سایت گل - برنامه نود این هفته ، کنار
نقدی که مجید جلالی بر دربی وارد کرد ، یک بحث طولانی حاشیه ای هم داشت که
به مجادله بین امیر قلعه نویی و روزنامه نگارانی پرداخت که به ادبیات
سرمربی استقلال اعتراض داشتند . در این بین پژمان راهبر سردبیر سایت گل هم
در بین مصاحبه شوندگان روی خط آمد و گفت حق انتقاد مختص به روزنامه نگاران
نیست و قلعه نویی هم می تواند انتقاد خودش را مطرح کند ...
این مجادله که بازتاب فراوانی در جامعه
فوتبال ایران داشت ، امروز مورد نقدر قرار گرفته و پیام یونسی پور نویسنده
روزنامه ایران ورزشی نقد خود را به حرف های سردبیر سایت گل مطرح ساخنه
است. این یادداشت را بخوانید:
اتفاق عجيبي نيفتاده. نه بار
اولش است كه حيرت كنيم و نه آخرين مرتبهاي خواهد بود كه دهان به اين
كلمات باز ميكند. پس نه اين بار بايد فرياد وامصيبتا سر داد و نه در دفعات
بعدي. امير قلعهنويي باز هم دايره هتاكيهايش را گسترش خواهد داد. روزي
به نطفهها و لقمهها شك برد و اين بار به وجدانها! ميتوان امير
قلعهنويي را در همان دايرهاي كه وي را در مصونيت و آرامش قرار ميدهد جاي
داد و بيآنكه انتظار تغيير رفتار و گفتارش را داشت باز هم منتظر شفاهيات
تازهاي از او بود.
اما يك نكته قابل بحث هست. پژمان راهبر يكي از شناخته شدهترين
روزنامه نگاران ورزشي در شبي كه اهالي رسانههاي ورزشي پس از يازده سال
توانستند جايي در برنامه نود پيدا كنند و درست در همان شبي كه هيوا يوسفي و
رضا خسروي برافروخته و عصبي لب به اعتراض باز كرده بودند، بار ديگر
چهرهاي متمايز از خود نشان داد. پژمان باز هم متفاوت بود، باز هم فرق
داشت، باز هم وقتي به جريان آب رسيد مسير خلاف حركت آب را انتخاب كرد.
پژمان راهبر از وقتي در تماشاگران قلم زد، از وقتي جهان فوتبال را با
سردبيرياش روي كيوسكهاي شهر نشاند تا امروزي كه سايت گل را به دنياي
مجازي فارسي زبانها هديه ميكند، همين بوده. مردي با تلاش براي ديدن
زاويههايي كه در سايه قرار گرفته و به چشم نيامده. خودش در ابتداي سخنراني
متمايزش هم چنين گفت: «البته من با آقاي قلعهنويي بارها زاويه داشتم،
اما...» و اين اما دقيقا كليديترين بخش سخنورياش بود.
براي پژمان
راهبر كه لااقل از جنس خود ماست و واژگان و كلمات را ميفهمد مينويسيم، نه
براي امير قلعهنويي كه طي قريب به يك دهه در ادبيات نه تنها پيشرفتي
نكرده كه روز به روز عقبگردي سريع هم داشته! براي پژمان راهبر كه سالها
جوهر قلمش رنگ و بوي نقد و نقادي داشت مينويسيم كه آيا تا امروز پيش آمده
در صفحات روزنامههايي كه تحت امر او منتشر شده يا همين سايت گل براي كسي
از واژه «بيوجدان» استفاده كند؟ آيا پژمان راهبر مخاطبانش را با لفظ
«اجنبي پرست» در مطالبش مخاطب قرار داده؟ پژمان راهبر كه امروز از بالا
رفتن ظرفيت جامعه خبرنگاري ايران حرف ميزند چند بار مطلبي نوشته كه در آن
نطفه و لقمه يكي از اهالي فوتبال يا هنر را زير سوال برده باشد؟ چند بار
نقدش را به هتك حرمت بدل كرده؟!
ظرفيتهاي جامعه رسانهاي ايران بايد
از سقف ظرف كنوني هم بالاتر برود. كتك خوردن در ورزشگاهها كافي نيست.
شنيدن فرياد يك بازيكن بر سر خبرنگار هم مهم نيست. از پژمان راهبر ميپرسيم
چند بار خودش و اعضاي تحريريههايش در روزنامهها و سايتهاي مختلف با
بيحرمتي بازيكن و مربي و مدير و ليدر و حتي نيروهاي غير فوتبالي در
ورزشگاهها روبرو شدند؟ آيا همه اين داستانها در رسانهها بازتاب داده شد؟
ظرفيت جامعه رسانهاي آنقدر بالا رفته كه پيشه امروزي ما مبدل به هفتمين
شغل پرخطر دنيا در سال 2012 ميلادي ميشود. از پژمان راهبر كه حتي يك صدم
لياقت كار حرفهاياش سرمايه مالي هم ندارد ميپرسيم كه آيا مخاطرات كاري
رسانهها به دستمزدش ميارزد؟!
پژمان راهبر معقولتر و منصفتر از
تمامي طرفين اين دعوا ميتواند پاسخگوي همين سوالات باشد. راهبر از
بالارفتن ظرفيت نقد پذيري جامعهاي حرف زد كه روزي سلطان تهديد به
دريدنشان كرد و روزي ديگر ژنرال به تمام ارزشهايشان بيحرمتي كرد. راهبر
از جامعهاي ميخواهد سقف نقدپذيري خود را بالاتر ببرند كه تا امروز نه به
وجدان اهالي فوتبال اشارهاي كردهاند و نه ترديدي در نطفه و لقمهشان
داشتهاند. امير قلعهنويي نه، پژمان راهبر «عزيز» به ما بگويد. اگر روزي
نقدي بر وجدان يكي از كمترين اهالي اين فوتبال بنويسد، چه عاقبتي انتظارش
را خواهد كشيد؟ اصلا به قلمش (كه شايد امروز مبدل شده به دكمههاي كيبورد)
چنين اجازهاي ميدهد كه شان خود را به ادبيات چاله ميداني تنزل دهد؟
نگاه اوليه راهبر قابل احترام و عزيز بود. جايي كه عادل فردوسي پور را با
تمجيد معنيدار خود به فكر فرو برد و سگرمههاي مجري نود را در هم كشيد.
تذكر او در مورد بحثهاي فني جلالي و اينكه پس از سالها در برنامه نود
حرفي زده شده كه به درد اين فوتبال ميخورد فوقالعاده و بهجا بود اما آن
نگاه خاصش در مورد نقدپذيري بيشتر جامعه رسانهاي كمي روي پرده گوش ما
سنگيني كرد.