کد خبر: ۱۱۰۷۳
زمان انتشار: ۱۱:۴۹     ۲۵ فروردين ۱۳۹۰
گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین استاد میرباقری:
هدف برتري مادي نيست بلكه ايجاد بصيرت بيشتر و بيداري بيشتر است. به تعبير ديگر، ميدان درگيري، ميدان درگيري دو جبهه حق و باطل و نيروهاي انساني براي ايجاد بصيرت و بيداري در بين بشر و بيدار شدن فطرت‌ها است. و در اينجا فداكاري، ريسك خطر، شهادت و خون دادن ضرب در عواطف و انسانیت شدید ابزار میدان است.

بعد از بيداري اسلامي ايجاد شده در جهان اسلام و همچنین هويت اسلامي احيا شده در مقابل هويت غرب، که حاصل صدور فرهنگ انقلاب از ایران اسلامی به منطقه و جهان است. احياي اين هويت اسلامی است كه به احياي مجدد تمدن اسلامي و به برخورد تمدن‌ها و در نهایت به درگیری اصلی جبهه اسلام با تمام جبهه کفر ختم مي‌شود.

به گزارش پایگاه 598، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی که با نظریه علم اسلامی و ولایت الهیه شناخته شده است، در گفتاری به تحلیل درگیری تمدن اسلام با تمدن غرب پرداختند. این استاد برجسته حوزه مأموريت ما در سطح بين‌المللي را ايجاد بيداري معنوي از سنخ معنويت توحيد در جامعه مادي فعلي برشمردند. در ادامه گفتاری را مي خوانيد كه نمونه‌اي از تلاش ايشان براي فهم فلسفي مسائل روز است.

***

بیداری اسلامی و تحولات بوجود آمده در منطقه و گرايش به معنويت توحيدي در جهان، معادلات جهان مادي را بر هم زده است. اين به معناي ايجاد شكاف ايدئولوژيك در قلب غرب است كه دارد اتفاق مي‌افتد. موج گرايش به معنويت توحيدي و موج گرايش به اسلام در غرب، از مخاطراتي است كه غرب را تهديد به فروپاشي از درون مي‌كند. نگاه امام (رض) اين است كه انقلاب اسلامي يكي از مراحل حركت جبهه حق به سمت عصر ظهور است؛ مأموريتي هم كه براي انقلاب اسلامي قائلند در قدم اول ايجاد جمهوري اسلامي و ایجاد درگیری با شبکه ظلم و استکبار در شرق و غرب بود.

برای درک این موضوع اصول کلی مقاومت ایمانی بين اسلام و كفر را می توان اینگونه بیان کرد:

1. به طور كلي اگر حقیقت یک جنگ را در منازعه بین اراده های انسانی تحلیل کنیم، جنگ بر سر موضوع پرستش انسانها است. اما گاهي معبود هر دو طرف دنیاست و گاهی نیز معبود یکی دنیا و دیگری آخرت و كلمه حق و باطل است. ما باید يك انديشه دفاعي همه جانبه برای جنگ حق و باطل داشته باشيم تا همه ابعاد جامعه را درگیر این جنگ کند و نبايد فقط طراحي جنگ نظامي و دفاع نظامي كنيم. اگر همه صحنه‌هاي جامعه را صحنه درگيري ببينيم، بايد براي پيشرفت در همه صحنه‌ها برنامه­ريزي كنيم. اما ابزار اصلی ما در جنگ ایمان و کفر چیست؟ آیا ابزار طبیعی و ابزارهای غیر انسانی ابزار اصلی است؟ يا نه، مقدورات اصلي ما، آن روحيات و حقيقت‌هايي است كه در درون انسان‌ها وجود دارد؟  به نظر میرسد مقدورات اصلی ما قسم دوم باشد.

2. در جبهه حق و یا در جبهه باطل بدون امداد خداي متعال، هيچ نتيجه‌اي حاصل نمي‌شود. يعني حتي اگر دستگاه ابليس پيروز مي‌شود، اين پيروزي بر اساس امداد الهي است، امّا امدادي كه در جبهه حق است، امداد محوري و امداد اصلي است. لذا خداي متعال تصريح مي‌فرمايد: اگر بيست نفر از  شما باشند، بر دويست نفر از آنها غلبه مي‌كنند. اين معنايش اين است كه ميزان امدادي كه خداي متعال نسبت به جبهه حق مي‌كند بسيار متفاوت است.

اما ضعف دستگاه مادی در آن است که در دستگاه معادلات ایشان نه انگیزه های انسانی را میتواند به طور کامل شناسایی کند و نه معادله امداد الهي برای ایشان قابل محاسبه است. در حالي که امداد الهی اصلیترین معادله­ای است که باید کشف شود ولی ایشان اصلا متوجه آن نیز نیستند. خداوند به خصوص جهاد برای جفظ كلمه توحيد را امداد مي‌كند، ولو هيچ كس نباشد؛ اما در ذهن آنها اين است كه پتانسيل‌هاي مادي است كه با هم درگير مي‌شوند، مثل دو بردار نيرو كه در يك نقطه بهم مي‌رسند. دقيقاً مي‌خواهند بگويند دو تا جريان انرژي مادي است، كه با هم درگير مي‌شوند، پس نيروي قوي‌تر برنده است.

 اما در دستگاه تحلیل ایمانی اين امداد قطعي است و با نمونه‌هايي كه در عصر ما و در تاريخ وجود داشته است، مي‌شود این امدادهای غیبی را باذن الله تحليل كرد. اما بسیار روشن است که این محاسبه با عينك و كارشناسي مادي مقدور نیست و محسبات دیگری میخواهد. گرچه این فرصت برای بیان چگونگی این محاسبات ترتیب داده نشده است اما اجمالا این است که اصل در چنین میدانی، امداد الهي است. مثل بیان الهی در جنگ‌هاي صدر اسلام، وقتي مي‌فرمايند: «ما شما را با ملائكه امداد مي‌كرديم»، «نصرت آن است كه از طرف خداي متعال مي‌آيد» و... . پس اگر ما به وظيفه­مان راعمل كنيم، خداي متعال نیز به وعده اش در امداد جبهه حق و كلمه توحيد عمل خواهد کرد.

اگر کسانی از جبهه حق مادي فكر کنند و تحليل علمي و كارشناسي مادي داشته باشند، به ابزار ـ به خصوص امروز كه بسيار دقيق و فريبنده شده است ـ بهاي تام خواهند داد و با ملاحظه كم و كيف سلاح دشمن خواهند گفت كه کاملا پیداست که ما در اين ميدان شكست می­خوریم و همين مطلب عامل تضعيف روحيه آنها می­شود.

3.شهادت طلبي: شهادت طلبی يعني، يك انسان حاضر است براي وفاي به معبود خودش، همه هستي خويش را بدهد و عبور از هستي خود را راه رسيدن به معبود بداند. اگر انگيزه انسان ارتقاء پيدا کند و بيش از دنيا را طلب کند و رسيدن به درجات قرب الهی را با گذشتن از دنيا ممكن بداند، پتانسيل و انگيزه‌اي ايجاد خواهد کرد که قابل مقايسه با كساني كه براي دنيا مي‌جنگند نيست. گرچه فداكاري بر سر دنیا هم يك ظرفيت و كارآمدي خاص دارد اما اصلاً ظرفيت این دو نوع انگيزه قابل مقايسه نيست. فداکاری درجاتی دارد و ما می­دانیم که گاهي انسان به مقام رضوان توجه مي‌كند، مثل سيدالشهداء(ع)، چنین توجهی می­تواند يك تاريخ را تحت تأثير قرار دهد و اصل آزادی خواهی و معنویت خواهی و شهادت خواهی بقیه تاریخ را از دل خود بزاید. بسياري از آثار عاشورا، به خاطر ظرفيت همان عبوديت و انگيزه‌اي است كه حضرت سيدالشهداء (ع) و يارانشان داشته‌اند. مراتب پایین تر فداکاری ایمانی هم مثل آن است که انسان بهشت را بخواهد و براي عبور از دنيا به سمت بهشت و درجات بهشت فداكاري كند این نیز در مرتبه بالایی از توان را به همراه خواهد داشت که با محاسبات مادی نمی توان اثرات آن را اندازه گرفت.

ولی پايه انگيزه‌هاي مادي شدت رواني نسبت به خود دنيا است. دنيا خواستن؛ جتسجوی آب و خاك و يا زنده ماندن نام و نژاد خودش و تعلقات و هويت مادي خودش را در فداكاري از انواع این نوع انگیزش است. همه جنگ‌هاي مادي بر دوش همين ظرفيت چرخيده­اند. هيتلر با همين ظرفيت‌ها بود كه توانست با دنيا بجنگند. اما اين ظرفيت، با ظرفيت انگيزه الهي قابل قياس نيست هم در مقیاس و هم در جهت.

4.طبيعتا وقتي انگيزه حضور تفاوت پيدا كند، حتماً نحوه توازن نيروها، معادلات توازن، موضوع و معادلة تغيير موازنه قدرت نيز تغيير پيدا مي‌كند. همچنين نحوة آرايش دروني و اركان ماشين جنگي ما و ميدان‌هاي درگيري متفاوت خواهد شد. اگر انرژي جنگ را تغییر دهیم اما ساختار جريان اين انگيزه را تغيير ندهيم، اين انگيزه شكست مي‌خورد. جنگ ما يك جنگ نامتقارن بود و توازن نيروها به گونه‌اي نبود كه در جنگ كلاسيك تعريف مي‌شود. اگر ما مي‌خواستيم ميدان‌هاي درگيري و نحوة آرايش نيروهاي و نحوه موازنه قوا را به صورت كلاسيك تنظيم كنيم، و آن را مبناي پيروزي و شكست قرار بدهيم از همان اول شكست خورده بوديم. اگر جنگ هشت ساله ما و یا جنگ 33 روزه لبنان یا جنگ 22 روزه فلسطین به جنگ اسلحه و ابزار و میدانهای متعارف جنگ تبدیل مي‌شد قاعدتاً شكست می­خوردیم. این یک نکته کلیدی همیشگی است که ما هیچ گاه در موازنه جهانی قدرت نباید به اصول متعارف و تکنیک های مادی جبهه خود را آرایش دهیم والا باید از اول اعلام شكست كنيم و معتقد باشيم كه ما در موازنه ضعيف‌تر هستيم و بنابراين نباید وارد اين درگيري شويم، بلکه بايد شرايط جهاني را بپذيريم.

اما اين كه ما توانستيم در میدان جهانی مبارزه وارد شویم و موازنه جهاني را به نفع اسلام تغيير دهيم ناشي از همين است كه امام(ره) ابتدا انگيزه‌هاي درگيري را ارتقاء بخشيدند و انگيزه دفاع از اسلام، توسعۀ معنويت، گسترش عبادت خداي متعال را به به انگيزه فداكاري و وصال در راه خداي متعال كه ما آن را شهادت طلبي مي‌دانيم تبدیل کردند. آنگاه به طبع این ارتقاء انگیزه میدانهای درگيري را نیز تغییر دادند. میدانهایی که امام در آنها مبارزه میکردند تنها در حوزه ابزار نبود. اصل در جهاد و درگيري، درگيري ارواح است. هدف برتري مادي نيست. بلكه ايجاد بصيرت بيشتر و بيداري بيشتر است. به تعبير ديگر، ميدان درگيري، ميدان درگيري دو جبهه حق و باطل و نيروهاي انساني براي ايجاد بصيرت و بيداري در بين بشر و بيدار شدن فطرت‌ها است. و در اينجا فداكاري، ريسك خطر، شهادت و خون دادن ضرب در عواطف و انسانیت شدید ابزار میدان است. استراتژي غلبه خون بر شمشيری که از سیدالشهداء(ع) درس گرفته شده است همین است و همين استراتژي ما در مديريت و تغییر وضعیت رواني جهان است و همین استراتژی ما در تغيير موازنه مديريت نيروهاي انساني است. اين كاري است كه امام(ره) با بصيرت انجام دادند.

 شيوه جنگي ما شيوه كلاسيك نبود، مقاومتي هم كه كرديم و غلبه‌اي هم كه پيدا شد ـ حتي در ميدان‌هاي نظامي ـ  مبتني بر قواعد متعارف كلاسيك نبود. چه بسيار مواقع بود، كه حمله مي‌كرديم و پيروز مي‌شديم در حالي كه قواعد پيروزي بر اساس محاسبات كلاسيك نبود. مثلاً توازن نيروي ما سه به يك هم نبود. يا دفاع مي‌كرديم و پيروز مي‌شديم و آن توازني كه در مقام دفاع مي‌گويند نبود. يعني حتي نيروهاي ما يك سوم آنها هم نبود. ما در دفاع از خرمشهر تا چهل روز، و حفظ آبادان تا آخر، توازن نيروهايمان اين گونه نبود. حتي در بعضي ازجبهه‌ها گاهي، ما يك تك دشمن را كه با يك تيپ كامل انجام مي‌شد، با چند نفر نيروي محدود شكست داديم. موارد زيادي از اين نمونه داريم. در جنگ حزب الله هم همين الگو عيناَ به كار گرفته شد، و پيروزي آفريد. پس توازن نيروها در جنگ نامتقارن تغيير پيدا مي‌كند. در ميدان درگيري نيروي دريايي آنجايي كه ما با قايق‌هاي تندرو در مقابل ناوها ايستادگي مي‌كرديم، قطعاً توازن نيرو، توازن متعارف کلاسیک نبود اما ما موفق بوديم.

 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها