سرویس اندیشه دینی پایگاه 598 - «امام (ره)، مردى بزرگ و نابغه اى بى نظير ... بود؛ دانشمندى كه جامع اضداد مى نمود؛ سياست را عجين ديانت مى ديد؛ … عصاره قرآن و سنّت را در قالب وصيتنامه الهي ـ سياسى خود نوشت كه هر ورقش، دفترى است از معرفت امام خمينى و خمينى آفرين. آفرين آفريدگار، بر او باد! انساني كه ميان غير معصومان، مانندى براى او نم ىبينم تا ايشان را به او تشبيه كنم. او، قهرمان تاريخ بود و نابغه اى نادر، مجتهد بود و مجاهد، هم اصولى بود و هم فقيه جامع الشرايط، حكيم بود و فيلسوف، اديب بود و شاعر، عارف بود و سالك، عابد بود و زاهد، شجاعت داشت و شهامت، صلابت داشت و ابهت؛ به عبارت بهتر و موجز، مى توان گفت كه روح و جوهره شخصيت او، «ذوب شدن در اسلام»، يعنى بندگى خدا بود.»
جملات فوق تنها گوشه ای از نوشته های آیت الله مصباح یزدی در کتاب "سیری در ساحل بینش و منش امام خمینی(ره)" بود که خواندن این کتاب از مجموعه مشکلات بر تمام جویندگان حقیقت پیشنها می شود. حال در ایام گرامیداشت دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی قسمتی از سخنان آیت الله مصباح یزدی در خصوص لزوم قدر شناسی انقلاب اسلامی و رهبری آن در جمع زائران حرم مطهر امام خمینی(ره) در ادامه می آید:
وقتي تاريخ انبيا را که مهمترين آنها داستانهاي انبياست که در قرآن آمده و سند آن قطعي است و جاي شک و شبههاي ندارد، ملاحظه ميکنيد، درمييابيد که انبيا چه زحمتهايي کشيدند و چه خوندلهايي خوردند تا يک يا چند نفر به آنها ايمان آوردند و راه حق را شناختند و از آن پيروي کردند.
وقتي داستانهاي قرآن را مينگريد، يکايک انبيا را که ذکر ميکند، در پايان آن ميفرمايد «وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ»، «؛ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ»؛ مثل حضرت نوح که حدود هزار سال مردم را دعوت و راهنمايي کرد. خداوند در پايان ميفرمايد: «وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ»؛ در برابر هزار سال راهنمايي و دعوت و ارشاد، تعداد اندکي به او ايمان آوردند. همينطور وقتي داستان ساير انبيا ذکر ميشود، پايانش اين است که اينها کفر و شرک ورزيدند و به عذاب استيصال مبتلا، و نابود شدند.
دوران نبوت و رسالت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم 23سال بود.اين 23سال در مقايسه با هزار سال حضرت نوح يا صدها سالي که ساير انبيا ابلاغ رسالت کردند، مدت بسيار کوتاهي است؛ اما در همين مدت کوتاه ـ به حسب روايتي که از خود ايشان نقل شده است ـ فرمودند: «ما اوذي نبي مثل ما اوذيت؛؛ هيچ پيامبري مثل من اذيت نشد». اذيتهاي که در حق پيغمبر اکرم صلياللهعليهوآله روا داشتند، اذيتهاي کمّي مانند زندان، کتک زدن و شلاق نبود، بلکه اذيتهاي کيفي بود. گاه برخي حرکتهاي کوچک آن قدر سوزنده و کشنده است که سالها زجر و شکنجه آن قدر اذيتکننده نيست.
به هر حال، خود اين داستاني است که پيغمبر اکرم چه اذيتهايي از دست مردم کشيدند تا بالاخره در همين فرصت کوتاه، کشور اسلامي را پايهگذاري کردند و شالوده يک امت پايدار را که قرنها بايد بماند و نهايتا در همه جهان پيروز شود، در همين مدت بنيان نهادند؛ اما همين مردم که از چنين نعمتي بهرهمند شدند ـ نعمتي که قابل مقايسه با نعمت ساير انبيا نبود و بالاترين رحمتي بود که خداي متعال بر انسانها ارزاني داشته بود ـ در عينحال، هنوز جنازه پيغمبر روي زمين بود که همين امت با فرمان او مخالفت کردند.
خداي متعال در طول هزار و چند صد سال تحولاتي براي امت اسلامي پيش آورد که مجموع تاريخ کشورهاي اسلامي را تشکيل ميدهد. در اين دوران، در همه کشورهاي اسلامي، شما نميتوانيد پديدهاي را شناسايي کنيد که قابل مقايسه با انقلاب اسلامي ايران باشد. در اين اختلافاتي که بين کشورهاي بزرگ دنيا پيش آمده است و گاهي به جنگهاي طولاني مثل جنگ اول و دوم جهاني انجاميده، در نهايت جز ويراني، پراکندگي، از همپاشيدگي امتها و خانوادهها، نتيجهاي نداشته است؛ اما در برابر حرکتي که امام در اين کشور شروع کردند، تقريباً همه نيروهاي عالم ايستادند.
آنها کمکهاي خودشان را به همسايه نادان ما دادند و او را وادار کردند تا هشت سال تمام با ما بجنگد؛ در حالي که هنوز اين انقلاب شکل نگرفته بود و در آغاز کار بود؛ نيروي آزمودهاي نداشت و ارتش نيز پراکنده و گسيخته بود؛ نيروهاي ديگر هنوز تربيت نشده بودند؛ اوضاع داخلي کشور نابسامان بود؛ ترورها، داعيههاي تجزيه طلب، پانعربيسم، پان ترکيسم، خلق عرب، خلق کرد، خلق ترکمن از گوشه و کنار سر برآورده بودند و هر کدام ميخواستند کشور را تجزيه کنند.
در چنين شرايطي، هشت سال جنگ بر ما تحميل شد؛ در حالي که ما قدرت تأمين سادهترين نيازمنديهاي جنگي را از خارج نداشتيم؛ يعني در محاصره شديد اقتصادي بوديم. همانطور که همه شما ميدانيد و بارها سرداران نظامي بيان کردند، حتي سيم خاردار به ما نميفروختند. در چنين شرايطي، خداي متعال آنچنان اين مردم را ياري کرد که پديدهاي عظيم و به يادماندني و فراموش نشدني در تاريخ به وجود آورد به نام نظام جمهوري اسلامي ايران؛ پديدهاي که همه قدرتهاي جهاني را مبهوت کرد. آنها فکر ميکردند در مدت کوتاهي بتوانند اين پديده را نابود، و اين حرکت را سرکوب کنند؛ اما روز به روز بر قدرت، شوکت و عظمت اين نظام افزوده شد.
حالا شما حکومت شاه به عنوان يکي از بزرگترين قدرتهاي نظامي دنيا را مقايسه کنيد با روزي که انقلاب پيروز شد و به فرمايش امام يک مشت مردم پابرهنه توانستند دشمنان اسلام و کشور را بيرون کنند و خودشان بر سرنوشتشان حاکم شوند. در اين دوران هشت سال دفاع مقدس رزمندگان ما تقريباً هر روز امدادهاي الهي را مشاهده ميکردند، به خصوص در مواقع عمليات که با چشم بصيرتشان ميديدند که خداي متعال چگونه اين مردم را که تقريباً دست خالي بودند، بر دشمن تا دندان مسلح پيروز کرد. آن قدر داستانهاي امدادهاي الهي در دوران دفاع مقدس زياد است که بسياري از آنها را نوشتهاند و کتابهايي نيز در اينباره گردآوردهاند.
آنچه را بيان کردم براي اين بود که قدر نعمتهاي خدا را بدانيم تا وظيفة خود را در برابر آنها بشناسيم و بفهميم که چگونه بايد شکر آن را بهجا بياوريم. در آن شرايط بسيار سخت که نگرانيهايي که همه ما داشتيم، متراکم و انباشتهاش براي رهبري بود. تکتک ما هر چه از اين موضوع نگران بوديم، همه اينها که انباشته ميشد، برابر با نگراني رهبر ميشد. در چنين شرايطي، چه کسي ميتواند اعصابش را کنترل کند و درست فکر کند که چه بايد کرد؟ آن هم در برابر کساني که بعضيهايشان ادعاي دوستي و ارادت به ايشان هم داشتند. بالاخره در برابر انبوه نيروهايي که فريب خورده بودند و فرصتي نبود تا برايشان توضيح داده شود که شما اشتباه کرديد و فريب خورديد، چه بايد کرد؟ مگر به آساني ميشود هر حقيقتي را توضيح داد؟! مگر مي توان با يک سخنراني، فکر کسي را که مدتها دل به کسي بسته است، تغيير داد؟!
نگرانيهاي داخل از يک طرف، و خطر دشمنان خارجي که به دليل وجود اين فتنه در داخل، فرصت را غنيمت ميشمارند از سوي ديگر، اين نگراني را مضاعف ميکند. وقتي انسان ميبيند دوستان و يارانش پراکنده شدند، بر نگرانيهاي او افزوده ميشود. چه قدرتي نياز است تا انسان در يک چنين موقعيتي بفهمد چه بايد کرد؟ به گمان بنده جز تضرع در پيشگاه الهي، هيچ چيز چارهساز اين مشکل نبود. تضرعهاي اين بنده شايسته خدا (حضرت آيتالله خامنهاي) در پيشگاه الهي باعث شد که خدا امدادهاي خودش را نازل کند و در مدت کوتاهي همه اين فتنهها خنثي، و توطئهگران رسوا بشوند و اگر آبرويي هم به برکت انقلاب در طول دهها سال کسب کرده بودند از بين برود و حقانيت، قدرت، سلامت، صفا و عشق به اسلام در مقام معظم رهبري و ياران و طرفدارانشان آشکارتر بشود.
اين امداد الهي به هيچ وجه کمتر از امدادهاي الهي در هشت سال دفاع مقدس نيست و ما براي اين نعمت عظيم الهي بايد سر به آستان ربوبي بگذاريم و خدا را شکر کنيم که چنين رهبر فرزانه و حکيم، با تدبير، داراي سعه صدر، صبور، مقاوم، شجاع، متکي به خدا و متوسل به وجود مقدس وليعصر ارواحنافداه به ما عطا کرد تا جامعه ما را از بزرگترين خطر نجات بدهد. هنگامي که انسان اين نعمتها را ميبيند، آن گاه به وجد ميآيد تا پياده از راههاي دور بيايد و اظهار ارادت کند. زماني در حضور خود ايشان که دانشجويان بسيجي حضور داشتند چنين احساسي داشتم و خدمت ايشان عرض کردم که اگر اين دانشجويان ميدانستند که اگر از شهر خودشان به پهلو بغلتند و به طرف شما بيايند، ميتوانند شما را زيارت ميکنند، ابا نداشتند. من امروز در چهره شما و امثال شما اين حقيقت را ميبينم که عشق به امام، رهبري و؛ عشق به اسلام و وجود مقدس حضرت وليعصر ارواحنافداه و اهلبيت عليهم السلام چنين اقتضايي را دارد.
از خداي متعال درخواست ميکنيم که باز هم بر معرفت و بصيرت ما بيفزايد و ما را از غفلتها و فريبخوردگيها محفوظ بدارد. همچنين با تمام وجودمان از خداي متعال ميخواهيم سايه مقام معظم رهبري را تا ظهور حضرت وليعصر ارواحنا فداه بر سر ما مستدام بدارد.