گروه بین الملل «خبرگزاری دانشجو»: عربستان سعودی به واسطه انتشار تفکر وهابیت و سازمان القاعده طرح تفکر اهل تسنن را رواج می دهد، ترتیب زمانی فقها و عالمان اهل تسنن بر اساس سلسله مراتب تاریخی از امام حنیفه نعمان گرفته تا امام مالک، شافعی و سپس احمد بن حنبل متوفی در سال 241 هجری آغاز می شود.
امام شافعی در مصر؛ مالک در مدینه منوره، ابو حنیفه و ابن حنبل در عراق به دنیا آمدند. حال باید پرسید که چگونه است با وجود گذشت هزاران سال از این تاریخ و گسترش شناخت از اسلام، مذهبی این چنین ساختگی که در بردارنده انواع بدعتها، فتواهای تکفیرآمیز است، تاسیس شده تا این تاریخ را تحریف کند؟ سوالی حیرت انگیز و تعجب آورست.
"محمد بن عبدالوهاب" موسس جنبش وهابیت می باشد که "شیخ احمد زینی دحلان" مفتی مکه محرمه در اواخر عصر عثمانی در خصوص وی می گوید: «ارکان و پایه های اسلام شش تاست که ششمین آن ارکان عبدالوهاب می باشد،همانا کسی که از وی پیروی نکند، مسلمان نیست». حال چگونه پدیده وهابیت از نقطه نظر دینی و در مدت زمانی معین توانسته است میراث فقهی و فکری و مذاهب چهارگانه اهل سنت را مصادره کند و مضامین آن را به بازی بگیرد و آن را بد نام کند؟ این امر از طریق قدرت و جهالت مردم و نیز حمایت سیاسی از "درعیه" مقر آل سعود و نیز از خلال حمایت خارجی کشور بریتانیا به واسطه "مسترهمفر" محقق گردید، تا جایی که محمد بن سعود به وی پناهگاهی امن داد و از او حمایت کرد.
این قرارداد به گونه ای بود که با هرکس که آن را می پذیرفت پیمان می بستند که اقدام به گسترش و انتشار آن کند و بدین منظور وی را حمایت می کردند، اما در مقابل کسانی که به مخالفت با آن بر می خاستند با زبان شمشیر سخن می گفتند.
تکمیل این گروه با توافق سه جانبه میان مستر همفر و آل سعود و محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت و این موضوع در اسناد دولت انگلیس فاش شده است که ما این شهادت را از یادداشتهای همفر بر می گیریم: وی می گوید: زمانی که به بریتانیا بازگشتم نقشه ای پنجاه صفحه ای ترسیم کردیم که هدف آن نابودی اسلام و مسمانان در طی یک قرن بود.در این میان با محمد بن عبدالوهاب جهت عملی ساختمان طرح هایمان رابطه مستحکمی برقرار کردیم و اجرای آن صورت پذیرفت.
"اولین گام نقشه ما کافر دانستن تمام مسلمانان و حلال کردن قتل آنان بود". و از عوامل بروز و نمود آن ویران ساختن زیارتگاها، ضریح ها و مکان مقدس مسلمانان مکه، مدینه و عراق و از بین بردن مرقد مطهر امام حسین علیه السلام به نام مبارزه با بت پرستی و شرک و اهانت به خداوند بود.
اکنون به مهمترین موضوعی که در کتاب خطة الهجوم [طرح حمله] پاپ وودوارد روزنامه نگار مشهور آمریکایی آمده است نگاهی میندازیم. کتابی که، پس از گذشت چند روز از چاپ آن در دو سطح عرضه و تقاضا در صدر پرفروشترین کتابها قرار گرفت به گونه ای که مورد توجه شهرونمدان واشنگتن واقع شد و جای بسیاری از نشست های عمومی و خصوصی و اظهارنظرات را در روزنامه ها ، و همچینین برنامه های تلویزیونی و استیضاح اعضای کنگره آمریکا به خود اختصاص داد.
این کتاب از نقشی که امیر "بندر بن عبد العزیز" در حمله به عراق ایفا کرد، پرده بر می دارد.
نویسنده کتاب می گوید: امیر بندر چهار دیدار با جورج بوش پسر انجام داد که اولین آن در روز جمعه 15 تشرین الثانی سال 2002 انجام شد و در آن دیدار معاون "بوش" و "کاندولیزا رایس" مشاور امنیتی ملی بوش حضور داشتند. در این دیدار سفیر عربستان از جانب "امیر عبدالله بن عبدالعزیز" ولی عهد این کشور، به جورج بوش نامه ای را داد که به زبان عربی نوشته شده بود و ترجمه انگلیسی نیز به همراه داشت و در آن نامه آمده بود: «در این شرایط دشوار از شما درخواست می کنیم که به ما اطمینان خاطر می دهید که حل مشکلات خاور میانه را با جدیت دنبال می کنید» (و ما نیز پیش بینی می کنیم که نظام عربستان سعودی بتواند نقشی اساسی را در شکل گیری حکومتی که به زودی نه تنها در عراق بلکه در کل منطقه تشکیل خواهد شد ایفا کند).
" دیک چینی " پرسید: آل سعود خواهان آشکار شدن چه چیزی هستند؟ بندر در پاسخ گفت: ما خواهان آنیم که تا اطلاع بعدی، همه چیز به صورت پنهان و پوشیده باقی ماند، همانا آل سعود نیازمند شناخت جزئیات نقشه نظامیست.
فتوای سوم در خصوص سرازیر شدن درآمد حاصل از فروش نفت و کشتار مسلمانان بود که در برخی از سرزمین های آنان از عراق گرفته تا یمن، لیبی، سوریه و پیشتر در افغانستان و پاکستان و دیگر کشورها رواج یافته بود.
سازمان القاعده نماینده قانونی این طرز فکر شده بود و این سازمان دارایی و سرمایه خود را از کشورهای نفت خیز و نیز از آشفتگی سیاسی پدید آمده میان احزاب و ابرقدرتها به دست می آورد که هدفش از این کار به طور یکسان، از بین بردن اسلامِ اهل تسنن و شیعه بود.؛ این تفکر به سان تیری بود که "ازهر" شریف را نشانه می رفت، "ازهری" که همواره مرجعیت اعتدال و تقارب بود، تا اینکه بتواند، سبب خنثی کردن و کمرنگ شدن نقش جوامع، مساجد و مراکز اسلامی و منحرف کردن آنها از روند ایمانی خود شده و و این اندیشه ویرانگر را میان آنان بنا نهد.
اما این نقشه جدید با شکلی نوین با عنوان " وهابیت سیاسی " منتشر شد که از جانب امپراتوری رسانه ای و وهابیت جدید یعنی "قطر"، که از پشتیبان مالی مستحکمی برخوردار بود ، حمایت می شد.
این امپراتوری جسم و موجودیت را در بسیاری از کشورها، سازمانها ، نیروها و نیز احزاب فرسوده می کرد.
به دنبال آن نوبت به ترکیه عثمانی و شخص محمد علی پاشا و فرزندش ابراهیم رسید که فرمان نابودی وهابیت و آل سعود را داد و با آنان در سال 1811 جنگید.
اما امروز اردوغان در راستای اهداف و پیاده سازی طرح وهابیت در سرزمین های عربی اسلامی گام بر می دارد و تعداد زیادی از شیعیان، مسیحیان و اهل تسنن هستند که جزئی از وهابیت سیاسی شده اند، افزون بر این عوامل، ترویج اندیشه وهابیت است که برخی از روشنفکران عرب آن را در پیش می گیرند، همچون ادونیس شاعر بزرگ سوری که تفکر وهابیت را یکی از جریان های نهضت عربی بر می شمارد.
اما در مقابل، فرزندان و فقهای بزرگ اهل تسنن در عرصه عربی اسلامی به خوبی به این امر واقفند که اصول وهابیت و القاعده به طور کل با عقائد و تاریخ فکری و اعتقادی آنان در اختلافست، و مذاهب چهارگانه فقهی اهل تسنن از چنان تاثیر درونی و روحی ایمانی برخوردارست که به سان مانعی فراروی کسانی خواهد ایستاد که بخواهند طرحهای دینی وسیاسی آنان را مصادره کنند.
شکی نیست که این کشمکش میان کسانی که قانونمندی را از قرآن وسنت حسنه پیامبری بر می گیرند، یعنی ازیک سو میان فرزندان بیداری میمون اسلامی و از سوی دیگر میان کسانی که کمر به ضربه زدن به اسلام و شعله ور ساختن فتنه ها در راستای پیاده کردن اهداف سیاسی، اجرای استعمار گری و طرحهای صهیونیستی استعماری بسته اند، درگرفته، اما در نهایت بازگشت ثبات و آرامش به مسلمانان امری حتمی است.