کد خبر: ۱۰۸۷۲۳
زمان انتشار: ۱۲:۲۸     ۰۴ بهمن ۱۳۹۱
من یک سال پیش وصیت سیاسی خود را کرده‌ام. این موضوع را فقط کسانی می‌دانند که مطالب به آنها مربوط می‌شود. آنها می‌دانند چه کاری باید انجام دهند. آنها این وصیت‌نامه را در اختیار دارند.

به گزارش 598 به نقل از گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، محمد رضا پهلوی چنان به تخت شاهی خود تکیه داده بود که فکر می‌کرد تا ابد پادشاهی را از آن خود کرده است. او اتفاقات بیرون از کاخ را جدی نمی‌گرفت و یا شاید اطرافیان مانع از فهمیدن او می‌شدند. به همین دلیل او سرمست از شاهی یک روز دولت مردانش را جمع کرد تا برایشان وصیت کند. وصیتی که شاید جنبه تشریفاتی داشت چرا که اعمالی که او مرتکب می‌شد نشان نمی‌داد محمدرضا به مردن هم اعتقاد دارد.

او آنقدر از اوضاع پرت بود که حتی درصدی هم احتمال نمی‌داد پهلوی منقرض شود و مردم انقلابی چنین به پا کنند. آنچه می‌خوانید گوشه ای است از یک سخنرانی که می‌گویند وصیت محمدرضا بوده است: 

 

*در روز پنجشنبه یکم آذرماه 1352 شاه جلسه‌ای را در کاخ نیاوران تشکیل داد که حاضران در جلسه فرح همسر شاه، نخست وزیر امیر‌عباس هویدا، روسای مجلسین، وزیر دربار شاهنشاهی، علم و اعضای برجسته دربار بودند.

در این جلسه شاه سخنانی ایراد کرد که بنا به اشاره امیر اسدالله علم وزیر دربار وقت به منزله وصیتنامه سیاسی او بود.

شاه در این جلسه تقریبا وظایف فرماندهان ارتش را در صورتی که خود او در حادثه‌ای از میان می‌رفت یا به علت طبیعی زندگی را وداع می‌گفت مشخص و تعیین کرده بود.

 

علم می‌نویسد: شاهنشاه آن گاه چنین فرمود [که] من خلاصه می‌نویسم:

«من این جلسه را مرکب از فرماندهان ارتش خودم و نخست‌وزیر و روسای مجلسین و اعضای برجسته دربار با حضور شهبانو تشکیل دادم که مطالب لازمی را یادآوری کنم. همه ما می‌دانیم که با وسایل تخریبی امروز و وسایل تروریستی امروز، گو اینکه مرگ و حیات در اختیار خداوند است، ولی زندگی و حیات من ممکن است هر لحظه در خطر باشد. به این جهت خواستم در حضور همه شما بگویم که اگر من از بین بروم، تا موقعی که ولیعهد به سن قانونی نرسیده، شهبانو و اعضای شورای نیابت سلطنت، وظایف سلطنت را انجام خواهند داد. فرماندهان ارتش مکلف هستند اوامر شهبانو یا بعد ولیعهد را که شاه می‌شود با همان قدرت و استحکامی که در زمان من انجام می‌دهند، انجام بدهند.

فکر نکنند که چون یک زن یا یک بچه فرمان می‌دهد ممکن است سستی به خرج بدهند، آن وقت زندگی همه شما در خطر خواهد بود. شما موقعی می‌توانید زندگی کنید که در همه امور با اتحاد و استحکام قدم بردارید. ضمنا امروز می‌خواستم در این جلسه تکلیف همه را در صورت بروز چنین پیش‌آمدی قطعا بررسی بکنم. فایده اساسی این کار این است که وقتی دشمن خارجی یا داخلی بداند که ما همه چیز را قبلا پیش‌بینی کرده‌ایم و در صورت بروز هر واقعه، سیاست و اصول مملکت‌داری عوض نخواهد شد؛ ممکن است از تعقیب افکار پلید خود صرف‌نظر کند. ولی به هر حال ما باید تکلیف همه را در موقع چنین پیش‌آمدی روشن کنیم و قبلا پیش‌بینی‌های لازم را به عمل آورده باشیم.

ابتدا وظایف نیروهای مسلح را تعیین می‌کنم. محتاج به توضیح نیست که اولین وظیفه قوای مسلح مملکت، آماده بودن برای دفاع از تمامیت کشور است. دوم بدون آن که اجازه دخالت [در] سیاست را ... [به] ارتش بدهیم و بدون اینکه خودش در سیاست دخالت بکند، باید حافظ کلمه به کلمه قانون اساسی باشد. البته آن قانون اساسی که امروز من آن را اعمال می‌کنم. ارتش در اختیار کامل پادشاه مملکت یا در اختیار کامل آن کسی است هک برابر قانون اساسی وظایف پادشاه را انجام می‌دهد. البته اگر ولیعهد به سن قانونی رسیده باشد، در اختیار و تحت فرمان او خواهد بود و اگر احیانا به سن قانونی نرسیده‌ باشد، بر طبق پیش‌بینی که در قانون اساسی شده، تا موقعی که به سن قانونی برسد، در اختیار مادر او یعنی مادر ولیعهد خواهد بود. البته ارتش و نیروهای مسلح باید همیشه سلسله مراتب را حفظ کنند.

دستورات فرماندهی از طریق رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ابلاغ می‌شود. البته اگر رئیس مملکت اطلاعات نظامی نداشته باشد، با شورای فرماندهان یا مشاوران نظامی خود مشورت خواهد کرد، ولی تصمیم را خودش می‌گیرد و هیچ مرجع و مقام دیگری تصمیم گیرنده نخواهد بود و امری که به این طریق به وسیله رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران ابلاغ شد، باید از طرف نیروها کورکورانه اطاعت شود.

تکلیف دیگر نیروهای مسلح این است که اگر خدای نخواسته رئیس مملکت بخواهد کوچکترین تخلفی یا خودداری از اعمال اختیارات قانونی خودش بکند، قوای مسلح موظف هستند که به او یادآوری بکنند که وظایف قانونی و مصلحت کشور این است که او این اختیار را همین طور که الان از طرف خود من اجرا می‌شود به مرحله اجرا در آورد. نیروهای مسلح موظف خواهند بود، هیچ وقت زیر بار تغییر نظمی که آن نظم ما را به این درجه از پیشرفت و ترقی رسانده، نروند.

 

البته بدون آن که اجازه مداخله در سیاست داشته باشند. ولی جایی که موجودیت کشور در میان است، شما باید حتما یک تنه و یک سره بایستید. مسلما هیچ یک از فرماندهان این قدر بی‌عقل نخواهد بود که با دیگری برای مقاصد شخصی خود و یا با سیاستمداران، بند و بست کنند. به خصوص که ما الان می‌بینیم که هیچ یک از فرماندهان زیر بار فرمانده دیگری نمی روند و فقط مطیع پادشاه هستند و فقط پادشاه را می‌شناسند و به خوبی می‌دانند که در این کشور برقراری دیکتاتوری نظامی امکان ندارد. مبادا در نیروهای مسلح مملکت کسی فکر کند که می‌تواند با بند و بست داخلی یا خارجی به کشور مسلط شود. این خیال باطل است. خانواده ارتش وقتی باقی می‌ماند که همه یکپارچه باشند.

 

وظیفه دیگر نیروهای مسلح این است که بدانند کلمه تسلیم در برابر دشمن از قاموس ملی ما حذف شد است. اگر ایران مورد تجاوز قرار گرفت و خدای نکرده در خطر سقوط افتاد، شما باید آنچه را که از لحاظ نظامی و اقتصادی ممکن است برای دشمن مفید واقع شود، نابود کنید. بخصوص خطوط مواصلاتی و کارخانه‌هایی را که اگر به دست دشمن بیفتد مورد استفاده او قرار گیرد... در شهریور 20 اگر دشمن چنین احساسی می‌کرد، هرگز جرات حمله به ما نمی‌کرد.

 

وقایع دوران سی و دو سال سلطنت به ما نشان می‌دهد که آن چه می‌گویم، به حکم تجربه است. در حادثه آذربایجان وقتی نخست‌وزیر وقت پیشنهاد می‌کرد که درجات افراد ارتش پیشه‌وری با درجه بالاتر در ارتش ما قبول شود، یا آنکه ما آنها را به این صورت بشناسیم، من احساس کردم که تسلیم در برابر چنین پیشنهادی به منزله موافقت با سقوط و امحاء استقلال مملکت است. به همین دلیل گفتم که اگر دستم را قطع کنند، چنین سندی را که به منزله قبول جدایی آذربایجان است، امضاء نمی‌کنم. بعدا هم تصمیم گرفتم قوا به آذربایجان بفرستم و خوب به خاطر دارم که بعضی فرماندهان می‌گفتند می‌دانید چه می‌کنید؟ اعزام قوا به منزله جنگ با ارتش خارجی است. ولی ما تسلیم نشدیم و دستور اعزام قوا را دادیم و خدا خواست و آن نتیجه حاصل شد و آذربایجان نجات یافت. پس وقتی ما می گوییم اگر قرار باشد تسلیم دشمن شویم، مرگ و نیستی را ترجیح می‌دهیم، به حکم چنین تجربیات تاریخی است (شمه‌ای) از 28 مرداد بیان فرمودند.

 

در شهریور 20 هم خدا خواست و معجزه‌ای روی داد که این کشور نجات پیدا کرد ولی معجزه همیشه روی نمی‌دهد. در سیاست، هر ملتی که بخواهد زنده بماند، باید برای دفاع از خود همیشه آماده باشد. باز راجع به وقایع آذربایجان فرمودند: آن موقع برای ما دو موضوع وجود داشت یا حمله و مرگ شرافتمندانه، یا بی‌غیرتی و صبر و حمله از طرف دشمن و مرگ بی‌شرفانه، که همه شما اطلاع دارید. ما از دستوراتی که به قوه مجریه که مختص پادشاه است می‌دهیم، توانسته‌ایم کشورمان را به جایی برسانیم که دنیا را به حیرت و تعجب واداشته است و تازه اول کار است. قطعا تا 10 سال یا 25 سال دیگر مملکت از نظر پیشرفت و ترقی به کلی شکل دیگری خواهد داشت و به مراحل عالی تمدن خواهد رسید.

 

پس مجددا مطالب را خلاصه می‌کنم:

1

_ با خطرات موجود باید همه چیز را پیش‌بینی بکنیم. پیش‌بینی اداره کشور به همین ترتیب است که گفتیم و وظایف قوای مسلح را روشن کردیم. وظایف هر سه قوه معین است. باز هم تکرار می‌کنم، وظیفه قوای مسلح این است که سیستمی که ما را به این مرحله از ترقی رسانده، حفظ کنند تا اینکه کشور به حداکثر امکان شکوفایی و ترقی و تعالی برسد.

 

2_ موضوع دیگر تسلیم نشدن به خارجی است. به این ترتیب که مرگ شرافتمندانه بهتر از زندگی غیر شرافتمندانه است. کشوری که تصمیم به دفاع از خودش ندارد، مستقل نخواهد ماند و از یک کشور غیرمستقل چیزی باقی نمی‌ماند. این قانون code شرافتی ارتش که تسلیم در قبال خارجی با مرگ مساوی است.

 

3_‌قوه مجریه و مقننه هم دنبال همین فکر را خواهند گرفت، چه در مورد سیاست داخلی و چه در مورد سیاست خارجی که سیاست ملی ماست که اساس بر پایه انقلاب ششم بهمن استوار است و این هم آهنگی در آینده، مملکت ما را محفوظ نگاه خواهد داشت.

 

البته ما همانطور که گفتیم، نهایت احتیاط را می‌کنیم، به طوری که من و شهبانو و ولیعهد تقریبا به صورت زندانی در داخل کاخ‌ها هستیم. ولی خارجی و داخلی باید بداند که اگر اتفاقی بیفتد، در وضع مملکت و اداره کشور کوچکترین تغییری پیدا نخواهد شد و تصمیم و اراده شماها نمی‌تواند کمتر از اراده خود من باشد که می گویم مملکت بهتر است نابود شود، تا به دست خارجی بیفتد و آنها بدانند که با تغییر رهبر راه عوض نخواهد شد. البته امیدواریم به خواست خداوند متعال مراحل اولیه تمدن بزرگ را به چشم خودمان ببینیم و جشن بگیریم، ولی ما وقتی به دوران عظمت ایران خواهیم رسید که چه در دوره خود من و چه بعد از من دستوراتی که دادم اجرا شود و قطعا هم اجرا خواهد شد زیرا هر عقل سلیمی آن را قبول دارد و به نفع خود اوست. در خاتمه هم می‌گویم، این تجربه کسی است که کشور شما را از شهریور 20 به یکم آذر 1352 رسانده است و هنوز برای این کشور آرزوها دارد.»

 

من هزارها هواپیما می‌خواهم

 

در پاییز 1976، سه سال بعد / 1355 هـ. ش / محمد‌رضا پهلوی در مصاحبه‌ای با خبرنگار مجله آلمانی اشپیگل که تا حدودی به دلیل سرمایه‌گذاری‌های حجیم ایران در آلمان نظر مساعد نسبت به شاه دارد، به جای پاسخ دادن به پرسش‌های او، ناگهان خود پرسشی طرح می‌کند و می‌پرسد: «طول مرزهای آلمان با بلوک شرق چقدر است؟»

 

خبرنگار پاسخ می‌دهد: « 1700 کیلومتر».

 

شاه مجددا سوال می کند: «شما برای حفظ این منطقه هوایی چند هواپیما دارید؟»

 

خبرنگار اشپیگل جواب می‌دهد: «تقریبا هزار فروند».

 

شاه مجددا می‌پرسد: «شما فقط یک هزار فروند اف. 14 خریده‌اید خیلی بیشتر از هزار فروند هواپیما دارید.»

 

شاه آنگاه ادامه می‌دهد: «شما برای یک منطقه هوایی 1700 کیلومتری بیشتر از هزار فروند هواپیما دارید، آیا می‌دانید من چقدر منطقه هوایی دارم. شاید هفت، هشت، ده هزار کیلومتر»

 

خبرنگار می‌گوید: «ایران غیر از شوروی از دیگر همسایگان خود خیلی قویتر است.»

 

شاه پاسخ می‌دهد: «به مرزهای شرقی من، حضور فعالمان در اقیانوس هند ... و به حمل بدون مانع نفت از خلیج فارس به دیگر نقاط جهان هم بیندیشید.»

 

خبرنگار اشپیگل موضوع اساسی را مطرح می‌کند. موضوعی که سال‌ها در کنگره و مطبوعات آمریکا مطرح بود و در تهران سیا ناچار شده بود طرحی برای جانشینی شاه پس از هرگونه اتفاق پیش‌بینی نشده و خروج وی از صحنه تهیه و تدوین کند.

 

خبرنگار اشپیگل می‌گوید: «سناتور آمریکایی چرچ اخیرا هشدار داد نباید ایران را تا این حد تجهیز کرد. او گفته است ما بدون شک داریم یک خانه مقوایی می‌سازیم که روزی بر سر ما و متحدین با خراب خواهد شد.

در کنگره آمریکا در این باره بحث می‌شود که اگر حادثه ای برای شما پیش بیاید سرنوشت ماشین نظامی بزرگ شما چه خواهد شد؟»

 

شاه مغرورانه و متکی نفس جواب می‌دهد: «خوب من می‌گویم احتمالا سناتور چرچ آگاه نیست که من یک سال پیش وصیت سیاسی خود را کرده‌ام. این موضوع را فقط کسانی می دانند که مطالب به آنها مربوط می‌شود.

آنها می‌دانند چه کاری باید انجام دهند. آنها این وصیت‌نامه را در اختیار دارند.»

 

خبرنگار میزان کمک‌های ایران از محل عایدات نفت را به کشورهای جهان می‌پرسد.

شاه جواب می‌دهد هفت میلیارد دلار برای سرمایه‌گذاری یا اعطای اعتبار به کشورهای دیگر قبلا در نظر گرفته شده بود که البته دیگر نمی‌توان این کار را ادامه داد.

 

خبرنگار اشپیگل می‌گوید: علیحضرت، احساس نمی‌فرمایید حکومت بر یک کشور دشوارتر از 25 یا 30 سال پیش است؟

 

شاه می‌گوید: اینجا هنوز، نه!

 

خبرنگار می‌گوید: در غرب همیشه این سوال مطرح است که چگونه امکان دارد در اوضاع و احوال کنونی، یک فرد کشوری را رهبری کند؟

 

شاه در پاسخ به قدرت تصمیم خود، اینکه ملت او را پدر و رهبر و معلم خود می‌شناسند و اثرات انقلاب سفید متوسل می‌شود و از کریستن سن مورخ و ایران‌شناس باستانی و تاریخ ایران باستان و شاهنشاهان ساسانی صحبت می‌کند و حزب رستاخیز را که فقط یک وزارتخانه زائد و بی نفوذ است می‌ستاید و از آن تعریف‌ها می‌کند.

 

هیچ کس نیست به شاه بگوید: اعلیحضرتا، ایران کجا و آلمان کجا، اگر آلمان چندین هزار هواپیمای اف _ 14 خریداری می‌کند لابد خلبانان آن، فرودگاه‌های آن، تجهیزات و تعمیر کاران و تکنسین‌های آن را هم دارد.

شما از کجا می‌‌توانید چند هزار خلبان و هزاران تکنسین تربیت کنید؟ اعلیحضرت آریامهر، کشوری که اکثریت مردم آن در فقر و فاقه به سر می‌برند، کشوری که بیشتر احتیاجات غذایی خود را از خارج وارد می‌کند، کشوری که عجالتا 22000 تکنسین آمریکایی برای اداره امور هواپیماها و تعمیر گاه‌های خود استخدام کرده است. کشوری که حدود ده هزار انگلیسی را برای ارتش و دیگر سازمان‌های صنعتی استخدام کرده است، چگونه از هزاران هواپیما استفاده خواهد کرد آیا عراق به تنهایی ارزش این همه سرمایه‌گذاری تدافعی را دارد؟ آیا ایران قادر به مقاومت مسلحانه و رزمی در برابر شوروی می‌باشد؟

در همان پاییز سال 1976 / 1355 هـ. ش خبرنگار آسوشیتد‌پرس در تهران از شاه می‌پرسد گویا قرار است ایران طی پنج سال آینده 48 میلیارد دلار در آمریکا خرج کند که 7 تا 9 میلیارد دلار از این مبلغ به خرید اسلحه اختصاص دارد.

 

شاه رقم خرید‌های غیرتسلیحاتی را 35 میلیارد دلار می‌گوید و با غرور اضافه می‌کند مابقی یعنی 13 میلیاردد لار خرج خرید تسلیحات خواهد شد.

شاه می‌گوید که 35 میلیارد دلار خرج خریدهای برق، ماشین آلات سنگین و زمینه‌های هسته‌ای خواهد شد.

 

خبرنگار می‌پرسد در حال حاضر 22 هزار آمریکایی غیرنظامی در ایران در خدمت شرکت‌های آمریکایی در ایران به سر می‌برند. سپس در مورد دستمزدهای کلان آنها صحبت می‌کند. آنگاه می‌پرسد در ازای هر آمریکایی غیرنظامی چه مبلغی به شرکت‌های آمریکایی می‌پردازید؟

 

«آیا راست است حقوق ماهانه 12 هزار دلار هم پرداخته می‌شود؟»

 

شاه پرداخت حقوق‌های کلان‌تر به مهندسین نگاهداری هواپیما و حتی مکانیک‌ها را تایید می‌کند.

 

شاه می‌گوید ممکن است شخصی در سال 150 هزار دلار دریافت کند.

 

خبرنگار به اهمیت راه آبی تنگه هرمز اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد «90 درصد نفت ژاپن، 75 درصد نفت اروپا و 30 درصد نفت اروپا از تنگه بین‌المللی هرمز می‌گذرد.»

 

شاه از اهمیت استراتژیک خلیج فارس، غرب آسیا، اقیانوس هند و پاکستان سخن می‌راند اما وضعیت داخلی، مسکن مردم، آلونک‌نشین‌ها، اجاره‌نشین‌ها و توده انبوه روستاییانی که از دهات به طرف شهرها روی می‌آورند و در آینده نخستین نیروهای عاصی را تشکیل خواهند داد و سربازان وظیفه که 17 ریال و دهشاهی حقوق می‌گیرند و اخیرا حقوق آنها تا 50 ریال افزایش یافته از نظر او دور می‌مانند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۵۹ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۱
۰
۰
یادتان باشد همان تسلیحات زمان شاه 8 سال کشور را در جنگ نجات داد و حتی بعد انقلاب تسلیحات و هواپیماهائی را که خریده بودند دولت انقلاب از امریکا نگرفت یادتان باشد دلار هائی را که شاه گذاشته بود از فروش نفت واسطه ها و دلال ها برای خرید اسلحه بردند ...
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها