سرویس فرهنگی پایگاه 598/ راضیه رجایی شاعره متعهد و ولائی که مجموعه شعری با نام "آیات بیداری" را با مقدمه علیرضا قزوه تنظیم نموده است از جمله شاعران جوان خوش ذوق و موفق کشور می باشد. نقش شعر و شعراء در ماندگاری حماسه عظیم 9 دی بهانهای شد برای گفتگو با راضیه رجایی درباره مرزبندی برای شعر متعهد، رسالت شعر متعهد و تاثیرگذاری شعراء در فتنه 88 و 9 دی را بهمراه برخی از شعرهای وی در این باره را در ادامه بخوانید:
به نظر شما مرزبندی مشخصی برای شعر متعهد وجود دارد یا خیر؟
همین که فرمودید متعهد و غیر متعهد همین خلا تعهد در شعر، مرز بی تعهدی است. شعری که رسالت الهی را در سینه دارد و مسولیت انسانی را بر دوش میکشد، شعر متعهد است. در مقابل، شعر غیر متعهد خمیازههای یک شاعر خفتهست که سر در آخور نیازهای شخصی خود فرو برده.
رسالت شعر متعهد چیست؟ تاثیر گذاری اشعار در جریان فتنه و یا 9 دی به چه صورت بود؟
اگر اجازه بدهید من سوال را با استفاده از چند مثال از خود این نوع شعرها جواب دهم؟
بفرمایید؛ اتفاقا خالی از لطف هم نیست.
شعر متعهد در جامعه با مردم قدم میزند، تحولات پیرامون را حس میکند، میببیند و درست میبیند، میشنود و حنجره حقیقت میشود. مثل این شعر از آقای محمود تاری (یاسر)، که تبری میشود برای قطع ریشه های باطل:
مانند شرر زسنگ بر میخیزم
بر ضد هر آنچه ننگ برمیخیزم
گر امر کند رهبر بیدار دلم
با فتنه گران به جنگ برمی خیزم
یا این شعر از آقای جواد محمد زمانی که چون گلوله، قلب استکبار و اولیائهم الطاغوت را نشانه میگیرد:
چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!
چیست روباه در مصافه شیر؟!
چه نیازی به امر یا گفته؟!
تو فقط ابرویی به هم آور
میشود خواب دشمن آشفته
این ابیات را از آقای قادر طهماسبی( فرید) بشنوید که چگونه روشنگری میکند:
ز چشم بسته هلا مهر خواب بردارید
به دفع فتنه، فدم با شتاب بردارید
سپاه تفرقه بر طبل اتحاد زده است
ز پیش چشم جهان بین حجاب بردارید
به نور بینش خورشید رهبری آنک
ز چهرههای منافق نفاب بردارید...
همچنین این شعر را از آقای مرتضی امیری اسفندقه بسیار شنیدهایم که چگونه از دل تودهی مردم سخن میگوید:
بردار در کلیله و دمنه نگاه کن
در تو مباد فتنه سر ما در آورند
در تو مباد مکر شغال و صدای گاو
همسر شوند و حمله به شیر نر آورند
نه نه مباد باز امیر کبیر من
"بهر گشودن رگ تو نشتر آورند"
ساکت نشسته ای وطن من سخن بگو
چیزی نمانده حرف برایت در آورند...
مردم که آمدند به اعجاز رای خویش
از لجه های رنگ برون گوهر آورند
مردم نیامدند که بر روی دستها
از حجم سبز، دسته گل پرپر آورند...
شعر شاعران متعهد انقلاب در فتنه سال 88 هیاهوی شعر فریب خورده و بی بصیرت را خاموش و بی رنگ کرد.
با بصیرت، مرز حق و باطل را ترسیم نمود و بالاتر از آن حماسه عظیم 9 دی را در دل خود حک کرد، و در ثبت و حفظ این حماسه خود را بی نصیب نگذاشت.
ماندگاری حماسه نهم دی از منظر شما بر اثر چیست؟ خود شما حماسه عظیم نه دی را چگونه ارزیابی میکنید؟
هرگاه مردمی با اتحاد و همدلی(واعتصموا به حبل الله جميعا ولا تفرقوا) با اقتدا به مقتدای الهی خود(اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامرمنکم) در سایه ایمان در راه خدا حرکت کنند(تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ) وعده الهی در حق آنان تحقق مییابد(فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ) همچنانکه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (رحمهالله علیه)، پیروزی کشورمان به تنهایی در رویارویی با تمام قدرتهای مستکبرنظامی غرب و شرق و طاغوتهای وابسته به آنها و خلق حماسه عظیم 9 دی، همه تحقق وعدههای راستین الهی بود و بر ماست که با تمام وجود شاکر و با تمام قوا نگهبان این موهبتهای بزرگ الهی باشیم.
شاعران چگونه میتوانند به ماندگاری این حماسه کمک کنند؟
ببینید برای ماندگاری ایده، عقیده، آرمان و در کل هر چیز مهم و ارزشمند و عظیمی باید حماسهای خلق کرد. این حماسهها هستند که ملت و اهداف یک ملت را حفظ میکنند. دین عزیز، عظیم و مبارک اسلام را بزرگترین حماسه هستی، یعنی حماسه شگفت عاشورا زنده نگهداشت و جاودان و سر بلند بر دوش تاریخ تا ابدیت جاری کرده است.
ملت ولایت مدار ما نیز با خلق حماسههای متعدد چه در شروع انقلاب اسلامی و چه در دفاع در برابر تجاوزگری همه مستکبران و صاحبان زر و زور جهان و چه در برابر فتنههای دشمنان خارجی و داخلی از نظام اسلامی که حاصل خون عزیزان وطن است پاسداری کرد.
حال وظیفه شعر متعهد و متعالی نیز حفاظت از همین حماسههاست.. حماسه باید زنده بماند در دل اعصار و قرون نقش ببندد. صدای حماسه باید در گوش تاریخ بپیچد! و. شعر باید صدای حماسه باشد...
چنانچه خودتان شعری در این موضوع دارید برای ما بخوانید؟
پیشکش به ولی امر مسلمین جهان
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشته حیدر هنوز هست
تشت طلا پراست زخون جگر هنوز
در قتلگاه یک تن بی سر هنوز هست...
ما سوگوار آل رسولیم تا ابد
در ما هزار چشم ز خون تر هنوز هست
10- از زخم های کهنه ما بر حذر زمین
ما را توان داغ دگر نیست بعد از این
دیدند دشمنان که در این خطه لاف نیست
شمشیر دوستان علی در غلاف نیست
در این قبیله نخل تناور همیشه هست
مقداد هست مالک اشتر همیشه هست
اینجا که کوفه نیست خوارج علم شوند
سلمان نمرده است اباذر همیشه هست
همواره دست ها به علمداریت بلند
آسوده خاطرت که برادر همیشه هست
صف بسته اند این همه سردارها به شوق
یعنی برای پیشکشت سر همیشه هست
روشن ترین روایت عمار می شویم
در عشق مقتدا همه تمار می شویم
أيْنَ عمار...؟
آسمان باران خون شد بارها
قصهي حلاجها بر دارها
بر زبان شكر خاموشي نشست
كم شد از تقديرمان بسيارها
نور را از خاطر گلها گرفت
سايهي سنگين قد ديوارها
آه اي خورشيد روشن رحم كن!
خون شد از ظلمت شب بيدارها
عرصه بر تنهايي ما تنگ شد
پر كشيدند از پي هم يارها
فتنه ماند و غفلت همسنگران
پس كجا رفتند آن عمارها؟
ما بوديم، ما تو و من شدهايم
دلال فروش دين و ميهن شدهايم
اين چيست كه بر زبانمان سبز شدهست
ناخواسته همصداي دشمن شدهايم
با قصد شتاب آمد و پاي درنگ
با ملت و خاك خويش دارد سر جنگ
در پشت نشان سبز، زرد است و سياه
فرياد از اين جماعت رنگ به رنگ!