، آن هم در کشوری که کاملاً سنتی است. باید از مدیران کلان و فرهنگی پرسید برای این چالش‌ها چه استراتژی و تدبیری دارند.

می‌شود پدر به فرزند بگوید مواظب باش یا مادر این کار را بکند، اما باید به این توجه داشت که قبح بسیاری از چیزها از بین رفته است. وقتی خانواده با دختر یا پسر خود این‌طور برخورد می‌کند، جوان می‌خندد و به مسخره می‌گیرد، چون با یک فیلترشکن می‌تواند وارد هر فضایی که می‌خواهد بشود. با حرف و اندرز راه به جایی نمی‌بریم. باید برای این موضوعات و ارزش‌هایی که در حال از بین رفتن هستند فکری اساسی کرد. اسب سرکشی داشتیم که تا الآن مراقبش نبودیم. آن را آزاد بدون هیچ قواعدی در دسترس همه قرار دادیم. بسیاری از ارزش‌ها در کنار آن کم‌رنگ شده است. پدری داریم که اگر بفهمد عکس دخترش بدون پوشش در یک مهمانی کنار دختران و پسران دیگر در فیس‌بوک هست شاید تنبیه سختی برای او در نظر بگیرد. اما همه‌ی این‌ها هست. آیا صرفاً حفظ پوشش یک دختر یا پسر می‌تواند ملاکی برای این باشد که او مراقب است یا در کنترل خانواده است؟ خیر. خیلی از دختران دارای پوشش هستند که عکس آن‌ها همراه با دوست‌پسرشان در فیس‌بوک موجود است و پدر و مادر نمی‌دانند.

نسل آینده هر روز به این فضاها وابسته‌تر می‌شود. نظام خانواده، نظام فرهنگی، نظام سیاسی و نظام ارزشی در ایران دائم در حال چالش با این فضاست. پس باید نشست و برای آن فکری کرد و برنامه ای سیستماتیک ریخت. تنها با آموزش نمی‌توانیم بگوییم مراقب باشید که اینترنت به شما ضرر نزند. ما باید فکر کنیم و برنامه‌ای مهندسی برای استفاده از ظرفیت‌های آن داشته باشیم.

آیا این همان شکاف سواد رسانه‌ای بین افراد خانواده نیست؟ شکافی که بین والدین و فرزندان آن‌ها وجود دارد؟

خیر. این موضوع ارتباطی به سواد رسانه‌ای ندارد. این مسئله یک جور شکاف نسل‌هاست که حالا ما در شبکه‌های مجازی آن را می‌بینیم. یک زمانی خلاف جوانان نسل قبل این بود که بروند و از تلفن عمومی سر کوچه با دوست‌دختر یا دوست‌پسر خود صحبت کنند، اما الآن این نیاز با یک وب‌کم حل شده است. تکنولوژی حالا فاصله‌ی زمانی و مکانی را از بین برده است. البته این هم هست که جوانان و نوجوانان از داشتن آن فرار می‌کنند، چون هر جا بروند اگر روشن باشند پدر و مادر می‌توانند بفهمند که کجا هستند، درحالی‌که دختر و پسر جوان می‌گویند ما نمی‌خواهیم پدر و مادرمان بدانند ما کجا هستیم.

مشکل محصولات وارداتی همین است که چون ساخته‌ی داخل نیستند، برایشان برنامه‌ای وجود ندارد. باید هم‌زمان با وارد کردن آن‌ها پیرامون تمام مسائلی که با ورود آن‌ها به جامعه به وجود خواهد آمد برنامه داشته باشیم.

نقش نهادی همچون «شورای عالی فضای مجازی» را در مقابله با تهدیدهایی از نوع رسانه‌های جدید چگونه ارزیابی می‌کنید؟‌ به‌نظر شما این نهاد، که یک شورای عالی و استراتژیک است، چگونه می‌تواند نقش مؤثری در مقابله با این تهدیدها ایفا کند؟

شورای عالی فضای مجازی، پلیس فتا و بسیاری از این نهادهایی که قرار است برخی از آن‌ها نظارت کنند، برخی کنترل داشته باشند و برخی سیاستگذاری کنند و بخشی دیگر به اجرای آن بپردازد، خوب هستند، اما کشور ما در اول راه قرار دارد. نکته‌ای که وجود دارد، این است که باید سعی شود در سیاست‌ها و برنامه‌ها به‌جای اتخاذ برنامه‌های سلبی به دنبال برنامه‌های ایجابی رفت. وزارت ارشاد کارهای تبلیغی خوبی ساخته است در مورد ارتقای آگاهی خانواده‌ها نسبت به آسیب‌های اینترنت، ولی باید در نظر داشت ما از سال 72، نسل ایرانی را به مدت بیست سال آزاد گذاشتیم که با اینترنت هر کاری می‌خواهد بکند و اینترنت هم هر کاری می‌خواهد با او بکند. حالا یک دهه، دو دهه باید وقت بگذاریم تا بتوانیم یک نسل هوشیار و فهمیده تحویل جامعه بدهیم. نسلی که بداند باید از اینترنت چطور استفاده کند.

نهادهای نظارتی چون شورای عالی فضای مجازی و پلیس فتا و... نهادهای خوبی هستند؛ کاری است که همه‌ی کشورها کرد‌ه‌اند. لازم بود که ما هم به آن سمت حرکت‌ کنیم؛ به دور از دیدگاه‌های سیاسی و اینکه به دنبال فیلترینگ هستند یا خیر، سیاست‌های ایجابی خواهند داشت یا سلبی. ولی همین که به دنبال رام کردن این اسب هستند، اسبی که بیست سال در خانواده‌ها رها بوده و تاخته و هر کاری خواسته کرده است، جای خوشحالی است. کنترل این اسب تاخته و سامان و نظم دادن به آن، که در خدمت جامعه ایرانی باشد، از کارهایی بود که جایش خالی بود.

اما باید بدانیم این اسب به این زودی رام نمی‌شود. زمان می‌برد تا بتوانیم خانواده‌ها را آگاه کنیم تا وقتی که فرزند خود را تنها می‌گذارند فرزند هوشیار و هوشمندی داشته باشند که بداند چطور باید از اینترنت استفاده کند، نه اینکه هر وقت اینترنت روشن می‌شود اضطراب و نگرانی پدر و مادرها بالا برود. زمانی که دختر یا پسرش کافی‌نت می‌رود، نمی‌داند چه کار می‌کند. وقتی با گوشی همراه کار می‌کند، نمی‌داند چه اتفاقی ممکن است بیفتد. کنترل اینترنت و آگاه‌سازی خانواده نسبت به آسیب‌های آن لازم است.

تهیه و تنظیم: فاطمه امیراحمدی/ کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها