رقابت "اخراجی های 3" و "جدایی نادر از سیمین" یک واقعیت است. موافقت و یا مخالفت منتقدین و کارگردانان و روزنامه نگاران هم تاثیری در این رقابت ندارد. به علاوه رنگ و بوی سیاسی این رقابت هم قابل انکار نیست. اما با دقت در یادداشت ها، مقاله و گفتگوهایی که در این مدت راجع به این دو فیلم صورت گرفته است به نکاتی بر می خوریم که نشان دهنده تفاوتی عمیق در نگرش و روش تحلیل جریان انقلابی طرفدار نظام جمهوری اسلامی و جریان مشهور به جنبش سبز است؛
- اکثر کسانی که به نوعی از اخراجی ها دفاع کرده اند( کم یا زیاد) نسبت به فیلم انتقاداتی هم داشته اند. ضعف در فیلنامه، به هم ریختگی ساختار فیلم، استفاده از مولفه های رایج بین مردم برای جذب مخاطب و...از جمله انتقاداتی است که از سوی طرفداران فیلم ده نمکی مطرح شده و می شود. اما در کل فیلم را متعلق به همه مردم ایران می دانند که توانسته است خواست عمومی(نه فقط تهران از خیابان انقلاب به بالا) را به نحوی ساده و شفاف بیان کند و فروش بالای شهرستان ها دلیلی بر این مدعاست.
اما طرفداران فیلم فرهادی هیچ گونه انتقادی به فیلم فرهادی ندارند. فقط و فقط تمجید و تحسین و ستایش و پرستش و گویی با این فیلم تاریخ سینما به پایان رسیده است. این طرفداری منتقدانه و آن طرفداری مطلق از تفاوت های نگرش انقلابیون و سبزهاست( لطفاٌ زحمت تطبیق این موارد با انتخابات سال 88 و نامزدهای مربوطه را خودتان قبول بفرمایید ).
- جریان انقلابی بین پیام و محتوا تفاوت گذاشته و به چیره دستی فرهادی در فیلم سازی اذعان دارد (البته ریشه این موضوع را باید در ذات سینما و رابطه آن با عقلانیت مدرن و گره خوردن هنرمند با روح غرب جستجو نمود)، اما جریان مقابل به صورت یک کاسه تمام شخصیت، تاریخ زندگی ، سیر تفکر و آثار و ... مسعود ده نمکی را به باد فحش و انتقاد میگیرد. حتی رکوردشکنی فیلم های او را در تاریخ سینمای ایران امری بی اهمیت جلوه می دهد. درحالیکه اگر این افتخار به هر شکل و دلیل و قیمتی نصیب یکی از کارگردانان مورد علاقه جریان سبز میشد تا سالهای سال باید هر سال و هر ماه و هر هفته و شاید هر روز راجع به این کارگردان افسانه ای مخالف نظام قصیده و مدح و ثنا می شنیدیم.
- فیلم اصغر فرهادی فروش بدی نداشته است و به این علت رقابت با اخراجی ها کم فروغ جلوه می کند. اما اگر آن را مقایسه نکنیم فروش خوبی داشته است. این در حالی است که پیام فیلم ضد رویکرد و نگرش کلی انقلاب اسلامی است . اما کسی آن را تحریم نکرد. مورد توهین قرار نداد. تحریم و سرقت و تکثیر نشد. بر عکس بخشی تماشاگران آن را انقلابیون و علاقه مندان به جمهوری اسلامی تشکیل دادند که هموراه به آثار فرهادی توجه داشته اند. اما اخراجی ها قبل از ساخت، در حین ساخت و بعد از ساخت آماج هرگونه تخریبی که به ذهن شما بیاید قرار داشت.
- اما نکته پایانی اینکه اصغر فرهادی و فیلمش قله فیلمسازی جریان روشنفکری پایبند به عقلانیت غربی در ایران است. اما فیلم مسعود ده نمکی جزء اولین ثمرات نزدیک شدن انقلاب اسلامی به هنر سینماست و تا قله راه بسیاری مانده است. همین اتفاق در عرصه خاطرات شفاهی و رمان با کتاب "دا" تکرار شد و رکورد تاریخ نشر و فروش کتاب در ایران را شکست و در فاصله زمانی کوتاهی به چاپ صدم رسید. هر چند جریان مخالف انقلاب اسلامی سعی کرد با دولتی خواندن این تیراژ بالای کتاب دا از ارزش آن بکاهد اما این کتاب در عمق قلب مردم نفوذ کرده بود و اظهار نظرهای برخی از بازیگران و نویسندگان و روزنامه نگاران نیز نشان داد که کتاب دا حقیقتاً یک پدیده شگفت انگیز در عرصه رمان و خاطرات شفاهی در ایران است.
همین مطلب در مورداخراجی ها هم صادق است. اگر فروش اخراجی ها فقط و فقط به سبب لودگی و شوخی های سطح پایین بود، چرا شما چنین فیلمی نمی توانید بسازید؟ کم نیستند فیلم هایی که کارگردانان مورد علاقه جریان سبز ساخته اند و از بازیگر و لودگی و آرایش و... چیزی کم نگذاشته اند و فروشآان ها به صد میلیون هم نرسیده است. پس چرا فیلم شما نتوانست مردم را به سینما بکشاند تا چه رسد به اینکه در صف هم بایستند. پس لطفاً به مردم توهین نکنیم.
توجه فوق العاده مردم به اخراجی ها و توجه کم آن ها به فیلم جدائی نادر از سیمین نمونه ای از موقعیت مردم امروز ایران در تقابل میان انقلاب اسلامی و تفکر و تمدن غربی است. منظور این نیست که اخراجی ها نماینده کامل تفکر انقلاب است بلکه منظور هم جهتی و تلاش برای بیان رویکرد انقلاب اسلامی و ارزش ها و آرمان های آن است و همینطور فیلم فرهادی نیز تماماً نماینده غرب نیست. اما در تحلیل نسبت سنت و مدرنیته در فیلم فرهادی ، انقلاب اسلامی سنت تلقی می شود که این دروغ بزرگی است و بیرحمانه ترین ظلم ها به تفکر انقلاب وارد می شود.
روشنفکری ما بیمار است و نمی تواند پدیده انقلاب اسلامی را درک کند و سال های سال است که متوجه این تعارض ذاتی اندیشه مدرن اروپایی آمریکایی غرب با اندیشه اسلامی ایرانی شرق نشده است و اصرار دارد نگاه مشوش خود را به نسبت به دین، انسان و تاریخ و .. به مردم حقنه کند و وقتی همراهی مردم را با خود نمی بیند فریاد می زند، توهین می کند و مردم را به نفهمی و رشد نیافتگی متهم می کند. در حالی که مشکل در جای دیگری است و این بیمار را درمانی نیست...