كيهان:تنها يك تابلو امضا دارد
«تنها يك تابلو امضا دارد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛«بيداري اسلامي» واقعيت شگفتي است. هم واقعيت بزرگي است كه نمي توان آن را از ديده ها پوشاند و هم شگفت انگيز است زيرا از پس حداقل يك قرن معارضه ويرانگر چند وجهي سر برآورده است. بالغ بر 3 قرن بود كه نظريه پردازان غرب جديد مي گفتند دين مربوط به روزگار تاريكي و بي خبري و خرافه پرستي بشر است و حالا كه دوره علم و مدرنيته و تمدن جديد شده، نوع مذهب، روز به روز آب خواهد رفت و به زوال خواهد گراييد. اين منطق ماترياليستي-ليبراليستي با ظهور طوفاني ماركسيسم و كمونيسم در آستانه قرن 20 غلظت يافت. پيشاهنگان ماركسيسم آشكارا گفتند دين افيون توده هاست و اگر مبارزه اي بايد، ابتدا بايد اصل دين را هدف گرفت و اصلا مكتب مبارزه با امپرياليسم، جز كمونيسم نيست.
نوع دين به ويژه مكتب اسلام بدين ترتيب از دو سو در منگنه قرار گرفت تا در متن اين فشار خرد شود. ليبرال هاي مسلط بر غرب عالم، مقدمه آزادي و رهايي و پيشرفت را نفي و انزواي دين دانستند و ماركسيست هاي غالب بر بلوك شرق، شمشير ستيز با دين را از رو بستند. منطقه غرب آسيا و شمال آفريقا (خاورميانه اسلامي) كه چهارراه اصلي قدرت در جهان بود، آماج اين فشار سنگين قرار گرفت و از آغاز تا پايان قرن بيستم(جنگ جهاني اول، جنگ جهاني دوم و جنگ و كودتاهاي بعدي) و دهه نخستين قرن 21(جنگ جهاني چهارم!) بارها به انواع حربه ها رگ و ريشه اسلام را در اين منطقه بريدند و سوزاندند. روند روي كار آوردن حكومت هاي كودتايي لائيك تا به خدمت گرفتن شبكه روشنفكران تسليم در برابر گفتمان هاي غالب ليبراليستي و كمونيستي و ماجراي تهاجم فرهنگي و نظامي و اشغال كشورها، شبيه آهك پاشي چندباره در زمين كشاورزي بود.
در همين زمانه و زمينه و به ويژه طي دهه هاي پس از جنگ جهاني (1945 به بعد) بود كه انواع الگوها و مكاتب سياسي فربه شده در جهان ماترياليست مجال يافتند در لابراتوار خاورميانه به محك زده شوند؛ از ليبراليسم و تجدد غرب گرا تا ناسيوناليسم و كمونيسم، از افغانستان و ايران و تركيه و عراق تا سوريه و فلسطين و مصر و ليبي. اما هرگز از رنج مردمان اين منطقه استراتژيك و زرخيز در تكاپوي قرن گذشته كاسته نشد، كه زعما و روشنفكران آنها از دشمن به آغوش دشمن پناه مي بردند و خود، ريسمان اسارت به دست و پاي ملت ها مي بستند. اين گونه بود كه منطقه بزرگ خاورميانه نه روي استقلال و آزادي و امنيت ديد و نه چهره عدالت و پيشرفت. ماركسيست ها، ليبرال ها و ناسيوناليست ها دست كم نيم قرن فرصت داشتند هر آنچه در چنته دارند را ولو با دهن كجي يا بي محلي به باور اسلامي ملت ها رو كنند. اما هرگز در اين دوره نه از استقلال و پيشرفت نشاني ديده شد، نه كسي توانست نقطه پاياني بر تعدي و تجاوزهاي آمريكا و اسرائيل و شوروي بگذارد و نه دموكراسي و مردم سالاري كمترين مجال بروز يافت؛ در هيچ جاي اين منطقه بزرگ و پرظرفيت.
«بيداري اسلامي» بدين ترتيب واقعيت شگفتي است كه از 3 دهه پيش با پيروزي انقلاب اسلامي جوانه زد و در نقطه سقوط فواره قدرت آمريكا و اسرائيل (پروژه جنگ جهاني چهارم و خاورميانه جديد) قد كشيد. بيداري اسلامي هنگامي تبديل به «تئوري انقلاب» و «مدل احقاق حق ملت ها براي نيل به مردم سالاري» شد كه تمام مكاتب وارداتي شرق و غرب امتحان خود را پس داده بودند. از ناسيوناليسم منحط پهلوي ها در ايران كه بگذريم، ناسيونال سوسياليسم ناصري در مصر نيز از عهده سيطره غرب برنيامد و آمريكا و اسرائيل و انگليس در حد فاصل پايان جنگ جهاني دوم(1945) تا اواخر دهه 1970ميلادي توانستند استيلاي خود بر چهار ضلع منطقه را قطعي كنند - به جرأت مي توان گفت اگر انقلاب اسلامي نبود، در تركيه نيز روند غلبه ژنرال ها و كودتاي نظاميان غلظت بيشتري پيدا مي كرد- بنابراين بيداري اسلامي فارغ از همه مجادلات نظري ميان تئوري ها و مكتب ها، در عمل كفايت خود را به تدريج به رخ كشيد؛ از جمله نقش آفريني انحصاري و بلارقيب در زمينه 1- تكوين انقلاب و بسيج ملت ها 2- تاسيس حكومت در برابر جريان هاي معارض امپرياليسم غرب و شرق 3- دفاع سرزميني و حراست از مرزهاي در معرض تهاجم 4- جهش انفجاري در حوزه پيشرفت هاي علمي و فناوري.
طبيعتا اين نقش آفريني با نوسان و شدت و ضعف- طيفي از اثرگذاري- در كشورهاي مختلف همراه بوده اما آنچه انكارناپذير است، اصل اين اثرگذاري مثبت مي باشد. بيداري اسلامي با اين وصف، مباني تهاجم غرب ليبرال و شرق كمونيست را در زمينه افيون بودن دين و تعارض آن با پيشرفت و ترقي، به چالش گرفته و دو تيغه قيچي ماترياليسم را يكجا كند كرده است. امروز خردهاي آزاد از اسارت فكري، مي فهمند كه دين نه تنها در حاشيه يا افيون توده ها نيست بلكه يگانه موتور بسيج و حركت آنها براي استقلال و آزادي و احقاق حقوق خويش است. كاري كه بيداري اسلامي در لبنان و غزه و در حد فاصل سال هاي 2006 تا 2012 كرد يا شاهكارهايي كه در مصر و تونس در اسقاط باورناپذير امثال بن علي و حسني مبارك آفريد، جز به معجزه بيداري و بسيج اسلامي امكان پذير نبود. اين معجزه از محمد مصدق و جمال عبدالناصر و ياسر عرفات و خيلي هاي ديگر برنمي آمد و نيامد. اين اعجاز انحصاري اسلام بود كه از حنجره و نفس مسيحايي حضرت روح الله(ره)، روح زندگي و تشخص و هويت و عزت را در كالبد مرده ملت ها دميد و كمر سلطان ها و فرعون ها و ديكتاتورهاي مستظهر به آمريكا و غرب را شكست.
بنابراين حق بايد داد به غرب و غربزدگان كه از عنوان «بيداري اسلامي» بهراسند و سعي بر كتمان آن داشته باشند. آنها مي دانند كه همين عنوان، فاصله هاي قومي و نژادي و طايفه اي و مرزي ميان ملت هاي منطقه را از ميان برمي دارد و در عين حال حد فاصل را با دشمنان اسلام ترسيم مي كند؛ چنان كه در ماجراي گستاخي به ساحت پيامبر اعظم(ص) تمام جهان اسلام از مالزي و اندونزي تا مصر و ليبي يكپارچه خروشيد. كدام حقيقت گوياتر از اين كه در ليبي- جايي كه آمريكا و ناتو اراده كودتا و پيشدستي بر ملت مسلمان اين كشور را كردند- سفير آمريكا به هلاكت رسيد و براساس گزارش روزنامه القدس العربي، نگهبان كنسولگري در بنغازي اعلام كرد «بين دو گزينه سفير و كنسولگري آمريكا يا پيامبر اسلام و مسلمانان خشمگين، برادران مسلمان را انتخاب كردم زيرا اولين و آخرين پاينبدي من به پيامبر(ص) است و نه سفير و كنسولگري آمريكا». اين ظرفيت بسيج عليه ريشه هاي استبداد و استعمار و تعدّي در منطقه را از كدام منبع ديگر مي توان فراهم كرد؟ زرادخانه اصلي جهان اسلام همين ظرفيت مردمي و اسلامي است.
جلوه اين بيداري اسلامي در «شعار انقلاب ها» و «رأي و انتخاب ملت ها پاي صندوق» تابناك تر از آن است كه بتوان با عناويني نظير «بهار عربي» مصادره كرد يا مثلا به واسطه ميدان داري كشورهاي مرتجعي نظير رژيم سعودي و قطر و ديگران در مجامعي چون اتحاديه عرب سر و ته انقلاب ها را هم آورد. البته ادعا اين نيست كه مسير بيداري و انقلاب اسلامي بدون دست انداز و معارض و مزاحم است. تجربه انقلاب ما از يك طرف، شرايط به غايت اورژانسي جبهه استكبار از جانب ديگر و تحركات جبهه ارتجاع و استعمار از جانب سوم، ما را به اين يقين مي رساند كه بيداري و انقلاب اسلامي در منطقه مصون از مزاحمت و آسيب و انحراف نيست.
به هر ميزان كه در رهبري، اهداف و سازمان جبهه متولي انقلاب خلل و نقصان و ابهام وجود داشته باشد يا از رخنه فرصت طلبان غفلت شود، آينده اين حركت در هر يك از كشورها دچار مخاطره مي شود. همچنين تهديد بزرگ، تابلوهاي انحرافي با مضمون اسلام بدلي و قلابي است. اسلامي كه مذاهب اسلامي را نفي كند يا جاي دشمن بنشاند و بر انواع مسائل اختلافي ميان آحاد جبهه مقاومت و بيداري اسلامي تاكيد كند يا متقابلا به خوش گماني و نرمش در مقابل استكبار به سردمداري آمريكا دعوت كند، آدرس اشتباه داده و فلش خود را به جانب بيراهه گرفته است. با اين حال واقعيت مهم همان است كه رهبر معظم انقلاب روز گذشته در ديدار مهمانان اجلاس «اساتيد دانشگاه هاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» بيان فرمودند: «قدرت حقيقي دست مردم است و هرجا كه مردم همدل و يكصدا، پشتيبان رهبران و مسئولان خود باشند، آمريكا و بزرگتر از آمريكا هيچ غلطي نمي توانند بكنند».
بي ترديد، در موازنه ميان بيم و اميد، كفه اميد بسي سنگين تر است. دشمنان همواره در طول حيات بيداري و مقاومت اسلامي، كوشيده اند كفه خيانت و انحراف و التقاط و اختلاف را سنگين تر كنند اما آيا جز اين است كه در متن همين تقلاي پرحجم دشمن، پيروزي هاي بزرگ به دست آمده و بشارت پيروزي هاي بزرگتر را داده است؟ آيا انقلاب اسلامي ما جز در متن همين فشار و اغواگري و التقاط ها و اختلاف افكني هاي رو به پيچيدگي، سي و سه سالگي خود را جشن گرفت و آيا جز در همين زمانه و زمينه حزب الله و حماس و جهاد اسلامي، شاخ قدرت رژيم صهيونيستي را شكستند؟! آيا همين جنگ 8 روزه اخير تبديل به آزمايشگاه دقيقي از كفايت هر يك از تابلوها نشد و آيا اسلام سلفي، اسلام وهابي، اسلام سكولار، اسلام اخواني و اسلام اهل بيت(ع) هر يك- خوب يا بد- در انظار كنجكاو ملت ها امتحان رهبري و مديريت پس ندادند؟ آيا الگوي رفتاري برادران مجاهد حماس و جهاد اسلامي در مجاهدت و مقاومت و شهادت طلبي و سپس اعلان شعار استراتژيك «فلسطين از بحر تا نهر»، ناسيوناليسم و وهابيت و سلفي گري و اسلام سازشكار محور قطر- عربستان بود يا اسلام ذلت ناپذير نواده پيامبر(ص) كه تابلوي «هيهات مناالذله» را با خون مبارك خويش امضا كرد؟
همين روزها كه ضريح جديد حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام، از شهر به شهر ايران عبور مي كند تا در كربلا آرام و قرار بگيرد، وب سايت شبكه دولتي انگليس هرچند كه از فوران غيظ فروگذار نكرده اما اذعان مي كند «اين عزاداري و مشايعت معنادار و تامل برانگيز نشان دهنده واقعيت هاي غيرقابل انكار است. كنشگران سكولار نمي توانند واقعيت تداوم رويكردهاي مذهبي و زندگي مبتني بر نقطه عزيمت هاي ديني را در بخش مهمي از جامعه ناديده بگيرند». آيا مي توان معجزه نهضت سالار آزادگان در بيداري ملت ها را انكار كرد حال آن كه گاندي رهبر نهضت استقلال هند با صداي بلند اعلام كرد الگوي مبارزه خود را از حسين بن علي- عليه السلام- اقتباس كرده است.
گويا امروز ديگر زينب(س) تنها نيست بلكه عالمي با او همنوا شده اند.
رأس تو را به روي ني هرچه نظاره مي كنم
سير نمي شود دلم نگه دوباره مي كنم
ز اشك و آه سينه ام ميان آب و آتشم
چو با توام از اين ميان كجا كناره مي كنم
خراسان:چرا آمريکا از ائتلاف جديد مخالفان حمايت کرد؟
«چرا آمريکا از ائتلاف جديد مخالفان حمايت کرد؟»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛باراک اوباما، رئيس جمهور آمريکا روز گذشته شخصا اعلام کرد که بالاخره ائتلاف مخالفان را به رسميت شناخته است. اما پذيرش اين ائتلاف جديد از سوي ايالات متحده بيش از يک ماه به طول انجاميد. ائتلافي که به اصرار و اجبار خود آمريکايي ها در دوحه تشکيل شده بود و حتي چيدمان اعضاي اين ائتلاف نيز با نظر آمريکا انجام شده است.
هراس آمريکا از اسلامگراها در سوريه
"ائتلاف ملي انقلاب سوريه" چندي پس از اظهارنظرهاي پيش بيني نشده هيلاري کلينتون، وزير خارجه آمريکا در پراگ عليه شوراي ملي مخالفان تشکيل شد. آمريکايي ها پس از نزديک به يک سال از مراوده با اين شورا به اين نتيجه رسيدند که آن ها نمي توانند آينده مطلوب واشنگتن را تامين کنند. ضعف شوراي ملي نداشتن نفوذ کافي در مخالفان داخل سوريه و به ويژه گروه هاي مسلح عنوان مي شد. اما در روزهاي واپسين عمر اين شورا آمريکايي ها اندک اندک نشان دادند که دليل ديگري نيز در پس اين تصميم نهان شده است. آن ها به شوراي ملي انتقاد داشتند که بيش از اندازه تحت نفوذ اخوان المسلمين سوريه قرار دارد. اخوان المسلمين سوريه از ابتداي بحران اين کشور تاکنون هيچ گاه با عنوان رسمي اش اعلاميه يا بيانيه اي صادر نکرده است و يا اينکه دست کم در رسانه ها بروزي نداشته است. اما پيشينه اين گروه نشان مي دهد که سنگ بناي اخوان المسلمين سوريه فعاليت هاي مسلحانه است. گروه هايي که تفکرات جهادي و حتي در مواردي ضدصهيونيستي دارند. شوراي ملي سوريه هرچند با انتصاب يک مسيحي به رهبري اين شورا تلاش کرد تحت نفوذ اخوان سوريه بودن را رد کند، اما نتيجه اي نداد. بنابراين آمريکا در قدم اول شوراي ملي سوريه که براي آن ها مترادف با اخوان المسلمين سوريه بود را به کلي محدود کرد و در روزهاي گذشته نيز با ايجاد يک شوراي نظامي جديد، ارتش آزاد سوريه و ژنرال رياض الاسعد را به حاشيه رانده است.
تلاش ائتلاف مخالفان براي انطبا ق با ارزش هاي غربي
از احمد معاذ خطيب، رئيس ائتلاف دوحه به عنوان امام جماعت سابق مسجد اموي دمشق نام برده مي شود. اما در ساختار رهبري اين ائتلاف 2 فرد موثر ديگر نيز هستند که کمتر به آن ها توجه شده است. "رياض سيف" معاون اول آقاي خطيب، عضو سابق پارلمان سوريه و از طيف ليبرال هاي اين کشور است. خانم "سهير اتاسي" معاون دوم وي نيز از چهره هاي فعال در زمينه حقوق زنان در خاورميانه است. اين 2 فرد و البته افراد ديگري که در تشکيلات ائتلاف مخالفان هستند، عملا تضمين هايي هستند که مخالفان دولت سوريه به متحدان غربي داده اند براي اثبات پايبندي به ارزش ها و سياست هاي مطلوب آن ها. روز گذشته ساعاتي پس از مصاحبه اوباما با اي.بي.سي احمد معاذ، رئيس ائتلاف نيز در نشست مراکش بر پايبندي به "تکثرگرايي" و همزمان محکوم کردن اقدامات "تکفيري" تاکيد کرد. به عبارت ديگر معاذ تولاي خود به متحدان سياسي و انديشه اي غرب و همچنين تبراي خود از گروه هاي افراطي مسلح که مخالف آمريکا نيز هستند را اعلام کرد.
در مقايسه شرايط کنوني مصر و همچنين سناريوي آمريکا براي انتقال قدرت در سوريه به نظر مي رسد که آمريکايي ها نمي خواهند براي بار دوم از يک جا گزيده شوند. نگاه اخوان هاي سوريه نگاهي سلفي است که آمريکايي ها در گذشته از اعتماد به آن ها منافع کوتاه مدتي را بردند اما در بلند مدت هزينه هاي سنگيني متحمل شده اند. بنابراين از اين پس نيز بايد منتظر باشيم که ائتلاف جديد مخالفان در سوريه بيش از پيش از اعتقادات و باورهايشان براي جلب حمايت هاي غرب هزينه کنند.گر چه طرح جديد آمريکا مشکل مهمي در سر راه خود دارد و آن مخالفان مسلح سلفي است که با ائتلاف جديد مخالفند و صحنه اصلي منازعه عليه دولت سوريه نيز فعلاً در دست آن ها است.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛روزهاي ماه محرم با اندوهناكي بسيار، يكي پس از ديگري سپري ميشوند درحالي كه دلها همچنان دغدار مصائب بيشماري است كه بر خاندان عصمت و طهارت رفته است. مكتب والاي حسيني و دانشگاه بزرگ آزادگي در خيمههاي سوگواري، بيوقفه به تربيت و تهذيب نفوس ادامه ميدهد و به بركت خون شهداي عاشوراست كه مسير حق و حقيقت همچنان پر رهرو است.
در اين هفته همانگونه كه پيشبيني ميشد، دولت نتوانست لايحه بودجه سال 92 را در موعد مقرر به مجلس ارائه كند و بدين ترتيب تخلفي بر ديگر تخلفات دولت و عدول قوه مجريه از قانون افزوده شد. متأسفانه طي سالهاي اخير، تأخير در ارائه لايحه بودجه به مجلس به يك رويه كاري و معمول دولت تبديل شده چنانكه بودجه سال 91 نيز با دو ماه تاخير به مجلس ارائه گرديد به گونهاي كه تصويب آن به ابتداي سالجاري موكول شد.
به نظر نميرسد امسال هم نمايندگان بتوانند عكس العمل جدي و خاصي در قبال اين رفتار دولت از خود نشان دهند و طبعاً بار ديگر مجلس بايد خود را با دولت هماهنگ كرده و در كمترين مدت و بدون كارشناسيهاي لازم، بودجه را به طور سرسري تصويب كند؛ لايحهاي كه در حقيقت، سند مالي دولت در موضوع درآمدها و هزينه هاست و دخل و خرج سالانه كشور را تنظيم مينمايد. بدين ترتيب چندان بيراه نيست كه درباره بودجه سال 92 نيز گفته شود، "سالي كه نكوست از بهارش پيداست."
بسياري از كارشناسان معتقدند بودجه سال آينده با توجه به شرايط اقتصاد مقاومتي و موضوع تحريمها، از ابعاد مختلف براي كشور حائز اهميت است و به همين دليل تمركز و توجه بيشتري را در مراحل تدوين، بررسي و تصويب طلب ميكند. از سوي ديگر آخرين سند مالي دولت دهم نيز محسوب ميشود. اين سند مالي ميبايست تا 15 آذر به مجلس ارائه ميشد كه پس از بررسيهاي لازم در مجلس تا اواخر بهمن ماه به تصويب برسد ليكن براساس خبرهاي رسيده به تازگي دولت دستورالعمل تنظيم بودجه را به ادارات و سازمانها ابلاغ كرده و تا بودجه مراحل قانوني خود را براي تصويب در دولت و سپس ارائه به مجلس طي كند، زودتر از بهمن ماه نخواهد بود و چه بسا امسال نيز بودجه به صورت چند دوازدهم تصويب شود كه اين امر عملاً در چنين شرايطي و با توجه به موانع فعلي بر سر درآمدهاي ارزي حاصل از فروش نفت، به معناي ايجاد بحران توسط دولت براي تنظيم سند مالي و انضباط اقتصادي كشور است.
در هفته جاري نمايندگان مجلس كه با اقدام عملي دولت براي ادغام سه وزارتخانه مسكن، راه و ترابري و ارتباطات و فناوري مواجه بودند، مجبور شدند با ارائه يك طرح دوفوريتي، با اقدام مديريتي نادرست ديگر دولت مقابله كرده و ادغام وزارتخانهها را بدون تصويب مجلس ممنوع كنند و اين در شرايطي است كه كشور بيش از هميشه به تلاش براي سازندگي و پويايي اقتصادي در مقابل فشارهاي وارده خارجي نياز دارد و طبعاً تصميمات نسنجيده و غيركارشناسي دولت و صرف وقت مجلس براي خنثي كردن اين اقدامات، موجب تضييع اوقات گرانبهاي كشور و به هدر رفتن سرمايههاي عمومي خواهد شد.
هفته جاري كشورمان ميزبان جمعي از اساتيد دانشگاههاي كشورهاي مختلف جهان بود كه براي شركت در اجلاس اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام و بيداري اسلامي به تهران آمده بودند. اين ميهمانان در مدت حضور خود در جمهوري اسلامي ايران ديداري هم با رهبر معظم انقلاب داشتند.
در اين ديدار حضرت آيتالله خامنهاي شرط اصلي نقش آفريني اساتيد، نخبگان و فرزانگان براي حركت جامعه به سمت سعادت و نجات را اخلاص، شجاعت، هوشياري، كار و تلاش و نبود طمع دانستند و خاطرنشان كردند: بيداري اسلامي و رسوخ اين بيداري در امت اسلامي، حادثه بزرگي است كه امروز دنيا با آن مواجه و در برخي كشورها نيز منجر به انقلاب و تغيير رژيمهاي فاسد شده است. ايشان بيداري اسلامي را عميق و گسترده خواندند و با اشاره به هراس دشمنان از عبارت "بيداري اسلامي" افزودند: آنها تلاش بسياري ميكنند تا عنوان "بيداري اسلامي" براي حركت عظيم كنوني در منطقه بكار نرود زيرا دشمنان از بروز اسلام حقيقي و واقعي به شدت وحشت دارند.
رهبر انقلاب اسلامي در اين ديدار نكات مهمي را درخصوص حركتها و انقلابهاي منطقه متذكر شده و درباره آسيب شناسي اين حركتها و انقلابها، بخصوص در مصر، تونس و ليبي گفتند: در كنار آسيب شناسي بايد هدفهاي اين انقلابها نيز تبيين شوند زيرا اگر هدفها مشخص نباشند، سردرگمي بوجود خواهد آمد. ايشان رهايي از شر سلطه جهاني را يكي از هدفهاي بيداري اسلامي برشمرده و افزودند: اين موضوع بايد با صراحت اعلام شود زيرا هرگونه تصوري مبني بر اينكه استكبار جهاني به سردمداري امريكا ممكن است با حركتهاي اسلامي كنار بيايد، خطا است. هر جا كه اسلام و اسلام گراها باشند، امريكا با همه وجود تلاش خواهد كرد تا آنها را از بين ببرد و البته در ظاهر هم لبخند خواهد زد.
رهبر انقلاب، با تأكيد بر اينكه انقلابهاي منطقه بايد حدفاصل خود را با استكبار جهاني مشخص كنند، خاطرنشان كردند: ما نميگوييم آنان به جنگ استكبار بروند اما اگر حد فاصل خود را نيز مشخص نكنند، فريب خواهند خورد.
در موضوعات خارجي، ادامه تنش سياسي در مصر و توطئه تازه براي مداخله نظامي در سوريه، دو محور اصلي اخبار و گزارشهاي رسانهها در هفته جاري بودند. در مصر كشمكش ميان رئيسجمهور و مخالفان بر سر اصلاحيه و همه پرسي قانون اساسي همچنان ادامه دارد و در تازهترين تحول روز گذشته نيز اكثر شهرهاي مصر شاهد تظاهرات گستردهاي از سوي حاميان دو طرف بود كه خشونتهايي را نيز به همراه داشت.
محمد مرسي رئيسجمهور مصر تاكيد كرده است كه همه پرسي را لغو نخواهد كرد و اين همه پرسي در دو مرحله برگزار خواهد شد كه اولين مرحله آن 25 آذر خواهد بود. تلاش مرسي براي الحاق اصلاحيهاي به قانون اساسي كه قدرت وي را به مقياس زيادي افزايش ميداد، با شكست مواجه شد و وي مجبور گرديد از آن عقب نشيني كند. با اينحال مخالفان به اين راضي نشده و خواستار لغو همه پرسي قانون اساسي شدهاند. مخالفان مرسي كه عمدتاً گروههاي ليبرال، ملي گرا و چپ گرا تشكيل ميدهند از آن بيم دارند كه تصويب قانون اساسي كنوني، قدرت مرسي و اخوان المسلمين را بطور گسترده افزايش دهد و از اينرو، درخواست كردهاند پيش نويس قانون اساسي جديد با اجماع نظر همه گروههاي سياسي تدوين شود. مرسي و حزب وي نيز، اين خواسته مخالفين را غيرقانوني خوانده و مخالفان را به عدم تمكين به دمكراسي و ترس از نتيجه همه پرسي متهم ميكنند.
نكته ديگري كه در تحولات سياسي اخير مصر قابل تأمل است، بازگشت گروههاي ضدانقلاب و محافل وابسته به رژيم سابق به صحنه است كه اقدام به بهرهبرداري از فضاي متشنج و ابهام آلود فعلي كردهاند. اين جريانها كه پس از پيروزي انقلاب مردم مصر در 22 بهمن سال 1389 منزوي شده بودند براي اولين بار مجال پيدا كردند كه به صحنه باز گردند. در اين ميان بازيگران خارجي، به خصوص آمريكاييها و صهيونيستها نيز بيكار ننشستهاند و براي تأمين اهداف خود، در مسائل مصر دخالت ميكنند.
با توجه به روند تحولات، آنچه را كه ميتوان پيشبيني نمود، ادامه تنشهاي سياسي در مصر است. حتي اگر اخوانيها در همه پرسي قانون اساسي نيز موفق شوند به هدف مورد نظر برسند، درصورتيكه پيش نويس قانون اساسي رأي لازم را نياورد، مرسي بايد ظرف سه ماه مقدمات تشكيل مجلس مؤسسان را براي تدوين قانون اساسي جديد فراهم سازد.
بهانه تراشي آمريكا براي حمله نظامي به سوريه با پيش كشيدن اتهامهاي جديد، دومين موضوع مهم خبري هفته در صحنه بينالمللي بود. آمريكاييها با هماهنگي متحدين اروپايي شان طي روزهاي اخير، نظام سوريه را به تصميم براي استفاده از سلاحهاي شيميايي عليه مخالفان متهم كرده و در اين باره جنجال تبليغاتي گستردهاي براه انداختند كه هدف از آن ايجاد زمينه براي انجام يك حمله گسترده نظامي بوده است.
اين توطئه از سوي غرب پس از آن مطرح شد كه آنها دريافتند تمامي تلاشها براي ساقط كردن حكومت سوريه با بن بست مواجه گرديده است. آنها از دو سال پيش با بهانه قرار دادن حمايت از انقلاب مردم سوريه، به انواع راهها و ابزارها متوسل شدند تا حكومت دمشق را سرنگون كنند ولي دولت سوريه همچنان پابرجاست.
تلاشهاي مثلث غرب، رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب براي لشكركشي به سوريه به دلايل مختلف، از جمله مخالفت خارجي به خصوص روسيه، چين و جمهوري اسلامي ايران تاكنون به نتيجه نرسيده است. جبهه بينالمللي ضد سوري با طرح موضوع تسليحات شيميايي درصدد برآمده است تا رژيم سوريه را براي صلح و ثبات جهان و منطقه يك تهديد جدي قلمداد كند و تمسك به اين بهانه اقدام به حمله نظامي بكند.
در اين ميان سازمان ملل نيز كه موظف است مستقل عمل كند متأسفانه در اين مقوله به دنباله روي از توطئه غربيها وارد شده و مسئولان اين سازمان ادعاهاي آنها را تكرار ميكنند. دولت سوريه در واكنش به اين اتهامات اعلام كرده است كه هرگز از سلاح شيميايي عليه مخالفان استفاده نخواهد كرد بلكه اين شورشيان هستند كه با دستيابي به سلاح شيميايي، تهديد واقعي ميباشند. در مجموع به نظر ميرسد جبهه ضد سوري از توطئه اخير نيز طرفي نبستهاند. مقامات آمريكايي روز سه شنبه اعلام كردند شواهدي كه دال بر آن باشد كه دولت سوريه قصد استفاده فوري از سلاح شيميايي را دارد دردست نميباشد. اين اظهارنظر عقبنشيني آمريكا از مواضع قبلياش است و بيانگر شكست توطئه جديد ميباشد.
به رسميت شناخته شدن ائتلاف مخالفان از سوي آمريكا، تازه ترين مرحله از اقدامات خصمانه عليه حكومت سوريه مي باشد كه روز گذشته اتفاق افتاد. واشنگتن اعلام كرد از اين پس، مخالفان را به عنوان نماينده مردم سوريه به رسميت مي شناسد.
با توجه به شكست تلاش هاي گذشته، بعيد است اين ترفند نيز بتواند جبهه ضد سوري را در رسيدن به هدفش ياري كند. همچنان كه بسياري از ناظران بي طرف تاكيد كرده اند بحران سوريه تنها يك راه حل دارد و آن مذاكره ميان مخالفان و دولت در فضاي مسالمت آميز مي باشد.
رسالت:هراس دشمن از بيداري اسلامي
«هراس دشمن از بيداري اسلامي»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛ روز گذشته قسمت اول اين نوشتار که نيم نگاهي به بيانات مقام معظم رهبري در ديدار صدها تن از استادان، نخبگان و انديشمندان شركت كننده در اجلاس جهاني «اساتيد دانشگاههاي جهان اسلام و بيداري اسلامي» از نظرتان گذشت. امروز دومين و واپسين بخش اين مقاله را مي خوانيم.
دشمن شناسي يکي از مقدمات بيداري اسلامي
رهبر معظم انقلاب ، «رهايي از شر سلطه جهاني» را يکي از هدفهاي بيداري اسلامي برشمردند و تأکيد کردند: اين موضوع بايد با صراحت اعلام شود زيرا هرگونه تصوري مبني بر اينکه استکبار جهاني به سردمداري آمريکا ممکن است با حرکتهاي اسلامي کنار بيايد، خطا است.
ايشان افزودند: "هرجا که اسلام و اسلام گراها باشند، آمريکا با همه وجود تلاش خواهد کرد تا آنها را از بين ببرد و البته در ظاهر هم لبخند خواهد زد." عزت، بيداري و اقتدار امت اسلامي همچنين ناشي از دشمن شناسي صحيح است. امت اسلامي با پرهيز از اختلافات و واگرايي هاي داخلي بايد دشمن اصلي خود را هيچ گاه فراموش نکند. يکي از ترفندهاي هميشگي جبهه کفر و نفاق در مقابل امت اسلامي تفرقه انگيزي بوده است. اختلاف بينداز و حکومت کن!
مستکبران برخلاف واقع، آن چيزي را كه خطر اصلي و تهديد اصلي براي امت اسلامي و حتي براي بشريت است - يعني صهيونيسم - پنهان مي كنند. در مقابل به دروغ خطرهايي را كه وجود ندارد را برجسته سازي مي کنند و بين مسلمانها اختلاف مياندازند. عرب و عجم، شيعه و سني، مذاهب مختلف، رنگ پوستها و... را بهانه مي کنند تا پرده غفلت مانع از شناسايي دشمن اصلي گردد.
بيداري اسلامي از جنس پيشرفت
اين بيداري اسلامي از آنجا که ملهم از انقلاب اسلامي است از جنس پيشرفت و اداره به روز جوامع است. دشمن طي 34 سال گذشته از تمام ابزارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود بهره گرفته تا با لطمه زدن به اعتماد به نفس ملي ايرانيان از الگو شدن انقلاب اسلامي در منطقه ممانعت کند. البته غربيها بوق در هزيمت ميزنند. اعتماد به نفس ملي ايرانيها، استقامت آنها بر آرمانهاي انقلاب و پيشرفت هاي چشمگير ملت ايران در عرصه هاي علمي، پزشکي، تکنولوژيک و ... به الگوي بي بديلي در جريان بيداري اسلامي تبديل شده است. غربيها که به خوبي ميدانند در جريان بيداري اسلامي از کجا ضربه خوردهاند ميکوشند با لطمه زدن به اعتماد به نفس ملي ايرانيان که قوت قلبي براي ساير مسلمانان جهان است بخشي از آلام رواني و سياسي خود را بکاهند. حضرت آيت الله خامنه اي يکي از هدفهاي مهم بيداري اسلامي را، محوريت اسلام و شريعت اسلامي برشمردند و افزودند: تلاش گسترده اي در جريان است تا اينگونه وانمود شود که شريعت اسلامي با پيشرفت، تحول و تمدن سازگاري ندارد در حاليکه اسلام جوابگوي همه نيازهاي انسانها و براي همه قرنها و همه دورانهاي پيشرفت بشريت است. مسلمانان تا پيش از رنسانس در اروپا سرآمد علم در حوزه هاي مختلفي نظير پزشکي، رياضيات، جغرافيا، فيزيک و شيمي، هيئت و ... بودند.اين تعادل تا قرن پانزدهم ادامه داشت اما از قرن 15 به بعد تعادل به نفع غربي ها به هم خورد. غربي ها زماني که بر کشورهاي مسلمان مسلط شدند، مسابقه علمي را متوقف کردند.
مسلماناني که در قرون دوم و سوم هجري مرزهاي علم و دانش را يکي پس از ديگري در مي نورديدند پس از رنسانس در اروپا و به خصوص بعد از انقلاب صنعتي به يک باره چشم باز کردند و ديدند که از اروپايي ها عقب افتاده اند. عقب ماندگي روحيات و اعتماد به نفس ملت هاي مسلمان را دچار خدشه کرد.علمي که در اختيار غربي ها بعد از رنسانس قرار گرفت عملا به ابزاري تبديل شد تا به وسيله آن استقلال مسلمانان را پايمال کنند.
مانند انگليس كه از كشتي بخار براي استعمار هند استفاده نمود و استعمار هند كمك كرد كه كشتي بخار به كشتيهاي پيشرفتهتري تبديل شود و تسلّط بر هند و نقاط ديگر را نيز افزايش دهد.فقر و جهل در کنار تفرقه يکي از ابزارهاي هميشگي بوده است که باعث شده کشورهاي استکباري بر مسلمانان تفوق پيدا کنند و بر آنها مسلط شوند. غفلت،ضعف نفس رجال سياسي و مسئوليتناپذيري نخبگان فرهنگي به غربي ها اين اجازه را داد تا ضمن غارت ثروتهاي کشورهاي مسلمان، و تحقير آنها استقلالشان را نابود کنند. اين مسئله سبب شد کشورهاي مسلمان روز به روز ضعيف تر شوند و مستکبران روز به روز قوي تر.
بر اساس اين منطق رهبر معظم انقلاب همواره بين بيداري اسلامي واقعي کشورهاي مسلمان و پيشرفت هاي علمي آنها پيوندهاي مستمري برقرار مي کنند.
حفظ پشتيباني هاي مردم
حضرت آيت الله خامنه اي يكي از مسائل مهم در انقلابهاي منطقه را حفظ پشتيباني هاي مردم برشمردند و تأكيد كردند: قدرت حقيقي در دست مردم است، و هر جا كه مردم همدل و يكصدا، پشتيبان رهبران و مسئولان خود باشند، آمريكا و بزرگتر از آمريكا هيچ غلطي نمي توانند بكنند.
يکي از توطئه هايي که دشمنان منطقه در مقابله با حرکت بيداري اسلامي دنيال مي کنند ايجاد نااميدي از تغييرات انقلابي در بين مردم است. عدم تحقق اهداف انقلاب نظير آنچه که امروز در مصر رخ داده و يا طولاني شدن زمان اعتراضات علاوه بر تاثيرات فرسايشي آن و ايجاد نااميدي در بين مردم زمينه را براي تدارک هر چه بهتر غرب براي آينده فراهم مي کند. مهم اين است که اميد مردم منطقه به تغييرات و انقلاب نبايد از بين برود. يکي از ويژگي هاي مهم دومينوي انقلابات در منطقه جلو بودن متن مردم از نخبگان است. يعني ابتدا مردم در وسط ميدان بودند سپس نخبگان به آنها پيوستند. فاصله زماني و مکاني نخبگان در تحولات اخير نبايد منجر به فهم ضد عقلاني از مطالبات واقعي مردم شود. گفتمان حاکم بر اعتراضات و تجمعات در کشورهاي مختلف منطقه يک ملت به پاخاسته و خشمگين از سياست هاي ذلت بار رژيم مبارک در مقابل زياده خواهي هاي اسرائيل و آمريکا را به نمايش مي گذارد. مطالبه اصلي مردم پايان دادن به اين تحقيرها و ذلت هاست.
وحدت مسئله مورد نياز دنياي اسلام
رهبر معظم انقلاب، وحدت را يكي از مسائل اساسي و مورد نياز دنياي اسلام دانستند و افزودند: غرب و آمريكا تلاش دارند تا تحت عناوين «شيعه و سني»، «قوميتها» و «مليتها» ميان مسلمانان ايجاد اختلاف كنند، بنابراين همه ،بايد هوشيار باشند، و مسائل را با اين ديد ، مورد بررسي قرار دهند و نسبت به آنها موضعگيري كنند.
غرب در برابر امواج بيداري اسلامي ناچار به دامن زدن تفرقه بين مذاهب و فرق اسلامي است. راه حل امپراتوران کفر ونفاق براي اين معادله، با توسل به تجربه جنگهاي سي ساله اروپا دامن زدن به اختلافات مذهبي وجنگهاي فرقه اي است . منازعاتي که نتيجه آن در غرب دلزدگي مردم از مذهب و رشد سکولاريسم بود. از اين رو غرب به سردمداري آمريکا با مد نظر قرار دادن اين تجربه راه حل مقابله با بيداري اسلامي را در ميان مسلمانان دامن زدن به اختلافات فرقه اي و پروژه "تكفير و ترور فرزندان اسلام" مي بيند و در اين راستا در سوريه، ليبي، بحرين، لبنان، يمن وحتي ايران به شكلي محدودتر شروع به فعاليت كرده است . اين اقدامات در كوتاه مدت موجب صرف هزينه هاي جاني ومادي براي مسلمانان وانحراف ديد آنها از خطر دشمن اصلي ودر بلند مدت باعث لطمه خوردن روح اصيل اسلام ويا همان اسلام ناب محمدي (ص) مي گردد .
حمايت:يك موضوع، دو برخورد
«يك موضوع، دو برخورد»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛سرانجام پس از روزها گمانه زني كره شمالي پرتاب موشك دور برد براي استقرار ماهواره اين كشور در مدار زمين را اجرايي ساخت. اين اقدام كره شمالي در حالي صورت گرفته كه در باب آن چند نكته قابل توجه است. نخست آنكه كره شمالي با اين اقدام نشان داد كه "اون" رهبر جديد اين كشور راه گذشتگان را ادامه ميدهد و حاضر به مصالحه و باج دادن به آمريكا نميباشد. به عبارتي اين اقدام كره شمالي دو هشدار همزمان را به همراه داشته است. اين كشور از يك سو هشدار داده كه سياستهاي دوران ايل رهبر فقيد اين كشور در آينده ادامه خواهد يافت و رهبر جوان اين كشور به دنبال رويكرد به غرب نخواهد بود.
از سوي ديگر اين اقدام بارديگر جهان را در برابر آمريكا و دشمنان كره شمالي قرار داد. كره شمالي تاكيد دارد كه اين رويكردها به دليل سياستهاي خصمانه آمريكا است لذا اگر جهان به دنبال تغيير مواضع كره شمالي است ابتدا بايد آمريكا را به عقب گرد از سياستهاي تهديد آميز عليه اين كشور متقاعد سازد.
به عبارتي شرط كاهش نظاميگري كره شمالي پايان اقدامات خصمانه عليه اين كشور و پذيرش جايگاه جهاني آن است. كره شمالي با اين اقدامات رسما به غرب درباره هرگونه تهديد اين كشور هشدار ميدهد و صلح و ثبات منطقه را در گرو پذيرش خواستههاي آن قرار ميدهد. دوم آنكه نوع موضعگيريها در قبال پرتاب موشك دوربرد و استقرار ماهواره كره شمالي در مدار، امري قابل توجه است. همزمان با اين آزمايش موشكي، هند موشكي با قابليت حمل كلاهك هستهاي انجام داده و آمريكا نيز يك ميني شاتل سري را به فضا پرتاب كرد.
همچنين چندي پيش آمريكا بمب هستهاي جديدي را آزمايش كرد. جالب توجه آنكه كشورهاي غربي، سازمان ملل و نهادهاي بين المللي محور اقدامات خود را بر اساس اقدام موشكي كره شمالي چينش كرده و چنان وانمود ساختهاند كه اقدامات موشكي و هستهاي آمريكا و هند هيچ تهديدي براي امنيت بين الملل نميباشد و صرفا كره شمالي است كه جهان را تهديد ميكند. اين رفتارهاي تبعيض آميز يك اصل اساسي را آشكار ميسازد و آن سياسي كاري نهادهاي بين المللي و رياكاري غرب در زمينه امنيت بين الملل است چنانكه در تعريف اين كشورها اقدام عليه كره شمالي امري مجاز شمرده ميشود اما در برابر اقدامات آمريكا و هند كه به مراتب تهديدات بيشتري عليه جامعه بشري هستند راه سكوت در پيش گرفته شده است.
با توجه به آنچه ذكر شد ميتوان گفت كه اقدام كنوني كره شمالي در حالي نشانگر اراده اين كشور براي ادامه سياستهاي تقابلي با غرب ميباشد كه نوع واكنشها به آن نيز نقابي ديگر از چهره غرب بر ميدارد. غربي كه در برابر آزمايش هستهاي آمريكا سكوت كرده و آن را اقدامي علمي ميداند در حالي كه در برابر استقرار ماهواره كره شمالي بر مدار زمين به هوچي گري پرداخته و آن را مخل امنيت جهان معرفي ميكند.
تهران امروز:رفتار واقعي غرب در مذاكرات هسته اي
«رفتار واقعي غرب در مذاكرات هستهاي»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت كاظمي است كه در آن ميخوانيد؛ريچارد هاس در مقاله اي كه پيرامون مذاكرات آتي ايران و غرب نگاشته، طي توصيه هايي كه درخصوص قالب و محتواي بسته پيشنهادي طرف غربي به دولتمردان آمريكايي ارائه كرده؛ به موضوعي اشاره كرده است كه از اهميت بسيار زيادي برخوردار است: بسته پيشنهادي غرب بايد به صورت علني ارائه شود و صورتي اقناعكننده براي عموم داشته باشد تا در صورت عدم موفقيت مذاكرات،زمينه را براي جلب حمايت افكار عمومي داخلي كشورهاي غربي براي اقدامات شديدتر عليه ايران فراهم آورد.به عبارت ديگر هاس عنوان ميكند كه حركت و ديپلماسي غربيها بايد در قالبي ارائه شود كه براي اين گروه مشروعيتزايي كرده و بعد اخلاقي ايجاد كند تا توان مانور آنها را در حين و بعد از مذاكرات افزايش دهد.
افرادي كه روند پرونده هسته اي ايران طي يك دهه گذشته را پيگيري ميكنند بر اين نكته آگاهند كه غرب و در راس آن آمريكا در مقاطع بسياري مانع اصلي شكلگيري و تثبيت توافقهاي طرفين بوده و هست.ولي نكته اي كه هيچ گاه غربيها از آن غافل نبوده اند؛توجه به اهميت ايجاد و تثبيت چهرهاي خواهان توافق بر بستر بده بستانهاي عادلانه از خود نزد افكار عمومي بوده است. در حالي كه همگان ميپذيرند كه راهبردهاي كلان آمريكا در دوران تسلط جمهوريخواهان و دموكرات ها تغييري جدي نداشته است ؛مشروعيت زايي در نزد افكار عمومي و نيز دولتهاي ناظر روند مذاكرات، نقطه كليدي تفاوت و تمايز ميان ديپلماسي اين كشور در دوره بوش و اوباما بوده است. در حالي كه نئوكان ها با پيگيري سياستي تهاجمي و پرخاشجويانه؛ ديگر كشورها را براي اقدام و مقاومت آشكار و پنهان در مقابل سياست جهاني واشنگتن تحريك ميكردند؛ باراك اوباما كوشيد تا با سياستي هوشمندانه تر نوعي اشتراك مساعي ميان بخش عمده اي از دولتهاي موثر در سياست بينالمللي پيرامون موضوعات عمده مورد نظر آمريكا ايجاد نمايد و نوعي مشروعيت و وجه اخلاقي را براي سياست هاي تهاجمي آمريكا در نزد افكار عمومي و سياستمداران ديگر كشورها ايجاد كند.
بي ترديد موضوع هستهاي ايران يكي از عمده ترين موضوعات مدنظر آمريكاييها بوده است كه طي آن اوباما توانسته تا در مقاطع مختلف اجماع هايي (هرچند شكننده و لرزان) پيرامون اولويتهاي آمريكا در آن ايجاد كند.خلق اين اجماعهاي سياسي براي آمريكايي ها امكانات نويني براي مانورهاي سياسي ايجاد كرده است كه دستيابي به آنها در زمان بوش قابل تصور نبود.هسته مركزي خلق اين اجماع ها،ايجاد مشروعيت و مقبوليت حول سياست ها و برنامه ها در محافل ديپلماتيك و نزد افكار عمومي غربي بوده است كه حتي برخي مواقع كار را براي مخالفان رويكرد آمريكا نيز دشوار كرده است و دولتهايي چون روسيه و چين مجبور شده اند براي آنكه كشوري ملتزم به هنجارها تلقي شوند با اين روندهاي عميقا ناعادلانه همراهي نمايند.
در مقام يك جمعبندي ميتوان نتيجهگيري كرد كه گرچه رويكرد غربيها در لايههاي واقعي خود كه در پشتميز مذاكره دو طرفه عيان ميشود؛ مبتني بر تلاش براي محروم سازي ايران از حقوق قانوني و تحميل توافقهاي عميقا يكطرفه است؛ ولي در بعد علني و عمومي، آمريكاييها خود را پيگير توافق هايي عادلانه و مبتني بر به رسميت شناختن حقوق قانوني ايران معرفي كنند. اغراق در اهميت برنامه هسته اي ايران و نتايج آن بر صلح جهاني و منطقه اي، سخن گفتن دائمي از اهداف جنگطلبانه ايران، مانور دائمي پيرامون تلاش ايران براي ساخت سلاح هستهاي در كنار تاكيد بر ضرورت دستيابي به توافق، محور تبليغي مهمي است كه در آن غرب، بازيگر خواهان جلوگيري از روزهاي بد و ايران، بازيگر خطرناكي است كه غرب وظيفه مهار آن را دارد.
نمود مشخص اين سياست دو لايهي را ميتوان در بهار گذشته و در جريان مذاكرات استانبول و بغداد مشاهده كرد. در حالي كه دولتهاي غربي خود را مشتاق به مذاكره و حل موضوع در پشت ميز معرفي ميكردند؛ وقتي ماجرا به مذاكرات در بغداد ختم شد، غربيها با طرح معادلهاي مشخصا يكسويه كه تنها با هدف به شكستكشاندن مذاكره طراحي شده بود، مانع تحقق توافق شدند تا به انتظار تاثير تحريمها بنشينند. نظير چنين رفتاري را ميتوان در مقطع توافق انتقال سوخت تهران و نيز توافقنامه سعدآباد نيز مشاهده كرد كه آمريكايي ها مانع از به نتيجه رسيدن آن شدند.حال آنكه دستگاه ديپلماتيك غرب و نظام رسانهاي آن كوشش اصلي خود را بر آن قرار دادهاند تا موضع غرب در پرونده هسته اي ايران را در راستاي صلح و امنيت بينالمللي، جلوگيري از اشاعه سلاحهاي هستهاي و بيثباتي در خاورميانه از طريق دستيابي به توافقهاي عادلانه نشان دهد.
از اين موضوع چه بهره اي مي توان براي آينده گرفت؟سياست خارجي كشورها حول منافع محوري آنها شكل ميگيرد و يك سياست خارجي اصولي بايد بر اولويتها و حقوق محوري خود ايستادگي كند.يكي از مهمترين ابعاد رفتاري و تاكتيكي در مسير دستيابي به اهداف؛ تلاش براي ايجاد مشروعيت و حمايت اخلاقي پيرامون حقوق و برنامههاي خود نه تنها در نزد اتباع خود بلكه در نزد كشورهاي ديگر و افكار عمومي ديگر كشورهاست. در روند مذاكرات هستهاي، همانگونه كه غرب ميكوشد تا پيرامون اهداف و اولويتهاي خود، مشروعيت و حمايت اخلاقي در نزد دولتها و ملتها ايجاد كند، سياستخارجي ايران نيز در وهله اول نبايد فرصتهايي را براي بهرهبرداري غرب ايجاد كند و در وهله دوم پيرامون خواستهها و حقوق و اولويتهاي خود در محيط بينالمللي مشروعيت ايجاد كند.رخنه افكني در جو ايجاد شده از سوي غرب در مورد اهداف و اولويت هاي ايران و نشان دادن التزام به هنجارهاي مورد توافق بينالمللي در كنار دفاع از حقوق خود با زباني معقول، منطقي و به دور از هيجان ميتواند از يكسو فضاهاي موثري را از غرب براي زمينه سازي براي اقدامات جنگطلبانه بگيرد و از سوي ديگر ظرفيت هاي جديدي را براي ما در روندهاي آتي خلق كند.
آفرينش:رسيدن به حوالي "خط پايان" مذاكرات
«رسيدن به حوالي "خط پايان" مذاكرات»عنوان سرمقاله وزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛بيش از ده سال است كه مذاكرات هسته اي ايران بدون كمترين نتيجه پي در پي برگزار ميشود و هربار حاصل نشست هاي كشورهاي غربي و مقامات ايراني، افزايش تحريم هاي مختلف سياسي و اقتصادي براي كشورمان بوده است. دريك سال گذشته تحريم ها به اوج خود رسيد و بسياري از كارشناسان و سياسيون براين عقيده اند كه هرچند اقتصاد ايران دچار فشارهاي سنگين شده است اما عملاً تغييري در فعاليت هاي هسته اي اين كشور ايجادنشده و درعوض پيشرفت چند برابري نيز داشته است.
با اين حال امروزيك بارديگر كارشناسان و تيم مذاكره كننده آژانس به تهران مي آيند تا درمورد اختلافات پرونده هسته اي كشورمان مذاكراتي را داشته باشند. به نتيجه نرسيدن اين دوراز مذاكرات نيزامري عادي است، اما اهميت اين نشست واحتمالاً نشست هاي آتي ، نزديك شدن به "خط پايان" در مناقشه هسته اي ايران مي باشد. تاكنون روال يكسويه اي برمذاكرات مختلف ايران با آژانس و غرب مستولي بوده كه همواره دوطرف از مواضع خود عقب نشيني نكرده و طرف مقابل را مقصر بي نتيجه بودن مذاكرات معرفي كرده اند.
ايران با توجه به حقوق قانوني هسته اي خود، خواهان برداشته شدن تحريم ها ازسوي غرب مي باشد و غرب نيزبا نگاهي آمرانه ايران را به تعليق فعاليت غني سازي و بازرسي از تمامي سايت ها و مراكز مورد نظر فراخوانده است. بايد اذعان داشت كه ادامه اين نگاه به مذاكرات مجدداً حاصلي را به همراه نخواهد داشت. اما اكنون به جايي رسيده ايم كه تمامي كارت هاي بازي از روي ميز مذاكره برداشته شده و دو گزينه "توافق يا تقابل" در مقابل مذاكره كنندگان باقي مانده است. غرب با فشارهاي اسرائيل براين باوراست كه ديگر گزينه تحريم ها جوابگو نيست اما درمورد استفاده از گزينه نظامي نيز اكراه دارد.
از سوي ديگر ايران نيز احتمال تعليق غني سازي را درصورت لغو تحريم ها مطرح كرده است و اين مي تواند محور گفتگوهاي آتي باشد. ضمن اينكه درفضاي رسانه اي اخبار و گفته هاي فراواني از سوي منابع غير رسمي اعلام شده است كه آمريكا قصد دارد به طور يكجانبه وارد پرونده هسته اي ايران شود.
درهمين زمينه منابع غير رسمي به نقل از باراك اوباما اعلام كرده اند كه وي فرصتي 5 ماهه را مشخص كرده تا بتواند از طرق ديپلماسي با ايران به نتيجه ملموس درپرونده هسته اي اين كشور دست يابد.
از سوي ديگر تامي ويتور، سخنگوي شوراي امنيت ملي امريکا در کاخ سفيد گفته است: «در حالي که با هم پيمانانمان بر سر چگونگي اجرا و اعمال تحريم ها عليه ايران تمرکز کرده ايم، معتقديم که اعمال تحريم هاي بيشتر در وضعيت فعلي باعث مي شود تا تلاش هاي ما همگي از بين بروند.»
قدر مسلم اين است كه طرفين مذاكرات بايد تغييري در مواضع خود ايجاد كنند تا تحولي در نتايج آتي ايجاد شود. بايد توجه داشت كه مبناي مذاكره" بده و بستان" است، يعني بايد امتيازي داد و امتيازي گرفت. منظوراز اين امتيازدهي، گذشتن ايران از حقوق مسلم هسته اي نيست بلكه تغيير در روش پيگيري خواسته هاست و صد البته اين امر زماني منطقي جلوه مي كند كه غرب نيزامتيازي ارزنده و درخور اقدامات ايران عرضه كند.هرچند كه سيستم نظامي و دفاعي كشورمان آماده پاسخگويي به هر تهديدي مي باشد و غرب نيز از تبعات سنگين اين گزينه هراسان است، اما بايد ضمن استواري و پايداري درتحقق اهدافمان، نگاهي منطقي نيز به واقعيت ها و وضعيت اقتصادي كشور نيز داشته باشيم. هرچند كه غرب تمايلي به گزينه نظامي نداشته باشد اما كشور نيز تاب تحمل تحريم هاي بيش از اين را ندارد و تا كنون نيز مردم صرفاًٌ به سبب تعهد و دلباختگي كه به نظام و انقلابشان دارند اين فشارها را تحمل مي كنند. اميدواريم اين مذاكرات نتيجه اي به غيراز تحريم وبه كارگيري گزينه هاي سخت براي كشورمان به همراه داشته باشد.
جوان:ضعفاي امروز قهرمانان فردا
«ضعفاي امروز قهرمانان فردا»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عبدالله گنجي است كه در آن ميخوانيد؛يكي از شگردهاي اعتمادسازي و ايضا عمليات رواني ارائه مطلب و محتواي مدنظر از طريق متخصصان موضوع است، چرا كه اگر فردي درباره موضوعي صحبت كند كه در افكار عمومي واجد صلاحيت جهت اين سخن است، اعتماد عمومي بهتر جلب ميشود و درستي و حقانيت سخن از پذيرش ويژهاي برخوردار خواهد شد.
سخن كارشناس و متخصص معمولاً فصلالخطاب و قابل اعتناست. درس خواندن، آموزش ديدن و تجربه عملي از شاخصهاي كارشناس شدن و كسب پرستيژ كارشناسي هستند. تجربه مديريت ميداني نيز يكي از محورهاي اساسي است. كساني كه در حال مديريت كردن هستند، وقتي سخنان كارشناسي يا قضاوت نسبت به حيطه مأموريت خود را به زبان ميآورند مخاطبان ميتوانند بين گفته و ميدان عمل حوزه كاري فرد ارتباط برقرار نمايند و اگر همسويي و همبستگي بين عرصه عمل نيابند، سخنان مربوطه را نيز در حد حرف و بلوف تلقي مينمايند. اما اگر ادعا و عمل ميداني همسو باشد و مردم اسناد ادعا را در عرصه خدماتي يا اجتماعي ديده باشند، حقانيت سخن را تصديق و احتمالاً از آن نيز دفاع خواهند كرد.
در كشور ما بسياري از مديران در دوران خدمت مديريتي خود به صورت دائم زير سؤال افكار عمومي هستند و عرصه مديريتشان هميشه با چالش كارآمدي روبهروست. به طور مثال رئيس كل بانك مركزي يا وزير اقتصاد و دارايي نميتوانند از حوزه كاري خود تمجيد نمايند چرا كه آنقدر مردم فضاي اين حوزه كاري را در چند ماه گذشته متلاطم ديدهاند كه حاضر به شنيدن حرف درست نيز نيستند. برخي مديران با بحران كارآمدي در عرصه مديريتي خود مواجهند و معمولاً يا از رسانهها دوري ميكنند يا حرف تازهاي براي گفتن ندارند و اميدهاي غيرعملي را نويد ميدهند.
اما همين مديران ناكارآمد و بعضاً فشل و نخنما آينده ديگري هم دارند، روزي دولت مستقرشان تمام ميشود و كابينه و مديران عوض ميشوند و ديگراني كه احتمالاً ناهمسو نيز هستند در عرصههاي مديريتي كشور مستقر ميشوند. حال نقش آن مدير ديروزي كه هيچ نقطه مثبتي هم در زمان خدمت نداشته است، چگونه به كار ميآيد؟ او به عنوان يك متخصص و كارشناس كارآمد و موفق در عرصه رسانه ظاهر ميشود و متأسفانه حافظه تاريخي هم بعضاً به كار نميآيد و اين فرد چون تجربهاي در حوزه مورد بحث دارد به راحتي اعتمادسازي ميكند و اگر كار مثبتي هم از مديران جديد سر بزند آن را هم بيخاصيت جلوه ميدهد.
اگر نگاه سياسي داشته باشد به مراتب شكنندهتر خواهد بود. يعني تخريب سياسي را در عرف و قاب كارشناسي ميپيچد و به خورد افكار عمومي ميدهد. برخي از وزراي دولت اصلاحات اكنون چنين رسالتي بر عهده دارند. فلان روز آقاي خرم وزير استيضاح شده راه و ترابري، فلان روز وزير ارتباطات دولت اصلاحات و روز ديگر رئيس سازمان مديريت و برنامهريزي و يك روز خانم سرپرست حفاظت محيط زيست به ميدان ميآيند و در خصوص حوزه كاري خود كه چهار يا پنج سال پيش مسئوليت داشتهاند، نقد و نظر ميكنند و ايدهآلي را تصور ميكنند كه در زمان مديريت خودشان هيچ عرضهاي براي انجام آن از خود نشان ندادهاند.
در مثالي ديگر سالهاي ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ تورم تا ۴۹ درصد رشد داشت، به صورتي كه مردم در چند شهر كشور به خاطر فشار معيشتي به خيابانها آمدند و چند نفر نيز كشته شدند. اما همان مديري كه آن روز با اين چالش در حوزه مأموريتي خويش مواجه بوده است، امروز به عنوان يك مدير نمونه ديروز به ميدان ميآيد و با سري سرافراز و صدايي رسا به نقد تورم حال كشور ميپردازد. البته مديران امروز نيز فردا همين نقش را به عنوان كارشناس و متخصص بازي خواهند كرد و اين زنجيره همچنان ادامه دارد. فرض بفرماييد در سال ۹۴ يا ۹۵ قرار داريم.
نرخ ارز در تلاطم، قيمت خودرو دو برابر، لبنيات هر روز داراي رشد قيمت،برخي كالاها در شش ماه ۱۵۰ درصد رشد قيمت پيدا كرده و... مردم در كوچه و بازار، اداره، مسجد و تاكسي و اتوبوس از خود ميپرسند، چرا وضع اينگونه شد و هر كس متناسب با فهم خود قضاوت و اظهارنظري ميكند. وارد منزل ميشوند و تلويزيون با چند كارشناس مربوطه در حال بحث و تبادل نظر است و آسيبشناسي وضع موجود و راههاي خروج از مسئله در حال بررسي است. آقاي بهمني، سيدشهابالدين حسيني و آقاي غضنفري، كارشناسان برنامهاند.
طوري حل مسئله را راحت جلوه ميدهند كه نسلهاي نوظهور كه چند سال پيش و دوران مديريت آنان را نديدهاند، گمان ميكنند اين جماعت ديروز مدينه فاضله ساخته بودند و آرزو ميكنند كاش اين آقا اكنون در اين مصدر مشغول خدمت بود و به عنوان منجي، مشكل مردم را حل ميكرد. لذا از صدا و سيما و مطبوعات بايد خواست كه مديران ديروز و كارشناسان قهرمان امروز را قبل از آوردن به رسانه، يك بار به عمق تاريخ و زمان مديريتشان ببرند و ببينند آن موقع چگونه عمل كردهاند، چه مشكلي از مردم حل كردهاند. اصلاً چه لزومي دارد اين كارشناس به راديو و تلويزيون بيايد؟
اگر ميتواند معجزهاي كند يا راهحلي دارد چرا به سراغ آن مدير يا وزيري كه در گل مانده است نميرود و در يك فضاي غيررسانهاي راهحلهاي خود را براي حل مسئله ارائه نميكند؟ بنابراين مشكلسازان ديروز نبايد به راحتي قهرمانان و منجيان و پهلوان پنبههاي امروز باشند چراكه اگر قابليت خاصي داشتند، در روز حادثه به كار ميگرفتند. البته اگر مديريتي از مردم گرهگشايي كرده باشد حتماً در حافظه تاريخي ايرانيان خواهد ماند. مثلاً ممكن است در يك شهرستان ۳۰ فرماندار آمد و شد كرده باشند اما مردم، فرماندار فلان سال را به نيكي ياد ميكنند و حتي شايد نام بقيه حتي در يادشان هم نباشد. دهها صدراعظم در ايران معاصر آمده و رفتهاند اما سه سال و اندي اميركبير بر تارك ايران ميدرخشد، چرا كه او مديري متمايز و راهگشا بوده است.
لذا بايد قهرمانان امروز، قهرمانان ديروز هم باشند و ارزيابي مديريت آنان در جايي ثبت شده باشد، در غير اين صورت كشور درجا ميزند اما همه ادعاي معجزه دارند و همه قهرمان هستند.
مردم سالاري:آيا بحران از مشخصههاي راه سوم است؟
«آيا بحران از مشخصههاي راه سوم است؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛ ماههاي پاياني عمر دولت احمدينژاد در حالي سپري ميشود که حواشي اين دولت نيز همچنان در صدر اخبار قرار دارد و گويا قرار نيست حاشيهسازيها، پايان بيابد. پس از تغييرات شبانه اخير در دولت که هنوز دلايل آن براي افکار عمومي روشن نشده، مدتي است روزنامه ايران به عنوان ارگان رسمي دولت با چاپ مقالاتي در خصوص مسيرسازي جديد توسط احمدينژاد با نام«راه سوم» ميکوشد تا پروژهاي جديد که بوي حاشيهسازي انتخاباتي هم ميدهد، کليد بزند. در هفتهاي که گذشت، ارگان دولت در يادداشتهايي جداگانه کوشيد تا تصويري جديد از حرکت احمدينژاد پديد آورد. تصويري که قرار است در ادامه تاکتيک انتخاباتي گذشته حاميان احمدينژاد در«دو قطبي ساختن فضاي رقابتي» پيگيري شود. تاکتيکي که البته تصور نميشود ديگر جوابگو باشد. به طور نمونه در 19/9/91، روزنامه ايران با انتشار مطلبي، کوشيد تا گام اول در اين راه را به صورت رسمي بر دارد.
در بخشي از اين نوشتار آمده است:« احمدينژاد در ابتداي مسيري است که ميتواند به مثابه يک راه سوم در جمهوري اسلامي تلقي شود. آقاي احمدينژاد بنا به هر دليلي، اکنون يک الگوي جديد سياستورزي را به نسلهاي مختلف ايراني ارائه کرده است. بر اساس اين مدل، تحديد گرايشات فکري و اعتقادي جامعه و به ويژه نسل جوان در دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا دچار فروپاشي ميشود و جامعه پرنشاط ايراني ميتواند به الگويي جديد در حوزه انديشه و عمل بينديشد.»
اما اين يادداشت، چندان از سوي محافل سياسي جدي گرفته نشد. بر همين اساس بود که اين تاکتيک جديد در روزنامه ايران به تاريخ 21/9/91، با ادبيات تندتر و با نام بردن از«هاشمي رفسنجاني»، ادامه پيدا کرد.
در اين نوشتار جديد ارگان دولت، جبههاي از مخالفان احمدينژاد رديف شدهاند که فرماندهي داخلي آن به رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام انتساب يافته است.
در بخشي از اين نوشتار هم آمده است:«واژگان جريان«موهوم» انحرافي، انفعال در سياست خارجي و سوءمديريت در حوزه اقتصادي، جملگي فصل مشترکي هستند که مدعيان اصولگرايي، اصلاحطلبان و هاشميرفسنجاني را در جبههاي واحد به نام جبهه مخالفان احمدينژاد به هم ميرسانند.»
در راستاي اين تاکتيک، در انتهاي اين نوشتار روزنامه ايران آمده است: «اما جبهه ترسيم شده مخالفان احمدينژاد تنها جبهه موجود اين روزهاي ايران اسلامي نيست. بلکه احمدينژاد درميان جريان امام و امت حامياني دارد که با اتکاي بر آنان، ميتواند فارغ از هياهوي اصلاحطلبان و اصولگرايان، با استفاده از تمام ظرفيتها و پتانسيلهاي موجود انقلاب اسلامي، جريان سومي را داعيهدار باشد که در برگيرنده تمام ظرفيتهاي موجود انقلاب است.»
براساس اين تحرکات جديد و مسئلهدار ارگان دولت که قطعا شائبههاي انتخاباتي دارد، بيان چند مسئله ضروري است:
اول آنکه، حملات جديد روزنامه ايران به هاشميرفسنجاني در حالي صورت ميگيرد که تصاوير لبخند احمدينژاد در کنار رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام روي خروجي خبرگزاريها قرار دارد. ضمن اينکه اگر حاميان دولت تصور ميکنند، ميتوانند از فضاي دو قطبي احمدينژاد- هاشميرفسنجاني دوباره استفاده تبليغاتي کنند، سخت در اشتباهند. چرا که افکار عمومي اين روزها با هاشميرفسنجاني رو به رو هستند که کوشيده با سکوت و مدارا با قضاياي سياسي برخورد کند. «بازداشت فرزندان هاشميرفسنجاني» يکي از مسائلي است که قطعا تکرار تاکتيک انتخاباتي حاميان دولت را با شکست روبهرو خواهد کرد.
دوم آنکه، اگر دولتيها از هماکنون در حال ساختن توجيهاتي براي ناکاميها و ناکارآمديها در امور مختلف به خصوص در حوزه اقتصاد هستند، بايد به اين نکته توجه کنند که قطعا دولت نهم و دهم نميتواند از واژه«نگذاشتند»، براي فرار از پاسخگويي استفاده کند. چرا که حتي حاميان ديروز احمدينژاد که امروز به دليل عملکرد دولت در جبهه منتقدان قرار دارند، ريشه بحرانهاي اقتصادي امروز کشور را در«بيتدبيري» ميدانند.
سوم آنکه، ارگان رسمي دولت کوشيده تا از مدلي سخن بگويد که بنيانگذارش احمدينژاد است. اي کاش براي اينکه شفافسازي شود و اين تاکتيک جدي، حاشيهسازي انتخاباتي تلقي نشود، برخي از شاخصهاي اين«راه سوم» را مطرح ميکرد.
آيا، اينکه امروز تورم، فشار شديدي بر مردم وارد کرده، يا بيکاري نه تنها ريشهکن نشده، بلکه اوضاع توليد در شرايط بحران قرار گرفته، يا بخشهاي مهمي از مصوبات بلندبالاي سفرهاي استاني اجرايي نشده، يا مشکل بيخانماني نه تنها حل نشده بلکه قيمت مسکن روز به روز در حال افزايش است و بسياري مشکلات و وعدههاي غيرعملي دولت، از مشخصههاي اين راه سوم است که ارگان دولت در حال تئوريزه کردن آن است؟
ابتكار: ايران خود را براي تحولات سوريه آماده ميکند؟
«ايران خود را براي تحولات سوريه آماده ميکند؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمد علي سبحاني است كه در آن ميخوانيد؛يکي از مهم ترين مسائلي که از ابتداي آغاز بحران سوريه مطرح بود، منطقه اي شدن و فراگير شدن اين بحران بود. سوريه در منطقه حساس و ژئواستراتژيکي واقع شده است و سر ريزشدن ناآراميهاي آن به کشورهاي همسايه ميتواند منطقه را به طور کلي در بحران فرو برد. در روزهاي گذشته مجددا درگيريهايي بين مخالفان و هواداران دولت سوريه در لبنان رخ داد. از سه شنبه گذشته در جريان درگيري بين ساکنان شيعه جبل محسن و سنيها منطقه باب تبانه 19 نفر کشته شده اند. چنين درگيريهايي نگراني از بازگشت جنگهاي داخلي لبنان را ايجاد ميکند.
تسري دادن بحران به لبنان يکي از اهرمهايي است که در اختيار دولت سوريه بوده است. در روزهاي گذشته شاهد هشدارهاي غرب به اسد در مورد استفاده از سلاحهاي شيميايي بوديم و همزمان موشکهاي ناتو در مرز ترکيه مستقر شدند. بدون شک استقرار موشکهاي ناتو در مرز ترکيه، به دليل نگراني از اقدام سوريه عليه ترکيه و منطقه اي کردن بحران داخلي خود است.
نبايد فراموش کنيم که سوريه از کشورهايي است که در مسابقه تسليحاتي منطقه اي هميشه حرفي براي گفتن داشته و امکانات موشکي گسترده اي در اختيار دارد. اين وضعيت از اين رو موجب نگراني ترکيه ميشود که در صورت تشديد بحران در داخل سوريه و قرارگرفتن بشار اسد در آستانه سقوط، آخرين تيرترکش خود را به سمت ترکيه شليک کند؛ خصوصا اين که ترکيه مرکز اصلي تجمع و سازماندهي مخالفان اسد در منطقه است. اين اتفاق شايد بر اساس اين ارزيابي باشد که بحران سوريه به مراحل پاياني خود نزديک ميشود و بر اين اساس چنين نگراني در مورد اقدامات غير عقلاني دولت بشار اسد در پايان کار خود ايجاد ميشود.
با اين وجود نبايد تصور کرد که بشار اسد به راحتي دستها را بالا ميبرد. اگر نگاهي کلي تر به صحنه تحولات سوريه بيندازيم اينطور به نظر ميرسد که آينده سوريه کماکان نامعلوم است.
درست است که مخالفين بشار اسد اهرمهايي براي تحت فشار قرار دادن حکومت سوريه در اختيار دارند، بشار اسد و نيروهاي حامي او هم برگههايي در اختيار دارند که تاکنون از آن برگهها استفاده نکرده اند؛ خصوصا با توجه به شرايط خاص سوريه و سابقه طولاني رژيم بعث در اين کشور. با اين حال آنچه مشخص است اين است که هم نبردهاي روي زمين و هم تحولات سياسي منطقه اي و بينالمللي نشان ميدهند که بحران سوريه در حال ورود به فاز نهايي خود است. نشست مخالفين بشار اسد در دوحه به شکل گيري ائتلاف جديدي به نام «ائتلاف ملي براي نيروهاي مخالف و انقلاب سوريه» و انتخاب مُعاذ الخطيب به عنوان رهبر اين ائتلاف منجر شد.
مُعاذ الخطيب، امام جماعت مسجد امويان در دمشق بود که کمتر از سه ماه قبل، از سوريه خارج شده بود و طبيعتا هم داراي ارتباطات گسترده و قوي تري در داخل سوريه بوده و هم مشروعيت بيشتري بين گروههاي داخلي سوريه داشته است. از سوي ديگر تعداد زيادي از گروههاي فعال داخل سوريه در اين ائتلاف داراي نماينده هستند. بنابراين ائتلاف جديد در عرصه داخلي و نبردهاي روي زمين منجر به موفقيتهاي جديد براي معارضين بشار اسد شد. تشکيل اين جبهه در عرصه بينالمللي هم تحولاتي را به دنبال داشت و سبب شد برخي کشورها اين ائتلاف را به عنوان نماينده قانوني مردم سوريه به رسميت بشناسند و به اين ترتيب امکانات بيشتري را در اختيار آن قرار دهند.
پس از اجلاس دوحه، دو هفته پيش، ژاپن ميزبان نمايندگان 60 کشور جهان براي مذاکره پيرامون اعمال مجازاتهاي اقتصادي عليه حکومت سوريه بود. در ترکيه هم گروههاي نظامي مخالف حکومت سوريه آرايش جديدي به نيروهاي خود دادند و در واقع کاري را که معارضين سوري در دوحه در شکل سياسي انجام داده بودند، در ترکيه در سطح عملياتي و سازماندهي نيروها انجام دادند. قرار است روز چهارشنبه نيز نشست گروه موسوم به «دوستان سوريه» در مراکش تشکيل شود تا ابزارهاي تضمين کننده مرحله انتقالي مورد بررسي قرار ميگيرند. اين حجم نشستها و ابتکارات بينالمللي نشان ميدهد که برنامههايي در سطح بينالمللي براي پايان دادن به وضعيت کنوني در سوريه وجود دارد. هرچند نميتوان به طور دقيق گفت که اين برنامه چيست ولي ميتوان حدس زد که که حاميان مخالفان بشار اسد قصد دارند پول و اسلحه بيشتري را در اختيار مخالفان بشار اسد قرار دهند تا آنها بتوانند در نبردهاي زميني پيروزيهاي بيشتري به دست بياورند. به عنوان مثال چنانچه در روزهاي گذشته هم درگيريها در فرودگاه دمشق تمرکز يافته است، تصرف اين فرودگاه ميتواند ضربه اي جدي به حکومت بشار اسد محسوب شود.
به هر حال از مجموعه تحولات ماههاي گذشته ميتوان اين گونه استنباط کرد که نيروهاي معارض وضعيت بهتري هم در نبردهاي زميني و هم در عرصه بينالمللي کسب کرده اند. اين مسئله منجر به اين شده که امکان سازش و مصالحه سياسي ميان دولت سوريه و مخالفينش از ميان برود. به عبارت ديگر با کشته شدن بيش از چهل هزار نفر و حجم درگيريهاي موجود، اميدها براي يافتن راه حلي سياسي از بين رفته است.
سخنان چند روز قبل نبيل العربي، دبيرکل اتحاديه عرب نيز در اين راستا ارزيابي ميشود که او با اشاره به اين که بحران سوريه به مرحله پاياني نزديک ميشود، کار اسد را رو به پايان دانست و اعلام کرد که مخالفين بشار اسد به نقطه اي رسيده اند که ميتوان به آنها اعتماد کرد و اين مخالفين ميتوانند مسئوليت اداره امور را در سوريه به عهده بگيرند.
هرچند هنوز تغييري جدي در موضع روسيه در قبال بحران سوريه ديده نميشود ولي نشست سه جانبه وزيران خارجه روسيه و آمريکا و اخضر ابراهيمي، نماينده سازمان ملل و اتحاديه عرب در بحران سوريه اين احتمال را تشديد ميکند که روسيه هم به مکانيزيمي براي تغيير وضعيت در سوريه تن بدهد؛ خصوصا اين که روز به روز مخالفين تقويت ميشوند و وضعيت بقاي اسد در آينده سوريه دشوار تر ميشود.
بر اين اساس ميتوان گفت که شرايط سوريه روز به روز پيچيده تر ميشود. استقرار موشکهاي ناتو در مرز ترکيه و سوريه گمانه زمانيها براي آمادگي غرب براي حمله به سوريه را تشديد کرده است ولي مخالفان داخلي بشار اسد همچنان با دخالت خارجي مخالفند و معتقدند چنانچه غرب اسلحه کافي و موثر، خصوصا سلاحهاي پيشرفته ضد هوايي در اختيار آنها قرار دهد، آنها ميتوانند پيشرفتهاي سريع تري در عمليات زميني کسب کنند. در صورتي که مخالفان بتوانند اعتماد غرب را جلب کنند و به خصوص نگرانيهاي ايجاد شده در مورد نفوذ القاعده در ميان مخالفين را از بين ببرند اين مسئله ميتواند تحقق يابد. بنابراين برخلاف تصوري که ايران و روسيه دارند که مسئله سوريه ميتواند به شيوه سياسي و با طرح مصالحه ميان دولت و مخالفين به پايان برسد، آنچه که بيش از پيش تعيين کننده سرانجام و آينده سوريه شده است راه حلهاي نظامي است. هرچند به دليل بن بست حقوقي ايجاد شده در شوراي امنيت تکرار سناريوي ليبي در سوريه چندان محتمل نيست ولي با توجه به تجهيز نيروهاي مخالف، نظامي شدن بحران روز به روز بيشتر مشاهده ميشود.
چنين مسئله اي البته ميتواند خطرات جدي براي منطقه هم به دنبال داشته باشد. چنانچه اشاره شد، سوريه در مقابل ميتواند به اقداماتي دست بزند و از جمله آنها کشاندن درگيريها به لبنان است که در روزهاي گذشته نمونههايي از آن ديده شد. البته ايران و حزب الله ميدانند که اين کار چه آثار سوء دراز مدتي ميتواند داشته باشد. لذا اگر چه ايران در ابتدا بي پروا از بشار اسد حمايت کرد ولي به مرور به اين نکته توجه کرده است که نبايد اين مسئله به چالشي طولاني مدت ميان شيعيان و اهل سنت دامن زند که در اين صورت به ضرر حزب الله در لبنان تمام خواهد شد.
برگزاري نشست موافقين و مخالفين بشار اسد در تهران نمونه اي از اين رويکرد ميتواند تلقي شود. هرچند به طور ملموس و عيني ديده نميشود که اين اجلاس موفقيتي به دست آورده باشد ولي در مجموع به نظر ميرسد که با توجه به تداوم بحران در سوريه، روز به روز ايران بيشتر خود را آماده ميکند که در سياست خود در مورد سوريه تجديد نظر کند و با مخالفين حکومت سوريه وارد گفت وگو شود.
نبايد اين نکته را فراموش کرد که ايران، کشوري قدرت قدرتمند در منطقه و جهان اسلام است و هيچ کشور اسلامي نميتواند آن را ناديده بگيرد. از سوي ديگر حزب الله نيز نيروي تثبيت شده اي در ميان نيروهاي مقاومت است. لذا سوريه که در هر صورت تضادهاي خود را اسرائيل حفظ خواهد کرد، نيازمند تعامل با اين دو نيروي مهم محور مقاومت است. يعني ايران بايد خود را آماده شرايط جديد در سوريه کند و به اين مسئله توجه کند که سقوط بشار اسد نه پايان جهان است و نه سقوط محور مقاومت. هر دولتي که در سوريه بر سر کار بيايد با توجه به شرايط سوريه و وضعيت مردم اين کشور نيازمند به همکاري با کشوري قدرتمند به نام ايران و نيرويي تثبيت شده در محور مقاومت به نام حزب الله است. مجددا بايد تاکيد کرد که سياست اوليه ايران مبني بر حمايت صريح و تمام عيار از دولت بشار اسد و تروريست خواندن مخالفين او اشتباه بوده و ضربه اي به سياست خارجي انقلابي ما در منطقه محسوب شده است. اين اتفاق موجب شد که نه فقط مردم سوريه بلکه ملتهاي عرب و مسلمان سياست خارجي ايران را در حمايت از جنبشهاي آزادي بخش منطقه به شکل جدي زير سوال ببرند.
به نظر ميرسد که ايران ميبايست تغيير رويکرد بازوي ديگر جريان مقاومت يعني حماس را در موضع گيريهاي خود در قبال سوريه درنظر ميگرفت. به عبارت ديگر شايد راه درست اين بود که ايران پس از اين که ميديد بشار اسد به توصيههاي ايران مبني بر دست زدن به تغييرات اصلاحي گوش نميدهد، اعلام ميکرد که درست است که دولت سوريه سالها از مقاومت حمايت کرده و کارنامه موفقي در مبارزه با اشغالگري و حمايت از مردم فلسطين داشته است ولي اين موجب نميشود که دولت سوريه حق داشته باشد دست به جنايت عليه مردم خود يا مخالفين داخلي خود بزند. ايران بايد اين موضع استراتژيک را حفظ ميکرد که نبايد حق مردم سوريه در تعيين سرنوشت خود ناديده گرفته شود و اين مردم سوريه، و نه هيچ قدرت خارجي هستند که آينده سوريه و حاکمان آن را تعيين ميکنند.
آرمان:رفتارهای اخلاقستیز در جامعه اسلامی جایگاه ندارد
«رفتارهای اخلاقستیز در جامعه اسلامی جایگاه ندارد»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم
حجتالاسلام والمسلمین علی هاشمیان است كه در آن ميخوانيد؛اخلاق مبنای اصلی روابط اجتماعی است و جامعه انسانی هم با ایجاد نظام اخلاقی و رعایت موازین اخلاقی چه در حوزههای فردی چه در حوزههای خانوادگی یا در حوزههای عمومی و سیاسی به حیات خودش میپردازد و بدون رعایت اخلاق شیرازه اجتماع انسانی از درون گسیخته شده و جامعه از مدنیت خارج و هرجومرج و آنارشی جایگزین آن میشود. در حوزه فلسفه و علوم اجتماعی تمامی خیرها و نیکیها از سرچشمه جوشان اخلاق نشات گرفته و حتی حکومتها و دولتهای غیردینی و لاییک نیز تلاش میکنند که نظام اخلاقی و عرفی جامعه خویش را حفظ کرده و آن را عملی سازند. در طول تاریخ قوانین و نکات اخلاقی به دلیل پذیرش در وجدان فردی و گروهی جامعه و در گذر زمان جنبه عرفی پیدا کرده و بدون داشتن ضمانت اجرایی و با قانون مکتوب توسط مردم رعایت شده و طرح نکات اخلاقی توسط روح و وجدان اجتماع مطرود شده و مرتکب آن مورد مواخذه قرار میگیرد.
اما در دین اسلام تاکید بر اخلاق جایگاهی دارد که میتوان اساسا دین اسلام را دین اخلاق دانست. پیغمبر اسلام(ص) فرمودند که «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این تاکید آنچنان است که سراسر قرآن کریم مملو از نکات اخلاقی است که همین ساختار اخلاقگرا در طول قرنها آموزههای اخلاقی بسیاری را ایجاد کرده و جامعه ایرانی اسلامی را به رعایت آن ملزم نموده است. از این نظر اصول اخلاقی در جامعه ما عمق و ریشه محکمتری داشته و به صورت سینه به سینه در میان نسلهای متوالی به حیات و کارکرد خود ادامه داده است.
در این میان در موضوع سیاست، انتظار اخلاقگرایی در روابط و مسائل سیاسی در جوامع اسلامی و دینی بیشتر است. چرا که این جوامع به دلیل برخورداری از روحیه و کردار دینی میباید اخلاقیتر باشند. از همین روست که مردم شهیدپرور ایران انتظارات بیشتری از فعالان سیاسی جامعه خود دارند و رفتارهای ضد اخلاقی آنها را به سرعت درک میکنند و هیچ زمانی آنها را از خاطر خود پاک نمیکنند. رفتارهای اخلاق ستیز، روح جامعه را مجروح میکند و به چهره پاک انسانیت چنگ میزند. عمدهترین مساله امروز جامعه ما چه در حوزه اجتماعی چه در حوزه سیاسی مسبب تضعیف نظام اخلاقی جامعه است.
برخی از فعالان جامعه سیاسی ما به دلیل عدم برخورداری از تربیت حقیقی اسلامی متاسفانه به دست خود نهال اخلاق را از بیخ و بن کنده و در حالی که مردم رفتارهای آنها را درک میکنند مزورانه ادعای رعایت اخلاقیات میکنند و جالبتر این که حتی مردم و دیگران را به اخلاق نصیحت میکنند. این افراد با رفتار خود مردم را از دین میگریزانند و چهره زیبای اسلام را خدشهدار میکنند که این بزرگترین خیانت به اسلام است. اینها در پیشگاه خدا و حضرت رسول(ص) و اهل بیت(ع) که تجسم حقیقی اخلاقیات و مهرورزی به آحاد مردم هستند مسئولند و باید پاسخگوی اعمال خود باشند. عدم رعایت اخلاق توسط یک فرد سیاسی و مسئول که در تیررس دید مردم است آثار مخربتری داشته و قابل قیاس با موارد فردی نیست.
دنياي اقتصاد: تورم و نرخ ارز
«تورم و نرخ ارز»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکترپویا جبلعاملي است كه در آن ميخوانيد؛پژوهشهاي مرکز تحقیقات دنیای اقتصاد، نشان ميدهد که در بلند مدت، همبستگی مستقیم، مثبت و شدیدی بین نقدینگی و شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی که با آن تورم را محاسبه میکنند وجود دارد و نقدینگی میتواند به خوبی روند تورم را در بازههای طولانی تشریح کند. با این وجود با تمرکز بر آمار ماهانه اخیر، میتوان مشاهده کرد که نوسانات ماهانه تورم از نوسانات بازار ارز تاسی میگیرد.
به عبارت دیگر، هر چه سطح تورم بالاتر رفته است، تاثیر پذیری آن از نوسانات بازار ارز که در دوره اخیر کمتر روی آرامش را دیده، بیشتر میشود. این واقعیتی است که به خصوص در کشورهای دارای تجربه ابر تورم مشاهده شده است، از زیمبابوه گرفته تا آرژانتین، لهستان و... . در حقیقت اگر دو مجموعه سری زمانی را از هم متمایز کنیم که در یکی تورم پایین باشد و در دیگري تورم بالا باشد در مجموعه آماری با تورم بالا میتوان همبستگی بیشتری بین تورم و نوسانات بازار ارز یافت.
اقتصاد ایران وارد چنین دورهای شده است. در واقع نه اینکه نقدینگی دارای قدرت تشریح نوسانات جزئی تورم نباشد، بل ادعا آن است که میتوان دورهای کوتاهمدت را متصور بود که حتی تورم از رشد نقدینگی جلو بزند و این میتواند به خاطر شکافهایی باشد که در طول زمان بعضا بین تورم و رشد نقدینگی ایجاد شده است و تورم به اندازه رشد نقدینگی افزایش نیافته؛ در حالی که رشد اقتصادی و گردش پول نیز نمیتواند آن شکاف را پر کند. در این حالت، میتواند این تورم بالقوه به واسطه شوکهای دیگری سرباز کند.
بنابراین، جلوگیری از نوسانات ارزی در دوره فعلی بسیار برای کنترل تورم اهمیت دارد و مقام پولی به جز خیمه زدن بر نقدینگی باید مانع نوسانات بازار ارز شود. نوساناتی که از سوی دیگر با دامن زدن به نا اطمینانی بر تولید نیز اثری منفی دارد. با وجودی که نرخ ارز در بازار از سطوح بالای پیشین فاصله گرفته است، اما به نظر میرسد که تصمیم برای رساندن این نرخ به سطح نرخ مبادلهای و تثبیت آن در این نرخ موفقیتآمیز نبوده است، ضمن آن که هنوز نرخ به طور ساعتی تغییر میکند.
به عبارت دیگر، هر چند نرخ دلار آمریکا در اغلب اوقات در زیر سطح 3000 تومان است، اما مشاهده شده که نوسانات نرخ در یک روز در همین دوران با ثبات حتی به 200 تومان نیز میرسد.
به نظر میرسد که بازار آن چنان نرخی را در سطح نرخ مبادلهای دوام نمیآورد و با نزدیک شدن به این سطح دوباره حالت جهشی پیدا میکند. از این منظر شاید بهتر باشد تا سیاستگذار پولی، در بازهای قیمتی که بازار تاب بیشتری دارد، نرخ را تثبیت کند و در تلاش برای کاهش بیشتر آن نباشد تا موجب نوسانات بیشتر شود و اگر در مدت زمان معقولی توانست این بازه را کنترل کند، این بازه را به عنوان هدف قیمتی خود اعلام کند و به بازیگران بازار نشان دهد که توانسته در مدت زمانی این بازه را کنترل کند و به این شکل بتواند اعتماد بیشتری کسب کند که این اعتماد میتواند در هدفگذاریهای آتی موثر باشد.
اگر این دوره تثبیت همراه با علائمی مثبت در زمینههای غیر اقتصادی باشد، دیگر میتوان با خیالی راحتتر مدعی شد که میتوان بازار ارز را کنترل کرد و از آن سو عوارض تورمی آن را از اقتصاد دور کرد.