به گزارش خبرگزاری فارس، پایگاه خبری «البدیع» در مقالهای به قلم «مصطفی قطبی» نگاهی به اوضاع جاری در کشور عربستان سعودی دارد که برخی آن را بدترین و سرکوبگرترین دیکتاتوری تاریخ بشری میداند و قطبی تلاش میکند، در این مقاله به این سوال پاسخ دهد که آیا «عربستان سعودی» واقعا چنین است که توصیف شده است؟
قبطی در این ارتباط مینویسد: آنچه که امروز در کشور عربستان رخ میدهد را تنها باید فرو رفتن مردم این کشور در تاریکی محض و عمیق توصیف کرد که فقر آنها را نابود و گرسنگی آنها را از بین برده و نژادپرستی خاندان حاکم تباهیشان را درپی داشته است، این درحالی است که ثروت طبقات طفیلی حاکم سعودی به صورتی بیسابقه درحال افزایش است.
در عرصة خارجی نیز شاهد هستیم که «عبدالله بن عبد العزیز»، پادشاه بیمار سعودی به امپریالیسم آمریکایی پناه برده و کشورش را در بست در اختیار اجرای اهداف سیاسی آمریکا قرار داده است.
زمانی که نویسندگان، معارضان و خبرنگاران و روزنامهنگاران شرافتمند این کشور حماقتهای مبتدیانة آل سعود را یادآور میشوند و با آنها اعتراض میکنند، به خیانت متهم و دستگاههای اطلاعاتی آل سعود آنها را بازداشت و به زندان و شکنجه محکوم میشوند، اما درنظر ندارند، حماقتهایی که آل سعود مرتکب آن میشود، باعث میشود تا این رژیم به عنوان رژیمی نظامیگرا و وهابی مورد بیزاری و نفرت ملتهای عربی و اسلامی پس از آمریکا قرار گیرد. به همین دلیل بیان نظرات مخالف و معارض نظام از نظر آل سعود وهابی خیانتی بزرگ قلمداد میشود که عاملان به آن باید اعدام شوند.
این تنها شامل آزادی بیان نمیشود، بلکه سرکوب اعتراضات مسالمتآمیزی که خواهان عدالت اجتماعی هستند نیز در چارچوب sرکوبهای رژیم سعودی قرار میگیرد، به همین دلیل است که از سال 2011 تاکنون یعنی از زمان آغاز ناآرامیها در این کشور بیش از 35 هزار نفر بازداشت شدهاند که در میان آنها دهها زن و کودک نیز ملاحظه می شوند.
نگاه اولیه به وضعیت اجتماعی و آمار و ارقام ارائه شده از این جامعه نشان میدهد که در عربستان سعودی بیش 150 هزار معتاد به مواد مخدر وجود دارد که اکثر آنها را افراد بیکار تشکیل میدهند. این درحالی است که غیر از این معتادان بیکار بیش از یک میلیون و 500 هزار زن بیکار در این کشور وجود دارند و دهها هزار عربستانی خواهان مهاجرت از کشور خود به کشورهای دیگر هستند.
بالطبع همه این موارد بیانگر واقعیتهای کنونی حاکم بر جامعه و کشور عربستان سعودی نیست، اما رهاورد سیاستهای آل سعود است. به همین دلیل ناظران تأکید میکنند، حکومت آل سعود یکی از بدترین دیکتاتوریهای معارض حقوق بشر در جهان است.
در سایه ماهیت بدوی و قبیلهای آل سعود که بر اساس غارت و چپاول ثروتها استوار است و خوی و منش قدرت طلبانه و جنون آمیزی که بر این خاندان حاکم است، مشاهده میشود که مساحت زیادی از خاک این کشور به ملک شخصی شاهزادگان و امرای سعودی تبدیل شده است، به طوریکه اراضی تصاحب شده توسط این امرا و شاهزادگان به حدود 30 درصد از خاک این کشور میرسد و حال که غارت اراضی و املاک کشور توسط این شاهزادگان و امرا برملا شده است، به جای محاکمه این شاهزادگان و باز پس گرفتن اموال و املاک تصاحب شده، رقابت برسر مابقی اموال و املاک به امری عیان و آشکار بدل شده است.
امرا و شاهزادگان سعودی این اموال و املاک را تماما به صورت رایگان تصاحب میکنند تا سپس بخشی از آنها را به قیمت گزاف به ملت فقیر و مستمند عربستان بفروشند.
مناطق شرقی عربستان از جمله مناطقی است که ساکنین در آن به شدت از مشکلات اجتماعی، بهداشتی، کاری و حتی محیط زیستی رنج میبرند و این صرف نظر از نقض کامل حقوق بشر است که در این کشور به راحتی صورت میگیرد و تلاش میشود تا نقضهای صورت گرفته همین طور پوشیده و مخفی باقی بمانند و سرکوبگریهای اعمال شده هیچگاه به گوش جامعه بین المللی نرسد و آمار و ارقامی در این خصوص منتشر نشود.
هم اکنون در کشور عربستان سعودی شاهد مردمی هستیم که ارادهشان به راحتی مصادره میشود و آنها هیچ ارادهای برای بیان نظرات و دیدگاههای خود ندارند. اصلاحطلبان و آزادیخواهان توسط هیئتها و کمیتههای موسوم به امر به معروف و نهی از منکر به اتهام آزادی بیان، تشکیل احزاب، درخواست آزادی مطبوعات و رسانهها و اعتراض به سیاستهای خاندان سعودی تحت تعقیب و پیگرد قرار میگیرند.
هر روز در عربستان سعودی کرامت انسانی لگدمال میشود و پستها و مقامهای عالی و ارشد کشور و دستگاههای نظامی تنها و تنها در اختیار امرا و شاهزادگانی از آل سعود قرار میگیرد تا بیش از پیش تاکید شود که خاندان سعودی براین باورند که سایر شهروندان کشور شایسته پذیرش چنین مسئولیتهایی نیستند و یا اصلا جزو شهروندان اصلی کشور محسوب نمیشوند!
عربستان سعودی با وجود بهرهمندی از ثروتهای نفتی و مالی فراوان با رشد منفی جمعیتی رو به رو است، در حالیکه در گذشته نه چندان دور این کشور جزو چهار کشور نخست جهان از نظر میزان رشد جمعیت بود. علت این امر را باید در چه چیزی ملاحظه کرد، آیا نباید گفت که بحرانهای جمعیتی، بیکاری شدید، تورم سرسامآور، نبود فرصتهای شغلی و افزایش هزینههای معیشتی شهروندان عربستانی را واداشته به نحوی خود را با شرایط موجود تطبیق دهند و این واقعیتها خود را در کاهش متغیرهای توسعه در این کشور نمایان کرده است.
رویای بهبود وضعیت مالی و معیشتی مردم عربستان با نگاهی به آمارهای بیکاری و خودکشی در این کشور که مرتب درحال افزایش است، همه برباد میروند تا افزایش مشکلات اجتماعی و معیشتی از بین رفتن بیش از پیش طبقه متوسط در این کشور و تحت فشار قرار گرفتن بیش از پیش اقشار متوسط جامعه را به دنبال داشته باشد.
سوالی که در اینجا توسط شهروندان سرکوب شده عربستانی مطرح میشود این است که برای دولتی که بیش از یک درصد شهروندانش در بازداشت و زندانهای این کشور به اتهام آزادی بیان و اندیشه و درخواست اصلاحات به سر میبرند و آزادی مردم را اینگونه بر باد میدهد، آیا چنین نظامی را میتوان نظامی عدالت گستر و خواهان زندگی مشترک و مسالمت آمیز در کنار مردم خود برشمرد؟ به نظر نمیرسد که چنین باشد...
آزادی
اجازه دهید بحث خود را با آزادی آغاز کنیم، میخواهیم بدانیم که حکومت سعودی در حوزه تصمیمگیریهای ملی تا چه اندازه به طور مستقل و به دور از دستورات و دیکتههای خارجی عمل میکند و چه اندازه در این کشور یا بر اساس اصول و قوانین جاری در کشورهای خارجی به آزادی فردی ، مذهبی و رسانهای شهروندان و به طور کلی آزادی بیان در عربستان احترام گذاشته می شود.
در مقوله آزادی و دمکراسی و کثرتگرایی و انتقال قدرت آیا کسی در عربستان یافت میشود که بگوید، مردم این کشور تا چه اندازه در انتخاب پادشاه این کشور دخالت دارند یا اینکه در این کشور پایبندی به آزادی و دمکراسی تا چه انداره وجود دارد؟
مگر نه این است که سرود ملی عربستان سعودی با شعار «زنده باد پادشاه» و «زنده باد امیر» شروع می شود!
توزیع ثروت
درباره توزیع عادلانه ثروت نیز باید گفت، اوضاع و احوال جاری در عربستان سعودی بهتر از آزادی و دمکراسی حاکم بر این کشور نیست. اولین سوالی که در این خصوص مطرح میشود، این است که ثروتهای نفتی در عربستان چگونه توزیع میشود؟ چه کسی یا کسانی این ثروت را در اختیار دارد و آن کجا مصرف میکند؟ و برای چه چیز مصرف میکند؟ سهم مردم عربستان از این ثروت چقدر است؟ تعداد شاهزادگان، امرا و فرزندانشان، همسران خاندان سعودی و شیوخی که دارای حقوقی ماهیانه از زمان شکلگیری در رحم مادر تا زمان مرگ هستند و حقوقشان از ثروتهای ملی پرداخت میشود، چند نفر هستند؟ در خصوص فساد و حاکمیت قانون و رشوههای هنگفتی که توسط شاهزادگان و امرا و مسئولان سعودی به سازمانهای بین المللی و یا کشورهای مهم جهان پرداخت میشود تا جرایم ضد حقوق بشر رژیم سعودی در محافل بین المللی مکتوم و پنهان باقی بماند، چه خبرهایی تاکنون منتشر شده است؟ چند شرکت خصوصی و انحصاری تاکنون توسط شاهزادگان و امرای سعودی تأسیس شده است؟ آیا تمام این اقدامات نیاز به سرمایهگذاری ندارند و سرمایههای تمام این اقدامات از کجا تامین شده است؟
اعمال قانون
پس از تمام اینها در اینجا این سخن به میان میآید که شیوه اعمال قانون در عربستان سعودی چگونه است؟ آیا قوانینی که درباره عامه مردم به اجرا گذشاه میشود، شامل امراء و شاهزادگان نیز میشود؟ و آیا قانون میان مردم با ادیان و طائفههای مختلف به طور مساوی اجرا میشود؟ درباره سرنوشت معارضان، منتقدان و صاحبان نظرات مختلف چه میتوان گفت؟ درباره وضعیت زندانیان، بازداشتگاهها و شکنجهگاههای سعودی چه میتوان نوشت؟ زنان عربستان که نیمی از جامعه این کشور را تشکیل میدهند آیا حق رأی و اظهار نظر دارند؟ وضعیت آموزش، صنایع سنگین، کشاورزی، منابع جایگزین و برنامههای آینده این کشور چه میتوان نوشت؟
درباره هنر، نمایشنامه، سریال و یا فیلمهایی که از رسانههای سعودی پخش میشود، بازتابها و آثار فکری، فرهنگی، اصلاحی، انتقادی و ... که از خود برجای میگذارند، چیست..
امروز تحرکات مردمی در عربستان همه جا را فراگرفته است و خواهان تغییر و تحول در عموم مناطق جزیره العرب است و فقط محدود به منطقه خاصی نمیشود. این دلیل واضحی است مبنی بر این که نظام قبیلهای فاسد و حاکم در عربستان راه نجاتی برای دور ماندن از تغییر ندارد.
نشانههای تغییر و تحولات ریشههای و اساسی در عموم مناطق عربستان با وجود سرکوبهای وحشیانه رژیم سعودی درحال عیان شدن است، رژیمی که حقوق بشر را سرکوب و میان شهروندانش بر اساس مذهب و مناطق سکونت طی هشت دهه حاکمیت خود بر کشور تفاوت و تمایز قائل میشود.
با وجود تمام تلاشهای صورت گرفته توسط رژیم سعودی برای فرار به جلو از طریق پناه بردن به فتواهای علما و شیوخ وهابی و صدور انواع و اقسام فتواها در این خصوص که از حرام بودن تکفیر تظاهرات مسالمت آمیز و جایز و روا دانستن قتل تظاهراتکنندگان سخن میگویند، با این حال اعتراضها نه تنها متوقف نشده، بلکه هر روز بر دامنه آن افزوده میشود و منطقه و شهر جدیدی را فرامیگیرد.
فعالان سعودی معتقدند که دستگیری معارضان عربستانی بر اساس فتواهای دینی و مذهبی همچون فتوای «شیخ عبدالعزیز آل شیخ»، مفتی کل عربستان سعودی استوار است که طی فتوایی اعلام کرد، «تظاهرات در شریعت اسلامی هیچگونه اصالتی ندارد و باعث تحقق هیچگونه خیری نمیشود»
این شیوخ وهابی درباره لطمه زدن تظاهرات به امنیت و ثبات کشور و همچنین تأثیر ماهوارهها و اینترنت که اسلام را بدنام و دعوت به فتنهانگیزی و نشر هرج و مرج و اکاذیب میکند، هشدار میدهند و بر ضرورت هماهنگی تمامی امور با پادشاه عربستان تأکید میکنند.
بر حسب اعلام مفتی وهابی عربستان سعودی ، تظاهرات عامل هرج و مرج، خطمشی نادرست و خطرناک است که هیچگونه خیری برای کشور عربستان به همراه ندارد.
وی تأکید میکند که چنین هرج و مرجهایی سو استفاده دشمنان از شرایط پیش آمده را به دنبال دارد، همانطور که در برخی از کشورهای جهان اسلام مشاهده شد که از تظاهراتها برای بسط هرج و مرج استفاده کردند.
در عربستان سعودی افراد روشنفکر به تلاش برای مسخ فرهنگ اسلام و ترویج غربگرایی متهم میشوند. در چنین شرایطی سوالی که تمامی آزادگان و شرافتمندان جهان مطرح میکنند، این است که آیا دیکتاتوری در قرن بیست و یکم وجود دارد که همچنان توسط بزرگترین قدرت به اصطلاح دمکراتیک جهان (آمریکا) حمایت شود، قدرت دمکراتیکی که مدعی است با «بهار عربی» همراه و همگام و حامی مطلق آن است. چنین دیکتاتوری را تنها میتوان در عربستان سعودی و در حاکمیت آل سعود بر این کشور ملاحظه کرد.