سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، در سالروز شهادت دهمین حجت معصوم الهی و هشتمین خلیفه الهی پس از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثنا ـ بر مظلومیت آن حضرت که به زهر جفا و کین مامون عباسی مسموم شد و غریبانه به شهادت رسید، به حق میگرییم اما جا دارد در این ایام، مظلومیت و غربت جگرسوز تر آن امام معصوم و دیگر امامان را یه یاد آوریم که عبارت است از کوتاه کردن دست امت از دریافت معارف زلال و وحیانی این حجج معصوم الهی و حاملان علم مصبوب با دسیسه های اموی و عباسی.
بنی امیه و بنی عباس با ایجاد جریانهای فکری و فرهنگی بدلی و با ضرب سکههای تقلبی حکمت و عقلانیت از طریق راهاندازی نهضت ترجمه متون فلسفی و عرفانی یونانی و در یک کلام با ایجاد بیتالحکمه یونانی در برابر بیتالعترة نبوی، راه را بر نشر عقلانیت واقعی و حکمت حقیقی سد کردند.
این که امروز حتی در عالم تشیع اندیشههای ارسطو و افلاطون و افلوطین رسوخ کرده و معارف عقلانی و برهانی و حِکمی اهل بیت علیهم السلام را در عرصه توحید و دیگر اصول اعتقادی به محاق برده است، نتیجه همان دسیسه اموی و عباسی است. بنابراین جای دارد در چنین ایامی علاوه بر گریستن بر مظلومیت و ستمی که بر ابدان شریف امامانمان رفته است، بر غربت و جفایی که بر معارف و تعالیم زلال و الهی آنان تحمیل شده نیز بگرییم و در حد وسع در صدد احیا و ترویج این معارف برآییم.
در این مقال و مجال کوتاه بر آنیم اشاره ای به آن بخش از تعالیم امام رضا علیه السلام داشته باشیم که ناظر به رد اندیشه و مبنایی فلسفی و عرفانی است و بیانگر مسیر جدای مدرسه اهل بیت علیهم السلام از مدرسه فلسفه و عرفان یونانی در مساله مهم و اساسی توحید و معرفت الله است. بدیهی است تفصیل این مطالب را باید به مجالی دیگر موکول نمود.
*تنزیه مطلق خداوند یا تنزیه در عین تشبیه؟
در مدرسه اهل بیت علیهم السلام معرفت خداوند بر تنزیه صرف وجود حضرت حق و منزه بودن آن جناب قدوسی از هر گونه شباهت و مماثلت و مجانست با مخلوقات و ما سوی الله است و هر قول و اعتقادی که به تشبیه بیانجامد، از آن به کفر تعبیر شده است اما در مدرسه فلسفه و عرفان و حکمت متعالیه که ترکیبی از این دو است، تنزیه صرف رد شده و بر تنزیه در عین تشبیه (که قطعا و به اعتراف خود ایشان تناقضی آشکار است) تاکید شده است.
ابتدا کلماتی را از مدرسه حکمت متعالیه در این باب نقل میکنیم و آن گاه به سراغ آموزه های مدرسه اهل بیت میرویم:
ـ ملاصدرا: واجب الوجود همه چیزهاست، هیچ چیز از او بیرون نیست. (اسفار، ملاصدرا، 2 / 368)
بدیهی است این که واجب الوجود و خداوند شامل همه چیزها باشد و هیج چیز از ذات او بیرون نباشد، غلیظ ترین نوع ترکیب و تشبیه است.
علامه طباطبایی: لازم است بین معلول و علتش سنخیت ذاتی باشد (نهایة الحکمه، 166)
معنای این سخن این است که باید بین خداوند که علت است با مخلوقات که معلول وی هستند، سنخیت ذاتی که بسیار فراتر از تشبیه است، باشد.
ـ ابن عربی: بدان که تنزیه در نظر کسانی که به حقایق دست یافته اند عین محدود کردن و در بند کشیدن خداوند است و کسی که خداوند را منزه (از وجود و شباهت با چیزی) بداند، یا نادان است و یا بی ادب! ( آیت الله حسن زاده آملی، انه الحق، ص 42)
ابن عربی: همانا خداوند منزه همان خلق شبیه و مانند دار است! (فصوص الحکم / 78)
ابن عربی: و نزهة و شبهة و قم فی مقعد صدق (فصوص الحکم/ 93)
خداوند را هم منزه از همه چیز و هم شبیه و مانند همه چیز بدان تا به معرفت راستین دست یافته باشی!
رساله «انه الحق» مینویسد:
(خداوند مغایر و مباین چیزی نیست و چیزی مباین او نیست... انیت محضه ای را که شیخ (ابن سینا) اثبات کرده است تنزیهی است که عین تشبیه است. (آیت الله حسن زاده آملی، انه الحق ص 45 و 46)
در رساله لقاء الله آمده است: صفات مخلوقات دو نوع است: یک قسم از آن لازمه جهت وجود آن است که این قسم مخالف با صفات نیست بلکه شبیه صفات خداوند است. (آیت الله ملکی تبریزی، لقاء الله، ص 192)
و دهها نمونه دیگر از این تصریحات اهل فلسفه و عرفان بر تنزیه در عین تشبیه.
اما در مدرسه اهل بیت علیهم السلام همان گونه که گفتیم توحید خداوند مبتنی بر تنزیه محض و عاری از هر گونه تشبیه و شائبه آن است. اینک به روایات زیر از امام رضا علیه السلام بنگرید:
ـ من شبه الله تعالی بخلقه فهو مشرک (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/93)
هر کس خداوند متعال را همانند خلقش بداند مشرک است.
ـ امام رضا به نقل از پدرانش به نقل از امیر المؤمنین علیهم السلام و ایشان به نقل از رسول الله صلی الله علیه و آله و ایشان به نقل از خداوند فرمود:
مَا آمَنَ بِی مَنْ فَسَّرَ بِرَأْیِهِ کَلَامِی وَ مَا عَرَفَنِی مَنْ شَبَّهَنِی بِخَلْقِی ....
آن کس که سخن من را بر اساس رای خودش تفسیر کند به من ایمان نیاورده است و آن کس که من را به مخلوقاتم تشبیه کند، من را نشناخته است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/116)
ـ انی برئ یا الهی من الذین بالتشبیه طلبوک لیس کمثلک شئ ...فتعالیت ربی عما به المشبهون نعتوک
خدای من، از کسانی که تو را از راه تشبیه می جویند، بیزارم. هیج چیز همانند تو نیست ...خدای من! تو از آنچه اهل تشبیه در باره ات می گویند والا و فراتری. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/95)
ـ فتح بن یزید میگوید: از امام رضا علیه السلام درباره پایینترین مرتبه معرفت خداوند پرسیدم: حضرت فرمود: اقرار به این که معبودی جز او نبوده و شبیهی ندارد و همانندی برای او نیست ... و این که هیچ چیز با او شبیه و همانند نیست. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/133)
* آیا انسان در افعال خود مجبور است؟
مدرسه فلسفه و عرفان و نیز حکمت متعالیه قائل به جبر و نفی اختیار از انسان در افعالش است و اسم این عقیده غلط را توحید افعالی می گذارد. در حالی که در مدرسه اهل بیت(ع) اعتقاد به جبر صریحا رد شده و سخن از امر بین الامرین گفته شده است.
