شاید
"آرگو" بتواند به زور جایزههای سیاسی به ظاهر سینمایی، روی جلد نشریات
اروپایی و آمریکایی بیاید و به خبر نخست رسانهها تبدیل شود اما این مساله
چیزی از "فاجعه" بودن اين اثر کم نمیکند؛ مسالهای که نه از سوی رسانههای
ایرانی که از طرف منتقدان سینمایی ایالات متحده آمریکا بیان شده است.
به
گزارش رجانیوز، البته حضور رئیسجمهور سابق آمریکا در مراسم اهدای جایزه
"گلدن گلوب" به این فیلم که بدترین توهینها را به مردم ایران کرده است،
ثابت کرد که ساخت این فیلم نه با دغدغه اي فرهنگی و هنری كه یک سناریوی
کاملا سیاسی از سوی ساکنین کاخ سفید علیه مردم ایران است؛ مردمی که
ایستادگیشان در برابر زورگوییهای آمریکا سبب شده تا اینچنین از سوی
مدعیان فرهنگ و هنر مورد تهاجم قرار بگیرند.
روزنامه
آمریکایی "اسلیت" هم در شماره اخیر خود به بررسی و نقد فیلم آرگو پرداخته و
آن را "بدترین فیلم سال" نامیده که هیچ ربطی به هنر و فضای سینما ندارد و
صرفا یک کار سیاسی افراطی و خندهدار و منرجزکننده علیه ایرانیان است.
متن کامل این نقد را در ادامه میخوانید:
"اگر سکانس اول آرگو نبود، شاید احساس
انزجار من هم اینقدر شدید نمی شد. فیلم، همان ایرانیان ستم دیده را به شکل
مغولان وحشی بی عقل تصویر می کشد، شبیه دیو های سیاه روی بسیاری از فیلم
های دیگر- وسیله نمایشی موثر برای ایجاد ترس در مخاطب آمریکایی. بعد از سر و
صدای زیاد اول فیلم در مورد اینکه چگونه ایرانیان برای دهه ها قربانی
بودند، فیلم آنها را از متن داستان خودشان به حاشیه می راند و در نقش
تبهکاران قرار می دهد. اما همین طعنه وارونه، تحت الشعاع طعنه بزرگ تری
قرار می گیرد: اینکه قهرمانان فیلم یعنی سازمان سیا، خود عامل ایجاد این
مخمصه بوده اند. و پیروزی شان هم با کمک حیله ای اجرا می شود که آخرین کلک
برای ایرانیان ساده لوح است که سه دهه فریب خورده اند.
آرگو بحران گروگانگیری ایران را که یکی
از مهم ترین تحولات روابط خارجه آمریکا در ۵۰ سال اخیر است، تبدیل به یک پس
زمینه ساده کرده برای متن داستانی با پایان خوش - داستانی که حتی رابرت
آندرز که خود یکی از گروگان ها بوده، گفته که «پاورقی» بوده است. در واقع
این فیلم، اتفاقی که تاریخ آمریکا را دگرگون کرد تحریف و تحقیر می کند. از
قضا، روایت اصلی بحران گروگان گیری می توانست فیلم بهتری بشود هم از نظر
داستانی و هم هیجانی: یک فیلم ساز قوی می توانست سکانس بی نظیری از عملیات
«چنگال عقاب» بسازد، ماموریت نجاتی که شکست خورد و باعث سقوط دو هلیکوپتر،
مرگ چندین سرباز آمریکایی، و پیاده سازی بعدی عملیات ارتش آمریکا شد. صحنه
آخر فیلم «نیم ساعت بعد از نیمه شب» را تصور کنید، اما با یک پایان غم
انگیز.
من ساده لوح نیستم، می دانم چنین فیلمی
هیچ وقت با استقبال تماشاگران داخلی روبرو نخواهد شد اما مدافعان آن می
گویند فیلمی مثل «آرگو» بهترین تصویری است ما می توانیم از این واقعه
تاریخی انتظار داشته باشیم، همین باعث شده این فیلم کمتر به تاریخ بپردازد و
تمرکزش را بگذارد روی اعتیاد ملی ما به پایان خوش در فیلم ها. آرگو ظاهرا
داستان این است که یک فیلم قلابی می تواند جان انسانها را نجات دهد و به
طور کل در مورد قدرت نجات دهندگی فیلم هاست. اما از آنجایی که درباره یک
فیلم قلابی است، در واقع راجع به فیلمسازی نیست - بیشتر راجع به قدرت
مزخرفات هالیوود است. به جای یک فیلمساز واقعی، ما شخصیت تهیه کننده
استخدامی را داریم (با بازی آلن آرکین) که سعی می کند جلب توجه و جو ایجاد
کند تا به نظر برسد این فیلم مهم است - درسی که مسوولان تبلیغات آرگو خیلی
خوب یاد گرفتند. (در تبلیغات آرگو قسمت محبوب من این است که می گویند رشته
تحصیلی بن افلک «مطالعات خاورمیانه» بود. اما کسی نمی گوید که او هیچ وقت
فارغ التحصیل نشد.) حرف های آرکین ممکن است تصویر دقیقی از ساز و کار واقعی
هالیوود باشد، اما نشان دهنده کوته نگری این فیلم نسبت به توانایی
تاثیرگذاری اش در ماست.
موفقیت روز افزون این فیلم نشان می دهد
که هم منتقدان و هم تماشاگران اطلاعات تاریخی لازم را ندارند که تشخیص دهند
این تصویری خودخواهانه از یک گذشته تاریک است. درک فرهنگی لازم برای تشخیص
طبیعت سطح پایین این صنعت را هم ندارند: شخصیت ها و فضاهای تکراری، به
اضافه فرار و گریزهای ساختگی از اوباش جهان سومی که طبق معمول اینقدر زرنگ
نیستند که به آمریکایی ها برسند. می توانیم تا دلمان می خواهد از این صحنه
های تکراری لذت ببریم اما واقعیت این است که ما دیگر در دنیایی زندگی نمی
کنیم که بتوانیم راحت و بدون دردسر چنین فیلم هایی بسازیم - لااقل اگر می
خواهیم در موقعیتی قرار بگیریم که با دنیایی که در حال توسعه است تعامل
داشته باشیم. فیلم هایی که به دنیا معرفی می کنیم باید در سطح واقعیت امروز
دنیا باشند، و از ابزارهای جدید قصه گویی استفاده کنند نه این ابزارهای
بازیافت شده به بهانه روایت یک داستان تاریخی سیاسی.
اواخر فیلم مامور سیا، سربازان ایرانی
دم مرز را مسحور طراحی های مربوط به فیلم قلابی اش می کند. نکته ای که در
ابتدای هر مراسم اسکار تکرار می شود، و با هر اسکاری که آرگو برنده شود هم
تکرار خواهد شد: اینکه مردم در سراسر دنیا عاشق فیلم هستند. اما درست مثل
شب اسکار، این صحنه هم نشان دهنده غرور هالیوود برای اعلام قدرت خودش است.
البته که این صحنه کاملا مزخرف است و تحقق رویای نویسنده فیلمنامه است.
آرگو یک محصول فریبکارانه قر و قاطی است
در سطح همان سوژه اش یعنی سیا. این فیلم شما را مثل همان سربازهای دلقک
ایرانی تصور کرده: انقدر تحت تاثیر ظاهر ساختگی اش قرار می گیرید که واقعیت
را نخواهید دید."