بولتن نيوز: وضعيت فتنهگران و اصلاحطلبان فراري به خارج از كشور به حدي اسفناك است كه
بسياري از آنها به بيماريهاي روحي – رواني شديدي دچار شدهاند. اين بيماريها كه
از سر افسردگي و احساس پوچي است به اين دليل است كه اكثر آنها با وعده وعيدهاي پر
زرق و برق اسپانسرهاي مالي جريان ضد انقلاب، به خارج از كشور رفته و حال به عنصر
بي مصرفي كه جز نشستن پاي كامپيوتر و فحش دادن به جمهوري اسلامي كار ديگري ندارد
تبديل شده اند.
بعضي از آنها نيز هنگامي كه از كشور خارج شدند خود را تنها و
بي كس يافته و براي امرار معاش دست به هر كاري زدند. يكي از
اين شخصيتها، كاريكاتوريست جريان اصلاحات، نيك آهنگ كوثر است. وي كه از اعمال و
رفتارش، اين روحيه يأس و افسردگي ياد شده به خوبي نمايان است در يادداشتي با عنوان
«سفر دو هفتهاي، پناهندگي و هزار و يک حرف خودنويسي» كه در سايت تحت نظرش،
«خودنويس» نوشته است چنين اعتراف ميكند كه تبعيد و قربت و تنهايي از بدترين دردها
در كشور بيگانه است و مدت دو سال تمام به كارگري مشغول بوده است.
وي مينويسد:
«تجربه
تبعيد چندان شيرين نيست. بايد زبان مملکت ميزبان را بياموزي، از کار گل نهراسي و تحقير
دوستنمايان بدتر از دشمن را نيز تحمل کني و به روي خودت نياوري. تجربههاي ما متفاوت
بوده است؛ من نزديک به دوسال در کانادا کارگري کردهام، البته در حد توانم. در تنهايي
خودم بايد منتظر ميماندم تا بخت يارم باشد و درد فراق را فراموش کنم. ميشد گوشهاي
خودم را به آن راه بزنم و کار نکنم تا بلکه دولت کانادا حمايتم کند. خوششانس بودم
که کاري گيرم آمده بود. بختي که بسياري از «سال اولي»ها از آن محروم بودهاند، حتي
اگر کارگري بوده باشد. بارها حس کردم نقش قرباني را بازي کردن بيشتر صرف ميکند و ميتوانم
امکانات بيشتري بگيرم. اما چه فايده؟ تقديرگرايي را در خون ما کردهاند، اما واقعا
آيا تقدير بسياري از ما نياموختن زبان و تنبلي و افسردگي و دو-به-هم زنياست؟ بسياري
از ما تبعيدي جماعت سريع در وادي انکار ميافتيم. نميدانيم با داشتن مدرک دانشگاهي،
در مملکت جديد اگر زبان ندانيم، بيسواد محسوب ميشويم. درس نخوانيم، خانوادهمان عقب
ميافتد. درد است وقتي در پايتختي اروپايي باشي و نداني آدرس را بايد چگونه بپرسي...»