به گزارش 598 به نقل از سایت رجانیوز، این دیگر به یک عادت تبدیل شده است که هر سال کمی بعد از اعلام اسامی فیلمهای بخش سودای سیمرغ (بخش مسابقه) و نگاه نو (بخش فیلم اولیها) جشنوارهی فیلم فجر، رسانهها لیستی از جا ماندههای جشنواره را منتشر و پیرامون عدم حضور برخی فیلمهای شاخص، گمانهزنی میکنند. گمانهزنیهایی که معمولاً به دلایلی چون سوژهی ملتهب و ممیزی ختم میشود.
جشنوارهی سی و یکم فجر هم، مستثنا از دیگر دورهها نیست؛ به ویژه آنکه امسال با حذف بخش فیلمهای مهمان و کم شدن فیلمهای بخش اول و اعمال یک سختگیری ویژه در مضمون فیلمها، عملاً فیلمهای راهنیافته به جشنواره امکان هیچگونه نمایشی در فجر سی و یکم نخواهند داشت. تصمیمی که دبیر جشنواره آن را اتخاذ کرده و تاکنون هم سخت بر آن ایستاده است.
البته گمانهزنی در مورد دلایل اتخاذ چنین تصمیمی از سوی دبیر جشنواره، چندان مشکل نیست و با مروری بر اعتراضات پرشمار سال گذشته به مضمون فیلمهای سینمای ایران، به راحتی میتوان به دلایل این سختگیری ویژه و حذف نمایش برخی فیلمها پی برد؛ فیلمهایی که خلاصه داستان آنها خود پرده از دلایل حذف آنها برمیدارد و اثبات میکند که مدیران سینمایی امسال هم از تداوم روند اعتراضات واهمه دارند و خود به وضعیت اسفبار خروجی سینمای ایران آگاهند.
از این رو، در نخستین گزارش از سلسله گزارشهای مرتبط با جشنوارهی سی و یکم فجر، بر آن شدیم تا برای نخستین بار خلاصهای از داستان این فیلمهای جنجالی و ملتهب را منتشر کنیم و قضاوت در مورد تولیدات امسال سینمای ایران و درست یا غلط بودن حذف آنها از جشنواره را به مخاطبان واگذاریم. در ادامه، تعدادی از مهمترین فیلمهای جا مانده از جشنواره را با ذکر خلاصه داستان و ناگفتههایی از فیلم مرور خواهیم کرد:
1- قصهها (رخشان بنیاعتماد)
اولین نکته در مورد آخرین فیلم بانوی کهنهکار سینمای ایران که از بعد از حوادث سال 88 افسرده و منزوی به نظر میرسد، این است که این فیلم اصولاً بدون مجوز ساخته شده و به هیچ وجه پروسهی قانونی ساخت فیلم و اخذ پروانهی ساخت را طی نکرده است.
حقیقتی که ریشه در عقاید جدید خانم کارگردان دارد که احتمالاً بر خلاف قاطبهی مردم مشروعیتی برای نظام قائل نیست و تمایل دارد تا وقت خود را به جای گرفتن پروانهی ساخت فیلم، به یادداشتنویسی، بیانیهنویسی، گفتگو با رسانههای ضد انقلاب و حضور در جشنوارههای مختلف با نمادهای فرقهی سبز اختصاص دهد.
«قصهها» فیلمی است هفت اپیزودی با تمام مشخصههای یک فیلم سیاه اجتماعی با پس زمینههای سیاسی که تلاش میکند اوضاع تلخ بعد از انتخابات را به تصویر بکشد. با همان مولفههای آشنای همیشگی چون حقوق زنان، حقوق کارگران، سانسور و خفقان و ... با بازی هنرمندان نامداری همچون گلاب آدینه، فاطمه معتمد آریا، صابر ابر، پیمان معادی، مهدی هاشمی، باران کوثری، حبیب رضایی، ریما رامین فر، شاهرخ فروتنیان، محمدرضا فروتن، نگار جواهریان، فرهاد اصلانی، بابک حمیدیان و عاطفه رضوی.
او در این فیلم، به سراغ سرنوشت کاراکترهای معروف فیلمهای پیشین خود میرود و از طریق دوربین یک مستندساز (با بازی حبیب رضایی) اوضاع رقتبار آنها را به تصویر میکشد. البته ظاهراً مامورین حراست هم در جهت گرفتن دوربین این مستندساز، تلاشهای درخوری را انجام میدهند و در آخر، با این جملهی مثلا ً قصار او روبرو میشوند که «هیچ فیلمی برای همیشه در کمد نخواهد ماند...» راستی که این روزها سینمای روشنفکری بیشتر از همیشه بوی تکرار و کهنگی گرفته است!
با چنین توصیفاتی و با این توضیح که وزارت ارشاد این روزها در تکاپو است تا در بدعتی خطرناک به این فیلم بعد از ساخته شدن مجوز نمایش دهد، مشخص است که چرا این فیلم نباید در جشنوارهی فجر باشد. البته که شنیدهها حکایت از آن دارد که «قصهها» ضعیفترین فیلم «بنیاعتماد» هم هست.
2- کاغذ خروس نشان (مریم میلانی)
فیلمی به کارگردانی خواهر «تهمینه میلانی» و تهیهکنندگی همسر او «محمد نیکبین» که تا به حال چندین جشنوارهی خارجی هم رفته، اما به دلیل ضعف فنی نتوانست توجه اعضای هیئت انتخاب را جلب کند.
شنیدهها حکایت از یک فیلم کودک و ویدئویی خستهکننده و ضعیف دارد. داستان این فیلم در مورد سه کودک است که هر یک خواستهها و آرزوهای بزرگی درسر دارند و «میلانی» در این فیلم تلاش کرده تا اسطورههایی که در جامعه به آنها احترام گذاشته میشود را به عنوان الگوهای مناسب به کودکان معرفی نماید.
ضمن اینکه ظاهراً او در این فیلم، نیمنگاهی هم به کودکی «علی دایی» اسطورهی ورزشی کشورمان هم داشته است.
3- لرزانندهی چربی (محمد شیروانی)
«محمد شیروانی» از دست پروردههای «محمد آفریده» -تهیهکنندهی فیلم «یک خانوادهی محترم»- است که همچون او در ساخت آثار ضد ایرانی با پول دولتی مانند تجربهی مستند توقیف شدهی «444» روز به تهیهکنندگی صدا و سیما و با موضوع تسخیر لانه ی جاسوسی و نیز ساخت آثار سینمایی بدون مجوز مهارت بالایی دارد.
او برای دومین بار و بعد از ساخت فیلم مستهجن و به نمایش درنیامدهی «ناف»، فیلم غیراخلاقی و مستهجن دیگری را بدون اخذ مجوز ساخت، روانهی جشنوارهی فجر نموده تا شاید در این اوضاع به هم ریختهی این سینما، فیلم زیر زمینی او هم راهی جشنواره شود!
طبق شنیدهها این فیلم به زندگی مامور انتظامی میپردازد که از شغلش سوء استفاده کرده و به تلکهی زنان مشغول است! جالب آنکه «لرزانندهی چربی» از حیث برخورداری از مشکلات پوششی و صحنههای غیراخلاقی و اروتیک، یک مورد بیسابقه است و حتی یکی دو مورد بیحجابی –و نه بدحجابی- دارد. این فیلم با سکانس حجامت یک مرد چاق برهنه (با بازی هنرپیشهی ارمنی تازه کشف شده و مقیم آمریکا «لوون هفتوان») در میان چند دختر جوان معلومالحال آغاز میشود. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
4- ماندو (ابراهیم سعیدی)
در حالی که سینماگران ایرانی در همهی محافل هنری و غیر هنری مدام از سفارشی بودن سینمای ایران گله می کنند، خود در خفا به گرفتن سفارش از همهی کشورها به جز کشور خویش تن میدهند! یکی از عجیبترین این موارد، ماجرای ساختن فیلمهای با مضامین جدایی طلبانه از سوی فیلمسازان کرد و به سفارش کردستان عراق است که در پی ترویج ایدهی «کردستان بزرگ» است.
