به گزارش 598 به نقل از خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مدل انتخاباتی 6+5 در انتخابات
مجلس هشتم، 8+7 در انتخابات مجلس نهم و اینک در ماه های منتهی به انتخابات
ریاست جمهوری یازدهم، مدل 2+1 در بازار فعالیت گروه های سیاسی عرضه شده
است.
صرف نظر از نتایج عملی بدست آمده از مدل های انتخاباتی امتحان شده مانند
6+5 و 8+7 که البته در جای خود محل تامل و بررسی دارد، به نظر می رسد،
ابعاد ذیل در این خصوص بایستی مورد توجه فعالین عرصه سیاست گیرد:
1- عدالت سیاسی و بهره مند شدن جامعه از ظرفیت های گوناگون مدیریتی در کشور، یکی از آرمان های اساسی انقلاب اسلامی است.
امروز با گذشت بیش از 3 دهه از انقلاب اسلامی، نیروهای خوش فکر، انقلابی،
متعهد و متخصص فراوانی در کشور رشد یافته اند که هر کدام از آن ها می
توانند منشاء تحولات گسترده و مفید در عرصه مدیریتی و سیاسی کشور باشند.
ساختار انتخاباتی جمهوری اسلامی هم موید همین موضوع است که گردش نخبگان
سیاسی و مدیران، فراتر از مناسبات حزبی و گروهی رایج دنیا و در بستری منطقی
و عقلانی شکل گیرد؛ از سوی دیگر با تعبیه نهاد قانونی شورای نگهبان که
پاسدار جمهوریت و اسلامیت نظام است، رقابتی واقعی در عرصه انتخابات محقق
شود و نیروهای انقلاب، با ارائه سلایق و برنامه های شان در جهت حصول اهداف
انقلاب اسلامی، خود را در معرض آراء مردم قرار دهند.
بدین معنا در نگاه نخست به نظر می رسد، محدود نمودن جامعه اصولگرایی و
نیروهای انقلاب به مدل های انتخاباتی مانند 1+2 ، به نوعی ذبح عدالت سیاسی
به نفع مصالح و دیدگاه های حزبی است؛ چراکه در این مدل ها، تنها افرادی
اجازه حضور پیدا خواهند کرد که متصل به احزاب و جریانات سیاسی باشند و
بسیاری دیگر افراد مانند اساتید دانشگاه ها، مدیران و نخبگان انقلابی اما
غیر حزبی، فعالین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، شخصیت ها و رجل مذهبی غیر
مرتبط با احزاب و گروه های سیاسی و بسیاری دیگر افراد مجال حضور در عرصه
رقابت را نخواهند داشت.
البته ممکن است طراحان این مدل ها، استدلال هایی از قبیل وحدت اصولگرایان،
عدم تشتت آراء و ... برای توجیه داشته باشند که در بند های بعدی آن پرداخته
خواهد شد.
2- این سوال در اذهان عمومی – به ویژه دانشگاهیان- مطرح است که چرا
1+2؟ و مبنای در کنار هم قرار گرفتن این اعداد چیست؟ آیا صرف اینکه 3 نفر
دور یک میز بنشینند و در رابطه انتخابات ریاست جمهوری صحبت هایی انجام
بدهند و به توافق برسند، یک مدل و ساختار انتخاباتی به نام 1+2 شکل می
گیرد؟ و یا اینکه نه! اینگونه ساختارها و مدل ها بایستی یک مابه ازای
بیرونی در بدنه اجتماعی اصولگرایی داشته باشد تا بتواند مورد اعتنا و توجه
قرار گیرد.
اضلاع این مدل ها مشخصا نماینده کدام طیف از جریانات انقلابی و اصولگرا می
باشند و آیا همه طیف ها در این سه ضلع قابل گنجانده شدن می باشند؟ و ده ها
سوال از این دست که تا امروز جواب قانع کننده ای برای آن بیان نگردیده است.
3- یکی از آفت هایی که مدل های انتخاباتی اینچنینی دارند و ما در
انتخابات مجلس نهم شاهد آن بودیم، این است که طراحان و اعضاء این مدل ها
اعلام می کنند که تنها مجرای حضور جریان اصولگرایی در انتخابات همین است؛
الا و لابد همه بایستی با این مدل ها در انتخابات شرکت کنند و هر راهی غیر
از این راه، خطرناک، وحدت شکنی و بر خلاف مصلحت جریان اصولگرایی است.
جالب تر اینکه این مدل ها اول شکل می گیرند و توسط یکی از اعضاء اعلام می
گردد، سپس از سایرین دعوت بعمل می آید در مدل انتخاباتی مورد نظر شرکت
کنند!
به تعبیر دیگر، خرد و اراده جمعی جامعه اصولگرایی – به ویژه بدنه آن-
کمتریت نقش را در شکل گیری مدل های انتخاباتی دارند و این مدل ها بیشتر به
سلایق جمع محدودی از اصولگرایان پوشش می دهد.
4- مسئله وحدت و حضور کاندیدای واحد و مورد اجماع جامعه اصولگرایی لا
اقل در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و با توجه به احتمال حضور و نقش
آفرینی اصلاح طلبان و جریان انحرافی، دغدغه منطقی و درستی است.
لذا حرکت بدنه اجتماعی و نخبگان اصولگرا به سمت وحدت و معرفی نامزد اصلح و
تلاش برای مقبولیت و کسب رای، مطلوب و قابل ستایش است؛ اما مسئله اینجا است
که آیا به لحاظ ماهوی، مدل های انتخاباتی مانند 1+2، می تواند این ظرفیت
را ایجاد نماید و به این مسیر منتهی گردد؟
به نظر می رسد ترکیب مدل انتخاباتی 1+2 چندان معنا دار و همگون نیست.
حضور آقای حداد عادل با سوابق روشن انقلابی و عملکرد تحسین برانگیز در
مقاطع مختلف تاریخ انقلاب، مخصوصا فتنه سال 88 در یک سو، آقای دکتر ولایتی
که ایشان هم عملکرد قابل قبولی در بسیاری از مقاطع انقلاب از جمله فتنه 88
داشتند و البته مواضع خاص خود را نسبت به آقای هاشمی دارند در سوی دیگر و
از همه مهم تر حضور آقای قالیباف که بدنه اجتماعی اصولگرایی و دانشجویان و
طلاب انقلابی نقدهای جدی به مواضع و رویکردهای ایشان و دوستان و نزدیکان
شان به خصوص در فتنه سال 88 دارند، آینده این مدل انتخاباتی را با چالش
مواجه نموده و موجب نگرانی هایی در شده است.
نگرانی از اینکه این مدل انتخاباتی منجر به سوء استفاده از ظرفیت های مثبت
امثال آقایان حدادعادل و ولایتی در جهت زمینه سازی برای ورود سایر نامزدهای
احتمالی به عنوان گزینه اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری 92 بشود.
پس بایستی منتظر ماند و دید که عدد 1 در مدل 1+2 به چه کسی روی خندان نشان خواهد داد؟!