به گزارش 598 به نقل از باشگاه خبرنگاران،، روزهاي مبارك دهه فجر را پش سر ميگذاريم و امروز يعني 16 بهمن 1391 به عنوان روز احياء و توجه به سبك زندگي نامگذاري شده است.
در
بررسي پرونده درخشان انقلاب اسلامي آن هم در بدو ورود به 35 سالگي با دهه
چهارم انقلاب اسلامي مواجه هستيم كه "سبك زندگي" طي اين دهه مورد توجه
بسياري از انديشمندان قرار گرفته است.
مفهوم سبک زندگی از جمله
مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعهشناسی و مردمشناسی است که در دهه اخیر
بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک
زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند عوامل متعددی که در شیوههای
زندگی یا اقلیمهای زیستن انسان تأثیر میگذارند، به وجود آمده است.
«سبک زندگی» چیست؟
تقریباً در اکثر تعریفهای سبک زندگی میتوان دو
مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است؛ و در واقع هر
دو مفهوم هم، به واژه «سبک» باز میگردد. اول، مفهوم وحدت و جامعیت و دوم،
مفهوم تمایز و تفارق. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه عوامل و
عناصری است که کم و بیش به طور نظاممند با هم ارتباط داشته و یک شاکله کلی
فرهنگی و اجتماعی را پدید میآورند. همین پیوستگی، اتحاد و نظاممندی این
کل را از کلهای دیگر متمایز میکند.
وجود کلماتی همچون الگو، نظاممندی، کلیت، هویت و
تمایز در بیانات اخیر رهبر فرزانه انقلاب نیز حاکی از همین مطلب است و به
همین دلیل است که امروز از دو مدل و الگوی متمایز و متفاوت سبک زندگی
اسلامی و غربی سخن میگوییم.
واژگان مترادف سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی شیعی،
ارزشی، ایدئولوژیک، جهادی، انقلابی، دینی و تعابیر معادل سبک زندگی غربی
شامل سبک زندگی اروپایی، مسیحی، آمریکایی است اما آن چه در تعریفهای سبک
زندگی، جلوهگر میشود آن است که این تعریف قرابت بسیاری با مفهوم هویت
پیدا میکند اما با این تفاوت که علاوه بر هویت، مناسبات و رفتارهای عینی و
واقعی زندگی را نیز شامل میشود و میتوان مثالها و مصداقهایی از زندگی
واقعی را شاهد آورد که رهبر انقلاب نیز به بیش از بیست مورد از آنها اشاره
کردند.
توجه به سبك زندگي ديني دغدغه نظام و رهبري
حدود چند ماه پيش در بیانات مقام معظم رهبری در جمع
جوانان استان خراسان شمالی، «پیشرفت همه جانبه» به تمدنسازی نوین اسلامی
تعریف شد و از آن به عنوان «هدف انقلاب اسلامی» نام برده میشود و ضمن
تأکید بر «چند بُعدی» بودن مفهوم پیشرفت در فرهنگ اسلام، به ضرورت توجه به
بحث «سبک زندگی» به عنوان یکی از ابعاد پیشرفت پرداخته شده است.
معظمله با تفکیک بخش اصلی و «نرمافزاریِ» تمدن از بخش
ابزاری و «سختافزاری» آن، به این نکته اساسی اشاره کردهاند که کشور ما
علیرغم پیشرفت در بخش سختافزاری تمدن، در «سبک زندگی» به عنوان بخش
نرمافزاری تمدن پیشرفت نداشته است و این آسیب، موجب «عدم فلاح و عدم امنیت
روانیِ» انسان و جامعه خواهد شد که بر این اساس، فهرستی از آسیبهای سبک
زندگی در جامعه امروز ایران طرح شده است. سپس در تحلیل فضای بیرونی کشور به
این مهم توجه داده شده که نظام جمهوری اسلامی در شرایطی به وجود آمده که
تمدن غرب بر جهان حاکم است و این تمدن دارای فرهنگیست مهاجم که تمام دنیا
از جمله جمهوری اسلامی را مورد هجمه خود قرار داده است.
الزامات احياء سبك زندگي
اما
در مقابله با هجمه فرهنگ تمدن غرب، به جای برخورد از موضع «ضعف و
انفعال»، از موضع «قدرت» اعلام میشود که انقلاب اسلامی ایران، داعیهدار
ایجاد «تمدن نوین اسلامی» است و با «تمدن سازی» براساس «مکتب اسلام» نه
تنها قادر است در مقابل هجمه فرهنگ غربی مقاومت کند، بلکه قادر خواهد بود
دیگر فرهنگها را به طرف خود جذب کند. از اینرو، تبیین و تحقق «فرهنگ
زندگی اسلامی» بر اساس بُنمایههای «خردورزی، اخلاق و حقوق» به امری ضروری
مبدل میگردد که الزامات دستیابی به آن عبارتنداز:
۱ـ «ایمان به مکتب اسلام»؛ به علت عدم امکان تمدنسازی بدون ایدئولوژی و مکتب
۲ـ «کار پُرحجم و با کیفیت برای استنباط عقل عملی
اسلامی از منابع»؛ به علت غنیبودن منابع اسلام نسبت به انواع سلوک فردی و
روابط اجتماعی
۳ـ «عدم تقلید از غرب»؛ به علت مهاجم و هویتزدا بودن فرهنگ غربی
۴ـ «دوری از تحجر و سکولاریسم پنهان»؛ به عنوان آسیبهای جدی نخبگان در دستیابی به فرهنگ زندگی
همچنين رهبر انقلاب، مفهوم پيشرفت را تداعی کننده حرکت و راه دانستند و افزودند: در هر برداشتی (چه مادی و چه معنوی) از مفهوم توقف ناپذير پيشرفت، سبک زندگی، رفتار اجتماعی و شيوه زيستن اهميت فراوانی دارد.
حضرت
آيت الله خامنهای، با توجه به نو بودن بحث "سبک زندگي” در ادبيات و فضای
گفتمانی کشور، سخنان خود را با نوعی آسيبشناسی عينی ادامه دادند و به طرح
سؤالات متعدد پرداختند.
1- چرا فرهنگ کار جمعی در ايران ضعيف است؟
2- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعايت نمیشود؟
3- چرا در برخی مناطق، طلاق زياد شده است؟
4- چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعايت نمیشود؟
5- الزامات آپارتمان نشينی چيست آيا رعايت میشود؟
6- الگوی تفريح سالم کدام است؟
7- آيا در معاشرتهای روزانه، هميشه به هم راست میگوييم؟
8- دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟
9- علت برخی پرخاشگريها و نابردباريها در روابط اجتماعی چيست؟
10- طراحی لباسها و معماری شهرها چقدر منطقی و عقلانی است؟
11- آيا حقوق افراد در رسانهها و در اينترنت رعايت میشود؟
12- علت بروز بيماری خطرناک قانونگريزی در برخی افراد و بعضی بخشها چيست؟
13- چقدر وجدانکاری و انضباط اجتماعی داريم؟
14- توجه به کيفيت در توليدات داخلی چقدر است؟
15- چرا برخی حرفها و ايدههای خوب در حد حرف و رؤيا باقی میماند؟
16- ساعات کار مفيد در دستگاهها چرا کم است؟
17- چه کنيم ريشه ربا قطع شود؟
18- آيا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانوادهها بطور کامل رعايت میشود؟
19- چرا مصرفگرايی، برای برخی افتخار شده است؟
20- چه کنيم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگيش حفظ شود و هم بتواند وظايف اجتماعی خود را انجام دهد؟
ضرورت، موضوع و هدف «مبنای ادبیات انقلاب» نسبت به «سبک زندگی»
شکی نیست که در ابتدای انقلاب اسلامی ایران، براساس
تئوری ولایت فقیه ـ که توسط حضرت امامخمینی(ره) به عنوان یک فقیه و مرجع
جامعالشرایط ارائه شد ـ «فلسفه حکومت» به «پیاده کردن احکام اسلام» در
زندگی آحاد مردم تعریف شده است و ازاینرو، ادبیات انقلاب دارای وجه مشترکی
با ادبیات تخصصی حوزه بوده است. اگرچه بعضی از فقهاء عظیمالشأن، منصب
«ولایت فقیه» را امری ضروری محسوب نکرده و ولایت «عدول مؤمنین» را نیز کافی
میدانستند.
حال که با این دغدغه، انقلاب اسلامی اقامه شده و سی و
چند سال از عمر آن میگذرد، ملاحظه میشود که احکام اسلام در زندگی اجتماعی
مردم جاری نشده و کشور با مشکلات اساسی مانند ربا، ناهنجاریها در اخلاق
اجتماعی، قانونگریزی، عدم رعایت حقوق همدیگر، شهرسازیغربی مواجه شده است.
لذا در آسیبشناسی مقام معظم رهبری(بهعنوان پرچمدار ادبیات انقلاب) به
این مطلب اساسی اشاره میشود که جمهوری اسلامی در فضای تمدنی تنفس میکند
که دارای فرهنگ «مخرب و مهاجم» است و برای برونرفت از این تهاجم تمدنی،
ایجاد «تمدن نوین اسلامی» امری ضروری است.
