کد خبر: ۱۱۱۷۳۱
زمان انتشار: ۱۸:۱۴     ۱۶ بهمن ۱۳۹۱
به نظرم دنیزلی بهترین مربی خارجی فوتبال ایران بود. این جمله من را کسانی درک می‌کنند که با او کار کرده‌اند. واقعاً عالی بود؛ از همه نظر.

به گزارش 598 به نقل از جام ورزشی، گاهی طرفداران از او می‌پرسند، بعد از سال‌ها بازی جلوی ستاره‌ها و در آن ورزشگاه‌های رؤیایی، چطور به ایران بازگشت؟ چطور به لیگ‌برتر آمد تا در این ورزشگاه‌های بی‌کیفیت و مقابل این بازیکنان بازی کند؟ جواد نکونام همیشه با احترام پاسخ این سؤال را می‌دهد: «گذشته، گذشته و من حالا باید به راه پیش‌رویم نگاه کنم.» شاید نکو با این پاسخ می‌خواهد خود را آرام کند و شاید این عین واقعیت است اما برای ایرانی‌ها که فرهنگ زندگی با گذشته است، پاسخ او نامأنوس می‌نماید. در این مصاحبه متفاوت با کاپیتان تیم‌ملی، این سؤالات را مطرح کردیم. در بخشی از مصاحبه، با نشان دادن تصاویر از بازی او مقابل هیگواین، مسی، رونالدو و... پاسخ‌های جالبی از جواد شنیدیم.

 

*به تو در اسپانیا می‌گفتند خاویار ایرانی. چرا؟

 

نمی‌دانم. سال اولی که در اسپانیا بودم، طرفداران و همین‌طور رسانه‌های اسپانیایی این اسم را روی من

 

*در اسپانیا هم شب قبل از بازی، بازیکنان را به هتل می‌برند تا شام بخورند و دست در دست هم، فردایی خوب برای هم آرزو کنند؟!

 

 (خنده) اصلاً. در فرهنگ و فوتبال آنها چنین مسائلی جایی ندارد. نکته‌ای که درباره ال‌کلاسیکو وجود دارد این است که حتی اگر بازی به زد و خورد بکشد، دو روز دیگر تمام است. رونالدو با دست به سینه گواردیولا می‌کوبد ولی در پایان بازی کسی یادش نیست. حتی از گواردیولا چنین سؤالی نمی‌پرسند ولی آنها با خاطرات بازی‌ها زندگی می‌کنند، از آنها درس می‌گیرند و تمام می‌شود ولی برای ما این‌طور نیست.

 

*وقتی در پمپلونا بودی یکی، دو بار مصاحبه کردی و گفتی تیمی در تهران هست که در آن از فوتبال خداحافظی می‌کنی. چرا رک نمی‌گفتی استقلال؟

 

وقتی شما پیراهن تیمی را به تن می‌کنی، سخت است که بگویی فلان تیم را دوست داری. در دنیای حرفه‌ای این یک اشتباه است ولی فکر کنم شما خوب می‌دانستید منظور من استقلال است.

 

*نمی‌توانستی زودتر از اینها به استقلال بروی؟

 

وقتی پاس بودم، استقلال پیشنهاد داد. با هم حرف زدیم ولی شرایط پاس بهتر بود و در این باشگاه ماندم.

 

*بحث درباره لالیگا را تمام می‌کنیم و به تیم‌ملی می‌رسیم. نکونام با 131 بازی ملی، می‌خواهد رکورد بشکند؟

 

خبر نداشتم چند بازی ملی دارم، آمار از دست آدم در می‌رود. ولی پوشیدن پیراهن تیم‌ملی برای من افتخار است. هر کس آرزو دارد با افتخار و تمام وجود بیاید، این پیراهن را بپوشید. در تمام دوران فوتبالم چه وقتی جوان بودم و چه حالا در این سن، آرزوی پوشیدن پیراهن تیم‌ملی را دارم. این لباس ارزش زیادی دارد، دوست دارم همیشه با تمام توان برای تیم‌ملی بازی کنم. نه من، همه فوتبالیست‌ها آرزوی پوشیدن پیراهن تیم‌ملی‌شان را دارند. من اصلاً به فکر رکورد زدن در تیم ملی نیستم.