برخی عبارات فلاسفه و عرفا در اعتقاد به جبر چنین است:
ملاصدرا: بدان که نفس ما و سایر حیوانات در اعمال و حرکت هایش مجبور است چون اعمال و حرکات نفس ما مانند فعل و انفعالات طبیعت، تسخیری و اضطراری است ... لکن تفاوت این دو در این است که نفس ما به اغراض و انگیزه های فعلش آگاه است اما طبیعت آگاه نیست. اساسا فعل اختیاری جز در واجب الوجود حقیقتا امکان تحقق ندارد و غیر واجب الوجود از موجوداتی که مختار محسوب می شوند، مجبوران و مضطرانی هسستند که در صورت مختاران نمود یافته اند. (اسفار 6/312)
ـ در جهان خارج هیچ فعلی نیست مگر فعل خداوند سبحان و این حقیقتی است که برهان و ذوق هر دو بر آن دلالت دارد (علامه طباطبایی، رسائل توحیدی 81)
ـ فاعل در هر موطن اوست و مؤثری جز وی نیست (آیت الله حسن زاده، خیر الاثر در رد جبر و قدَر، ص 199)
شبستری در گلشن راز میگوید:
هر آن کس را که مذهب غیر جبر است / نبی فرمود که او مانند گبر است
کدامین اختیار ای مرد جاهل / کسی را کو بود بالذات باطل
و مولوی نیز در مثنوی به دلیل نفی اختیار از انسان ابن ملجم را قاتل امیرالمؤمنین نمی داند بلکه قاتل حقیقی را خداوند می داند که ابن ملجم آلت فعل او بوده است و بر همین اساس هم نباید از سر ابن ملجم به خاطر قتل امیرالمؤمنین مویی کم شود!
یک سر مو از تو نتواند برید چون قلم بر تو چنین خطی کشید! (مثنوی دفتر اول ص 74)
اما امام رضا علیه السلام می فرماید:
ـ مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِیهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ کَافِرٌ مُشْرِکٌ وَ نَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة (احتجاج طبرسی ج 2 ص 415)
هر کس قائل به تشبیه (در مورد ذات خداوند) و جبر (در مورد افعال انسانها) شود، کافر و مشرک است و ما از او بیزار هستیم.
ـ مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَلَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّکَاةِ شَیْئاً وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُ شَهَادَةً أَبَداً (عیون أخبار الرضا علیه السلام ؛ ج1 ؛ ص143)
به هر کس که قائل به جبر است، زکات ندهید و شهادت او را هرگز نپذیرید.
تذکر: مقصود ما تکفیر فلاسفه و عرفای مسلمان نیست که قائل به جبر و تشبیه شدهاند بدون آن که به لوازم فاسد این عقیده ملتزم باشند، بلکه مقصود نشان دادن کفر آمیز بودن این عقیده از منظر اهل بیت علیهم السلام است که عموم قائلان مسلمان آن توجه به بطلان آن و نیز التزام به لوازم فاسد آن ندارند.
ـ یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام به ایشان عرض کرد: از امام صادق علیه السلام برای ما روایت شده که فرموده اند: جبر و تفویض باطل بوده و امر بین امرین صحیح است، مفهوم آن چیست؟ امام رضا علیه السلام فرمود:
هر که بپندارد خداوند امر خلقش و روزی آنان را به بندگانش واگذار کرده، به تفویض قائل شده است ... و هر کس قائل به جبر و مجبور بودن بندگان باشد، به خداوند ستم کرده است.
آن شخص می گوید: ای پسر پیامبر پس معنای امر بین امرین چیست: امام فرمود: توانایی (انسانها به) عمل به آنچه بدان امر شده و نیز ترک آن چه از آن نهی شده اند. (بحار 78/354)
* عالم، حادث است یا قدیم؟
فلسفه و عرفان بر خلاف ضرورت برهان و همه ادیان توحیدی و دهها آیه و روایت قائل به حدوث و آفرینش عالم و آغاز داشتن هستی و مسبوق بودن آن به عدم و خلق از لامن شئ نیست و رسما سخن از قدم عالم و یا حدوث ذاتی عالم (که اصطلاحی خود ساخته است) و قدم زمانی آن می گوید.
شهید مطهری در «شرح منظومه» مینویسد: «متکلمین میگویند: عالم حادث زمانی است به این معنا که اگر به قهقرا برگردیم... بالاخره به لحظهای میرسیم که عالم پدید آمده، و قبل از آن لحظه عالمی نبوده است. میگویند اگر عالم حادث زمانی نباشد قدیم زمانی است و اگر قدیم زمانی باشد بینیاز از علت و خالق است... اما حکمای الهی [فلاسفه] معتقدند که عالم قدیم است یعنی اصول و ارکان عالم ازلی است و از لحاظ زمان هر اندازه به عقب برگردیم به مبدأ و آغاز شروعی نمیرسیم، زمان ابتدا و انتهایی ندارد. از نظر حکمای الهی «کل حادث مسبوق بمادة ومدة: هر چیز تازهای قبلا ماده حامل استعدادی داشته است و هم پیش از او زمانی بوده است» (مطهری، مرتضی: شرح منظومه، 1/256 ـ 257.)
امام رضا علیه السلام به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
الحمد لله الذی لا من شیء کان، ولا من شیء کون ما قد کان، المستشهد بحدوث الاشیاء علی أزلیته. (عیون اخبار الرضا علیه السلام : 1/121)
حمد خداوندی را که از چیزی پدید نیامده و اشیا را نیز از چیزی ایجاد نفرموده، و حدوث اشیا را گواه بر ازلیت خویش قرار داده است.
و نیز آن حضرت میفرمایند:
إن کل صانع شیء فمن شیء صنعه، والله الخالق اللطیف الجلیل خلق و صنع لا من شیء. (عیون اخبار الرضا علیه السلام : 1/129)
هر سازندهای اشیا را از چیزی دیگر میسازد، و خداوند آفریدگارِ ناشناخته والامقام اشیا را بدون اینکه آنها را از چیزی بسازد ایجاد فرموده است.
برای وضوح بیشتر این تعارض مهم بین مدرسه فلسفه و عرفان با مدرسه اهل بیت علیهم السلام مناسب است دو روایت دیگر از امام باقر و امام صادق علیه السلام نقل نماییم:
امام باقر علیه السلام میفرمایند: همانا خداوند تبارک و تعالی پیوسته عالم و قدیم بوده است. اشیا را از چیزی نیافریده است و هر کس معتقد باشد که خداوند اشیا را از چیزی آفریده است تحقیقا کافر شده است. زیرا اگر آن چیزی که اشیا از آن آفریده شدهاند قدیم بوده، در ازلیت و هویت با خداوند وجود داشته است پس خودِ آن چیز ازلی خواهد بود. بلکه خداوند تعالی اشیا را از چیزی نیافریده است. (علل الشرایع، 607؛ بحار الأنوار، 5/230.)
زندیقی از امام صادق علیه السلام پرسید: خداوند اشیا را از چه چیزی آفریده؟ امام علیه السلام فرمودند: آنها را از چیزی نیافریده است. گفت: چگونه ممکن است از «هیچ»، چیزی پدید آید؟! فرمودند: اشیا یا باید از چیزی آفریده شده باشند، و یا اینکه از چیزی آفریده نشده باشند، اگر از چیزی آفریده شده باشند که آن چیز با خداوند بوده است پس آن چیز قدیم خواهد بود، [و لازم میآید که علاوه بر خداوند قدیم دیگری نیز باشد] در حالی که قدیم نمیتواند حادث باشد و فنا و دگرگونی بپذیرد... گفت: پس از کجا گفتهاند که اشیا ازلیاند؟! فرمودند: این گفتار، اعتقاد کسانی است که وجود مدبر اشیا را انکار کردهاند، انبیا و گفتار آنان را تکذیب نموده، و خبرهای آنها را دروغ شمردهاند. کتابهای آنها را افسانه انگاشته، و برای خویشتن مذهبی بر اساس اندیشهها و افکار خود بنا نهادهاند... اگر قدیم میبود دگرگونی در احوال نمیپذیرفت، ازلی آن است که زمانها آن را دگرگون نمیسازند، و فنا و نیستی در آن راه ندارد. (احتجاج، 337 ـ 338؛ بحار الأنوار، 10/166.)