هجمه غرب ادبيات ديني و سبك زندگي اسلامي را تهديد ميكند
با این توصیف، «ضرورت» و خلأی که ادبیات انقلاب برای
ورود به بحث «سبک زندگی» بیان میکند، «هجمه تمدن غرب» میباشد و «هدف»
مورد نظر، «ایجاد تمدن نوین اسلامی» است و «موضوعی» که برای حرکت از این
خلأ به سوی هدف بیان مینماید، در انجام کار پرحجم علمی و پژوهشی نسبت به
منابع اسلام برای دستیابی به فرهنگ زندگی بهعنوان لازمه تمدن اسلامی تعیّن
مییابد که در بیان مقام معظم رهبری به «استنباط برای دستیابی به عقل عملی
اسلامی» تعبیر شده است.
براي برون رفت از اين شرايط چه بايد كرد؟
بر این اساس؛ برای برونرفت از وضع موجود، «ساخت تمدن
نوین اسلامی» جایگزین «عمل آحاد مکلفین به احکام اسلامی» میشود که البته
با تحقق این هدف، احکام اسلام نیز به صورت حکومتی و اجتماعی در جامعه جریان
خواهد یافت. اینجا نقطه تفاوت آسیبشناسی «ادبیات انقلاب» با «ادبیات
حوزه» است؛ گرچه قبل از انقلاب دغدغه هر دو به هم نزدیک بوده است، اما
امروز ادبیات انقلاب به دنبال نسبت بین «سبک زندگی» با «پیشرفت» برای ایجاد
تمدن نوین اسلامی است که این مهم، ناظر بر برنامهریزیهای درازمدت و در
گرو دستیابی به «مدل اسلامی ایرانی پیشرفت» است.
البته در عرصه نظری، تعریف ادبیات انقلاب با تعریف
تخصصی ادبیات حوزه از «دینداری» تفاوتی ندارد؛ یعنی تعریف نظری هر دو از
دینداری، «عمل به فقه» است. حال آنکه ادبیات انقلاب در عمل و در سطح
«فرهنگ عمومی»، بُعد اساسی دینداری را به «درگیری نظام کفر با نظام ایمان»
معنا میکند که این مطلب در سیره عملی حضرتامام (ره) و مقام معظم رهبری
به وضوح قابل مشاهده است. در واقع این عملکرد مبارک هنوز به صورت تخصصی
تعریف نشده است؛ زیرا تعریف تخصصیِ «عمل به فقه» از دینداری، همان تعاریفی
است که امروزه در دروس خارج مقام معظم رهبری و دیگر علمای حوزه مطرح
میشود.
آسیبشناسی «ادبیات انقلاب» نسبت به مقوله سبک زندگی در دوران انقلاب اسلامی
در ابتدا باید توجه داشت که ادبیات انقلاب در طی بیش از
سه دهه به دو دستاورد مهم در نسبت بین «سبک زندگی» با «تمدنسازی» دست
یافته است؛ بارزترین عملکرد ادبیات انقلاب در مقوله سبک زندگی(بخش
نرمافزاری تمدن)، ایجاد «روحیه مقاومت در برابر استکبار جهانی و مظالم
عالم» در سطح «فرهنگ عمومی» کشور است؛ هرچند که این روحیه در «فرهنگ تخصصی»
جا پیدا نکرده است اما در جامعه، فرهنگ مقاومت به عنوان یک ارزش تلقی شده و
جریان پیدا کرده است و اثر این امر در گزینش و انتخاب تمام مدیران اصلی
نظام به وضوح مشاهده میشود. به همین دلیل است که مدیران فاقد روحیهی
انقلابی ـ که تنها بخاطر جریانات سیاسی به منصبی دست یافتهاندـ بعد از
چندی به خاطر وجود چنین جاذبهای در فضای عمومی کشور، نتوانستهاند به
مدیریت خود ادامه دهند.
همچنان که در طول این مدت، زیرساختهای توسعه و
پیشرفت کشور براساس مهندسی غربی شکل گرفته است، اما در روبناها و بعضی از
ساختارها، این مهندسی غربی به صورت «مشروط و مقید به احکام اسلام» اجرا شده
است که این روند متداوم نیز دستاورد دوم ادبیات انقلاب در این عرصه است.
از سوی دیگر، از آنجا که متعهدین انقلابیِ حوزه،
دانشگاه و مسئولین نظام بیش از سه دهه در مواجهه و درگیریِ سیاسی، فرهنگی و
اقتصادی با دنیای غرب هستند، غرب را در سطح «فرهنگ عمومی» میشناسند، اما
نه در سطح تخصصی! در واقع پلیدبودن نیات و اهداف غرب، دشمنیها و مکرهای
پیچیده آن، گناه آلود بودن فرهنگ و ادبیات آن و … به درک وجدانی برای آنان
مبدل شده و در خطابهها و منابر، این چهرهی پلید و زشت غرب برای مردم
ترسیم میشود، اما توانایی علمی برای اثبات «تخصصی» این درک وجدانی در سطح
نخبگان وجود ندارد.
برای این مهم، باید با ادبیات علمی و ایجاد کارگاههای
تخصصی به «نقد و نقض» فرهنگ غرب پرداخت و سپس به تبیین «طرح» جایگزین آن ـ
یعنی «تئوریزهکردن ولایت مطلقه فقیه» ـ در نظام قانونی کشور همت بگمارند؛
حال آنکه امروز این مطلب در ادبیات تخصصی مراکز علمی دانشگاهها و
حوزههای علمیه جایی ندارد.
همین شناخت غیر تخصصی از تمدن مهاجم غرب، ضرورت «ایجاد
تمدن نوین اسلامی» را به سطح «جهتگیری» نظام محدود میکند و در سطح
«ساختارها»، با عدول و تنازل از آن جهتگیری، به اضافه نمودن بعضی از
سیاستهای «فرهنگی» در برنامهریزیهای کشور اکتفا میشود. به عبارت دیگر،
در عمل به جای رفتن به سمت لوازم علمی ایجاد تمدن نوین اسلامی، به تدوین
چند سیاست (مانند توجه به اندیشههای حضرت امام(ره)، اسلام ناب) آن هم در
بخش «فرهنگیِ» برنامههای کلان اکتفا شده است.
این در حالی است که از نظر جامعهشناسی، در یک جامعه،
سه حوزه «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» وجود دارد و شناخت تخصصی از تمدن غرب
نیز نشان میدهد که متغیر اصلی در تهاجمِ تمدن غربی، بخش «اقتصادی» آن است و
بخش «فرهنگ»، روبنای آن تمدن مهاجم است. در واقع مدیران و سیاستگذاران
نظام، در برنامهریزی و اجرا به دنبال راهحل «فرهنگی» هستند که از منظر
تمدن غرب، متغیر فرعی است.
برای ارتباط منطقی بین اندیشه مذهب و اندیشه
دانشگاه، ابتدا با محور قراردادن ضرورت تحول در «روش شناخت» اندیشه مذهب،
پیشنهاد استفاده از معرفتشناسی و روششناخت غربی برای فهم از دین را مطرح
کرده و آن را جایگزین فهم فلسفی (انتزاعی) مینماید.
بر این اساس هزینه و مقدوراتِ سراسر کشور از جمله
مراکز اسلامی، ائمه جمعه و جماعات، سازمانهای تبلیغی اسلامی برای تبلیغ و
کار فرهنگی در معضلاتی مانند حجاب، ازدواج، ترویج قرآن و نماز صرف میشود؛
در حالی که تمامی این برنامهها و عملکردها نسبت به ریشه آسیب، در روبنای
تمدن مهاجم قرار دارد. زیرا در فرهنگ و سبک زندگیِ تمدنِ مهاجم، همه چیز به
«پول و سرمایه» تعریف میشود و ریشهی تمامی آسیبها و ناهنجاریهایِ
فرهنگی به همین مطلب باز میگردد.
با توجه به این توضیحات، به طور کلی آسیبی که ادبیات
انقلاب در مسئله «سبک زندگی» با آن مواجه است، عدم تولید مباحث محتوایی و
علمی برای «ضرورت، موضوع و هدفِ» مبنای خود است. به همین دلیل است که تنها
بخشهای «اجرایی» برجسته میشود و در این بخش نیز فقط بُعد «فرهنگی» مورد
توجه قرار میگیرد و در این بُعد نیز به جای کار فکری دقیق برای ریشهیابی
مشکلات فرهنگی در ارتباط با مسائل سیاسی و اقتصادی، به روبناهای بخش فرهنگ
توجه شده و راهحلهای سطحی ارائه میگردد.
رئيس مجلس خبرگان رهبري با اشاره به تاکیدات مقام
معظم رهبري بر اهمیت سبک زندگی اسلامي گفت: آنچه در دنياي امروز مطرح
ميشود اين است که مردم را با سبک زندگي به سوي خود جلب کنيد و با عقايد
همراه سازيد.