«ماندو» به کارگردانی «ابراهیم سعیدی» -مستندساز با سابقه- یکی از بارزترین تلاشها در همین زمینه است که به روایت زندگی کردهای ایرانی آوارهی کشور عراق میپردازد که در نهایت پشت مرزهای کشورشان و در فراق وطن میمیرند.
وجود دیالوگهای فراوان از مظلومیت قوم کرد در این کار از سویی، و ساخت تعداد زیادی فیلم با این مضمون در سالهای اخیر، حکایت از یک توطئهی فرهنگی خطرناک دارد که متأسفانه با سکوت نهادهای امنیتی، فعلاً بدون هیچ گونه واکنشی در جریان است.
5-گس (کیارش اسدزاده)
حکایت امسال سینمای ایران حکایت جالبی است، چون این فیلم هم بدون مجوز ساخته شده است و البته فرم حضور در جشنواره را هم پر کرده است! «گس» سه اپیزود دارد که در اپیزود اول، ماجرای خیانت دکتری 55 ساله به زنش را روایت میکند. در اپیزود دوم، مردی حدوداً سی و چند ساله به زنش خیانت میکند و در اپیزود سوم، دختر و پسر جوانی را میبینیم که پسر در خلال یک اردوی دانشجویی، به دوست دخترش خیانت میکند! بدین ترتیب، مشخص میشود که مردان ایرانی از هر نسل و از هر طبقه، مشغول خیانت به زنان خود هستند!
6- این یک رویاست (محمود غفاری)
خواندن خلاصهی داستان این فیلم را به هیچ وجه از دست ندهید تا متوجه شوید که این روزها بعضی از هنرمندان وطنی به چه مواردی میاندیشند:
«دختر جوانی برای پرداخت بدهیاش به یک مرد میانسال، به شرکتهای هرمی و تلاش برای عضوگیری از میان مردم روی آورده است و در این راه با مشکلات زیادی روبرو میشود. اما در نهایت، مرد طلبکار به او پیشنهاد میدهد که در ازای رابطهی نامشروع، حاضر است تا بدهی اش را ببخشد. دختر سرانجام تسلیم میشود. مدتی بعد، او متوجه میگردد که حامله شده است و در پی سقط جنینش برمیآید. اما در این میان، او خود را با تلاش عجیب و غریب مرد طلبکار و همسرش که سالهاست بچهدار نمیشوند، مواجه میبیند که میخواهند فرزند حرامزادهی او را تصاحب کنند...
بدین ترتیب، مخاطب نگونبخت ایرانی باید شاهد جدال بر سر عشق یک زن به فرزند حرامزادهی شوهرش باشد! به راستی نویسندگان و کارگردانان ایرانی، این موضوعات عجیب و غریب را از کجا پیدا میکنند؟ اصلاً چه تعداد از زنان ایرانی هستند که حاضرند محصول رابطهی نامشروع شوهر خود با یک زن جوان را به فرزندی بپذیرند؟
7- مهمونی کامی (علی احمدزاده)
داستان گروهی از دختران بیبند و بار که بعد از تفریح و عیش و نوش در شمال، حالا همگی برای حضور در یک پارتی عازم تهرانند. فیلمی که گفته میشود یکی از بیبند و بار ترین فیلمهای چندین سال اخیر سینمای ایران است! و ماجرا وقتی جالبتر میشود که بدانید که این فیلم، نخستین اثر «علیاحمدزاده» است. سالی که نکوست، از ...
8- همه چیز برای فروش (امیرحسین ثقفی)
آنهایی که فیلم قبل از انقلابی «کندو» (فریدون گله) با بازی «بهروز وثوقی» را دیدهاند و با خلاصهی داستان آن آشنا هستند، با خواندن داستان دومین کار «امیرحسین ثقفی» قطعاً به یاد این فیلم خواهند افتاد. «مردی برای حل مشکل مالیاش، تعدادی چک وصول نشده میخرد و سعی میکند تا در مدت کمی، آنها را وصول کند. اما در این میان، او هر بار در مسیر وصول چکها با افرادی مواجه میشود که از خود او مشکلات بیشتری دارند و این منجر به درگیری و دعوا میشود...»
یک فیلم سیاه اجتماعی که البته برای اکران عمومی احتمالاً با مشکلات زیادی روبرو نخواهد شد و به دلیل تلخی زیاد، از جشنواره کنار گذاشته شد.
9- به خاطر پونه (هاتف علی مردانی)
این فیلم هم ماجرای جالبی دارد. مرد معتادی به مرکز بازپروری میرود و در غیاب او، همسرش برای تأمین مالی، به مرد همسایه متوسل میشود تا از او فتوشاپ یاد بگیرد. بدین ترتیب مرد همسایه به خانهی این زن میرود و به او فتوشاپ یاد میدهد. البته در این میان اتفاق خاصی نمیافتد، اما با بازگشت مرد که ظاهراً آذری هم هست، او این وضع را تاب نمیآورد و خواستار توضیح از سوی همسرش میشود. پرداخت فیلم البته به گونهای است که مرد احمق و زن محق جلوه داده میشود. خب این هم نگاه کارگردانان ایرانی به موضوع غیرت و ناراحتی از رابطه با مرد همسایه است!
جالبتر از خلاصه داستان آن، این است که عوامل این فیلم اصرار دارند سوژهی فیلم را اختلاف فرهنگی جلوه دهند!
10- آشغالهای دوست داشتنی (محسن امیر یوسفی)
از همان روزهای نخستین که این فیلم کلید خورد، به بنیاد سینمایی فارابی در مورد آن و سوابق کارگردانش هشدار دادیم، اما مدیریت ارزشی این بنیاد که به علت وضع جسمانی نامساعد چند مدت قبل «امیریوسفی» -که حتی تا آستانهی مرگ او هم پیش رفته بود- به صورت غیرمنطقی با این فیلمساز مهربان شده بود، به این هشدارها توجه نکرد و بدین ترتیب، بار دیگر با پول دولت و حمایت آن، فیلمی سراسر توهین علیه نظام ساخته شد! تا جایی که خود مدیران فارابی فعلاً آن را توقیف کردهاند و حتی مانع بازبینی آن توسط هیئت انتخاب جشنواره شدند.
«آشغالهای دوستداشتنی» در خانه یک پیرزن که با دختر میانسالش زندگی میکند، میگذرد. در یکی از روزهای بعد از انتخابات که تجمع مخالفان انتخابات و معترضان در خیابانهای تهران برقرار است، عدهای از تجمعکنندگان فراری از دست نیروهای امنیتی وارد خانه پیرزنی شده و در آنجا مخفی میشوند.
بعد از خروج از خانه، متوجه علامتی روی در خانه پیرزن میشوند و طبق شایعههای آن روزها، به پیرزن خبر میدهند که آنها احتمالاً در روزهای آینده به خانه او مراجعه خواهند کرد و آنجا را میگردند. پس به پیرزن هشدار میدهند که اگر در خانهاش چیز مشکوک و مسئلهسازی دارد، آن را از خانه خارج کند تا مشکلی برایش به وجود نیاید و داستان تازه از اینجا شروع میشود.
در اتاق خانه پیرزن سه قاب عکس از سه مرد وجود دارد. قابعکس اول، پسر پیرزن است که در جنگ شهید شده است. قاب عکس دوم، متعلق به برادر اوست که جزو منافقینی بوده است که در جریان اتفاقات دهه 60 اعدام میشود و قاب عکس سوم هم متعلق به همسر پیرزن است که ظاهراً از طرفداران مصدق بوده است که در جریان کودتای 28 مرداد برایش اتفاقی میافتد.
روند داستان به گفتوگوی خیالی این سه نفر با پیرزن در جریان شبی میگذرد که او خیال میکند فردا به سراغش خواهند آمد. این گفتوگوها ظاهراً نکات خاصی از تاریخ انقلاب و وضعیت جامعه ایران را بیان میکند و انتقادات صریحی از دودستگیهای این دوران است.
11- آینه و شمعدان (بهرام بهرامیان)
«بهرامیان» سال گذشته با ساخت فیلم «پریناز» نشان داده بود که در جشنوارهای که همهی فیلمها با اغماض و مسامحه قابل نمایش هستند، میتواند چنان فیلمی بسازد که هیچ کس یارای مسامحه با آن را هم نداشته باشد و از این رو، «پریناز» فیلم توقیفی بزرگ سال گذشتهی سینمای ایران نام گرفت.
حالا امسال، «بهرامیان» حماسهی دیگری را در کارنامهی خود ثبت کرد و فیلمش در حین ساخت و به دلیل تغییر صد در صدی متن نسبت به فیلمنامهی تصویب شده، توقیف شد. فیلمی که با حمایت ویژهی «محمدرضا سجادپور» به پروسهی تولید رسیده بود. به هر حال بعد از توقیف یکی دو ماهه و اصلاح فیلمنامه هم، «آینه و شمعدان» نتواسنت مراحل آمادهسازی خود را به اتمام برساند و به جشنوارهی فجر نرسید.
12- زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (روحالله حجازی)
«روحالله حجازی» هر چه در تلویزیون آثاری با تم مذهبی بسازد، در سینما نشان داده که ظاهراً به موضوعات حساس علاقه دارد. هرچند که مدیران سینمایی هم نشان دادهاند که به او و آثارش، گاهاً بیش از حد حساس هستند. حالا و بعد از ماجرای سال گذشتهی «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» که مغضوب جشنوارهی سیام واقع شد، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» هم به علت موضوعی در حوالی تم خیانت و بیبند و باری، اجازهی ورود به جشنواره راه پیدا نکرد. شنیده میشود بیشتر مشکلات پیرامون وجود کاراکتر «ترانه علیدوستی» است که ظاهراً شخصیت ویژهای و به شدت بیبند و باری در فیلم دارد. تم تقابل سنت و مدرنیته، از مضامین دیگر کار است.
13-روز رستاخیز (احمدرضا درویش)
آخرین فیلم این لیست سیزدهگانه، ماجرای به شدت متفاوتی دارد. «روز رستاخیز» یکی از عظیمترین پروژههای سینمایی سالهای اخیر سینمای ایران است که به بازسازی حماسهی باشکوه روز عاشورا میپردازد و یکی از امیدهای سینمای دین کشورمان بعد از چندین سال است.
اما با وجود همهی اخبار امیدوار کنندهای که از این فیلم به گوش میرسد، کارگردان آن «احمدرضا درویش» متأسفانه با لحاظ کردن مسائل سیاسی و برای آنکه نمیخواست از فیلم عظیمش در این دولت رونمایی شود، با وجود پایان مراحل فنی، فرم حضور در جشنواره را پر نکرد و مانع حضور آن در جشنواره شد.
به هر حال، شاید بهتر بود «احمدرضا درویش» از علاقهاش به دولت اصلاحات و تنفرش از دولت احمدینژاد در جای دیگری و بر سر فیلم دیگری رونمایی میکرد تا شائبهی بازی سیاسی با اثری که نام مبارک اباعبدالله الحسین را یدک میکشد، پیش نیاید.