کد خبر: ۱۱۲۱۲۴
زمان انتشار: ۲۲:۲۴     ۱۷ بهمن ۱۳۹۱
نقدی بر فیلم «فرشتگان قصاب»/
انتخاب سوژه‌ای که نیاز گفتمانی یک تمدن باشد، برای ارائۀ یک اثر هنری اولین گام جدی ورود به عرصه هنر راهبردی است. لحظه‌شناسی هنرمندی که دغدغۀ بازیابی هویت تمدنی خویش را دستور کار قرار داده و با استفاده از موقعیت‌های بکر داستانی، سعی در عملیاتی‌کردن این دغدغه دارد، به تلاش‌های او برای گام‌ برداشتن در مسیر درست جهت خواهد داد.

«فرشتگان قصاب»، براساس مؤلفه‌های راهبردی و با نگاهی دقیق و ظریف جایی را هدف گرفته است که قلب معصوم جهان غرب به شمار می‌رود؛ صلیب سرخ. صلیب سرخ جزئی کوچک از سیستم جهانی غرب است که مانند بسیاری از اجزاء سیستم‌های تشکیلاتی غربی، ماهیتی خلاف ظاهر انسان‌دوستانۀ خود دارند و در حقیقت، پوششی برای فراهم کردن مطامع و منافع زرداران و زورمداران غرب محسوب می‌شوند و این نکته‌ای است که تا امروز از چشم بسیاری از دست‌اندرکاران سینمایی ما دور مانده است. ظرفیت‌های دراماتیکی که این موضوع به خودی خود دارد و استعداد بالای آن برای پرورش داستان‌هایی جذاب، پیشنهادی است که امسال «فرشتگان قصاب» با کیفیت بصری خوب و بهره‌مندی از یک داستان پرمایه، پیش روی فیلمسازان کشور گذاشت. فیلمی که طرح کلی آن را می‌توان در همین یک خط خلاصه کرد: «جنگ‌افروزی صلح‌طلبانه و انسان‌دوستانه با هدف قاچاق اعضای بدن انسان!»

داستان فیلم در بازۀ زمانی یک روز و یک شب تا طلوع آفتاب روز بعد شکل می‌گیرد. داستانِ یک روز پرماجرا و پر از حادثه که با نمایش فضای آرام یک محیط و چند خانواده در افغانستان شروع می‌شود. دیالوگ‌های فیلم عموماً در خدمت روند داستان هستند و شعارزدگی در آن‌ها به چشم نمی‌خورد. فیلم، به خوبی از زبان تصویر بهره گرفته است؛ به‌خصوص با استفاده از تکنیک‌های تصویری جذاب و جلوه‌های ویژه پررنگ‌ و لعاب و البته فیلمبردای پر از جنب و جوش و متنوع. نقطۀ مثبت فیلم، این است که همه این جلوه‌های ویژه در خدمت فیلم هستند و صرفاً یک کار نمایشی از آب درنیامده‌اند؛ بلکه بنا به اقتضائات داستان و متناسب با فضای سکانس‌ها از این ظرفیت استفاده شده است.

با نگاهِ زیربنایی به ساختار نمایشی این فیلم، می‌توان حضور سه زن به عنوان نماد سه تفکر را در آن مشاهده کرد: زن سرباز آمریکایی که در یک موقعیت تحمیل‌شده زندگی دور از فرزند و خانواده را به سختی تحمل می‌کند؛ زن صهیونیست که با پوشش صلیب سرخ در فیلم به نمایش درمی‌آید و مدام قصد تحمیل خواسته‌های خود به فرماندۀ آمریکایی را دارد؛ و زن افغانستانی که نشانه‌های پاکی و معصومیت در زندگی او به خوبی تصویر شده است. روابط این سه زن در تقابل با یکدیگر، مقیاس کوچکی است از شرایط کلی حاکم بر داستان فیلم.

مهم‌ترین نقطۀ مثبت «فرشتگان قصاب»، قصۀ خوب و درگیرکنندۀ آن است. هرچند شخصیت‌پردازی‌ها ضعف‌هایی دارد؛ مثلاً برای درک چرایی رفتارهای سرباز زن آمریکایی، مکالمۀ تلفنی او با مادرش که نشان از خانواده‌دوستی او و علاقه به فرزندش است، کفایت نمی‌کند و مخاطب باید در جریان شخصیت‌پردازی تعلق خاطری ولو نسبی، به او پیدا کند. ضرورت این کار زمانی مشخص می‌شود که بیننده انگیزۀ حقیقی زن آمریکایی را از حمایت‌هایش از مردم نمی‌فهمد و در هاله‌ای از ابهام رفتارهای او را می‌نگرد.

فیلمساز با نمایش آمریکایی خوب در کنار آمریکایی بد عنصر باورپذیری را در اثر خود فعال کرده است. در صحنه‌های پایانی فیلم، پسر جوان افغانی به فرمانده گروه ریچارد می‌گوید: «اگر این اسلحه دست شما نبود، الآن باید به زبان فارسی حرف می‌زدید.» ممکن است در نگاه اول این گزاره اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما عمق این جمله اشاره به سبقۀ تمدن ایرانی و زبان فارسی دارد و بی‌هویتی و چماق‌به‌دستی اشغالگرانِ مدعی تمدن را افشا می‌کند.

همین‌طور باید برای قصۀ خوب «فرشتگان قصاب»، امتیاز در نظر گرفت؛ آنجا که با ایجاد شوک در پایان داستان، فضای فیلم را از قالبی رئال بیرون می‌کشد و با پایان فانتزی و می‌توان گفت روحانی‌اش، ضربۀ نهایی را کارساز وارد می‌کند. ممکن است فیلم، کم‌وکاست‌هایی مثلاً در ادا و بیان لهجه‌ها یا بازی‌ها یا تقدم و تأخر برخی فراز و فرودهای داستانی داشته باشد، اما از معدود دفعاتی است که می‌توان با خیال راحت به دیگران پیشنهاد تماشای آن را داد و گفت: «به چشم‌های خود دست نزنید؛ درست می‌بینید.»

به نقل از ققنوس (نشریه روزانه جبهه‏ی فکری انقلاب اسلامی)

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها