کد خبر: ۱۰۰۸۹۲
زمان انتشار: ۱۶:۴۵     ۲۸ آذر ۱۳۹۱

به گزارش 598 به نقل از «خبرنامه دانشجویان ایران»، با هرچه نزدیک‌تر شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 فضای سیاسی کشور نیز به سمت جدی‌تر شدن حضور گروه‌ها، احزاب و کاندیداهای مختلف در انتخابات ریاست جمهوری پیش می‌رود.

همین موضوع بهانه‌ای شد تا در گفتگویی تفصیلی با «پرویز امینی» جامعه شناس و  تحلیلگر مسائل سیاسی به بررسی مرزبندی‌ها و قطب‌بندی موجود در فضای انتخاباتی کشور به خصوص مولفه‌های مهم و تاثیرگذار در پیروزی هر کدام از گروه‌ها بپردازیم.

در این گفتگو تلاش شده است تا برخی از مسائل به صورت مبنایی‌تر و با توجه به نحله فکری و فلسفی آن‌ها مورد بررسی و تاثیر آن در انتخابات آینده ریاست جمهوری مورد تحلیل قرار گیرد.

مهم‌ترین مولفه‌های موجود برای موفقیت در یک انتخابات باتوجه به تجربه‌های تاریخی چیست و درچه مواردی قابل تعریف است؟ 

بحث گفتمان باتوجه به تجربه تاریخی 30 سال گذشته در برگزاری انتخابات توسط جمهوری اسلامی، به خصوص انتخابات ریاست جمهوری یک مولفه مهم و اساسی است.

کمی بیشتر در مورد ماهیت بحث گفتمان و نحله فکری و سیاسی آن لطفاً صحبت کنید.

گفتمان در واقع نتیجه چرخش فلسفی است که در قرن بیستم اتفاق افتاد و به چرخش زبان‌شناختی موسوم است. تا پیش از این چرخش عمده مسائل فلسفی در رابطه بین ذهنیت و سوژه تعریف شده و فیلسوفان مختلف نیز براساس همین تقسیم‌بندی‌ها شناخته می‌شدند.

به عنوان مثال فیلسوفی همچون دکارت معتقد بود که ما قادر به شناختن ذات جهان نیستیم و آنچه که ما می شناسیم، در حقیقت تصوری است که از جهان بیرون در داخل ذهن خود ساخته‌ایم.

*گفتمان، محصول فلسفه قرن بیستم است

این رویه تا قرن بیستم که دانش پدیدارشناسی رابطه بین ذهنیت و جهان را متحول کرد، ادامه داشت.

اما فلاسفه زبان‌شناختی کل ماجرا را تغییر می‌دهند و می‌گویند زبان سازنده واقعیت است. اساساً در چنین فلسفه ای رابطه بین جهان و ذهن منتفی است و آنچه موضوع بحث قرار می‌گیرد، رابطه ذهن و زبان است و نظریه گفتمان براساس همین رابطه ذهن و زبان شکل می گیرد.

در حقیقت برپایه این نظریه؛ جهان براساس رابطه ذهن با زبان تعریف می‌شود و از طریق همین رابطه است که نظام‌های معنایی شکل می‌گیرد که ما جهان را بر اساس آن در ذهن خود می‌سازیم. در چنین تعریفی ما واقعیت‌ها را کشف نمی‌کنیم، بلکه آنها در ذهن خود می‌سازیم.

  نقش گفتمان‌ها در این میان چیست؟

تحلیل‌های گفتمانی نیز چنین پیش‌فرض‌های معرفتی را مبنا قرار می‌دهند و می‌گویند ارتباط شما با جهان از طریق یک نظام معنایی برقرار می شود.

به عنوان مثال در مکانی سیلی اتفاق می‌افتد. در این نظریه این گونه گفته می‌شود که تعریف شما از این واقعیت به چیزی بستگی دارد که از سوی زبان شما به آن اطلاق می‌شود. 

اگر شما نظام دینی در ذهن داشته باشید آن واقعه را قضا و قدر الهی توصیف می‌کنید و اگر نظام گفتمان سیاسی در ذهن شما باشد، آن را ناشی از بی‌کفایتی دولت می‌دانید. از این‌رو در نظریه گفتمان درک شما از واقعیت نسبی است و بسته به نظام معنایی است که از جهان در ذهن دارید.

پس بسته به اینکه ما چه نظام معنایی در ذهن داشته باشیم، درک‌ ما نیز از جهان متفاوت است.

  در این صورت تمام تعریف‌ها نسبی خواهد شد؟

درحقیقت نسبی‌گرایی یکی از ویژگی‌های نظریه گفتمان است. زمانی که شما نظریه گفتمان را به رسمیت می‌شناسید، به معنای این است که واقعیت را از نگاه خود به رسمیت می‌شناسید و از همان ابتدا دسترسی مستقیم به واقعیت را منکر می‌شوید.

  رابطه این نظام معنایی با سیاست چگونه تفسیر می‌شود؟

 شما زمانی که با این نظام‌های معنایی یا گفتمانی روبه‌رو می‌شوید، نباید به دنبال این باشید که آیا این نظام معنایی با واقعیت ارتباطی دارد یا نه. سؤال اصلی اینجا است که این گفتمان با کدام سازمان قدرت، نزدیکی بیشتری دارد و چه درکی را از قدرت مشروعیت می‌بخشد.

*تعریف نظام مردم سالاری دینی، در قالب گفتمان، مشروعیت بخشیدن به اصول و فرضیات غربی است

 یعنی شما اگر به دنبال نظام لیبرال دموکراسی که عناصری همچون آزادی و رأی مردم را در خود دارد، هستید نباید گول این مسئله را بخورید که چنین مسائلی واقعیت دارد، بلکه در حقیقت این گفتمان سازمان قدرتی از طریق این عناصر می‌چیند و قدرت پشت‌سر آن را مشروعیت می‌بخشد.

 زمانی که ما از لفظ گفتمان مردم‌سالاری دینی استفاده می‌کنیم به معنای این است که در گفتمان مردم سالاری دینی ،مردم موضوعیتی ندارد بلکه موضوع اصلی مسلط کردن یک سازمان قدرت است.

در حقیقت تعریف کردن نظام مردم سالاری در قالب یک گفتمان عملاً مشروعیت بخشیدن به همان اصول و فرضیات غربی است که متاسفانه در ادبیات سیاسی ما نیز رواج پیدا کرده است.

  اگر می‌شود این مسئله را در فضای سیاسی کشور به صورت عینی‌تر بررسی کنیم.

در واقعیت سیاسی نیز گفتمان سیاسی آن نظام معنایی است، که بر فضای عمومی شما سیطره دارد و اغلب جامعه از مسیر این گفتمان با جهان ارتباط برقرار می‌کند و مطالبات خود را حول و حوش آن نظام معنایی مطرح می‌کنند.

از این‌رو زمانی که یک نظام معنایی بر روی بخش اعظمی از یک جامعه مسلط شد، در آن زمان می‌توان آن را یک گفتمان سیاسی نامید.

*حضور موفق در انتخابات ریاست جمهوری، مستلزم ارائه یک گفتمان فراگیر است

اینکه جامعه براساس چه واقعیت معنایی جهان را درک کند و بسیار مهم است و مسائلی همچون فقر، بیکاری یا تورم نیز در همین نظام معنایی مطرح می‌شوند.

در زمان جنگ شما یک گفتمان انقلابی را دارید که با وجود فقر و جنگ، آنها را طوری تئوریزه می‌کند که واکنش جامعه نسبت به زمان حال بسیار متفاوت است.

با این تفاصیل حضور موفق در عرصه انتخابات ریاست جمهوری مستلزم این است که شما گفتمانی را ارائه کنید، که بخش اعظم جامعه بتوانند آن را درک کرده و مناسبات خود را براساس آن تعریف کند.

در چنین حالتی دو مسیر در مقابل شما قرار دارد، اول آنکه یک نظام معنایی و در حقیقت گفتمانی  بسازیم که فراگیر و قدرت در برگیرندگی داشته باشد.

  چنین گفتمانی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

اول باید گفتمان شما براساس یک واقعیت اجتماعی تعریف شود و در مرحله دوم شما باید کاراکتری داشته باشید که بتواند آن را باز تولید کند.

ویژگی سوم آن است که این گفتمان بتواند حلقه‌های متکثر را به هم متصل  و مطالبات مختلف را مانند یک نخ تسبیح به هم وصل کند. مثلاً گفتمان سازندگی در زمینه‌ای اجتماعی مطرح می‌شود که شما یک دوره قناعت و ریاضت را دارید و زمینه برای بازتولید گفتمان سازندگی فراهم است.

اصلاً یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های نظری گفتمان این است که هر گفتمان مسلط ضد خود را می‌سازد و گفتمان سازندگی نتیجه مستقیم تسلط گفتمان مقاومت در دهه شصت است.

*گفتمان سازندگی محصول گفتمان مقاومت و گفتمان توسعه سیاسی محصول گفتمان سازندگی بود

در دوره آقای هاشمی نیز به علت تسلط فضای گفتمان سازندگی بر فضای کشور گفتمان آزادی در کشور شکل گرفت.

در چنین فضایی آقای خاتمی به عنوان تجلی و کاراکتر این گفتمان نیز حضور دارد. ویژگی دیگر آن نیز قابلیت اتصال گروه‌های اجتماعی مختلف در قالب کاراکتری به نام آقای خاتمی است که خرده گفتمان‌ها را به هم متصل می‌‌کند.

توسعه سیاسی هم نماد گفتمان مقابل سازندگی است که آزادی را به ارمغان می‌آورد و نخبگان به آن رأی می‌دهند و هم نماد مقابله با آقای هاشمی است که گروه‌های مخالف سازندگی را نیز به سمت خود جلب می‌‌کند.

*احمدی‌نژاد عدالت را در قالب یک گفتمان فراگیر تعریف کرد

در دوره آقای احمدی‌نژاد نیز زمانی که شما دو گفتمان توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی را پشت‌سر گذاشته‌اید و هر کدام ظرفیت‌هایی به وجود آورده است، بستر برای گفتمان عدالت فراهم است و شخصی نیز پیدا می‌شود که می‌تواند نماد این گفتمان باشد. شخصی مانند احمدی‌نژاد که می‌تواند خرده گفتمان‌ها را در بحث عدالت باسازی کند.

به عنوان مثال عدالت را به عنوان یک ارزش دینی در طبقه حزب‌اللهی و در بین طبقات ضعیف جامعه به عنوان ارزش عمومی مطرح می کند.

پس اگر کسی به دنبال این باشد که چه فضایی گفتمانی باید در جامعه مطرح شود، باید به گفتمان‌های گذشته همچون توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و عدالت توجه کند.

  این گفتمان در شرایط فعلی جامعه چیست؟

آن نظام معنایی که هم‌اکنون می‌تواند تبدیل به یک گفتمان فراگیر در جامعه شود، گفتمان پیشرفت است. تجربه تاریخی به ما می‌گوید که هر گفتمان تاریخی پس از 8 سال افت می‌کند، چراکه عملاً دوره مصرف آن تمام می‌شود و این گفتمان هنوز به صورت جدی مطرح نشده است.

دوم آنکه این گفتمان باید براساس یک فضای اجتماعی باشد. هم‌اکنون تمام نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد با وجود وضعیت سخت اقتصادی آن چیزی که مردم به پیشرفت واقعی بحث فناوری است که در قالب گفتمان پیشرفت قرار می‌گیرد.

*گفتمان پیشرفت رقیب گفتمان عدالت در آینده خواهد شد

نکته سوم آن است که اغلب مشکلاتی که ما با آن روبه‌رو هستیم، بحث‌های اقتصادی است که راه‌حل‌های آن در گفتمان پیشرفت قابل بازسازی و مطرح شدن است.

در طول تاریخ تجربه‌های متعدد نشان داده شخصی برنده انتخابات است که گفتمانی در مقابل گفتمان حاکم ارائه کند. هم‌اکنون گفتمان پیشرفت، گفتمان رقیب برای گفتمان حاکم یعنی بحث عدالت است. پس گفتمانی که استعداد فراگیری دارد، گفتمان پیشرفت است.‌

 

شخصی که این گفتمان را مطرح می‌کند باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

شخصی می‌تواند گفتمان پیشرفت را مطرح کند که نمادهای اجتماعی این گفتمان در آن متجلی شده باشد. به عنوان مثال در انتخابات سال 84 آقای معین با گفتمان آزادی که همان گفتمان آقای خاتمی بود در انتخابات شرکت کرد، اما رأی وی با ریزش بسیار شدیدی همراه بود، دلیلش هم این بود که آقای معین نمی‌توانست تجلی گفتمان آزادی باشد، از این‌رو با ریزش غیر معمول در آرای طرفدار این گفتمان روبه‌رو شد.

در انتخابات سال 88 آقای موسوی تلاش می‌کرد که جایگزین گفتمان اصلاحات باشد، اما قادر نبود آن گفتمان را در خود بازسازی و متجلی کند.

  چرا گفتمان پیشرفت بیشترین خصوصیت دربرگیری را دارد؟

خصوصیت مهم گفتمان پیشرفت این است که عناصر مثبت سایر گفتمان‌های گذشته را در خود بازسازی کنند.

گفتمان پیشرفت به شما این امکان را می‌دهد که آزادی، رشد اقتصادی، عدالت و مردم‌سالاری را در آن بازسازی و مطرح کنید.

در این میان نکته مهم این است که شما بتوانید یک نظام معنایی از پیشرفت ارائه دهید که بتواند خرده گفتمان‌های موجود در جامعه را متحد کند. در غیر این صورت این گفتمان نخواهد توانست که در عرصه اجتماعی پیش روی کند.

  یعنی یک گفتمان موفق باید باتوجه به تمام گروه‌های اجتماعی ساخته و ارائه شود؟

خیر. گفتمان قابل ساختن نیست. بلکه باید شما زمینه‌های اجتماعی مناسب را تشخیص داده و گفتمانی متناسب با آن را ارائه کنید. در حقیقت گفتمان تمام ویژگی‌های مبهمی را که در ذهن اجتماع وجود دارد، در قالب یک نظام معنایی منسجم ارائه می‌دهد.

*احمدی نژاد و خاتمی هر کدام از گمنام ترین کاندیداها بودند

در دو انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 76 و 84، آقایان احمدی‌نژاد و خاتمی با اینکه جزو گمنام‌ترین کاندیداها بودند، توانستند نظام معنایی را که در فضای اجتماعی واقعیت داشت را بسازند و به موفقیت برسند.

 

نقش گروه های مرجع در ارائه این گفتمان چیست؟

نقش گروه‌های مرجع در این میان این است که استعداد موجود در فضای اجتماعی را تشخیص بدهند و سپس گفتمان مورد نظر خود را از طریق المان‌های موجود اجتماعی ارائه بدهند.

وظیفه دوم نخبگان نیز این است که در ابتدا شخصی که توانایی و تجلی‌بخش آن گفتمان باشد را به میدان بیاورند و این گفتمان را به گونه‌ایی ارائه بدهند که بتواند تمام خواسته‌های گروه‌های مختلف اجتماعی را بازسازی کند، البته در شرایط فعلی که جامعه ما تکثر زیادی دارد، این کار دشوار است.

  مسیر دیگری هم در بازی گفتمان‌ها در انتخابات ریاست جمهوری قابل تصور است؟

امینی:مسیر دوم در انتخابات ریاست جمهوری آن است که گفتمان‌های ارائه شده نتوانند به خوبی پیش رود و ویژگی‌های گفته شده را برآورده کنند. در این صورت ما شاهد رقابت خرده‌ گفتمان‌ها با یکدیگر خواهیم بود.

*درصورت عدم ارائه گفتمان فراگیر، شاهد رقابت خرده گفتمان‌ها خواهیم بود

در چنین شرایطی هرکسی که از پایگاه اجتماعی مشخص‌تری برخوردار باشد، بهتر می‌تواند عمل کند. به عنوان مثال ما در انتخابات 84 شاهد رقابت خرده‌ گفتمان‌ها با یکدیگر بودیم؛ هم‌اکنون نیز فضا متکثرتر از سال 84 است و اگر یک گفتمان فراگیر ارائه نشود ما شاهد رقابت خرده گفتمان‌ها خواهیم بود.

  یعنی انتخابات 92 سال تولد گفتمان پیشرفت خواهد بود؟

خیر.گفتمان پیشرفت از سال 84 به بعد در حال ساخته شدن است. توجه کنید آقای احمدی‌نژاد در سال 84 ویژگی‌هایی دارد که درست در مقابل ویژگی‌های اصلاحات ایستاده است.

آقای خاتمی نخبه‌گراست، اما آقای احمدی‌نژاد نخبه‌ستیز است. آقای خاتمی توده‌ستیز است و آقای احمدی‌نژاد توده‌گراست. آقای خاتمی در بحث سیاست خارجی، گفت‌وگوی تمدن‌ها را مطرح می‌کند و آقای احمدی‌نژاد هولوکاست را به میدان می‌آورد.

*سیاست خارجی از مهمترین مولفه های گفتمان پیشرفت است

در کنار این باید به این مساله توجه داشته باشید که حتی اگر گروه‌های سیاسی نیز نظام معنایی پیشرفت به عنوان گفتمان مسلط را بشناسند، باز هم تعاریف آنها از این گفتمان متفاوت است.

اول اینکه مردم را در نظام معنایی خود چه تعریف می‌کنند؟ نخبه، توده‌ و یا تلفیقی از این دو.دوم اینکه عدالت را چطور تعریف می کنید؟مؤلفه سوم مسئله سیاست خارجی است. شرایط واقعی به ما می‌گوید که یکی از متغیرهای مهم در نظام معنایی گفتمان پیشرفت بحث سیاست خارجی و رابطه نظام جمهوری اسلامی ایران با دنیا است.

*تسلیم شدن و مقاومت هر دو در گفتمان پیشرفت قرار می‌گیرند

یک راه تعریف سیاست خارجی در این گفتمان توسعه روابط خارجی با غرب در راستای توسعه اقتصادی است تا سیاست مقابله‌جویانه با غرب را تغییر دهیم. نکته‌ای که در برنامه چهارم توسعه نیز به آن اشاره شده است.

گرایش مقابل در مقابل این گفتمان بحث مقاومت است که به عنوان راهی برای پیشرفت آن را ارائه می‌دهد.

در نهایت اینکه جامعه کدام گزینه را انتخاب می‌کند بسته به این است که چه تبیینی از این دو راه حل و نظام معنایی ارائه شود. اگر شما نتوانید چنین کاری را انجام دهید در نهایت نخواهید توانست مردم را اقناع کنید.

  کدام قرائت از گفتمان پیشرفت قابلیت پذیرش اجتماعی بیشتری را دارد؟

برای گفتمان مقاومت زمینه‌های اجتماعی فراوانی وجود دارد که یکی از آنها سابقه جمهوری اسلامی ایران در مقاومت است که در مقابل نمونه‌های مشابه همچون نظام پهلوی و مصر بعد از دوره انورسادات قرار می‌گیرد.

*پیشرفت در بحث هسته‌ای در قالب دو عنصر استقلال و پیشرفت تئوریزه شد

مصر پس از دوره انورسادات به عنوان یک متحد استراتژیک در نظام غرب تعریف شده است، اما امروز این کشور پس از 30 سال چه وضعیتی دارد. این درحالی است که ما در نقطه مقابل مصر قرار داریم و  از این کشور پیشرفته‌تر هستیم. ترکیه نمونه دیگر این مسئله است.

این کشور در دوران نظامیان کاملاً لائیک و هم‌پیمان کشورهای غربی بود، اما از لحاظ اقتصادی به هیچ عنوان موفق نبود و به عنوان یک نمونه از بحث تورم بالای اقتصادی در دنیا شناخته می‌شد، ولی زمانی که رهبران اسلام‌گرا به قدرت رسیدند ترکیه شاهد یک پیشرفت واقعی در اقتصاد بود.

از این‌رو تئوریزه کردن نظام معنایی شما به گونه‌ایی که قابل پذیرش باشد، بسیار مهم است.

در بحث هسته‌ای نیز ما شاهد بودیم که مسئله‌ توسعه انرژی هسته‌ای در قالب دو عنصر استقلال و پیشرفت تئوریزه شد و جامعه نیز حاضر بود تا هزینه‌های آن را بپردازد، از این‌رو اقتصاد مقاومتی نیز باید به گونه‌ای تعریف شود که مقاومت آن معطوف به پیشرفت باشد.

 

جامعیت گفتمانی چه نقشی در این بین دارد؟

در نظام معنایی پیشرفت یکی از گزینه‌های مهم برای این مفهوم جامعیت آن است. در چنین گفتمانی عزت و استقلال باید به عنوان شاخصی از پیشرفت تعریف شود.

در این گفتمان مدلی همانند کره جنوبی و ژاپن قابل قبول نیست چراکه شما باید در مقابل تکنولوژی عزت و استقلال سیاسی خود را بدهید.

*در گفتمان پیشرفت، پیشرفت اقتصادی باید به عنوان یک پیشرفت درون‌زا ارائه شود

در گفتمان پیشرفت باید این پیشرفت اقتصادی در قالب یک بسته جامع ارائه شود. در این گفتمان پیشرفت اقتصادی باید به عنوان یک پیشرفت درون‌زا و عمیق ارائه شود که شاخصه اصلی آن علم و فناوری باشد.

به عنوان مثال در بحث هسته‌ای برخی تصور می‌کنند که پاکستان و هند نیز جزو کشورهای هسته‌ای هستند در حالی که آنها قابلیت و تکنولوژی هسته‌ای را در اختیار ندارد بلکه تنها سلاح هسته‌ای را ساخته‌اند.

ایران، برزیل و ژاپن علاوه بر کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل که سلاح هسته‌ای هم در اختیار دارند، تنها کشورهای جهان هستند که هم فناوری چرخه سوخت هسته‌ای و هم انرژی هسته‌ای را در اختیار دارند.

بنابر این اگر شما بخواهید به سمت تعاملی در عرصه سیاست خارجی حرکت کنید، که اراده سیاسی شما تحت تأثیر اراده سیاسی سایر کشورها قرار بگیرد به هیچ عنوان به یک رشد مستقل دست پیدا نمی‌کنید که در گفتمان پیشرفت مطرح است.

*فکر می‌کنید در شرایط فعلی سیاسی کشورها زمینه برای ارائه یک گفتمان فراگیر مطرح شده است یا نه؟

در شرایط فعلی همان گونه که گفتم ادبیات و فضای سیاسی کشور بسیار عقب‌تر از بحث‌های این چنینی است و هنوز فضا وارد حوزه گفتمانی نشده است.

اگر ما شاهد یک گفتمان فراگیر در کشور باشیم رقابت اصلی بین گفتمان حاکم و گفتمان فراگیر ارائه شده است، در غیر این صورت رقابت بین خرده گفتمان‌ها خواهد بود.

*اگر موافق باشید، به طور جدی وارد بحث قطب‌بندی انتخابات کشور شویم. شما فکر می کنید قطب بندی گروه های سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 چگونه باشد؟

به نظر من انتخابات ریاست جمهوری سه قطب اصلی خواهد داشت. یک قطب را احمدی‌نژاد و نماینده وی شکل خواهد داد و حتماً یک قطب موثر خواهد بود چراکه احمدی‌نژاد یک طبقه اجتماعی طرفدار خود را دارد که برای آنها کادرسازی انجام داده است و شرایط اقتصادی فعلی  نیز این پایگاه اجتماعی را چندان تحت تأثیر قرار نخواهد داد. رابطه این پایگاه اجتماعی نیز یارانه‌ها و مسکن مهر خواهد بود. نکته مهم در این میان این است که این پایگاه اجتماعی چندان جدی گرفته نمی‌شود و تریبون نیز ندارد و قدرت خود را بر سر صندوق نشان می‌دهد مشکل اصلی جامعه ما این است که بحث‌های نخبگانی تعمیم اجتماعی داده می‌شود درحالی که این بحث‌ها به هیچ عنوان جنبه اجتماعی و وسیع ندارد.

*ارائه یک کاندیدای مناسب یکی از مشکلات مهم احمدی نژاد برای حضور موثر در انتخابات است

با این حال در این میان مشکلاتی بر سر راه احمدی نژاد برای نقش آفرینی موثر در انتخابات سال 92 وجود دارد که مهم‌ترین آن این است که باید کاندیدایی به صحنه آورده شود که بتواند خصوصیات آقای احمدی‌نژاد را بازسازی کند.

تجربه نشان داده است که تنها حمایت قدرت حاکم از یک کاندیدا چندان کارساز نیست و باید آن کاندیدا بتواند ظرفیت‌های اجتماعی شخص برتر را نشان دهد و این یکی از مشکلات آقای احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری است.

*قالیباف نتوانسته صورت بندی جامع از گفتمان پیشرفت را ارائه کند

قطب دیگر انتخابات که به طور حتم قطب اصولگرایان نیز خواهد بود، آقای قالیباف است. آقای قالیباف قادر است گفتمان پیشرفت را با توجه به کارهایی که انجام داده، نمایندگی کند.

با این حال حضور آقای قالیباف در انتخابات با مشکلاتی روبه‌رو است، اول آنکه آقای قالیباف آدم سیاسی نیست و اطرافیانی که دارد جنس سیاسی ندارند.

مشکل دوم آن است که یک صورت‌بندی جامع از گفتمان پیشرفت ارائه کند تا خرده گفتمان‌های مختلف را به هم متصل کند در حقیقت زمانی که شما رویکرد مدرن از پیشرفت را انتخاب کردید ارتباط شما با بخش‌های زیادی از جامعه قطع می‌شود در حالی که در انتخابات ریاست جمهوری باید به گونه‌ای بحث پیشرفت را ارائه دهید که طبقات مختلف جامعه بتوانند آن را باور کنند.

*شکاف قالیباف با طبقه مذهبی ترمیم نشده است

از این‌رو ایجاد یک نظم معرفتی که بازتاب دهنده خواسته‌های گروه‌های مختلف جامعه باشد یکی از مشکلات آقای قالیباف است. مشکل دیگر آقای قالیباف شکافی است که از انتخابات سال 84 با طبقه مذهبی پیدا کرده و آن را ترمیم نکرده است در حقیقت موقعیت آقای قالیباف نسب به سال 84 چالشی‌تر است.

شاید مشکل دیگر آقای قالیباف در رقابت‌های انتخاباتی را بتوان عدم درک عمیق از مسئله پیشرفت عنوان کرد که ما هیچ بازتابی از آن نیز در رسانه‌های تحت اختیار ایشان نمی‌بینیم، اما آقای قالیباف با تمام این مشکلات می‌تواند یک قطب مهم در انتخاب ریاست جمهوری باشد و پایگاه اجتماعی نیز درست در مقابل طیف اجتماعی آقای احمدی‌نژاد یعنی طبقات شهری باشد.

البته این مسئله نیز آسیب دیگری دارد چراکه آقای قالیباف اگر نتواند یک گفتمان جامعی ارائه دهد باید در خرده گفتمان خود به رقابت بپردازد و در این حالت با اصلاح‌طلبان وجه مشترک پیدا می‌کند.

*اصلاح طلبان حتما در انتخابات شرکت می‌کنند

قطب سوم اصلاح‌طلبان هستند که حتماً در انتخابات شرکت می‌کنند و به دلیل آنکه سیاست یک امر معطوف به قدرت است و بیرون از قدرت کار سیاست معنایی ندارد.

اصلاح‌طلبان یک پایگاه اجتماعی مشخص دارند که با نظام اجتماعی نیز همراه است. آنها به وضوح در انتخابات سال 90 دیدند که با وجود تحریم انتخابات ما شاهد حضور 64 درصدی مردم در انتخابات بودیم؛ این به معنای این است که اگر شما در انتخابات شرکت نکنید آنگاه پایگاه اجتماعی شما توسط یک گروه سیاسی دیگر جذب خواهد شد.

از‌ این‌رو تندترین گروه‌های اصلاح‌طلب نیز خواستار حضور در انتخابات هستند و این مسئله در حالی است که شرایط اجتماعی و سیاسی کشور در وضعیتی است که می‌تواند گفتمان حاکم بر آنها بازتولید شود.

دلیل دیگر حضور آنان در این انتخابات آن است که اصلاح‌طلبان می‌توانند یک گفتمان رقیب در مقابل گفتمان حاکم یعنی گفتمان عدالت ارائه دهند اما مهم‌ترین مشکل اصلاح‌طلبان این است که یک تجربه مدیریتی در ایران دارند که ارزیابی اجتماعی از آن ناکارآمدی است. شعار آزادی سیاسی و اجتماعی مصرف شده است و گفتمان دیگری که بتواند سایر طبقات جامعه را به خود جذب کند ارائه نشده است.

*اصلاح طلبان کاندیدایی با ظرفیت رهبری اصلاحات ندارند

چالش مهم دیگر آنان این است که کاندیدایی که بتواند ظرفیت رهبری اصلاحات را داشته باشد؛ ندارند. اصلاح‌طلبان به سه دسته تقسیم می‌شوند دسته‌ای که در داخل نظام حضور دارند و مطالباتی برای اصلاح‌ دارند، دسته دوم آنهایی هستند که از ساختار خارج شده‌اند و دسته سوم که نماد آنها خاتمی است و حضور آن ها در عرصه سیاسی با رویکرد «نه این و نه آن»است. یعنی اینکه نه به طور کامل در داخل حاکمیت قرار می‌گیرند و نه به طور کامل در بیرون از حاکمیت و ظرفیت اصلی برای اصلاح‌طلبان جهت متحد کردن لایه‌ اجتماعی همین لایه به رهبری آقای خاتمی است.

*حضور خاتمی در جریان انتخابات تا بدین حد برای آن‌ها مهم است؟

اصلاح‌طلبان نشان دادند که بدون خاتمی بسیار آسیب‌پذیر هستند؛ آقای خاتمی 20 سال است که در مرز نظام در حال حرکت است نه به طور کامل داخل می‌آید و نه از آن خارج می‌شود و تا امروز آقای خاتمی مهم‌ترین محل رجوع برای نجات اصلاح‌طلبان است.

*در انتخابات آینده شخصیت‌ها حرف اصلی را خواهند زد نه گروه‌ها

جمع بندی این مبحث اینگونه‌ است که در انتخابات اخیر سه جریان سیاسی یاد شده با گفتمان‌های مربوط به خود به عنوان قطب‌های اصلی انتخابات حضور خواهند داشت اما باید این نکته را نیز متذکر شد که جریانات سیاسی به اندازه قبل مؤثر نخواهند بود و این اشخاص هستند که به عنوان نمایندگان گفتمان‌ها در عرصه رقابت سیاسی حضور خواهند داشت.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها