به گزارش 598 به نقل از سرویس سیاسی خبرگزاری فارس، احمد امامی کارشناس سیاسی طی یادداشتی به بررسی آثار و پیامدهای منفی فتنه سال 88 پرداخته است که به شرح زیر است:
مقدمه
پیروز انقلاب اسلامی ایران در سال 57 را باید سرآغاز یک تغییر و تحول اساسی در وضعیت و روند تحولات سیاسی در نظام بینالملل دانست.
پدیدهای که رژیمهای سیاسی بشری موجود و مدعی حاکم بر نظام بینالملل را به چالش کشید و این پدیده، راه سوم و مدلی جدید را عرضه کرد و با فطرت الهی و پاک انسان، منطق رفتاری و غایت خلقت بشری سازگار است که همان مردم سالاری دینی است.
در عین حال با مختصات مادیگرایانه و انسان محوری رژیمهای بشری ناسازگار و در تعارض بوده است؛ راز اصلی مناقشات و کشمکشهای موجود بین آنها را نیز باید در همین خصوصیت جستجو کرد.
اکنون سی و چهار سال است که ملت بزرگ ایران در تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی شکوهمند خود و پیمودن فرآیند تکاملی آن، محکم و استوار ایستاده است و برای ارتقای نظام "مردم سالاری دینی" خود با حفظ همه مبانی و مختصات اصیل آن میکوشد و در واقع، با نگاهی به این دوران سخت و گاهاً پرالتهاب، باید گفت که تجربه مردم سالاری دینی در ایران، محصول عبور عزتمندانه و افتخار آمیز از چالشها و تهدیدات عدیده سخت، نیمه سخت و نرمی است که بیش از سه دهه با آنها دست و پنجه نرم می کند.
البته باید اذعان داشت که هر کدام از آنها، به نسبت سطح و عمقی که داشتند، آسیبهایی را به نظام و مردم وارد و هزینههایی را نیز تحمیل کردند. برخی آسیبها و هزینهها، دامنهای محدود داشته و برخی نیز آثار و پیامدهای دراز مدتی برجای گذاشتند که در تهدیدات و فتنههای بعدی ایفای نقش کرده و به نوعی تاثیر گذار بودند.
اینکه گفتهاند: «گذشته چراغ راه آینده است»، توصیهای حکیمانه با نگرشی واقعبینانه به پدیدهها است برای کسانی که آموزههای آن را مدنظر قرار دهند و از عبرتهای آن پند بگیرند. براین اساس، بررسی آثار و پیامدها، به خاطر آموزهها و عبرتهایی که پیش روی ما قرار می دهد، بسیار حائز اهمیت هستند.
از میان آسیبها، چالشها و تهدیدات سی و چند ساله گذشته، فتنه 88، از حیث ماهیت، ابعاد، گستره و عمق، عناصر و بازیگران، شیوهها و ابزار، آثار و پیامدها، منحصر به فرد بوده است.
فتنه سال 88 آزمونی بزرگ برای ملت ایران بود که درسها و عبرتهای زیادی را آموخت؛ در کنار فواید و آثار مثبتی که به دنبال داشت، تبعات و پیامدهای منفی نیز بر جای گذاشت و هزینههای بسیاری را تحمیل کرد که برخی از آنها جبرانناپذیر هستند.
اعمال مجرمانهای از سوی برخی عناصر که خود را متعلق به انقلاب و نظام می پنداشتند، اتفاق افتاد که در محکمه عدالت قابل بخشش نیست که بازخوانی هر کدام میتواند برای اهل بصیرت عبرت آموز باشد؛ در این گفتار، صرفا به برخی آثار و پیامدهای منفی فتنه در ابعاد داخلی و خارجی اشاره خواهد شد.
آثار و تبعات منفی فتنه در بعد داخلی:
1- حرمت شکنی و هجمه به ارزشها و باورهای دینی
یکی از پیامدهای فتنه 88، بازکردن فضای هجمه به ارزشهای دینی و ملی بود.
عاشورا در فرهنگ ملی و دینی ایرانیان، از قداست بالایی برخوردار است که حرمت شکنی عاشورا در سال 88، دومین تجربه عناصر معاند انقلاب و نظام محسوب می شود و این حرمتشکنی اولین بار در آبان 59 بود که مجموعه ای از گروههای ضدانقلاب، ملی گرا، ملی مذهبیها و منافقین در حمایت از بنی صدر در مقابل انقلاب و نظام ایستادند و در روز عاشورا سوت و کف زدند؛ حضرت امام چند ماه بعد در واکنش به این حرمت شکنی فرمودند: «مشت اینها باز شد که اینها از چه سنخ آزادی می خواهند، ... اینها خواستند که این منافقین هم آزاد بیایند توی مردم و بعد از یک سال دیگر بسیاری از جوانهای ما را منحرف کنند ... بی جهت نیست که در آن نطق های با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت می زنند و کف می زنند، امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یک نفر آدمی که با آنها دوست است، کف می زنند و سوت می کشند و آمریکا را از یاد می برند. خط این بود که اصلا امریکا منسی بشود، یک دسته شوروی را طرح می کردند تا آمریکا منسی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار می گذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم در روز عاشورا، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود.(صحیفه نور ج 15 ص 68 ، 13/4/60)».
در فتنه 88 نیز مجموعه عناصر وابسته به همان گروهها، به کمک جریان دوم خرداد آمدند و اینکه چرا جریان دوم خرداد پس از حدود سه دهه، میزبانی همان گروههای حرمتشکن را برای تکرار حادثه با مختصاتی جدید و عمقی بیشتر بر عهده گرفت، به ماهیت و سابقه این جریان بر میگردد.
یورش عناصر و طیفهایی از این جریان به باورها و ارزشهای دینی، ملی و عرفی جامعه، به سالهای دوره حضور آنها در عرصه قدرت سیاسی کشور برمی گردد، آنها با شعار اصلاحطلبی، مروج سکولاریسم در کشور و نفوذ آن در بدنه اجرایی نظام شدند که البته آنگونه که برخی از فعالان این جریان نیز اعتراف کردند، سکولاریسم دوره اصلاحات، ریشه در اشرافی گری دوره فنسالاران دارد.
فن سالاران با فرصت و شرایط دوره پس از جنگ تحمیلی، مروج نوعی لیبرالیسم و رسوخ آن در بدنه اجرایی کشور شدند و فرهنگ تساهل، تسامح و اباحیگری را رایج و زمینه فاصله گرفتن از ارزشهای انقلابی و اسلامی و یا تحدّی به آن را فراهم کردند و در دوره موسوم به اصلاحات، نوعی دگردیسی با مواجهه فرهنگی و رسانهای به مبانی فکری اسلام و انقلاب اسلامی آغاز شد.
در نتیجه سیاستهای فرهنگی دولت اصلاحات، رسانهها خصوصا جراید و نشریات زنجیرهای بیرحمانه بر ارزشهای اسلامی، انقلابی، ملی و حتی عرفی تاختند.
- ارزشهای دینی دائماً در تغییر هستند. اگر روزی [حضرت] فاطمه(سلاماللهعلیها) میگفت بهترین زن کسی است که نامحرم او را نبیند، امروز کسی نمیتواند این را بپذیرد.( عبدالکریم سروش، ماهنامهی زنان، دی 1378، شمارهی 59)
- سر[حضرت] حسین بن علی[(علیهالسلام)] را نزد عبیدالله و سر عبیدالله را نزد مختار، سر مختار را نزد مصعب و سر مصعب به پیش عبدالملک نهاده شد... خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوهای جز خشونت به بار نمیآورد؛ هیچ کس حق ندارد، به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل بداند، دست به خشونت بزند.( اکبر گنجی، خون به خون شستن محال آمد، محال، صبح امروز، 24 فروردین 1378)
- مظاهر دینی نماد عقب افتادگی است. ( ماهنامهی جامعهی سالم، شمارهی 39)
- اعتقاد به عصمت، ادعایی معیوب و مخدوش است. ( نشریهی توانا،22شهریور1377)
- عقیده به فطری بودن دین، منشأ خشونت است. ( روزنامهی ایران، مهر1377)
- ولایت پیامبر بعد از او به کسی منتقل نشده است. ( ماهنامهی کیان، بهمن1377)
- جامعهی ولایی، انحصارتوتالیتر وضدمردمی.(روزنامهی همشهری.19شهریور1377)
- نظریهی عینیت سیاست و دیانت، زاییدهی افکار عامیانه و قدیمی است. (هفته نامهی آبان.21شهریور1377)
- امام خمینی و شهید نواب صفوی خشونتگرا و کسروی و حکیمیزاده اصلاحطلب بودهاند. (روزنامهی نشاط، اسفند1377)
- جمهوری اسلامی حکومت لمپنیسم و فشار است. ( هفته نامهی آبان، 28شهریور1377)
- اباحهگری جزو لاینفک جامعهی مدنی است و اگر میخواهید در تشکیل جامعهی مدنی سهیم باشید، موسیقی بیاموزید، سازتان را نه در خلوت انس، بلکه بر سر کوچهها بنوازید. (نگاه نو، بهار1377)
تنها نمونههایی از مطالب روزنامهها و جراید این دوره میباشند.
عاشورای 88 دست کم دو پیام را برجای گذاشت، اول اینکه جریان دینستیز مترصد هر فرصتی برای هجوم به ارزشهای دینی و تشکیک و تخریب باورهای اعتقادی مردم است دوم اینکه، حرمت شکنی عاشورا در آبان 59، در دوره اصلاحات تئوریزه گردید و در دیماه 88، در حجم گسترده، با تعرض به نمادهای عاشورا، هجوم به عزاداران و سوت و کف، عملیاتی گردید.
اگرچه حماسه ماندگار 9 دی، پاسخ قاطع ملت عاشورایی به دین ستیزان فتنهجو بود اما این موضوع را نمی توان نادیده گرفت که در واقع اقدام فتنهگران در عاشورای 88، زنده نگه داشتن آن حرمتشکنی و تزریق آن به افراد مریض و مستعد برای اتفاقات آینده بود.
2- ریزش نیروهای انقلاب و نظام
تجربه سه دهه پس از پیروزی انقلاب نشان داد که در مقاطع مختلف ریزشها و رویشهایی رخ داده است. بهترین دلیل و تحلیل ریزشها، این سخن حکیمانه است که «برخی افراد و گروهها، انقلاب و نظام را برای خود و منافع و اهداف گروه خود میخواستند و چون انتظارشان برآورده نشد، خود انزوایی اختیار کرده و از آن فاصله گرفتند و یا در جستجوی حق خودساخته و موهوم، در مقابل آن ایستادند» و فتنه 88 نیز این پیامد را بدنبال داشت که بخشی از عناصر و نیروها به رغم دیدگاهها و اختلاف نظر و سلیقههای متفاوتی که داشتند، خود را در خدمت نظام میدانستند و سابقه انقلابی و اجرایی زیادی نیز در کارنامه خود ثبت کرده بودند، با موج فتنهای که خود ایجاد کرده و یا حامی آن شدند، فرو ریختند و اعتبار و اعتماد گذشته خود را از دست دادند.
برخی که عنوان جرم بر کار آنها صادق است، چنان بر انحراف خود اصرار دارند که باب بازگشت را شاید برای همیشه، بر خود بستند.
پیامد دیگر فتنه 88 در ریزش نیروها، به کسانی برمی گردد که با گذشت سه سال از ماجرا، هنوز سایه تردید را نتوانستند از خود دور کنند، برخی همچنان در چیستی و ماهیت رخدادهای پس از انتخابات مانده اند و به رغم همه شواهد و مدارک روشن، آن را فتنه نمی دانند یا سران فتنه را در رفتار و پیگیری ادعاهای خود همچنان مستحق میپندارند، برخی از آنها در اظهارنظرها، خود را چنان به تجاهل میزنند که به نظر میرسد با عناصر و سران فتنه مشکل دارند و نمیخواهند که با ابراز نظر، خاطر آنها را مکدر کنند.
البته آنچه مایه امیدواری است، موج رویشها در کنار ریزشها است که شاید این خصوصیت انقلاب اسلامی، اصالت نظام و ویژگی مردم وفادار و با بصیرت ایران است که همواره خلاء ریزشها را با ظرفیتهای مضاعف و روزآمدتر متناسب با نیاز انقلاباسلامی و فرآیند تکاملی آن پر می کند.
3- ایجاد شکاف در بین ملت
فتنه 88 به مثابه تردیدهایی که برای بسیاری از خواص جامعه ایجاد کرد و شکاف و دو دستگی در آنها را دامن زد، در ابتدای فراخوانیهای خود بین اقشار مختلف مردم نیز همین کارکرد را به نوعی برجای گذاشت بنابراین در اولین فراخوانی غیرقانونی در روز 25 خرداد در تهران، شاهد حضور هواداران موسوی در میدان انقلاب و خیابان آزادی بودیم که در انتهای این مراسم، آشوبگران تعدادی اتوبوس، بانک، موتورسیکلت و دیگر اموال عمومی و شخصی را به آتش کشیدند.
عناصر سازماندهی شده هجوم وحشیانهای را به مردم آغاز کردند و به ضرب و شتم مردم پرداختند که این اقدامات با تخریب اموال عمومی و دولتی، حمله به پایگاه نظامی بسیج، به آتش کشیدن مسجد، سردادن شعارهای ساختار شکن و ...، ادامه پیدا کرد و
تعدادی از شهروندان نیز به ضرب گلولههای غیرسازمانی به شهادت رسیدند که خوشبختانه خیلی زود نقاب از چهره فتنهگران کنار زده شد و موج حمایتهای دشمنان خارجی، عناصر و گروههای ضدانقلاب، ماهیت فتنه و اهداف آنها را برملا ساخت و همین موضوع باعث گردید که جریان فتنه در فراخوانیهای بعدی، نتواند مردم را به صحنه بیاورد. پیاده نظام آنها در حوادث بعدی صرفا به عناصر مخالف و معاند نظام منحصر گردید و در برخی از فراخوانها، تجمع آنها از چند صد نفر تجاوز نمیکرد و یا برخی نیز بیپاسخ میماند که این روند سبب شد گروهک منافقین و برخی گروههای ضدانقلاب فرامرزی، نیروهای بیشتری از هوادارن خود را فراخوان نموده و وارد صحنه کنند.
آن افرادی که در ماههای بعد خصوصا در آبان و دیماه به خیابان آمدند و تلاش کردند آشوب و فتنه را زنده نگه دارند، بازماندگان همین گروههای ضدانقلاب بودند که با فراخوان سران فتنه و هدایت فرماندهان عملیاتی آن مدیریت میشدند که بی تردید، اولین اثری که آشوب و هرج و مرج بدنبال داشت، خدشه به امنیت ملی در محیط داخلی و وجهه نظام در محیط منطقهای و بینالمللی بود.
به هرحال، آن بخشی از مردم که به سه نامزده بازمانده در رقابت انتخاباتی 88 رای داده بودند و در 25 خرداد به آنها پاسخ مثبت دادند، برخی پشیمان شدند و به موج مردمی مقابله با جریان فتنه پیوستند و برخی نیز سکوت را ترجیح دادند و در انتظار کنار رفتن غبار فتنه و روشن تر شدن ماهیت مناقشه، خود انزوایی پیشه کردند اما نکته ای در این رابطه حائز اهمیت است، گسترش این دو دستگی و رسوخ دامنه شک و تردیدها، حتی به درون خانه و بین اعضای خانوادهها بود که آسیب ناشی از آن را نمی توان انکار کرد و این آسیب، حتی در میان سطوح مختلف افراد در ادارات، سازمانها و نهادها نیز قابل مشاهده بود.
یکی از کارکردها و آثار این شکاف در بین ملت، مخدوش کردن روحیه و وحدت ملی و خراش دادن اعتماد عمومی نسبت به نظام و کارآمدی آن بود و بدیهی است که هزینهای که جریان فتنه از این ناحیه تحمیل کرد، بسیار سنگین بوده و بازسازی آن کار راحتی نخواهد بود. این دقیقا نادیده گرفتن وصیت آن عبد صالح خداوند و معمار بزرگ انقلاب است که فرمودند: «بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمزپیروزی را ملت می داند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت درسراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد».(فرازی از وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره))
4- تحمیل هزینه های اقتصادی
شاید خسارات وارده از سوی جریان فتنه در اغتشاشات خیابانی به اموال عمومی، سازمانهای دولتی و بانکها، در مقابل هزینههای کلان اقتصادی ناچیز باشد. یکی از اصول مسلم و پذیرفته شده در موضوع سرمایهگذاری در کشور، ضرورت ثبات سیاسی، امنیت و آرامش است. فتنه 88 این کارکرد را داشت که شک و تردیدها را در سطح داخلی و منابع خارجی برای اطمینان از سرمایهگذاری و حفظ سرمایه را دست کم برای مدتی زیاد کرد.
حجتالاسلام مصباحیمقدم، نماینده مجلس و یکی از چهرههای اقتصادی کشور، در مصاحبهای با اشاره به ابعاد، آثار و پیامدهای فتنه 88 در عرصه اقتصادی کشور میگوید: «یکی از اثرات فتنه در کوتاه مدت این بود که بازار ما را تعطیل کرد و با توجه به اینکه این بیشتر ابعاد فتنه در تهران بود تعطیلی بازار تهران به مدت یک هفته و حالت نگرانی که مردم داشتند یکبار روانی برای مبادلات تجاری بود. این فتنه موقعیت سیاسی جمهوری اسلامی را از آن حالت بالا و رفیعی که در منطقه و جهان به دست آورده بود را افت داد و این افت موقعیت، دشمنان جمهوری اسلامی را جری کرد، به آنها این فرصت را داد که تحریمهای ما را تشدید کنند، با این تصور که تشدید این تحریمها، فتنهای که پدید آمده دامنگیر خواهد شد و ضربه کاری را به نظام جمهوری اسلامی خواهند زد و سرمایهگذاریهای خارجی از آن به بعد آن روند رشدی را که طی میکرد دیگر طی نکرد و متوقف شد، البته هنوز کم و بیش سرمایه گذاری هایی صورت می گیرد ولی نه به شکل گذشته و آن شرایطی که ما با توجه به موضع خوب سیاسی و اقتصادی برای آنها داشتیم و اینها را باید حاصل کارکرد این فتنه و جریان فتنه دانست و معتقدم اگراین فتنه نبود ما سرمایه گذاریهای خارجی را در پروژه عسلویه به صورت بسیار دامنهدارتری داشتیم. ما تهدیدات آمریکا و اروپا و کانادا و امثال آن و همچنین تحریمها را هرگز نمی داشتیم چون آنها وقتی ببینند ملت ما پشت نظام و به صورت یکپارچه در عرصه مدیریت کشور هستند یک چنین اقدامات نامبارکی را نمی کنند و با توجه به رفتار فتنهگران وقتی دیدند گویی این نظام بخشی از پشتوانه خود را از دست داده است به خود اجازه انجام اموری مانند تحریم و تهدید را دادند. فتنه گران هیچ پایگاه اجتماعی نداشتند و یک دروغ بزرگ را به مردم القاء کردند. فتنه هم عواقب سیاسی داشت و هم تبعات اقتصادی که توانستیم به یاری خدا حتی به جایگاه رفیعتری هم از موضع پیشین دست پیدا کنیم». (سایت مشرق به نقل از پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد، 8/12/1390)
5- زیر سوال بردن نهادهای قانونی با انجام اقدامات غیر قانونی
یکی از نهادهایی که هدف جریان فتنه قرار گرفت، شورای نگهبان بود و بر اساس اصل 99 قانون اساسی، مرجع قانونی و مکانیزمی که برای نظارت بر انتخابات و صیانت از آرا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پیش بینی شده است، شورای نگهبان و ساختار و سازوکارهای مرتبط با آن است. البته به جز دوره اول ریاست جمهوری، که شورای نگهبان هنوز تشکیل نشده بود، کلیه روسای جمهور و جناحهای سیاسی که در جمهوری اسلامی ایران از طریق انتخابات به قدرت رسیدند، به پشتوانه همین شورا بوده است؛ زیر سئوال بردن شورای نگهبان، ماهها قبل از خرداد 88، از سناریوی تشکیک در سلامت انتخابات رقم خورد.
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، اظهارات برخی از اشخاص و حتی کاندیداها فضای سالم انتخابات را به سمت تردید و تشکیک سوق دادند. اظهاراتی چون «مردم هیچگاه ضد انقلاب نمیشوند و اگر احساس کنند، رایشان جور دیگری خوانده میشود و تاثیرگذار نیست و نیز احساس کنند نمیتوانند نقش خود را به خوبی در جامعه ایفا کنند، حضورشان ضعیف میشود».( رک؛ سخنان هاشمی رفسنجانی که در مراسم سیامین سالگرد قانونگذاری در مجلس شورای اسلامی نقل از (خبرگزاری کار ایران-12/9/1387)) «باید به طور جدی تلاش شود تا سلامت انتخابات برای مردم مشخص شود تا با خیال راحت بروند و رای دهند»، از این جمله اظهارات بود اما بیانات رهبری بسیار آرامشدهنده بود. نمیخواهم بگویم که غیر از این است، اما در تبلیغاتی که میشود، ضرورت دارد که علائم روشنی برای سلامت انتخابات نشان داده شود".(سخنان هاشمی رفسنجانی در خطبه های نمازجمعه تهران، اردیبهشت 88)
طراحان سناریو گام بعدی را در ایجاد یک تشکیلاتی غیرقانونی برداشتند و کمیته صیانت آراء را راه اندازی نمودند. با اعلام اسم رمز آشوب(تقلب)، این کمیته، ماموریت اصلی خود را به اجرا گذاشت و با اعلام ابطال انتخابات و اصرار بر برگزاری مجدد آن، بیانیههای فراخوان برای اردوکشی خیابانی و اغتشاشات را صادر کردند.
اگرچه شورای نگهبان همواره در هر دوره از انتخابات، البته با شدت و ضعفهایی، قبل و پس از برگزاری انتخابات، آماج نقدها و هجمههایی قرار میگرفته است، اما آنچه که در سال 88 در این رابطه رخ داد، در نوع خود بیسابقه بوده است، به عبارت دیگر بدعتی گذاشته شد و بدیلی برای شورای نگهبان خلق کردند.
براساس تجربه کودتاهای رنگین، انتخابات خصوصا انتخابات ریاست جمهوری همچنان بهترین بستر پیادهسازی چنین کودتایی محسوب می شود که در واقع، فتنه 88 نیز با راهکارها و مختصاتی از کودتای مخملی آغاز گردید.
بازخوانی برخی اظهار نظرها در آستانه انتخابات مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم، حکایت از آن دارد که آثار و پیامدهای فتنه 88 در این رابطه نیز قابل جستجو است و در عین حال دقت و هوشیاری بیشتری را می طلبد.
اظهارات برخی شخصیتهای که از آنها انتظار نمیرفت، بار دیگر بهانهای شد تا برخی افراد و محافل سیاسی، همان زمزمهها را در مورد سلامت انتخابات و تشکیک در وظایف و کارکرد شورای نگهبان تکرار کنندکه به عنوان نمونه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، در دیدار اعضای شورای مرکزی و دبیران استانی و شهرستانی حزب مردمسالاری، اعتماد مردم را سرمایه همیشگی انقلاب و نظام اسلامی خواند و با اشاره به اینکه مردم چیزی جز این نمیخواهند که در سرنوشت و آینده خود تأثیرگذار باشند، گفته بود: «مردم میخواهند رأیشان تأثیرگذار باشد و تزئینی نباشد و میتوان با فراهم آوردن زمینه یک انتخابات شفاف و سالم، با حضور ناظران و مجریان صالح، اراده مردم را از طریق انتخاب نمایندگان مستقل و قوی توسط خودشان تحقق بخشید». (سایت آفتاب، 25/7/1390)
همه افراد و گروههایی که مدعی هستند که به نظام، انقلاب و امام(ره) وفادار هستند و احساس تعلق دارند، دست کم یکبار این سخن حکیمانه معمار بزرگ انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی را بخوانند که فرمودند: «هشدار می دهم که تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان امری خطرناک برای کشور و اسلام است . همیشه انحرافات به تدریج در یک رژیم وارد می شود و در آخر، رژیمی را ساقط می نماید. لازم است همه به طور اکید به مصالح اسلام و مسلمین توجه کنیم و به قوانین، هر چند مخالف نظر و سلیقه شخصیمان باشد احترام بگذاریم»(صحیفه امام ج17ص431).
6- ساختار شگنی و القاء تشویش و تردیدهای ذهنی
ایجاد تشویش و تردید نسبت به برخی آرمانهای اصیل انقلاب، اصول مسلم و متقن قانون اساسی، خط امام خمینی(ره)، یکی از دیگر از پیامدهای فتنه 88 بود. القائات جریان فتنه اذهان عمومی را مشوش کرد و دست کم در بین بخشی از مردم تاثیرگذار بوده است، خصوصا در بین نسلی که با مبانی، منابع، فرآیندها و سوابق کمتر آشنا بودهاند، یا نسبت به ماهیت و اهداف پدیدههای سیاسی و شیوهها و پیامدهای آنها، دارای آگاهیهای سیاسی کافی نبوده و از شم سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی لازم برخوردار نیستند.
بکار بردن شعارهای ساختارشکن، تلاشی برای از بین بردن مرزها و حرمتها و عبور از خط قرمزها بود و "شعار نه غزه - نه لبنان"، در واقع مخالفت صریح با میثاقملی و اصول مسلم آن بوده است و صرفنظر از اینکه حمایت از مستضعفان و مسلمانان یک نگرش آرمانی انقلابی ملت ایران، مبنای فطری بشری و باور دینی مردم مسلمان ایران است، حمایت از مبارزات حقطلبانه در جهان در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده است.
بند 16 از اصل سوم بر« تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان»، تاکید نموده و اصل 154 نیز تصریح می کند که: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند.»
دعوت مسلمانان و مستضعفان به خیزش و قیام علیه نظام سلطه و مستکبران، یکی از راهبردهای حضرت امام(ره) بود که تحت عنوان صدور انقلاب اسلامی چه در زمان حیات مبارک ایشان وچه در دوره زعامت رهبر فرزانه انقلاب اسلامی همواره دنبال شد و نهضت بیداری اسلامی در منطقه و روند معنویتگرایی در جهان اکنون خودش را مدیون امام و رهبری و ملت انقلابی ایران می داند. "شعار نه غزه - نه لبنان"، مخدوش کردن این منطق و خط مشی و آثار و دستاوردهای آن بود.
این ساختارشکنیها، جمهوریت نظام را نیز نشانه رفت و در واقع یکی از وجوه بارز پیامد فتنه 88، تشکیک در جمهوریت نظام و زیر سوال بردن ساختار انتخاباتی کشور بود. در حالی که انقلاب اسلامی و ملت ایران، همه افتخارش این است که نظام و ساختارهای آن را بر پایه مشارکت سیاسی شهروندان بنا نهاده است و تنها در اولین سال پس از پیروزی، 5 بار ملت ایران پای صندوقهای رای حاضر شدند و به نظام، قانون اساسی، برخی ساختارهای نظام رای دادند.
هیچ رژیمی تاکنون چنین ریسکی را نپذیرفته و چنین تجربه ای را نداشته و نخواهد داشت. این یکی از وجوه تمایز مردم سالاری دینی در ایران با دمکراسی در رژیمهای مدعی غربی است.
با تدابیر امام (ره) و بصیرت ملت انقلابی، جمهوریت نظام در عالی ترین شکل آن ترسیم شد و در طول سه دهه و حتی در شرایط جنگ و موشک باران شهرها، انتخابات به عنوان بستر مردمسالاری دینی و حفظ جمهوریت نظام، همواره به موقع و با اتفاق بالا برگزار گردید.
آثار و تبعات منفی فتنه در بعد خارجی:
1- تغییر رفتار و ادبیات آمریکا و غرب در قبال ایران
با روی کار آمدن دولت نهم، برخی عناصر جوهری مکتب سیاسی و مشی اصولگرایانه معمار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در ادبیات و سیاستهای دولت در مواجهه با آمریکا و غرب، احیا گردید و این روند در موضوع هسته ای بیشتر نمایان بود که گامهای توسعه برنامه صلح آمیز هسته ای با تدابیری حکیمانه و روندی شتابزا برداشته شد تا شاهد تغییراتی در ادبیات غرب در مقابل ایران باشیم.
برخی مقامات غربی و کهنهکاران سیاستخارجی آمریکا، در اظهارنظر خود بر کوتاه آمدن در مقابل ایران تاکید کردند که این روند تا آستانه انتخابات دهم بطور واضح قابل رصد بود که در ادامه به نمونه هایی از آن اشاره می شود.
شعار محوری اوباما در تبلیغات انتخاباتی "تغییر" بود. او در موضوع ایران، بر مذاکره بدون پیش شرط تاکید داشت. زبیگنیو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی آمریکا که توصیه های وی نقش مهمی در پیروزی اوباما در انتخابات آمریکا داشت، در گفتگو با مجله آلمانی "اشترن" در پاسخ به این سوال که آیا اوباما رئیس جمهور یک ابرقدرت رو به زوال است؟ گفت: «واقعیت این است که دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است، درباره ایران و برنامه هستهای ایران نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم؛ ما ممکن است حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیت آمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد».(خبرگزاری فارس، 28/8/1387)
براندازی نظام همواره راهبرد اصلی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است اما ناکامیهای پی در پی، این کشور را وادار کرد که راهبرد تعدیل و تغییر رفتار را ترجیح دهد و این در حالی است که فتنه 88 باعث شد تا آمریکا تصور کند فرصت برای بازگشت به راهبرد اصلی و احیانا تحقق آن فرارسیده است بنابراین با آغاز اردوکشیهای خیابانی و آشوبهای پس از انتخابات 88 در تهران، به حمایت صریح از آن پرداختند.
اوباما چند روز پس از انتخابات ریاست جمهوری گفت: «من درباره وقایع ایران نمیتوانم سکوت کنم و عمیقاً نگران خشونتها هستم و هیچ راهی برای تأیید صحت انتخابات ایران وجود ندارد جهان بدون در نظر گرفتن نتیجه انتخابات، نظارهگر وقایع ایران است و از مشارکت مردمی الهام گرفته است ما دپیلماسی سرسختانهای را در قبال ایران دنبال خواهیم کرد». وی در مصاحبه با «سی بی اس» گفت: «صدای مردم ایران باید شنیده شود و نباید خاموش شود، من قبلاً هم گفتهام عمیقاً نگران انتخابات ایران هستم، ما از کسانی که در پی عدالت از یک راه مسالمت آمیز هستند پشتیبانی میکنیم و من میخواهم تکرار کنم که ما در کنار کسانی که متوجه راهحلی مسالمتآمیز برای این کشمکش خواهند بود، میایستیم.»(شورش اشرافیت بر جمهوریت، ریشه یابی حوادث سال 88، حمیدرضا اسماعیلی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 401)
همگام با مواضع دولتمردان آمریکا، کنگره این کشور نیز به اقداماتی علیه ایران دست زد. درست چند روز پس از انتخابات، کنگره و سنای آمریکا قطعنامههای شدیداللحنی بر ضد ایران و حمایت از آشوبگران صادر کردند و در تاریخ 8 مرداد 1388 (30 جولای 2009)، مجلس سنای آمریکا تحریم شرکتهای صادر کنندهی بنزین به ایران را تصویب کرد.
اگرچه فتنه در ماههای پایان سال 88 فروکش کرد و با حماسه 9 دی ملت ایران به کما و زوال گرایید اما امریکا، فتنه 88 و ظرفیت مخالفتهای ایجاد شده را نادیده نگرفت و برای پروژه درازمدت خود برنامه ریزی نمود. حدود دو سال بعد و در آستانه انتخابات مجلس نهم، مقامات آمریکایی تلاش کردند تا ظرفیت مخالفان در 88 را در انتخابات مجلس و بر پایه تجربه های جدید چون حوادث لیبی، احیا نمایند.
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در این باره می گوید: "اگر معترضان در ایران نیز مانند مردم لیبی از آمریکا درخواست کمک کنند، دولت آمریکا به کمک آنان میشتابد!"، (رک: روزنامه کیهان، شنبه 7 آبان 1390، ص 2)
کلینتون همچنین در مصاحبه با مجله آتلانتیک گفت: « آمریکا باید هرکاری می تواند در حمایت از کسانی که در ایران برای حقوق بشر و دموکراسی واقعی می کوشند انجام دهد. سپاه پاسداران اساسا مسئول امور شده، بر ما واجب تر شده است که هر کاری می توانیم برای حمایت از کسانی که برای حقوق بشر و دموکراسی واقعی در ایران می کوشند انجام دهیم.» (جام نیوز / پنجشنبه 22 اردیبهشت 1390)
اظهارات کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه سابق آمریکا در گفتگو با شبکه تلویزیونی ایبیسی نیز قابل تامل است وی گفت: «برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران هرکاری که بتوانیم، انجام میدهیم»(سایت نسیم، 1390/8/15)
لئون پانتا وزیر دفاع آمریکا نیز برای احیای جریان فتنه در انتخابات مجلس نهم پرداخته ومیگوید: حمایت از فتنه سبز راهبرد اصلی آمریکا علیه ایران است به نظر میرسد دیر یا زود انقلابی در ایران به وقوع بپیوندد، آمریکا باید هر گام لازم را برای حمایت از جنبش سبز بردارد، جنبشی که خواهان تغییر و اصلاح است.(خبرگزاری فارس، شهریور 1390)
این رویه نشان می دهد که فتنه 88 و بازیگران داخلی این فتنه، دست کم امید را به اردوگاه دشمن برگرداندند که چه برای راهبرد میانی (تغییر رفتار) و چه برای راهبرد اصلی(تغییر نظام)، باید بر پتانسیل ایجاد شده تمرکز نموده و آن را ارتقا بخشید.
مقام های رسمی فرانسه از همان آغاز اغتشاشها در تهران از اغتشاشگران حمایت کردند. برنارد کوشنر، وزیرخارجه یهودی الاصل فرانسه در واکنش به این اتهام گفت: «آنچه روز شنبه (هشتم اوت، در جریان جلسه دوم محاکمه) در مورد حمایت علنی از اغتشاشگران گفته شد صحیح است اگر معترضانی که مورد تعقیب قرار داشتند در سفارت فرانسه پناه می گرفتند، دستور این بود که در را باز کنند این یک دستور اروپایی است این سنت دموکراتیک ماست». (بیبیسی فارسی، 19/5/88)
این در حالی است که کوشنر، تنها چند ماه قبل از انتخابات 88، در مصاحبه با شبکه CNN گفت: «گمان میکنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان سخن بگوییم، باید با ایران صحبت کنیم. اگر میخواهیم از خاورمیانه، عراق و سوریه سخن به میان آوریم، باید با ایران صحبت کنیم، پس واقعگرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.(ایران اکونومیست، 29/8/1387)
2- افزایش فشارها و تشدید تحریم ها
حربه تحریم از همان سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران جنگ تحمیلی تاکنون علیه جمهوری اسلامی ایران بکارگرفته شد. گاهی به عنوان یک حربه تکمیلی و گاهی نیز به عنوان یک راهبرد ترجیحی اعمال گردید.
تحریمهای متعددی که یا در قالب قطعنامههای صادره از سوی شورای امنیت و یا به طور یک جانبه از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی علیه ایران وضع شده است اما راهبرد تحریم و فشار در سالهای پس از فتنه 88 روند فزایندهتری یافت. در واقع فتنه 88 این توهم را در میان دست اندرکاران و مقامات عربی ایجاد کرد که با فشارهای بیشتر می توانند با تقویت فتنه سبز کار نظام جمهوری اسلامی ایران را تمام کنند. این در حالی است که تا قبل از فتنه 88 امیدهای عرب در تحول سازی داخل ایران از طریق فشار درحال از دست دادن بودند.
از این رو، «باراک اوباما رئیس جمهور دموکرات در ابتدای ریاست خود و علی رغم شعار تمایل به دوستی با ایران در مارس 2009، با تمدید شرایط اضطراری و خطر ایران، تحریمهای ایالات متحده علیه تهران را که به موجب قانون «اعمال قدرت اقتصادی در شرایط اضطراری بین المللی» (IEEPA) عمل میکرد، به مدت یکسال دیگر تمدید کرد. در تاریخ 1/10/2010 نیز قانون «قانون جامع تحریمها، مسئولیت پذیری و محرومیت ایران» (CISADA) در کنگره آمریکا تصویب و به اجرا گذاشته شد که شامل؛ تحریم انرژی، بانکی و فروش بنزین به ایران می شد.
یکی دیگر از پیامدهای بلافصل فتنه در رابطه با افزایش فشارها وارد شدن و همراهی برخی کشورهای اروپایی آمریکا است در حالی که رفتار اروپایی ها تا قبل تاحدودی متفاوت بود. لذا آنها نیز با نادیده گرفتن شورای امنیت و تصمیمات آن، به سوی تحریمهای فراقطعنامهای ناشی از تصمیمات شورای امنیت رو آوردند که مجموعهای از تحریم اقلام نظامی ، صادراتی و وارداتی، سرمایهگذاری، مسافرت، حمل و نقل، همکاریهای فنی و برخی موارد دیگر را در بر میگیرد.
3- باجخواهی در پرونده هستهای ایران
فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران که یکی از پرچالشترین موضوعات دو دهه اخیر در روابط بین ایران و غرب محسوب میشود، روند پرافت و خیزی را تاکنون طی کرده است.
غرب با محوریت آمریکا هر اقدامی که میتوانست تاکنون انجام داد تا جلو روند پیشرفت فعالیتهای هستهای ایران را بگیرد و به بهانه "لزوم راستی آزمایی، اعتماد سازی و شفاف سازی" از همه نفوذشان در شورای حکام بینالمللی آژانس انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل بهره جستند و در هر مرحله، بر دامنه و ابعاد فشارها و الزامات افزودند.
با وجود همه اقداماتی که در دوره اصلاحات برای کم کردن فعالیتهای هستهای صورت گرفت و برخی از سایتهای هستهای غیر فعال شدند اما چیزی جز تعلیق کامل فعالیتهای هستهای ایران، غرب را راضی نمیکرد آنها نه تنها داشتن سانتریفیوژ را تحمل نمیکردند بلکه تعطیلی کلیه مراحل چرخه سوخت هسته ای حتی بستن معادن استخراج سنگ اورانیوم را طلب نمودند.
از سال 84 و روی کار آمدن دولت نهم، گامهای اصولی و محکم برای احیای فعالیتهای هستهای برداشته شد و سایتهای هستهای یکی پس از دیگری فعال شدند و نتیجه این روند، دست یابی ایران به موفقیت غنی سازی 5/3% بود.
غلامرضا آقازاده رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران اعلام کرد: «ایران در 20 فروردین 85 با غنی سازی 5/3 درصدی اورانیوم در مقیاس تحقیقاتی مسیر را برای تکمیل یک مجموعه سه هزارتایی از دستگاههای سانتریفیوژ تا پایان امسال هموار کرد». (خبرگزاری مهر،1385/01/22)
غرب در برابر عزم راسخ ایران چارهای جز تغییر رویه نداشت و "بسته پیشنهادی" همان هویجی بود که در کنار چماق فشار بکار گرفته شد.
«22خرداد 88 در حالی فرا رسید که ایران دستاوردهای هستهای خود را در چند حوزه تقویت کرده بود و تعداد سانتریفیوژهای فعال ایران به رقم 7 هزار عدد رسید؛ افزایش تعداد سانتریفیوژ از دیگر سو با تولید 2 نوع پیشرفته سانتریفیوژ همراه شد و این سانتریفیوژها نسبت به ماشینهای قبل سرعت غنیسازی بالاتری- تا 4 برابر- داشتند، از آن سو، ایالات متحده مذاکرات هستهای را از ژوئن 2008 تعلیق کرد تا در انتظار نتایج انتخابات ریاستجمهوری ایران باشد.
روند عقبنشینیهای آمریکا در آستانه انتخابات با سرعت بیشتری دنبال شد به گونهای که 20 خرداد 88 در حالی که تنها 2 روز به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران مانده بود، باراک اوباما به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت که سعید جلیلی، دبیر شورایعالی امنیت ملی کشورمان اسفندماه 89 در اجلاسیه جامعه مدرسین درباره این نامه گفت: تنها 2 روز مانده به انتخابات، اوباما نامهای به رهبر انقلاب مینویسد و به صراحت اعتراف میکند که بدون جمهوری اسلامی مسائل منطقه و بینالملل حل نخواهد شد. اتفاقات پس از انتخابات سال 1388 گرچه ارتباطی به فعالیتهای هستهای نداشت ولیکن کشورهای غربی آشوبهای داخلی را بهانه افزایش فشار در برنامه هستهای کشورمان کردند و حمایت ایالات متحده و تروئیکای اروپایی از عوامل فتنه که اوج آن با «الهامبخش دانستن موسوی» توسط اوباما علنی شد، نشان داد آمریکا و متحدانش در 1+5 فتنه را رهیافتی برای بازگشت به شرایط گذشته یافتهاند.
سعید جلیلی، دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران 3 ماه پس از وقوع فتنه یعنی در 18 شهریور 88 بسته پیشنهادی دوم ایران را به نمایندگان 1+5 در تهران تحویل داد و سرانجام پس از 17 ماه تعلیق مذاکرات، در مهرماه 88، مذاکرات در ژنو برگزار شد که در این نشست قرار بر مذاکره پیرامون بسته پیشنهادی بود اما طرف غربی بجای بسته پیشنهادی، از ایران خواست تا موضوع مبادله سوخت 5/3 درصد-یعنی 1200 کیلوگرم اورانیوم 5/3 درصد را در مقابل 120 کیلوگرم صفحات سوخت 20 درصد برای مصارف رآکتور تهران را مورد بررسی قرار دهد.
18 روز بعد در نشست وین یک پیشنویس تهیه و تحویل ایران شد و ایران در پاسخ پیش نویس، طی نامهای اعلام کرد درباره مبادله شرایطی باید لحاظ شود: «اولا هرگونه مبادله باید همزمان انجام شود، ثانیا باید این مبادلات در خاک ایران انجام شده و ثالثا هرگونه مبادله باید تدریجی انجام شود یعنی مبادلات در طول یک محدوده زمانی 15 ماهه انجام پذیرد.» پس از این نامه ناگهان موضع طرف مقابل تغییر کرد! و آنان با هرگونه تبادل همزمان مخالفت کردند. بسیاری از تحلیلگران دلیل این رفتار را اینگونه دانستند که آمریکا با سوءاستفاده از فتنه داخلی، ایران را یک کشور ضعیف میپندارد و به دنبال ایجاد فضاهایی است که ایران را محترمانه مجبور به «باجدهی» کند.
16روز پس از اهانت بیسابقه فتنهگران به عزاداری سالار شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین(ع)، ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده- سابق- نیروهای آمریکایی در منطقه از احتمال حمله به تاسیسات هستهای ایران خبر داد،؛ وی به CNN گفت: «حتما میتوان تاسیسات هستهای ایران را مورد هدف قرار داد. تاسیسات ایران در مقابل حملات بمبها آسیبپذیر هستند».
قطعنامه 1929 با فشارهای فراوان آمریکا و اعطای امتیازهای فراوان به چین و روسیه در سالگرد فتنه 88 به تصویب رسید تا پیامی آشکار برای عوامل آشوب داخلی ایران داشته باشد.
کیمآر هولمز، تحلیلگر ارشد نشریه واشنگتنتایمز حدود 2 ماه پیش از قطعنامه 1929 در سرمقاله این نشریه نوشت: «تحریم به تنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوقبشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به دلیل وجود اپوزیسیون داخلی دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد.» روزنامه آلمانی «ولت» نیز چند هفته قبل از تحریم 1929 نوشت: «توان گروههای اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چندباره خود در اعمال تحریمهای سخت علیه ایران را در پیش بگیرد».
آدام ارلی، سفیر آمریکا در بحرین قبل از مذاکرات اکتبر 2009 در ژنو افزود: «اگر مذاکرات ژنو موفقیتآمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد همزمان با تشدید تحریمها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت «رسمی»، «علنی» و «گسترده» از موسوی و خاتمی وسعت بخشد چرا که هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریانهای طرفدار غرب در ایران کارساز نیست». وی در بخش پایانی سخنانش میگوید: «همین حالا هم این موضوع پنهانی نیست که ما از موسوی و خاتمی حمایت میکنیم اما علنی شدن این حمایت همزمان با اعمال تحریمها میتواند این فایده را داشته باشد که مردم ایران به این نتیجه برسند که تنها راه رهایی از تحریمها گرایش به این افراد است. قطعنامه 1929 در واقع اقدام علنی آمریکا در حمایت از فتنه 88 بود». (رک: فتنه 88 و تغییرمحاسبات غرب درباره ایران هستهای، سایت بولتن نیوز،20 فروردین 1391)
4- افزایش امید دشمن به بی ثبات سازی سیاسی و براندازی در ایران
بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران یکی از راهبردها و اهداف جنگ نرم دشمن علیه ایران بوده است، فتنه 88 زمانی رخ داد که جمهوری اسلامی ایران در دو طرف مرزهای خود شاهد یاغیگری و لشکرکشیهای بیسابقه آمریکا و هم پیمانانش در ناتو و رژیمهای وابسته به آن در منطقه خاورمیانه بود.
عراق و افغانستان در مرزهای غربی و شرقی به اشغال آنها در آمده بود و تحرکات فزاینده آمریکا در شیخ نشین های عرب حوزه خلیج فارس و کشورهای همسایه شمالی ایران، تلقی نوعی تلاش برای محاصره را تداعی می کرد که در اوج فضای ملتهب در منطقه، جمهوری اسلامی ایران به اعتراف دوست و دشمن، باثباتترین کشور خاورمیانه شناخته می شد.
با وجود تهدیدها و تحریمهای گسترده، ثبات سیاسی مستقر و هر روز بر توانمندی ایران در ابعاد فنی و تکنولوژیکی، اقتصادی، نظامی و سیاسی افزوده می شد، روند تاثیرگذاری ایران بر معادلات منطقهای و فرامنطقهای نیز غیرقابل انکار بوده است.
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه یکی از مقامات سیاسی جهان است که جرأت و جسارت این را داشت تا جلوتر از دیگران به توانایی و قدرت جمهوری اسلامی ایران در سطحی جهانی اذعان کند.
وی در حاشیه اجلاس سران کشورهای حوزه خزر در تهران در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: ایران کشور و قدرتی جهانی است و همواره در خاورمیانه تاثیرگذار و نقش آفرین بوده است. ایران ادبیات و تاریخ کهن و ریشه داری دارد که حتی بخشی از خاک شوروی سابق هم جزو خاک و سرزمین ایران بوده است.(خبرگزاری فارس،25/6/86)
یکی از پیامدهای فتنه این بود که آمریکا و غرب را به این باور رساند که اگر راهکار ایجاد و تقویت گروهکهای تروریستی نتوانست راهبرد بی ثباتسازی را در ایران عملیاتی کند، جریان فتنه ارزش سرمایهگذاری دارد و این ظرفیت را خواهد داشت که بی ثباتسازی را فراتر از راهبرد تغییر رفتار بلکه در واقع تغییر نظام دنبال کند البته اقدامات تروریستی و فعالیت گروهکهایی چون ریگی، نه تنها کنار کذاشته نشد بلکه وارد فازهای جدیدی نیز شد و با هدایت و آموزش سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی (موساد) و همکاری برخی کشورهای همسایه، تا ترور نخبگان و دانشمندان هستهای ادامه یافت اما با این حال، به باور دشمنان، جریان فتنه این ظرفیت را دارد که تحت حمایت برخی شخصیتهای دارای سابقه مثبت در انقلاب و مدیریت نظام در سالهای متمادی، و یا در سایه تردید و سکوت برخی خواص دیگر، به سرعت بتواند شکاف اجتماعی ایجاد کند و آشوب را با سرعت فراگیر نماید؛ این تحلیل از برخی جهات قابل تامل است اما عاملی که در محاسبات دشمنان نظام جای نگرفت و همان عامل نیز این باور را بهم ریخت و مجددا یاس را به اردوگاه دشمن هدیه کرد، چیزی نبود جز مدیریت و رهبری بحرانها که بدست حکیم توانا و هوشمند میباشد و همچنین ظرفیت مردمی نظام است که همواره با بصیرت انقلابی و در سایه عنایت الهی، حماسههای تاریخساز را رقم می زنند.
5-رشد تحرکات ضد ایرانی کشورهای منطقه خلیج فارس
تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در دوران جنگ تحمیلی و صف آرایی در کنار عراق در مقابل ایران، اوج خصومت کشورهای این حوزه با ایران بود، اما آنها در دوران جنگ به توانمندی ایران پی بردند و بعد از جنگ، هر روز شاهد پیشرفتهای جدیدی در حوزه های مختلف در ایران بوده اند. موقعیت منطقه ای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران و روند فزاینده قدرت ایران در معادلات امنیتی منطقه، بر تعدیل رفتار و مواضع آنها تاثیر گذار بود.
یکی دیگر از پیامدهای فتنه 88، احیای خصومت دیرینه سران عرب کشورهای حوزه خلیج فارس بود. آنها فتنه 88 را فرصتی برای جبران ناکامی های گذشته خود یافتند. لذا به شیوه های مختلف به حمایت های پنهان و آشکار از جریان فتنه پرداختند.
هشتم اردیبهشت ماه 88 خبرگزاریها از سفر خاتمی به چند کشور عربی از جمله عربستان سعودی، مصر، مغرب، تونس، کویت و قطر خبر دادند و متعاقب آن در تاریخ 24 اردیبهشت ماه خبر مذاکره او با ملک «عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان در ریاض روی خروجی خبرگزاریها رفت. بعدها «محمد علی ابطحی» پس از بازداشت شدن به دلیل نقش داشتن در حوادث پس از انتخابات، از «انتخاباتی» بودن این سفر سخن گفت. ابطحی همچنین خبر داد که در این سفر یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس مبلغی را به عنوان کمک به برنامه تبلیغاتی اصلاح طلبان اختصاص داده است. از دیگرسو، «ناصر قره باغی» نیز در مناظرهای که پس از انتخابات با «اکبر اعلمی» داشت، هدف این سفر را جمعآوری اعانه برای مخارج تبلیغاتی موسوی عنوان کرد. دیماه 1390 نیز کمسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی در گزارش رسمی خود از «فتنه 88» تصریح کرد که «مسافرت های خارجی افرادی چون محمد خاتمی که اغلب به تلاش برای متقاعد کردن طرف خارجی به اینکه میرحسین موسوی فردی مناسب برای پیش بردن پروژه تغییرات ساختاری در ایران است، اختصاص داشته است. اسناد موجود نشان می دهد خاتمی در تونس، ترکیه و استرالیا برای ترغیب خارجی ها به حمایت از موسوی تلاش کرده و موفق نیز شده است». (خبرگزاری فارس،7 آذر 1391)
حجت الاسلام حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در حاشیه جلسه هیئت دولت در پاسخ به این سئوال که آیا مبلغ یک میلیارد دلاری که از سوی آیت الله جنتی اعلام شد به برخی از سران فتنه داده شده است را تایید میکنید ، گفت: بله، رقم هزینه کرد آنها بسیار بالاتر از این اعداد است. در فرصتی که اخیرا پیدا کرده ایم برخی از ابعاد پشتیبانی مالی از فتنه سال گذشته را کشف کرده ایم. (خبرنگار مهر،1389/06/03)
با انتشار خبر مربوط به نشست موسوم به الجناردیه در عربستان و کمک 18 میلیون دلاری به طیف اصلاحطلبان خارجه نشین، از ادامه تلاشهای عربستان برعلیه ملت ایران و حمایت از جریان فتنه پرده برداشته شد.
به دنبال اعتراضات شدید محافل سیاسی و رسانه ای در داخل و خارج کشور به حضور عطاء الله مهاجرانی تئوریسن دولت خاتمی و عضو اتاق فکر موسوی در نشست الجنادریه و دریافت کمک 18 میلیون دلاری از دستگاه امنیتی سعودی،علیرضا نوری زاده دیگر تریبون دار حامی جریان فتنه که مهاجرانی را در این نشست همراهی می کرد، با انجام مصاحبه های مختلف درصدد توجیه حضور مهاجرانی در این نشست برآمد. وی اعتراف کرد که نشست الجنادره از سوی «گارد ملی عربستان» برگزار شده بود. (رک:خبرگزاری فارس،90/11/28)
این همه ماجرا نیست. ادعای واهی در مورد جزایر سه گانه ایرانی بار دیگر محور جنجال آفرینی گردید. اگرچه شیوخ عرب حوزه خلیج فارس همواره در مورد مسائلی چون ادعای امارات دارای موضع بودند اما بعد از فتنه، شاهد اوج گیری مواضع و رفتارهای تهدیدآمیز بودیم. شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان وزیر امور خارجه امارات در گفتوگو با رویترز در اظهاراتی گستاخانه و تهدیدآمیز، وضعیت جزایر سه گانه ایرانی را "اشغالی" توصیف کرد و گفت: «این وضعیت در روابط ایران با کشورهای عربی همسایه خود تاثیر منفی دارد. امیدواریم طرف ایرانی به این موضوع و این اختلاف و این اشغال نه تنها به عنوان مانعی دربرابر بهبود و گسترش روابط با امارات بلکه به عنوان مانعی در برابر روابط کشورهای عربی با ایران بنگرد. به سود همه، ایران و کشورهای عربی است که این اختلاف حتما میبایست به صورت مسالمتآمیز و عادلانه پایان یابد.»(آفتاب، 6 اردیبهشت 1389)
یکسال بعد، برخی رسان ها اعلام کردند که امارات برای گرفتن جزایر سه گانه از ایران، مزدور استخدام کرده است. «روزنامه نیویورک تایمز، در گزارشی از تشکیل یک گردان 800 نفره از نیروهای خارجی برای امارات عربی به منظور دفاع از این شیخنشین در برابر حملات خارجی و همچنین اشغال جزایر سهگانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک خبر داد. این مأموریت را ولیعهد امارات به "اریک پرینس" مؤسس شرکت بلک واتر داده است. این شرکت، عدهای از کلمبیائیها را تحت عنوان کارگران ساختمانی وارد امارات کرده اما در حقیقت، آنها سربازان یک ارتش مخفی امریکایی که توسط مزدوران هدایت میشود و متعلق به "اریک پرینس" موسس بلک واتر است، هستند. ولیعهد امارات به این شرکت آمریکائی تأکید کرده مزدوران را نباید از میان مسلمانان انتخاب کند.» (آفتاب،27 اردیبهشت 1390)
این نوع رفتارها و موضع گیریها که پس از فتنه 88 روند افزاریشی داشته به معنای این است که برخی از دولتهای منطقه با نگاه به داخل ایران و حرکت های فتنه گونه این احساس و تصور غلط در آنها شکل گرفت که می توانند با استفاده از این فرصت ها قدرت یابی جمهوری اسلامی ایران را چه در بعد قدرت نرم و چه از نظر قدرت ژئوپلتیکی و راهبردی مانع خواهند شد.
6- ایجاد نگرانی در حامیان و وفاداران به انقلاب اسلامی و نظام
جمهوری اسلامی ایران براساس معماری حضرت امام (ره) و مهندسی رهبر معظم انقلاب در طول سه دهه، به عنوان کانون عدالت خواهی و استکبار ستیزی شناخته شد. ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام، بر اساس مکتب سیاسی امام و رهبری و اصول قانون اساسی، الهام بخش همه حرکتهای رهایی بخش و نهضت های اسلامی بوده و از آنها به شیوه های ممکن حمایت نموده است.
فتنه 88 در زمانی رخ داد که جریان مقاومت در منطقه و به طور مشخص، حزب الله لبنان و گروههای جهادی فلسطین در خط مقدم این جریان، پیروزی در دو جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه، به جشن و شادی نشسته بودند. آنها با حمایتهای ایران توانسته بودند رژیم صهیونیستی را به شکست و عقب نشینی وادار کنند. موضوع دیگر، موج بیداری اسلامی منطقه بود که با الهام از تدابیر امام و رهبری، در آستانه حذف دیکتاتورهای وابسته آمریکا و تشکیل دولتهای اسلامی با الگوی ایرانی قرار داشت.
در شرایطی که همه چیز خوب پیش می رفت، ایران با جریان فتنه به صحنه آشوب و اغتشاش تبدیل شد. پیامد فتنه 88 برای جریان مقاومت و موج بیداری اسلامی از دو منظر مهم بود. یکی؛ نگرانی آنها از اینکه ام القرای جهان اسلام و بیداری اسلامی، درگیر جنگ نرم تمام عیاری از سوی نظام سلطه و بازیگران داخلی شده بود و فرافکنی رسانه های استکباری نیز بر دامنه این نگرانی می افزود. دوم؛ افتخار ایران اسلامی و الهام بخشی آن، مردم سالاری دینی بود. تلاش جنبشهای اسلامی منطقه برای سرنگونی دیکتاتورهای حاکم و جایگزینی الگوی مردم سالاری دینی در کشور خود بوده است، اما انتخابات ریاست جمهوری که بستری برای تحقق و تثبیت مردم سالاری دینی به شمار می رود از سوی جریان فتنه به چالش کشیده شد. این واقعیت را نمی توان انکار کرد؛ در حالی که برخی خواص در داخل کشور، تحت تاثیر سناریوها و تشکیک های جریان فتنه قرار گرفتند و به آنها پیوستند و برخی نیز با تحلیل های وارونه و درست پنداشتن دروغهای سران فتنه و یا با سکوت معنی دار، عملا بر تردیدها دامن زده و فضا را برای عمق بخشی فتنه مساعد کردند، طبیعی بود کسانیکه در ماورای مرزهای جغرافیایی ایران قرار دارند و واقعیات و روند را از نزدیک نمی بینند، دغدغه و نگرانی مضاعفی داشته باشند.
نتیجه
آنچه که بیان گردید برخی از پیامدهای منفی فتنه 88 بود. همانطور که اشاره گردید، در بررسی شرایط و روند تحولات کنونی، آثار فتنه چه در محیط داخلی و چه در محیط خارجی کاملا قابل شناسایی است. این موضوع که فتنه 88 را از حیث کارکردها و پیامدهایش خاتمه یافته تلقی کنیم، بنظر ساده لوحانه خواهد بود. بازخوانی تهدیدات و فتنه های کم شدت و پر شدت سی و چهار ساله اخیر در ایران، بر ضرورت هوشیاری و واقع بینی در این زمینه تاکید دارد. تضمینی وجود ندارد که عناصر و بازیگران فتنه های گذشته، با مختصات و آرایشی جدید در آینده، بازگشت نکنند. همانگونه که فتنه 88، آرایشی از ضدانقلابیون دهه اول، ملی گراها، ملی مذهبیها، منافقین قدیم و جدید و بخش افراطیون، توهم زدگان و ساده لوحان جناح دوم خرداد را در خود داشت. با این حال بنظر می رسد، تنها راه در امان ماندن از فتنهها و یا کاهش هزینهها و آسیبها، هوشیار، بصیرت نافذ انقلابی و عبرت آموزی از رویدادهای گذشته است. چنانچه امام خامنه ای (مدظله) در اواخر سال 1389 در تحلیل فتنه 88 فرموده بودند که :«اگر قبول داریم که جبهه ی دشمن برای کشور ما و انقلاب ما برنامه ریزی بلند مدت دارد. پس ما هم باید برنامهریزی بلند مدت داشته باشیم... همین حوادثی هم که گاهی می بینید در کشور اتفاق می افتد که دست بیگانه در آن نمایان است، چیزهای دفعتاً به وجود آمده نیست، خلق الساعه نیست؛ اینها هم برنامههای میان مدت و بلندمدت بوده است.»