پارسینه: این روزها پس از خذف تیم ملی از رقابتهای غرب آسیا موج انتقادات
به سمت کیروش و تیمش آنچنان بالا گرفته که حتی کفاشیان هم لب به اعتراض
باز کرده و در جایی گفته من هم منتقد عملکرد کیروش و تیمش هستم. اما
واقعیت امر چیز دیگری است؛ در فوتبال متوسطها جایی برای ستارهها نیست.
حتی اگر این ستاره کارلوس کیروش پرتغالی باشد، کسی که قبل از تیم ملی روی
نیمکتتیم ملی پرتغال نشسته بود و شاید بعد از این هم روی نیمکت تیمهای
بزرگ دیگری بنشیند.
فوتبالی که به ناکامی عادت کند و باختهایش را
به راحتی هضم کند، دیگر جایی برای پیشرفت ندارد. منتقدان کیروش که او را
به باد انتقادات گرفتند و همه عملکرد او را نقد میکنند هیچ یک راهکار
بهتری برای این منجلاب پیشنهاد نمیکنند.
کیروش که در غرب آسیا با
تیم دوم خود جوانگرایی کرد و شکست خورد، همان انتقادهایی را شنید که در
بازیهای قبل، با ارنج میانسال خود میشنید.
آنهایی که کیروش را
بعد از شکست خانگی به ازبکستان به محافظهکاری محکوم کردند و اعتقاد
داشتند سرمربی تیمملی باید مهرههای مسن و ناکارآمد خود را کنار بگذارد و
جوانگرایی کند، بعد از مرور این 3 بازی که ترکیب تیم ملی بر پایه
بازیکنان آماده این روزهای لیگ استوار بود، دریافتند که عملا تفاوت
چندانی بین بازیکنان بیرون مانده و مهرههای مورد علاقه کیروش وجود ندارد.
این
روزها به عصر یخبندان فوتبال ما تبدیل شده جایی که هیچ امیدی به رشد سطح
کیفی و تولد فوتبال نوین وجود ندارد.اگر نسلهای قبلی با نبود امکانات
حرفهای روبه رو بودند و استعدادشان در زمینهای خاکی و فوتبال خیابانی
کشف میشد، این نسل از امکانات زیاد و پول زیادی که به فوتبال تزریق
میشود، رنج میبرد و دیگر دغدغهای به اسم فوتبال ندارد. بازیکنانی که از
نیمکتنشینی نمیترسند و فقط قراردادشان برایشان مهم است.
در این
شرایط نه کاری از دست کیروش پر زرقو برق بر میآید نه کاری از دست
مربیان وطنی. فوتبال پر از ستاره و ژنرال و خان و ... است و همچون طبل
توخالی فقط صدایی مهیب دارد.
منتقدان کیروش اگر منتظر مربیهای با
پسوند خان و ژنرال هستند، باید بدانند که با نشستن انها روی نیمکت تیم ملی
حرف از دستهای پشت پرده پیش خواهد آمد و اینکه نمی گذارند و نشد!
کمااینکه تجربه نشان داده تا امروز هربار این اتفاق رخ داده آنچنان جنگی
بین رفقا و هم تیمیهای قدیم سر میگیرد که آخر کار به برنامه 90 و درگیری
لفظی میرسد و درآخر هم با پا درمیانی نزاع پایان میگیرد. سناریویی که هر
بار مربی وطنی سرمربی تیم ملی شده شاهد آن بودهایم.
پس با این
احوالات اگر همچنان پایبند کیروش بمانیم و صبر پیشه کنیم، شاید امیدی به
آینده این فوتبال باشد که با این هزینه و همین پتانسیل حداقل بتوانیم به
جامجهانی صعود کنیم و نقطه عطفی باشد در عصر یخبندان فوتبال و دوباره
شاهد رشد و شکوفایی فوتبالی درخور سرزمینمان باشیم.