پایگاه 598 - 1-همواره در كشورهاي داعيه دار دموكراسي؛ فضاي انتخاباتي بيش از آنكه تجلي اراده ملت و راي مردم باشد، صحنهايست براي وزن كشي احزاب سياسي فعال در جامعه و اين هم آن علت بنيادين در بروز بد اخلاقيهاي سياسي و انتخاباتي است.
2- در موعد انتخابات است كه مشخص ميشود احزاب و گرايشهاي سياسي چه آنهايي كه در قدرتند و سيستم را در اختيار دارند و چه آنان كه منتقد و اپوزسيون هستند تا چهميزان جايگاه اجتماعي داشته و مردم تا كجا با افكار و گفتمان آنان همسو و همنظرند.
3- در انقلاب اسلامي اما وضعيت به گونهاي ديگر است. انتخابات تجلي مردم سالاري است و صحنه ايست كه در آن اولاً مردم وفاداري خود را نسبت به نظام اسلامي نشان ميدهند و ثانياً فردي را براي خدمتگذاري انتخاب نموده و مسئوليت سنگين قوه مجريه را بر دوش او ميگذارند.
4- در كشورهاي غربي اين كانديداها و اين تشكل هاي سياسي هستند كه خود را آماده انتخابشدن مينمايند. سپس با انواع ترفندهاي تبليغاتي تلاش دارند تا نظر مردم را با خود همسو كرده و اگر نشد با تكنيك هاي رسانه اي، جبر رواني بر مخاطب خود تحميل ميكنند. كسب قدرت از آراي مردم مهمترين امريست كه در انتخابات به سبك غربي مطرح است.
5- در انقلاب اسلامي اما، اين مردم هستند كه به سراغ فردي كه او را اصلح و شايستهتر ميدانند ميروند و از او ميخواهند تا در صحنه حاضر شود و اگر اراده جمعي ملت پذيرا بود، منسب و مسئوليت را به او بسپارند. و اين هم آن اعطاي مقبوليت است كه زمينه ساز اعطاي مشروعيت از سوي وليفقيه ميشود.
6- روند انقلاب اسلامي اما مدتي است كه اصالت خود را ازدست داده و به سبك غربي خود نزديكتر ميشود. حركتي كه از اوايل دهه 70 آغاز و در اوايل دهه 80 به شدت از سوي طيف اصلاحات پيگيري شد. حزب و ايجاد تشكل سياسي و جبههبندي بهانهاي بود براي آنكه بدنه جامعه به حاشيه رانده شده و نخبگان سياسي با عناوين چپ و راست، اصولگرا و اصلاحطلب و... در عرصه تصميمگيري جايگزين مردم و اراده مردم شوند.
7- گفتمان شيفتگان خدمت به وضعيت تشنگان قدرت تغيير يافت و رويدادهايي چون اصرار مردم به شخصيت هاي مطرح، براي قبول مسئوليت و استنكاف آنان از پذيرش، خاطراتي شد از سالهاي ابتداي انقلاب كه ديگر تكرار نميشوند. آرام آرام سياسيون تشنه قدرت هركدام احساس وظيفه (!) كرده و وارد ميدان انتخابات ميشدند و با هزينههاي سرسام آور از چندسال قبل از انتخابات، شرايط حضور خود را فراهم ميكردند.
8- انتخابات 84 و پيروزي محمود احمدينژاد بر رقباي اصلاحطلب و اصولگراي خود نشان داد كه بدنه جامعه اين حركت خلاف اصول انقلاب و ضد مردمسالاري را به درستي تشخيص داده و آن را در موعد مقرر زمينگير ميكند. هزينههاي ميلياردي احزاب براي كسب قدرت و تحميل نظر خود به مردم جواب نداد و نام جواني با شعارهاي مردمي و انقلابي از صندوقهاي راي بيرون آمد.
اين اولين گام جامعه در راه بازپس گيري انقلاب از دست سياسيون مدعي و قدرتطلب بود.
9- در سالهاي گذشته و بعد از انتخابات 84 مجددا شاهد آن بوديم كه دوباره گروهي ورشكسته سياسي در صدد كمرنگ نمودن مردمسالاري و قدرت مردمي در عرصه سياسي كشور شدند. انتخاباتهايي كه در اين دهه پشت سر گذاشتيم شاهد خوبي براي اين تلاشهاست. شايد بتوان ماده 35 طرح اصلاح انتخابات را كه در ماههاي گذشته در مجلس نهم مطرح شد در جهت گسترش و تعميق همين حركت غلط دانست.
10- وضعيت دیپلمات انقلابی اما در اين ميان توانست يك شوك بزرگ به فضاي سياسي كشور وارد كند و از همين رو مورد شديدترين هجمهها از سوي اصولگرايان، اصلاحطلبان و ديگران قرار گرفت. حركت دکتر جلیلی نه منشعب شده از اصولگرايان است و نه تقابلي براي اصلاحطلبان. بلكه بازگشتي است به جمهوريت نظام اسلامي و بازگرداندن قدرت به مردم.
11- موضعگيريهاي سعید جلیلی و حمايت هاي مردي از آن در چند ماه گذشته به خوبي نشان ميدهد كه مردم خواهان رجوع به انوار انقلاباسلامي هستند. موضعگيريهايي كه يادآور روزهاي شيرين اول انقلاب و زنده كننده خاطرات بهشتيها، رجاييها، باهنرها و خامنهايهاست.
12- تقابل گفتمان مقاومت در برابر سازش آنجا اوج می گیرد که ائتلاف های مضحک و سیاست بازی های غربی در مقابل یک نیروی جوان قرار می گیرند و ظرفیت محدود خود را نشان میدهند آنجا که رجوع مردم کوچه و بازار، دانشجویان، طلاب و... به سعید جلیلی نشان میدهدکه امید بازگشت به انقلاب در قلب جامعه روشن شده و اینبار دیپلمات انقلابی پرچمدار این حرکت عظیم تاریخی است.
و...
نتيجه انتخابات 92 هرچه ميخواهد باشد، بايد پذيرفت كه حركت به سمت آرمانها و اصول انقلاب آغاز شده و دوباره ميشود رايحه بهشتي، رجايي و خامنهاي را در فضاي خدمت خالصانه به انقلاب استشمام كرد.