سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آیتالله سیدعباس خاتم یزدی در سال ۱۳۰۹ ش (۱۳۴۹ ق) در یزد متولد شد. وی پس از اتمام مقدمات و سطح در زادگاه خود، در سال ۱۳۳۴ ش راهی قم گردید و در درس خارج آیات عظام: سید محمد محقق داماد، سید محمدرضا گلپایگانی، محمدعلی اراکی و امام خمینی(ره) شرکت نمود.
آیتالله خاتم یزدی در سال ۱۳۳۹ش وارد حوزه نجف اشرف شد و در اقامت ۱۸ ساله خود در آن شهر، از محضر درس حضرات آیات: سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی و حضرت امام و به ویژه از درس آیتالله خویی بهرههای وافری برد تا به مقام عالی اجتهاد دست یافت. ایشان یکی از شاگردان برجسته و یاران نزدیک امام به شمار می رفته و همواره مورد توجه ایشان بود. عضویت در شورای استفتاء و هیئت ممتحنین و وکالت عام و نمایندگی تام الاختیار در امور حج به امر امام(ره) به وی محول گردید.
آیتالله خاتم یزدی علاوه بر تدریس سطوح در نجف، پس از ورود به قم، مشغول تدریس درس خارج فقه و اصول گردید و شاگردان فاضلی تربیت نمود. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو دفتر استفتاء امام، دبیر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و نماینده مردم استان یزد در مجلس خبرگان از دوره اول بود. از آثار ایشان هم می توان تقریرات درس آیات عظام خویی و امام خمینی را بر شمرد.
آیتالله خاتم دانشمندی بزرگوار، فقیهی فرزانه و پرهیزگار، سادهزیست و متواضع، علاقهمند به امام و انقلاب بود و سرانجام در روز سه شنبه ۲۰ شهریورماه سال ۱۳۸۰ در تهران درگذشت و بدن مطهرش بعد از تشییع در تهران، یزد و قم با اقامه نماز حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.
***
مرحوم آیتالله خاتم یزدی در خاطرات خود درباره چگونگی اعلام مرجعیت و فعالیتهای مرحوم آیتالله سیدمحمد شیرازی و موضعگیریاش درباره انقلاب، امام خمینی(ره) و نظام اسلامی میگویند. این مطالب به نقل از کتاب خاطرات ایشان نقل میگردد. جهت شناخت بیشتر، مواردی در داخل [] آمدند و پاورقیها هم توضیحی هستند که در متن کتاب خاطرات نیامدهاند.
چگونگی اعلام مرجعیت آیتالله شیرازیآقای سیدمحمد شیرازی چند سال بعد از رحلت پدرش و تقریباً در عنفوان جوانی، ادعای مرجعیت کرد و جمعی از روحانیون نیز که وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، با انتشار اعلامیهای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی دادند و این اعلامیه به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش گردید.
گفتنی است که این عده حدود پانزده نفری چنان در دفاع و طرفداری از آقای شیرازی مصمم و داغ بودند که مرحوم آقای خویی گفته بود اگر من چنین طرفدارانی داشتم دنیا را میگرفتم! … بنده با شناختی که از اوضاع نجف و بیوت علما و بزرگان داشتم میدانستم که اگر آقای شیرازی به همین ترتیب و بدون یک حامی و پشتیبان قوی به کارش ادامه بدهد، دیگران عرصه را بر او به کلی تنگ خواهند کرد و حتی نمیگذارند که ایشان در عراق بماند و به زندگی معمولی خویش بپردازد؛ تا چه رسد به ادعای مرجعیت، حضرت امام را به عنوان مرجع اعلم معرفی نماید تا اولاً از خطراتی که ایشان را تهدید میکند در امان بماند و پانیاً از پشتیبانی و حمایت امام در آینده برخوردار شود.
روی این حساب، من دغدغه فکریام را با آقای سیدمنیرالدین شیرازی[۱] که از دوستان بود در ضمن با آقای شیرازی هم دوست و رفیق و همشهری بود، در میان گذاشتم و از ایشان خواستم که در این زمینه با آقای شیرازی گفتوگو کند و به ایشان گوشزد نماید که اگر ایشان خواسته باشد در وضعیت کنونی بر ادعای مرجعیت خود پافشاری کند، افراد صاحب نفوذی هستند که میتوانند اجتهاد وی را نیز زیر سئوال ببرند و انکار کنند و در این صورت در سالیان بعد هم ایشان نمیتواند وارد عرصه مرجعیت شود، به همین جهت بهتر است ایشان فعلاً از دعوای مرجعیت دست بردارد و امام را به عنوان مرجع تقلید معرفی کند.
به این ترتیب آقای سیدمنیرالدین به ملاقات آقای شیرازی رفت و در این مورد با ایشان گفتوگو کرد … موقعی که من خدمت ایشان [آقای سیدمنیرالدین] رسیدم گفت: جواب آقای شیرازی این بود که دوستان صلاح ندیدند که من، مردم را به آقای خمینی ارجاع بدهم؛ بنابراین بنده بر سر همان ادعای مرجعیت و الامام المجدد بودن هستم و خداوند ما را از شر اغیار حفظ خواهد کرد. (صص ۱۷۱-۱۶۹)
آغاز حملات علیه آقای شیرازیهمانطور که پیشبینی میشد با رحلت [آیتالله العظمی] آقای حکیم و به عرصه آمدن مراجع جدید، حملاتی علیه آقای شیرازی تدارک دیده شد. [آیتالله العظمی] آقای خویی و [آیتالله العظمی] آقای شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیهای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیهاش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشتهای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است.
در مرحله بعد حملات، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سئوالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشه دار شد … مرحوم آقای خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبهناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.(صص۱۷۳)
سکوت حضرت امام در قبال اعمال و رفتار آقای شیرازیبا این که در بدو ورود امام به عراق و به ویژه شهر کربلا آقای شیرازی استقبال شایانی از ایشان کرد و رابطه خوب و گرمی بینشان پدید آمد، منتهی بعداً این ارتباط به سردی گرایید و در سفرهای بعدی حضرت امام به کربلا، توجهی از سوی آقای شیرازی نشان داده نمیشد و یا وقتی ایشان به نجف میآمد به ملاقات حضرت امام نمیرفت.
به هر حال این وضعیت به همین صورت تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهامهای ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی به ویژه فالی[۲] با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.
در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی[۳] و آقای فردوسیپور[۴] که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت میرفتند، نقل میکردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه میکند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی بر ضد رژیم نگوییم. آقای مهری[۵] که نیز از طرفداران سرسخت امام و نماینده ایشان در کویت بود، به جهت آشنایی با کارها و فعالیتهای سیاسی سیدمحمدشیرازی، وی را تکفیر و حتی ایشان را از شاه بدتر میدانست. (صص۱۷۳ـ۱۷۴)
امام و آقای شیرازیبا وصف حال حضرت امام در تمام این مراحل از موضعگیری صریح و علنی درباره ایشان از نشر سیاسی و همچنین اجتهاد و عدالت خودداری میکرد. یادم میآید که یک بار جمعی از کویتیها که علیالظاهر وادار شده بودند، خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سئوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی اینها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود. (ص۱۷۴)
[1]. مؤسس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم.
[۲]. باجناق آیتالله شیرازی
[۳]. عضو مجمع روحانیون مبارز
[۴]. مرحوم حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور، عضو مرکزی دفتر امام(ره) در نجف اشرف که در طول دوران انقلاب و حیات خود دارای مسئولیت های خطیری از جمله: عضویت در هسته مرکزی تشکیلات روحانیون مبارز خارج از کشور، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس خبرگان رهبری، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، ریاست دیوان عدالت اداری ایران، عضو شورای سیاست گذاری ائمه جمعه سراسر کشور و دادستان دادگاه عالی قضات بود.
[۵]. مرحوم آیتالله عباس مهری.
منبع: خاطرات آیتالله خاتم یزدی، چاپ اول، بهار ۱۳۸۱، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی