به گزارش سرویس اندیشه دینی 598 به نقل از فارس، امروز مدینه را سراسر غم و اندوه فرا گرفته است، چرا که در این روز بود که حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) در سال 11 هجری و سلاله پاکش امام حسن مجتبی(ع) در سال 50 هجری، تنها به فاصله کمتر از 40 سال از یکدیگر به لقاء الله پیوستند.
با این وجود، گنبد خضرای نبی(ص) سالهاست که زوار عاشق را به سوی خود میکشاند، اما بارگاه ائمه بقیع از 1344 هجری یعنی 89 سال پیش که تخریب شد، دیگر گنبد و بارگاهی ندارد و زوار عاشق اهلبیت از پشت نردههای بقیع یا با فاصله دور به زیارت میروند و از دور این چنین سلام میدهند: سلام بر ائمه بقیع که سایبان خستگیهای تربت پاکتان، تنها و تنها، بال کبوترانی است که روز و شب بر آن خاک بوسه میزنند!
پیغام معاویه برای جعده
شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است، در فصل مربوط به شهادت امام حسن(ع) ماجرای شهادت آن حضرت را چنین بازگو میکند:
معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که «أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ»، من تو را به ازدواج پسرم یزید در میآورم به شرط آنکه حسن(ع) را مسموم کنی و او را به قتل رسانی و هزار درهم نیز برای او فرستاد.
سفارشهای امام حسن(ع) به برادرش
زمانی که لحظه شهادت امام حسن(ع) نزدیک شد، آن حضرت برادرش حسین(ع) را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت: «یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُکَ وَلَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَعَزَّ وَقَدْ سُقِیتُ السَّمَّ»، اى برادر! به زودى از تو جدا مىشوم و به دیدار پروردگار خود، نائل میشوم، مرا مسموم کردهاند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ میدانم چه کسى این جفا را بر من کرده و این ظلم از کجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد؛ ولی سوگند به حقى که بر تو دارم، از تو میخواهم که این پیشامد و مرتکب آن را تعقیب مکن و منتظر قضای الهی درباره من باش.
«فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَغَسِّلْنِی وَکَفِّنِّی وَاحْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ»؛
هر گاه من از دنیا رفتم، چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تختهای (تابوتی) گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر تا تجدید عهدى کنم، سپس مرا به سوی قبر جدهام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمؤمنین) منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.
سپس فرمود: به زودى خواهى دید، جمعى به این گمان که مىخواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری، براى جلوگیرى گرد هم مىآیند و مقابلتان میایستند، اکنون به تو سفارش مىکنم براى خاطر خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود.
پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی میماند، به امام حسین(ع) وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین(ع) هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن(ع) به او وصیت کرده بود، به برادرش امام حسین(ع) وصیت کرد.
بعد از آنکه امام حسن(ع) چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین(ع)، برادر را غسل داد و کفن کرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا(ص) ببرد.
عقدهگشایی مروان حکم در هنگام تشییع پیکر امام حسن(ع)
مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند، یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارند، از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
«فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَلَحِقَتْهُمْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَهِیَ تَقُولُ مَا لِی وَلَکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ»
همین که امام حسین(ع) بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند، عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد، در حالیکه میگفت: ما را با شما چه کار؟! میخواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی نسبت به او ندارم؟
مروان که زمینه را برای عقدهگشایی مناسب دید، دهان باز کرد و گفت: «أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَةِ وَیُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ»؛ عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟ چنین چیزی نشدنی است!
و بعد با جمله «وَأَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ»، تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد، نزدیک بود، فتنهای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت: برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه به خاک میسپاریم.
مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم، تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی، اما آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و میدانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن حضرت(ص) به خانهاش وارد شدند.
شیوه برخورد امام حسین(ع) با فتنه امویان در هنگام تدفین امام حسن(ع)
«وَقَالَ الْحُسَیْنُ وَاللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَأَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَقَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ وَأَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا»
امام حسین(ع) فرمود: به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود، میدیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مىآمد و دمار از روزگار شما در میآوردند!
شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آن را باطل ساختید، آن گاه جنازه مظلوم امام مجتبى(ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.