 

*اولین بار اگر اشتباه نکنیم پورحیدری تو را به تیم‌ملی دعوت کرد ولی بلاژوویچ نخستین بار در دیدار عربستان در مقدماتی جام‌جهانی 2002 به تو بازی داد.

 

بله، با اینکه دقیق نمی‌دانستید ولی درست گفتید!

 

*رمز این ماندگاری چه بود؟ خیلی از جوان‌ها زود می‌آیند و زود می‌روند. چطور شد سال‌ها ماندی؟

 

با تمرین زیاد، تلاش و هدفگذاری. من همیشه خوب برنامه‌ریزی کرده‌ام ولی مهمترین عامل، همان تمرین کردن است.

 

*ولی تو با تیم‌ملی به موفقیت بزرگی نرسیدی، البته اگر صعود به جام‌جهانی را فاکتور بگیریم.

 

بله، الان دوست دارم در آسیا قهرمان شویم. نمی‌دانم به این آرزو می‌رسم یا نه. رفتن دوباره به جام‌جهانی نیز بزرگترین آرزوی من است.

 

*سال 2004 در چین، حق ایران قهرمانی بود. در نیمه‌نهایی آن اتفاق‌ها افتاد و ایران در نهایت سوم شد. یادش هستی هنوز؟

 

داور به خاطر میزبانی چین، سر ما را برید تا آنها به فینال بروند و در نهایت هم ببازند. حق ما فینالیست شدن بود و بعد قهرمانی. ما می‌توانستیم ولی نگذاشتند.

 

*ازعلاقه‌ات به دنیزلی خوب می‌دانیم.

 

به نظرم دنیزلی بهترین مربی خارجی فوتبال ایران بود. این جمله من را کسانی درک می‌کنند که با او کار کرده‌اند. واقعاً عالی بود؛ از همه نظر.

 

*می‌گویند دیکتاتور بود. آیا از او می‌ترسیدید؟

 

نه، ترسی نبود. دنیزلی دیسیپلین داشت. حرف اول و آخر را می‌زد. اگر دیر می‌رسیدی جریمه می‌شدی. من هیچ‌وقت دیر نرسیدم سر تمرین ولی دیده بودم با بچه‌هایی که دیر می‌رسیدند، چه می‌کرد.

 

*دنیزلی به حقش در فوتبال ایران نرسید؛ حداقل به یک جام. آن بازی العین در لیگ قهرمانان فراموش شدنی نیست.

 

وقتی به امارات رفتم تا بازی کنم، عرب‌ها به من می‌گفتند چطور بازی 3 بر یک را مساوی کردید. خودشان تعجب کرده بودند. فوتبال بود و یک غفلت...

 

*دلت برای دنیزلی نسوخت؟

 

چرا، واقعاً دلم سوخت. روز بعد از بازی که سر تمرین آمد، با حالت خاصی کنار زمین چمن نشست. گفت می‌دانید چرا این مدلی چمن را زده بودیم؟ چون می‌خواستیم چمن یک نیمه جلوی دروازه آنها بلند باشد تا استفاده لازم را کنیم ولی افسوس به ضرر خودمان شد.

 

*هنوز دوست داری با او کار کنی؟

 

بله، هنوز دوست دارم با دنیزلی کار کنم.

 

نظرت راجع به سیگاندا؟

 

سیگاندا... مربی جوانی بود. من را دید و خوشش آمد و به من خیلی کمک کرد. با به موقع استفاده کردن از من، باعث محبوبیت من شد. اولین بار در یک بازی دوستانه یک بازیکن را به من سپرد، حریف کرنر زد و توپ را دفع کردند، من یار را ول کردم اما توپ در یک رفت و برگشت به او رسید و گل زد. بعد از بازی، یقه من را گرفت، واقعاً یقه‌ام را گرفت، نه شوخی و گفت وقتی به تو می‌گویم یار بگیر، همین‌طوری که تو را گرفته‌ام او را بگیر!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها