کد خبر: ۱۰۹۳۷۳
زمان انتشار: ۰۰:۵۵     ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
آیت‌الله خاتم یزدی؛
دوستان و حامیان آقای شیرازی حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهام‌های ناروا علیه ایشان کردند. بعضی از نزدیکان آقای شیرازی با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند. بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه می‌کند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی بر ضد رژیم نگوییم.
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، آیت‏‌الله سیدعباس خاتم یزدی در سال ۱۳۰۹ ش (۱۳۴۹ ق) در یزد متولد شد. وی پس از اتمام مقدمات و سطح در زادگاه خود، در سال ۱۳۳۴ ش راهی قم گردید و در درس خارج آیات عظام: سید محمد محقق داماد، سید محمدرضا گلپایگانی، محمدعلی اراکی و امام خمینی(ره) شرکت نمود.

آیت‏‌الله خاتم یزدی در سال ۱۳۳۹ش وارد حوزه نجف اشرف شد و در اقامت ۱۸ ساله خود در آن شهر، از محضر درس حضرات آیات: سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی و حضرت امام و به ویژه از درس آیت‏‌الله خویی بهره‏‌های وافری برد تا به مقام عالی اجتهاد دست یافت. ایشان یکی از شاگردان برجسته و یاران نزدیک امام به شمار می رفته و همواره مورد توجه ایشان بود. عضویت در شورای استفتاء و هیئت ممتحنین و وکالت عام و نمایندگی تام الاختیار در امور حج به امر امام(ره) به وی محول گردید.

آیت‌الله خاتم یزدی علاوه بر تدریس سطوح در نجف، پس از ورود به قم، مشغول تدریس درس خارج فقه و اصول گردید و شاگردان فاضلی تربیت نمود. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو دفتر استفتاء امام، دبیر شورای سیاست‌‏گذاری ائمه جمعه و نماینده مردم استان یزد در مجلس خبرگان از دوره اول بود. از آثار ایشان هم می توان تقریرات درس آیات عظام خویی و امام خمینی را بر شمرد.

آیت‌الله خاتم دانشمندی بزرگوار، فقیهی فرزانه و پرهیزگار، ساده‌زیست و متواضع، علاقه‌مند به امام و انقلاب بود و سرانجام در روز سه شنبه ۲۰ شهریورماه سال ۱۳۸۰ در تهران درگذشت و بدن مطهرش بعد از تشییع در تهران، یزد و قم با اقامه نماز حضرت آیت‏‌الله العظمی بهجت(ره) در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

***
مرحوم آیت‌الله خاتم یزدی در خاطرات خود درباره چگونگی اعلام مرجعیت و فعالیت‏‌های مرحوم آیت‌الله سیدمحمد شیرازی و موضع‌گیری‌اش درباره انقلاب، امام خمینی(ره) و نظام اسلامی می‌گویند. این مطالب به نقل از کتاب خاطرات ایشان نقل می‌گردد. جهت شناخت بیشتر، مواردی در داخل [] آمدند و پاورقی‏ها هم توضیحی هستند که در متن کتاب خاطرات نیامده‌اند.

چگونگی اعلام مرجعیت آیت‌‏الله شیرازی

آقای سیدمحمد شیرازی چند سال بعد از رحلت پدرش و تقریباً در عنفوان جوانی، ادعای مرجعیت کرد و جمعی از روحانیون نیز که وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، با انتشار اعلامیه‌ای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی دادند و این اعلامیه به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش گردید.

گفتنی است که این عده حدود پانزده نفری چنان در دفاع و طرف‌داری از آقای شیرازی مصمم و داغ بودند که مرحوم آقای خویی گفته بود اگر من چنین طرف‌دارانی داشتم دنیا را می‌گرفتم! … بنده با شناختی که از اوضاع نجف و بیوت علما و بزرگان داشتم می‌دانستم که اگر آقای شیرازی به همین ترتیب و بدون یک حامی و پشتیبان قوی به کارش ادامه بدهد، دیگران عرصه را بر او به کلی تنگ خواهند کرد و حتی نمی‌گذارند که ایشان در عراق بماند و به زندگی معمولی خویش بپردازد؛ تا چه رسد به ادعای مرجعیت، حضرت امام را به عنوان مرجع اعلم معرفی نماید تا اولاً از خطراتی که ایشان را تهدید می‌کند در امان بماند و پانیاً از پشتیبانی و حمایت امام در آینده برخوردار شود.

روی این حساب، من دغدغه فکری‌ام را با آقای سیدمنیرالدین شیرازی[۱] که از دوستان بود در ضمن با آقای شیرازی هم دوست و رفیق و هم‌شهری بود، در میان گذاشتم و از ایشان خواستم که در این زمینه با آقای شیرازی گفت‌وگو کند و به ایشان گوش‌زد نماید که اگر ایشان خواسته باشد در وضعیت کنونی بر ادعای مرجعیت خود پافشاری کند، افراد صاحب نفوذی هستند که می‌توانند اجتهاد وی را نیز زیر سئوال ببرند و انکار کنند و در این صورت در سالیان بعد هم ایشان نمی‌تواند وارد عرصه مرجعیت شود، به همین جهت بهتر است ایشان فعلاً از دعوای مرجعیت دست بردارد و امام را به عنوان مرجع تقلید معرفی کند.

به این ترتیب آقای سیدمنیرالدین به ملاقات آقای شیرازی رفت و در این مورد با ایشان گفت‌وگو کرد … موقعی که من خدمت ایشان [آقای سیدمنیرالدین] رسیدم گفت: جواب آقای شیرازی این بود که دوستان صلاح ندیدند که من، مردم را به آقای خمینی ارجاع بدهم؛ بنابراین بنده بر سر همان ادعای مرجعیت و الامام المجدد بودن هستم و خداوند ما را از شر اغیار حفظ خواهد کرد. (صص ۱۷۱-۱۶۹)



آغاز حملات علیه آقای شیرازی


همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد با رحلت [آیت‏‌الله العظمی] آقای حکیم و به عرصه آمدن مراجع جدید، حملاتی علیه آقای شیرازی تدارک دیده شد. [آیت‌‏الله العظمی] آقای خویی و [آیت‏‌الله العظمی] آقای شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیه‌ای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیه‌اش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشته‌ای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است.

در مرحله بعد حملات، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سئوالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشه دار شد … مرحوم آقای خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبه‌ناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.(صص۱۷۳)



سکوت حضرت امام در قبال اعمال و رفتار آقای شیرازی


با این که در بدو ورود امام به عراق و به ویژه شهر کربلا آقای شیرازی استقبال شایانی از ایشان کرد و رابطه خوب و گرمی بین‌شان پدید آمد، منتهی بعداً این ارتباط به سردی گرایید و در سفرهای بعدی حضرت امام به کربلا، توجهی از سوی آقای شیرازی نشان داده نمی‌شد و یا وقتی ایشان به نجف می‌آمد به ملاقات حضرت امام نمی‌رفت.

به هر حال این وضعیت به همین صورت تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهام‌های ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی به ویژه فالی[۲] با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.

در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی[۳] و آقای فردوسی‌پور[۴] که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت می‌رفتند، نقل می‌کردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه می‌کند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی بر ضد رژیم نگوییم. آقای مهری[۵] که نیز از طرف‌داران سرسخت امام و نماینده ایشان در کویت بود، به جهت آشنایی با کارها و فعالیت‌های سیاسی سیدمحمدشیرازی، وی را تکفیر و حتی ایشان را از شاه بدتر می‌دانست. (صص۱۷۳ـ۱۷۴)

امام و آقای شیرازی

با وصف حال حضرت امام در تمام این مراحل از موضع‌گیری صریح و علنی درباره ایشان از نشر سیاسی و همچنین اجتهاد و عدالت خودداری می‌کرد. یادم می‌آید که یک بار جمعی از کویتی‌ها که علی‌الظاهر وادار شده بودند، خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سئوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی این‌ها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود. (ص۱۷۴)

 
[1]. مؤسس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم.
[۲]. باجناق آیت‏الله شیرازی
[۳]. عضو مجمع روحانیون مبارز
[۴]. مرحوم حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور، عضو مرکزی دفتر امام(ره) در نجف اشرف که در طول دوران انقلاب و حیات خود دارای مسئولیت های خطیری از جمله: عضویت در هسته مرکزی تشکیلات روحانیون مبارز خارج از کشور، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس خبرگان رهبری، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، ریاست دیوان عدالت اداری ایران، عضو شورای سیاست گذاری ائمه جمعه سراسر کشور و دادستان دادگاه عالی قضات بود.
[۵]. مرحوم آیت‏‌الله عباس مهری.

منبع: خاطرات آیت‌الله خاتم یزدی، چاپ اول، بهار ۱۳۸۱، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱۷
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
سجاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۷:۵۹ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۱۱۷
۵۳
به سوال زیر پاسخ دهید
سوال _بیت ایت الله شیرازی جدید ، یعنی اخوی ! پاتوق...است ؟
1-افراد منافق
2-افراد ضد ولایت فقیه
3-جاسوسان انگلیس و امریکا
4-سلطنت طلبان و تفرقه انگیزان
(کدام گزینه صحیح است ؟؟؟)
لطفا نظر مرا پخش کنید.......
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۱۷ - ۱۰ بهمن ۱۳۹۱
با اجازه تون
همه ی گزینه ها
مسلم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۱۹ - ۱۲ بهمن ۱۳۹۱
همه موارد
ناشناس
NETHERLANDS
۱۶:۲۶ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۵۳
۰
خاطرات حجت الاسلام عمید زنجانی
سفر امام به کربلا و استقبال از ايشان
امام اظهار علاقه نمود که از سامرا به کربلا مشرف بشود، تا مثلث کاظمین، سامرا و کربلا تکمیل گردد. فاصله کاظمین تا سامرا کمتر از فاصله سامرا تا کربلا است. باز ما یکی دو نفر بودیم که راه افتادیم و به کربلا آمدیم. اینجا دیگر من به عنوان تاریخ باید بگویم که امروز در شرایط فعلی گفتن این مطلب شاید جالب نباشد، در کربلا تنها پناهگاه ما سید محمد شیرازی(1) بود، به خاطر این که در دوران تبعید امام ما مشکلاتی را که در نجف داشتیم به ایشان منتقل می کردیم و ایشان هم به ما حمایت فکری و معنوی می کردند، زمانی بود که برادر ایشان هم با رژیم درافتاده بود و زندانی شده بود. چند مدت آقا سید حسن شیرازی در زندان بعثی ها بود، بعد هم که از زندان بیرون آمد به بیروت رفت و در آنجا ترور شد و معلوم گردید که این ترور از طرف ایادی رژیم بعثی عراق صورت گرفته است. آقا سید محمد شیرازی در آن زمان یک پایگاه و پناهگاه برای طلابی بود که در جهت امام و نهضت گام بر می داشتند، به همین دلیل هم اطرافیان آقای خویی سخت آقا سید محمد را می کوبیدند. معروف شد که آقای خویی فرموده است ایشان مجتهد نیست، یا عبارتی شبیه این را شایع کرده بودند که ایشان چنین و چنان است. اما شخصیت اول کربلا آقا سید محمد بود و در میان مردم نفوذ داشت و مردمداری می کرد. او در آنجا با تشکیلاتی کار می کرد و مبلغینی به اطراف و اکناف می فرستاد. در هر حال ما به کربلا رسیدیم و یکراست به منزل ایشان رفتیم و جریان را نقل کردیم که امام به کاظمین وارد شده، الآن در سامرا هست و از سامرا هم در فلان تاریخ به سوی کربلا حرکت خواهد کرد و گفتیم این مسئله را شما می دانید که تجلیل کردن از امام در این شرایط معنایش چیست و امام از کسانی است که اصلاً اهل تجلیل و این مسائل نیست و خوششان هم نمی آید، اما مسئله، مسئله سیاسی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. . آیت الله حاج آقا محمد فرزند میرزا مهدی شیرازی از علمای مجاهد و فداکار معاصر است. ولادت آن جناب در سال 1347 ق در نجف اشرف واقع شد و در حجره چنین پدر بزرگواری که از خاندان های اصیل و ریشه دار و هم نسبت با آیت الله العظمی میرزای شیرازی بود پرورش یافت. در سن نه سالگی به همراه پدرش بنا به تقاضای مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی از نجف اشرف به کربلا معلی هجرت و در آن جا مقدمات و سطح و خارج را از محضر مرحوم والد و اساتید محترم دیگر، چون آیت الله العظمی میلانی و آیت الله حاج شیخ یوسف شاهرودی استفاده نموده و به خاطر استعداد و جدیت در تحصیل به مدارج عالیه رسید و اقدام به تألیف کتابهای علمی جالبی نمود که هم اکنون در حوزه های علمیه مورد استفاده ی فضلا و محصلین قرار می گیرد. معظم له در اواخر عمر والد ماجدش شروع به تدریس فقه و اصول و توسعه و اداره مدارس علمی کربلای معلی نمود و کتابخانه معظمی در مقبره ابن فهد بنا و تأسیس نمود، ولی متأسفانه بعد از تبعید و اخراج ایشان به کویت تمام مؤسسات دینی ایشان تعطیل گردید. لکن آن جناب دست از فعالیت ها و خدمات پیگیر خود برنداشته و به وسیله ی برادرش آقای حاج آقا حسن شیرازی مقیم بیروت و نمایندگان دیگرش در لبنان و آفریقا به خدمات و مجاهدات خود ادامه داده و در کویت مدرسه ای تأسیس کرد و اقدام به تربیت مبلغین اسلامی و ارشاد جوانان و طبقه روشنفکر و تألیف و نشر کتب مذهبی و بناهای اسلامی نمود و آثار ارزنده ای در بسیاری از مناطق از خود به جا گذارد (محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج6، ص335ـ336).
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۰۹ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۵۴
۵۵
این مجموعه "گنجینه دانشمندان" اشکالات فراوانی دارد و بنده به عنوان یکی از اعضای بیت فقاهت که آشنا به برخی خاطرات و احوالات علماء هستم، شاهد اشتباهات فاحشی در مجموعه مذکور بوده ام.
استناد بدون تحقیق به "گنجینه دانشمندان" ممکن نیست.
پاسخ
ناشناس
KUWAIT
۱۷:۳۴ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۱۰۹
۹۷
بعضيها تعجب ميكنند كه چگونه تاريخ توسط بني اميه عليهم اللعنة تحريف شده
درجواب انها بايد كفت بسيار طبيعي است حكومتهاي جور با در دست داشتن قدرت ووو براحتي اين انحارفها را در تاريخ بوجود مي اوردند
هم اكنون كه جند سالي بيشتر از تاريخ بزرگ مرجع جهان تشيع جناب ايت الله سيد محمد شيرازي اعلى الله درجاته نميگزرد ببينيد چگونه با وقاحت كامل اينگونه تهمتهايي را به ايشان ميزننذ

واقعــا كه

تنها يك جمله در حق ايشان ميتوان كفت

سلام خدا بر روح پر فتوحت جناب شيرازي بزرگ
عشت سعيدا مضلوما
و رحلت عن الدنيا مضلوما شهيدا

خدايا روز كرفتن انتقام از تمامي ظالمان را نزديك بگردان
امين رب العالمين

اللهــم عجل لوليك الفرج
پاسخ
میلاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۳۷ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۱۶
۵۳
از اختلافات سازمان عمل اسلامی (تحت نظر سید محمد شیرازی) با جمهوری اسلامی ایران میتوان به این مورد اشاره کرد که: اگرچه در آغاز ورود به ایران بعد از انقلاب اسلامی روابط گرمی با جمهوری اسلامی پیدا کردند و به شدت مورد حمایت قرار گرفتند. اما پس از مدتی، روابط به سردی گرایید. سیدمحمد شیرازی ابتدا معتقد به فقیه جامع‌الشرایط بود که از سوی مردم انتخاب می‌شود مانند آنچه که در جمهوری اسلامی رخ داده است، اما بعداً طبقه و مجمع فقها را مطیع کرد.
پاسخ
علي
BAHRAIN
۲۱:۰۳ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۱
۱۰۶
۲
بيام رهبري موقع رحلت اين فقيه مجاهد ميخونيم با اين حرفها خيلي متفاوته نميدانم با اين مقاله ها به دنبا ل جي هستيد خدا اين فقيه مجاهد بيامرزد كناه اين مرحوم اين بوده كه موقعي كه ديكر مراجع از استقبال امام طفره رفتن ايشون با آغوش با ز از حضرت امام ره استقبال كردند اون مرجعي كه منزل محل رفت اومدن ساواك و خاندان بهلوي بوده كسي ديكري بوده موفق باشيد
پاسخ
علي
UNITED STATES
۰۷:۰۸ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۱
۵۴
۰
بخشي از بيام تسليت مقام معظم رهبري .........ان عالم بزركوار سالهاي متمادي از عمر خويش را در عراق و ايران صرف جهاد فرهنكي و سياسي براي اعتلاي كلمه اسلام و ترويج مكتب اهل بيت ع وزحمات فراواني را تحمل كردند تاليفات متعدد ايشان در علوم سياسي و مبارزه با صهيونيزم و استكبار متضمن مجموعه بزركي از معارف ديني سياسي است و سعي مشكور,,مجاهدت مقبولي در راه خداوند است انشالله
پاسخ
جواد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۱۹ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۱
۵۷
۱
شما اگه این آقا را می شناختید این حرف ها را نمی زدیید
این حرفها بوداره
چرا بعد از سی و خورده ای سال یادتون افتاده
...
پاسخ
علي
BAHRAIN
۲۱:۵۲ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۱
۰
۰
باسلام لطف جرا بخشهايي از بيام تسليت مقام معظم رهبري كه ارسال نمودم براي ديد همه نكذاشتيد كمي منصف باشيد و ان را روي سايت قرار بدهيد موفق باشيد براي ملت بحرين هم التماس دعا دارم
پاسخ
مدیر پایگاه
با سلام . حجم نظرات زیاد است و بررسی نظرات کاری ست زمان بر. بازدیدکننده گرامی هم در نظرتون به بحرین اشاره نموده اید و هم آی پی شما متعلق به بحرین است اگر شما در بحرین تشریف دارید،خوشحال می شویم اگر گزارشاتی از احوالات و قیام مردم بحرین برای این پایگاه ارسال نمایید. با تشکر
علی
BAHRAIN
۰۱:۰۸ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۱
۱
۰
در ضمن سازمان عمل اسلامب مؤسش آية الله سبد محمد تقي مدرسي ميباشد
پاسخ
ناشناس
UNITED STATES
۱۰:۲۱ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۱
۱
۰
بهتر بود احترام اين عالم را نگه مي داشتيد و بجاي لفظ اقاي از لفظ ايت الله برايشان استفاده مي كرديد. ... .
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۵۴ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۱
۲
۰
یکروز بنده در مسجد زین العابدین ع در قم در مجلس فاتحه بودم که منبری اقای ال طاها بودندواز خاطرات طلبگیشان اینطور بیان میکردند که وقتی نامه امام را در کربلاکه برای علمای وقت نوشته بودندگفت هیچ عالمی نامه امام را از من قبول نکردند به جز ایت الله شیرازی با استقبال فراوان وگشاده رویی نامه از من گرفتند و خوانندواز اینکه انقلاب اسلامی را رهبری میکنند خوشحال شدندوجواب نامه را هم دادند در ضمن اصل ونصب اقای شیرازی معلوم است
پاسخ
باقر
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۴۲ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۱
۰
۳
خواندنی بود. تشکر
پاسخ
محمد
GERMANY
۱۹:۱۳ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۱
۱
۰
متاسفم برای شما که فرمایشات رهبری را نسبت به ایشان زیر سوال بردید:
بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت عالم مجاهد آیت الله آقای حاج سید محمد شیرازی رحمت الله علیه را به بیت شامخ و معظم شیرازی و بخصوص به خانواده محترم و فرزندان مکرم ایشان و نیز به همه دوستداران و ارادتمندان آن مرحوم بخصوص به حضرات کربلائیهای مقیم ایران صمیمانه تسلیت عرض می کنیم.
آن عالم بزرگوار سالهای متمادی از عمر خویش را در عراق و ایران صرف جهاد فرهنگی و سیاسی برای اعلای کلمه اسلام و ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام نموده و زحمات فراوانی تحمل کردند.
تالیفات متعدد ایشان در علوم اسلام و مبارزه با صهیونیزم و استکبار متضمن مجموعه بزرگی از معارف دینی و سیاسی است و سعی مشکور و مجاهدت مقبولی در راه خداوند متعال است. انشاالله
از خداوند متعال علو درجات و حشر با اجداد طاهرینش را برای آن عالم بزرگوار مسئلت می کنیم.

سید علی خامنه ای
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۲۹ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۱
۷
۰
آيت الله شيرازي در كتاب القوميات مطالبي را پيرامون ايران،ساواك،امام خميني، دين وسياست نوشته است اونهايي كه عربي بلدند ترجمه كنند
=====

القوميات في خمسين سنه ؛ ص112تا 119

القومية لا تصلح للدنيا

جاءني أحد القوميين من إيران، كان داخلًا في الحزب القومي الإيراني- كما قال بنفسه- قال: إني أشكرك على أن تتكلم الفارسية.
قلت: واني أتكلم العربية أيضاً.
قال: شكري لأنك لم تنس أصلك.
قلت: أصلي من آدم (ع) .. وآدم (ع) من تراب.
قال: ألا تعترف أن اللغة الفارسية أفضل من اللغة العربية.
قلت: إني لا أعلم أي اللغتين أفضل لأني لست خبيراً بخصوصيات اللغات، لكن أعلم، أن الإنسان الأفضل هو الأتقى لله سبحانه.
قال: ألا تعترف بالقومية الفارسية.
قلت: إني لا أعترف بأية قومية.
قال: إذا لم نتمسك بالقومية الفارسية، أكلنا عبد الناصر، بقوميته العربية.
قلت: أنا أحارب قومية عبد الناصر أيضاً.
قال: ألا سمعت أن عبد الناصر يريد تجزئة إيران، وقطع خوزستان، ويسميها (الأحواز) وشكّل جبهة تحرير (الأحواز)؟
قلت: ولذا أنا أحارب القوميات، سواء القومية الإيرانية أو العربية أو الكردية أو غيرها.
قال: أنت إيراني فكيف تحارب القومية الفارسية؟
قلت: لأن القومية ليست من الإسلام، وإني أحارب كل ما ليس من الإسلام.
قال: يكفي في فضل القومية الإيرانية، أنها سببت عمران إيران.
قلت: يكفي في خواء القومية- بصورة مطلقة- أنها لم تعمر الشرق، بل سببت تأخيرها، سواء منها القومية العربية أو الفارسية أو الكردية، فهذه العرب ركعت أمام إسرائيل، وهذه الأكراد نشبت الحرب بينهم وبين العراق فترة، وبين إيران في فترة، وهذه إيران تأخرت تأخراً سريعاً، كل ذلك بسبب القومية التي جاء بها الغربيون إلى بلادنا منذ خمسين سنة.
قال- بكل حدة-: وهل إيران متأخرة؟
قلت: نعم إنها متأخرة.
قال: في أي ناحية؟
قلت: في كل النواحي.
قال: مثلًا.
قلت: في ناحية السياسة، وناحية الاقتصاد، وناحية العمران، وناحية الصناعة، وناحية الدين، وسائر النواحي.
قال: ماذا تعني بالتأخر السياسي.
قلت: منهج الحكم في الإسلام (الشورى)- طبعاً بعد الرسول (ص) والأئمة الطاهرين (عليهم السلام) حيث عيّنهم الله سبحانه- وفي نظام العقلاء (الديمقراطية)، وإيران فاقدة لكلا الأمرين، فلا شورى ولا ديمقراطية.
قال: إيران حكومة ملكية ديمقراطية.
قلت: ملكية، معناها ليست ديمقراطية، فبأي حق يحكم الملك ويرثه ابنه؟
هنا تلعثم، وقال: أنت ضد الملكية؟
قلت: نعم.
قال: وبكل صراحة؟
قلت: وبكل صراحة.
قال: إذا ذهب الشاه تقع إيران إما في الفوضى، وإما في‏
الشيوعية.
قلت: هل أنت تعلم الغيب؟
قال: لا أعلم الغيب لكني أعرف بإيران منك، فحال إيران حال العراق، حيث إن الملكية ذهبت فوقعت العراق في فوضى.
قلت: إن صح كلامك فهذا جرم الملك، حيث إن الملك منع وعي الشعب حتى إذا ذهب وقعت بلاده في قبضة الشيوعيين أو في الفوضى.
قال: على أي حال فهذه هي العاقبة.
قلت: إذا أنت اعترفت بأن الملكية سبب تأخر إيران، وأن إيران الآن متأخرة سياسياً.
قال: هل أنت مستعد أن أنقل كلامك إلى (سازمان أمنيت) أي الأمن.
قلت: وبكل ترحاب، لأني أحب أن ينتشر رأيي لا بالنسبة إلى حكومة إيران، بل بالنسبة إلى كل الحكومات.
قال: أليس شأن رجل الدين أن لا يتدخل في السياسة؟
قلت: بل شأن رجل الدين أن يتدخل في السياسة، لأن رجل الدين على طريقة الرسول (ص) وأمير المؤمنين (ع) وكلاهما تدخلا في السياسة، وإذا لم يتدخل رجل الدين في السياسة فهو
ليس رجل دين، وإنما له صورة رجل الدين فقط.
قال: حسناً، إذاً انك تدعو إلى إزالة الشاه؟
قلت: نعم.
قال: ألا تعلم أن ذلك يسبب إراقة الدماء، ووقوع إيران في الفوضى أو الشيوعية، وكلا الأمرين أسوأ من بقاء الشاه؟
قلت: أما إراقة الدماء فالإسلام لا يخاف منها إذا كانت لأجل الحق لأن من قُتل في جانب الحق فإلى الجنة، ومن قُتل في جانب الباطل فإلى النار، أليس رسول الله (ص) وأمير المؤمنين (ع) قد خاضا الحروب؟ وأليس القرآن الحكيم ينادي بوجوب الجهاد والقتال؟
قال: إذن أنت تدعو إلى الكفاح المسلح؟
قلت: أدعو إلى تنحية الشاه بالسلم، وإن لم يتنح فبالسلاح، كما هو أسلوب الإسلام.
قال: أنت من أنصار السيد الخميني‏؟
قلت: ألم تسمع أنا استقبلنا السيد إلى (المسيب) وقدمت له صلاة جماعتي في الصحن مادام كان في كربلاء المقدسة؟
وقال: وهل أنت تضمن أن إيران لا تقع في أحضان الشيوعية بعد الشاه؟
قلت: نعم أنا ضامن.
قال: من أين تضمن؟
قلت: لأن شعب إيران شعب مسلم، وقيادته بيد العلماء، والشعب لا يرضى بالشيوعية، ومثال ذلك أذربيجان حيث إن العلماء لم يدعوها تقع في يد الشيوعيين، و (العراق) حيث إن العلماء لم يدعوها تقع في أيديهم؟
قال: الشاه أخرج أذربيجان من يد الشيوعيين.
قلت: هذا كلام من لا علم له، اذهب وحقق لترى أن العلماء هم الذين أخرجوها من أيدي الشيوعيين.
قال: العراق الآن فوضى.
قلت: لا يمضي زمان إلا والعلماء يخرجونها من أيدي الفوضى.
قال: لنرى.
قلت: ثم إنه فرق بين إيران والعراق، فإيران: الجبهة العلمية والدينية فيها قوية إلى أبعد حد، بخلاف العراق، فإن الجبهة العلمية فيها ليست بقوة إيران، واللازم على أهالي العراق تقوية الجبهة العلمية، حتى تتمكن من إنقاذ العراق من أيدي الديكتاتوريين.
قال: لا تدع الحكومة العراقية أن تقوي الجبهة العلمية.
قلت: إذا منعت الحكومة ذلك، يجب أن يربي العلماء الجبهة العلمية خارج العراق، في سائر البلاد الإسلامية.
قال: إنك قلت: إن إيران تأخرت صناعياً واقتصادياً وعمرانياً ودينياً، وهذا خلاف الواقع، ويظهر أنك لا تسمع إذاعات إيران؟
قلت: إذاعات إيران ليس فيها إلا الدعاية الفارغة، وأنا أعلم بإيران منك، أما تأخر إيران صناعياً، فهل تصنع إيران السيارة أو الطائرة أو القطار؟ ودعنا عن الصناعات المهمة، نعم تجمع أجزاء السيارة، وهذا لا يسمى صناعة، وأما تأخر إيران اقتصادياً فأغلب أهلها فقراء كما نشاهدهم عند زيارتهم للعتبات وكما يخبرنا بذلك أهل المعرفة منهم، وأما تأخرها عمرانياً، فمدن إيران، حتى جنوب العاصمة، خراب، فكيف بالقرى التي لا ماء لها ولا كهرباء ولاتبليط ولا تلفون ولا مستوصف ولا مدرسة، وأما تأخر إيران دينياً، ففي طهران وحدها أكثر من عشرة آلاف حانوت خمر، وفيها أكثر من أربعة آلاف مومسة، وإذا كان هذا حال العاصمة كان حال غيرها واضحاً.
قال: إنك أخذت صورة قاتمة عن إيران جداً.
قلت: الواقع أسوء مما ذكرت ومما أعلم وفي المثال الفارسي:
«مشت نمونه ي خروار است».
قال: إذاً فلا علاج لتحسين الأوضاع، إلا بالدخول في حزب (القومي الإيراني)- وكان هو من رؤساء الكوادر لهذا الحزب-.
قلت: بل بالعكس، العلاج في الانضواء تحت لواء الإسلام.
قال: الإسلام دين الآخرة ولا يعالج أمر الدنيا.
قلت: ألم تقرأ قوله سبحانه: (رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً) ؟
قال: حسناً إذا أردت أن أعمل تحت لواء الإسلام، ماذا ينبغي أن أعمل؟
قلت: يجب أن تعمل أولًا في إرجاع الحكم إلى الإسلام، بأن يكون رئيس الحكومة (مجتهداً) عادلًا كفوءً، ويأتي إلى الحكم برضى الأمة (الشورى)، ثم بعد ذلك تعمل لأجل أن يكون في المجتمع (ألوف المؤسسات) وهذه المؤسسات تعمل ليل نهار، لأجل أن تزرع كل أرض إيران، ولأجل أن تصبح بلاداً صناعية لها الاكتفاء الذاتي، ولأجل أن لا يبقى فقر ولا فقير، ولا مرض ولامريض، ولا عاطل ولا عاطلة، ولا جاهل ولا جاهلة، ولأجل إزالة كل المنكرات، ولأجل أن تتسلح إيران بأفضل الأسلحة،
القوميات في خمسين سنه، ص: 120
ولأجل أن لا يبقى عزب ولا عزوبة، ولأجل أن تعم الحرية المسؤولة كل أرجاء البلاد، ولأجل العدالة الاجتماعية، ولأجل تحسين أحوال القرية، حتى يتوفر في القرية كل ما يتوفر في المدينة، ولأجل أن تحمل إيران لواء الإسلام والإيمان والحرية في كل العالم.
قال: إن ما تقوله ليس أكثر من خيال؟
قلت: إذا تحولت إيران إلى مؤسسات كما ذكرت، لا يكون ما ذكرته خيالًا، بل إنما يكون واقعاً ملموساً، ولنفرض أن في مدينة نفوسها مائة ألف، خمسمائة مؤسسة، صناعية، وسياسية، وثقافية، وزراعية، وتجارية، وعمرانية، و ... وكل مؤسسة تشتغل ليل نهار، مدة خمس سنوات، ألا تتحول تلك المدينة .. إلى ما ذكرته؟
قال: الغرب والشرق لا يتركون إيران تعمل كل ذلك؟
قلت: نقطع أولا يد الغرب والشرق، بقطع أيدي عملائهما، ثم نشرع في البناء بإذن الله تعالى.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها