يك) برخي بازيكنان فوتبال ما هنوز در دهه 60 و حتي قبل از آن سير ميكنند. اينها انگار هنوز نميدانند دنيا وارد هزاره سوم شده و بيش از 12 سال هم از اين هزاره گذشته است. متاسفانه برخي از دوستان فوتباليست به جاي مدرن و حرفهاي كردن افكار خود هنوز عقايدشان را با سكوها هماهنگ ميكنند و نمي خواهند بپذيرند دنياي فوتبال عوض شده و نگاه سنتي گذشته ديگر در هيچ كجاي فوتبال دنيا وجود ندارد. نميدانم چرا بازيكني كه 10 برابر ديه يك فرد از باشگاهاش در قالب يك قرارداد حرفهاي پول گرفته تصميمي براي حرفهاي شدن ندارد. بحث من بر ميگردد به دربي هفتاد و ششم. ديداري كه با گذشت 5 روز از آن هنوز تركشهايش به اين و آن ميخورد و انگار قرار نيست بيخيال آن شوند. خيلي جالب است بعد از دربي برخي بازيكنان استقلال مرا پرسپوليسي خطاب كرده و برخي بازيكنان پرسپوليس هم مدعي شدهاند كه من استقلاليام. به نظرم اينگونه رفتارها در افغانستان كه هيچ، در دورافتادهترين جزاير دنيا هم منسوخ شده و اتفاق نميافتد...
دو) موضوع كارشناسي داوري بازي دربي هميشه براي خود قصهاياست. قصهاي كه از يك هفته قبل از اين بازي براي انتخاب داور آن شروع و معمولا چند روز پس از آن هم ادامه خواهد داشت. غافل از اينكه طبق فرموده آقاي انيشتين كه معتقد است تمام انرژيهاي دنيا توان يك ثانيه عقب راندن زمان را ندارند، تمام كارشناسان دنيا هم توان تغيير يك تصميم داور را ندارند. به نظرم كالبد شكافيهاي بيش از حد اتفاقات دربي سودي ندارد و بهتر است به جاي اين، افكارمان را كمي حرفهاي كنيم. به نظرتان بازي كه تمام شده و گذشته كارشناسي آن چه نفعي دارد؟ چرا براي صحنههايي كه رخ داده و قابليت بازگشت ندارد به جان هم افتادهايم.
سه) آداب كارشناسي در تمام دنيا غش كردن به سمت داور است. اين آداب ميگويند در صحنههايي كه اختلاف نظر بين كارشناسان زياد شده و ابهام زيادي در خصوص يك صحنه بيش از حد ميشود بايد به نظر داور و راي او احترام گذاشت. به نظرم در دربي هفتاد و ششم طبق همين قاعده بايد به نظرات محسن قهرماني احترام گذاشت و مبنا را صحت تصميمات اين داور در نظر گرفت.