اينكه چرا آقاي هاشمي رفسنجاني پس از گذشت بيش از سه سال از انتخابات رياست جمهوري سال 88 و با مشاهده حماسه نهم دي و همچنين مشاركت كم نظير مردم در انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي، در آستانه انتخابات سال 92 همچنان تلاش دارد تا به جاي مردم بر طبل بي اعتمادي به انتخابات بكوبد دلايل روانشناختي دارد.
آنچه مورد تأييد همه گروه هاي سياسي و همچنين افكار عمومي است اينكه طي تمام سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در طول 33 سال گذشته سياستمداري به نام «اكبر هاشمي رفسنجاني» يكي از كساني است كه هميشه در عرصه سياسي كشور نقش آفرين بوده، در حاليكه تعداد قابل توجهي از مديران و مسئولان عرصه سياست كه در مقاطعي از تاريخ نامدار شده اند و پس از دوراني افول كرده و عامل مؤثري در عرصه سياسي نبودند.
اما آنچه بايد در اين گزارش به آن اشاره كرد اينكه نقش آفريني آقاي «هاشمي رفسنجاني» در عرصه سياسي كشور به معناي نفوذ كلام ايشان و يا به نوعي دارا بودن وي به قدرتي نرم جهت پيشبرد اهداف و منوياتش در توده هاي اجتماعي نيست؛ چرا كه ايفاي نقش «هاشمي رفسنجاني» سالهاست كه به دليل ظرفيت منفي اش در جامعه صورت مي گيرد.
اين نوع نقش آفريني «هاشمي رفسنجاني» دقيقاً از دوم خرداد سال 76 تا به امروز وجود داشته و احتمالاً در انتخابات رياست جمهوري خرداد 92 نيز وجود خواهد داشت، به طوريكه طي اين سال ها دو نفر از سياستمداران عرصه سياست همچون سيد محمد خاتمي با شعار اصلاحات- كه در افكار عمومي جامعه نشان دهنده مخالفت با دوران پيش از آن يعني دولت هاشمي است- و محمود احمدي نژاد نيز در رقابت مستقيم با شخص هاشمي رفسنجاني در سال 84 و همچنين تقابل با كانديدايي كه در افكار عمومي ايشان را نمايندگي مي كرد در سال 88 توانستند به پيروزي برسند.
هر چند عاقبت در سال 76 نيز افكار عمومي به دليل اينكه سيد محمد خاتمي گزينه پنهان هاشمي رفسنجاني در انتخابات رياست جمهوري بود، در نهايت زمينه ادامه سياست هاي كارگزاران وي با حضور افرادي همچون آقايان حبیبی (معاون اول)، محمد هاشمی (معاون اجرایی)، نوربخش (رئیس بانک مرکزی)، نجفی (رئیس سازمان برنامه و بودجه)، کلانتری (وزیر کشاورزی)، جهانگیری (وزیر معادن و فلزات)، شافعی (وزیر صنایع)، زنگنه (وزیر نفت)، کرباسچی (شهردار تهران)، مهاجرانی (وزیر ارشاد) و عبدالله نوری (وزیر کشور) را فراهم كرد و دقيقاً بر مبناي همين اتفاق بود كه هاشمي رفسنجاني در سال 84 با اين تحليل كه مطالبات و سخنانش همان سخنان توده هاي اجتماعي است پا به عرصه رقابتي گذاشت كه از نظر اجتماعي هيچ يك از كانديداهاي اين انتخابات در حد و اندازه هاي اين سياستمدار كهنه كار نبودند و انصراف علي اكبر ولايتي از اين رقابت ها و به احترام كهنه سياستمدار ايران نيز دقيقاً بر مبناي همين تحليل رغم خود.
اما آنچه در انتخابات رياست جمهوري 84 و خصوصاً در دور دوم اين انتخابات در روز سوم تيرماه رغم خورد حكايت از واقعيتي داشت كه مردم در سال 76 نيز براساس همان تحليل و در چهره اي پنهان تر حماسه دوم خرداد را رغم زده بودند و دوم خرداد نيز محصول همين نگاه بود نه رأي به آزادي مطبوعات و دموكراسي از نگاه غربي و هزاران شعار اصلاح طلبانه، چه اينكه اگر اينچنين بود مصطفي معين نامزد چنين تفكري در انتخابات سال 84 و در موقيعيتي كه كثرت نامزدهاي تفكر اصولگرايي در انتخابات به يك تهديد جدي تبديل شده بود، با كسب ۸٫۷۲٪ از آراي واجدين رأي پس از علي لاريجاني ۳٫۶۶٪ از آراي واجدان شركت در انتخابات و البته آراي باطله- كه با 500 هزار اختلاف چيزي نزديك به آراء آقاي لاريجاني بود- از آخر سوم نمي شد.
البته ظرفيت منفي آقاي هاشمي، آنقدر توان داشت تا اسطوره اي همچون ميرحسين موسوي را كه سال ها به دور از فضاي سياسي صرفاً در آستانه انتخابات ها تنها نامش باعث ايجاد تحليل هاي جديدي در عرصه سياسي كشور مي شد را نيز در انتخابات خرداد 88 با اختلاف آرايي فاحش (حدود 11 ميليون رأي) به شكست سوق نمي داد. اسطوره اي كه حتي سيد محمد خاتمي را كه در سرماي زمستان سال 87 اسب خود را براي رياست جمهوري در هواي بهاري 88 زين كرده بود به ناچار و بدون تمايل خانه نشين كرد و محلي براي عرض اندام وي باقي نگذاشت. اما در آخرين روزهاي باقي مانده تا برگزاري انتخابات و در شبي كه رسانه ملي پربيننده ترين مخاطب خود را در تاريخ ميزگردها و مناظره هاي سياسي تجربه مي كرد باعث شد تا ميرحسين موسوي توان بلند شدن در برابر ظرفيت منفي اي كه رقيب انتخاباتي اش به وي چسباند را نداشته باشد و در انتخاباتي كه مي رفت تا آخرين نخست وزير دولت بار ديگر به عرصه مديريت اجرايي كشور بازگردد، با شكستي سنگين به پايان ببرد.
اما دليل روانشناختي اينكه در تمام سال هاي پس از پايان دولت آقاي هاشمي رفسنجاني، ايشان خيال مي كند كه حرفش همان حرف مردم است، عدم باور حقيقتي تلخ است كه ايفاي نقش وي در عرصه سياست ايران اين روزها نه به دليل نقش پيشبرنده و راه گشاي وي مي باشد، بلكه به دليل ظرفيتي منفي است كه تا به حال دو نفر را براي هميشه به حاشيه برده و دو نفر را نيز رئيس جمهور كرده است.
ظرفیتي كه علیه ناطق نوري و به نفع خاتمی در سال 76 در جامعه بهکار گرفته شد و نقش مهمی در پیروزی خاتمی و شکست ناطق نوری داشت و در سال 88 نيز بر عليه موسوي و به نفع احمدي نژاد به كار گرفته شد و بايد منتظر ماند و ديد آيا اين پرنده بد اقبال در انتخابات خرداد 92 بر دوش بخت برگشته اي مي نشيند؟ تا براي هميشه در عرصه سياست به حاشيه رود.