* اراده الهی، صفت ذات یا صفت فعل؟
از دیگر تعارضات عقیدتی بین مدرسه فلسفه و عرفان با مدرسه اهل بیت علیهم السلام که به مسئله قبل نیز مربوط است، در مسئله مشیت و اراده الهی است. حکمت متعالیه بر آن است که مشیت و اراده خداوند، همان علم او به نظام اتم و احسن و عین ذات الهی است و نه آن که وصفی جدای از علم باشد.
برخی از عبارات ملاصدرا در این باره چنین است:
«عالم بودن و مرید بودن خداوند، یک چیز بیش نیست و هیچ تغایر ذاتی یا اعتباری بین این دو صفت نیست. اراده خداوند همان علم او به نظام اتم است» (اسفار6/ 333)
«مشیّت خداوند عین ذات اوست» (اسفار6/ 319)
«اراده و محبت، معنای واحدی دارند و عین ذات خداوند است» (اسفار6/ )341
اما از منظر تعالیم و آموزههای توحیدی اهل بیت علیهم السلام، برخلاف اعتقاد فلاسفه و عرفا، اراده الهی در زمره صفات ذاتی و عین ذات خداوند نبوده بلکه در زمره صفات فعل خداوند است.
امام رضا علیه السلام می فرماید: الْمَشِیَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ یَزَلْ مُرِیداً شَائِیاً فَلَیْسَ بِمُوَحِّدٍ. (توحید صدوق ص 338)
مشیت و اراده از صفات فعل خداوند است و آن کس که گمان برد خداوند ذاتا و ازلا مرید و اراده کننده است، موحّد نیست.
امام رضا علیه السلام در مناظره اش با سلیمان مروزی نیز بر صفت فعل بودن و حادث بودن صفت اراده و نه صفت ذات بودن و ازلی بودن آن، آنگونه که در فلسفه و عرفان مطرح است، تاکید می کنند.
سلیمان در این مناظره خطاب به امام رضا علیه السلام میگوید:
آقای من! آیا بپرسم؟ امام علیه السلام فرمود: از هرچه به ذهنت بیاید، سؤال کن.
سلیمان: درباره کسی که اراده را اسم و صفتی مانند حی و سمیع و بصیر و قدیر (یعنی از صفات ذات الهی) قرار میدهد، چه میگویی؟
امام علیه السلام: شما میگویید، حدوث و اختلاف اشیاء به خاطر مشیّت و اراده خداست و نمیگویید که حدوث و اختلاف اشیاء به خاطر شنوا و بصیر بودن خداست و خود این دلیل است که اراده مانند سمیع و بصیر و قدیر نیست.
سلیمان: خدا از ازل مرید است.
امام علیه السلام: ای سلیمان، آیا اراده خدا غیر خود اوست؟
سلیمان: آری.
امام علیه السلام: در این صورت، چیزی را که غیر خداست، از ازل با خدا اثبات کردی. (و برای خداوند شریک قائل شدی)
سلیمان: اثبات نکردم.
امام علیه السلام: آیا اراده حادث است؟
سلیمان: نه حادث نیست. ....
امام علیه السلام: سلیمان! اراده حادث است، زیرا چیزی که ازلی نباشد حادث است و اگر حادث نباشد ازلی است.
سلیمان: ارادهاش از اوست، چنانکه شنوایی و بینایی و علمش از اوست.
امام علیه السلام: آیا ارادهاش عین خودش است؟
سلیمان: نه.
امام علیه السلام: پس مرید مانند سمیع و بصیر نیست. [و بر خلاف این صفات از صفات فعل خداوند است] (بحار 10/331)
در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز بر تفاوت بین صفت علم با صفت اراده در خداوند بر خلاف مدرسه فلسفه و عرفان تصریح شده است. بکیر بن اعین از امام صادق علیه السلام میپرسد: علم و مشیت الهی، دو چیز متفاوتند یا یک چیز بیش نیستند؟ امام علیه السلام پاسخ میدهد: علم غیر از مشیّت است، مگر نه اینکه میگویی: بزودی این کار را انجام خواهم داد، اگر خدا بخواهد و نمیگویی اگر خدا بداند، پس این سخن تو: «اگر خدا بخواهد» دلیل بر آن است که خداوند نخواسته است؛ پس هرگاه خداوند بخواهد، آنچه را خواسته است، خواهد بود و علم خداوند سابق و مقدم بر مشیّت اوست. (بحارالانوار4/ 144)
* آیا انسان بر صورت خداوند آفریده شده است؟
از جمله اندیشههای فلسفی و عرفانی که توسط امام رضا علیه السلام مورد نفی و رد قرار گرفته است، این مسئله است که انسان بر صورت خداوند آفریده شده است و این که انسان مظهر جامع اسماء و صفات الهی است.
ابن عربی می گوید: «از تنبیهات حق که بر زبان پیامبرش جاری شده این است که ان الله خلق آدم علی صورته» (فتوحات مکیه 2/490) و در جای دیگر می نویسد: «هر که خود را با این معرفت بشناسد پروردگارش را شناخته است زیرا خدا او را به صورت خویش آفریده است بلکه او (خدا) عین هویت و حقیقت انسان است» (فصوص الحکم 1/125)
مرحوم مطهری در کتاب انسان کامل مینویسد: «عرفا مذهب آنان وحدت وجود است ... در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا می شود. اصلا انسان کامل حقیقی خود خداست» (انسان کامل / 168)
اما با مراجعه به اهل بیت علیهم السلام در مییابیم که عرفا و نیز فرقه مشبهه در اهل سنت که قائل به تجسیم خداوندند، معنای حدیث را تحریف کرده و در جهت مبانی غلط و باطل خود از آن استفاده کرده اند.
راوی میگوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! مردم روایت میکنند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند آدم را بر صورت خویش آفرید. امام رضا علیه السلام فرمود: خدا آنان را بکشد. اینان اول حدیث را حذف کردند. رسول خدا با دو مردی که به یکدیگر دشنام می دادند برخورد کرد و از یکی از آنها شنید که به فرد دیگر میگوید: خداوند صورت تو و صورت هر کسی را که شبیه توست، زشت گرداند. حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ به آن مرد فرمود: ای بنده خدا به برادرت چنین مگو، زیرا خداوند حضرت آدم را بر صورت او آفریده است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1 ص 120)
شیخ صدوق (ره) در ذیل این حدیث میگوید: اهل تشبیه اول این حدیث را رها کرده، هم خود در معنای آن دچار گمراهی شدند و هم دیگران را گمراه کردند.
و البته در روایتی دیگر روایت فوق چنین معنا شده است که خداوند آدم را بر صورت خویش آفریده است اما این اضافه، اضافه تشریفی است مانند آن که خداوند در مورد کعبه میگوید: بیتی. یعنی خداوند میخواهد برای آدم و انسان شرافت قائل شود و لذا او را به خویش نسبت می دهد نه آن که گمان شود، وجود انسان و آدم از سنخ وجود و ذات الهی است. (توحید صدوق /103)
امام رضا علیه السلام در روایتی دیگر تلقی همذات بودن و شبیه بودن انسان و خدا و یا به زعم شرکآلود عرفا، عینیت ذات خداوند و انسان را رد میفرماید.
یونس بن عبدالرحمن میگوید:
کَتَبْتُ إِلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع سَأَلْتُهُ عَنْ آدَمَ هَلْ کَانَ فِیهِ مِنْ جَوْهَرِیَّةِ الرَّبِ شَیْءٌ فَکَتَبَ إِلَیَّ جَوَابَ کِتَابِی لَیْسَ صَاحِبُ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ عَلَى شَیْءٍ مِنَ السُّنَّةِ زِنْدِیقٌ. (بحار ج 3 / 292)
به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم و در این باره که آیا از جوهر و ذات الهی چیزی در وجود آدم و انسان هست یا نه، پرسیدم. حضرت در جواب فرمود: صاحب چنین پرسشی بر مسیر سنت نیست بلکه زندیق است.
منبع: فارس