به گزارش 598 به نقل از فارس، تهران در 128 سال پیش در چنین روزی در غم و اندوه فقدان عالم مجاهد و عارف بالله آیتاللّه حاج ملا علی کنی به سوگ نشسته بود، ایشان از جمله شخصیتهای بزرگ و نامی جهان تشیع در عصر قاجار به شمار میآمد که در بامداد پنجشنبه 27 محرم الحرام 1306 هجری قمری در سن 86 سالگى، پس از عمرى ارشاد و راهنمایى، تألیف و تدریس، طرد سلطه بیگانگان و نفى حاکمیت مستبدان، چشم از جهان فروبست و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
هنگامی که خبر رحلت این عالم وارسته در شهر پیچید، تهران یکپارچه به ناله درآمد و مردم در غم از دست دادن او در شیون و فریاد شدند، بازارها و مغازهها 4 روز تعطیل شد و همانند ایام عاشورا دستههای سینهزنی در سطح شهر کوچه به کوچه به عزاداری پرداختند.
در نهایت پیکر پاکش روی دوش مردم و همراه با اشک و آه و حسرت، از تهران تا شهرری تشییع شد و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی(س) به خاک سپرده شد.
در ادامه تنها به گوشهای از زوایای زندگانی این عالم مجاهد اشاره میشود:
* واکنش نخستین سفیر آمریکا در ایران به جایگاه ملا علی کنی
آیتالله کنی در دوره خویش در قلب همه جای گرفته بود، مردم با چشم خود ساده زیستی و دوری از تجمل دنیا را در محیط زندگی او با وجود بهرهمندی از امکانات مادی، مشاهده میکردند.
اولین سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود چنین می نویسد:
«... حکام شرع ملا یا مجتهد نامیده میشوند که بزرگترین مجتهدهای فعلی که به منزله رییس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است ... حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد، اگر چه املاک او زیاد است، مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد.
وقتی در کوچهای راه میرود، بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوی او ازدحام میکنند، مثل اینکه وجودی ملکوتی است، اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلی حضرت شاه را از سلطنت خلع کند.
وقتی به نزد اعلی حضرت شاه میآید، پادشاه به جهت احترام او قیام تمام به عمل می آورد، سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول میکشیدند، به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملاعلی امر کند همه شما را میکشیم!». (1)
* نظر شیخ مرتضی انصاری درباره سبک زندگی ملا علی کنی
زمانی فرزند ناصرالدین شاه قاجار، در سفری به عتبات عالیات، در نجف اشرف اقامت کرد، او به منظور دیدار و زیارت شیخ مرتضی انصاری به منزل ایشان رفت.
آثار زهد و ورع از در و دیوار و اثاث ناچیز خانه شیخ هویدا بود؛ سفره حصیری به دیوار آویزان بود و یک چراغ پیه سوز سفالی در کنار منقل گلی، اتاق را روشن کرده بود و کمی سرگین به جای ذغال در منقل مشتعل بود.
اینها اثاث خانه آن مجتهد و مرجع بزرگوار و استاد یگانه حوزه علمیه نجف اشرف به شمار میرفت.
شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد، بسیار متعجب شد و سپس لب به سخن گشود و گفت: اگر ملا و مجتهد این است، پس حاجی ملا علی کنی چه میگوید؟!
سخن او هنوز تمام نشده بود که چهره شیخ انصاری دگرگون شد.
از جا برخاست و فرمود: چه گفتی! این کلام کفر آمیز چه بود که به زبان راندی؟!
خود را جهنمی ساختی، برخیز و از نزد من دور شو، حتی به قدر یک نفس کشیدن هم در اینجا تأمل نکن، زیرا می ترسم عقوبت تو مرا هم بگیرد!
شاهزاده از شیوه و سخن خود بسیار متأثر شد و به گریه افتاد، پس از آن رو به شیخ کرد و گفت: آقا ... توبه کردم، نفهمیدم، مرا عفو کنید، دیگر از این غلطها نمی کنم!
شیخ چون او را پشیمان یافت، فرمود: عالی جناب! حاجی کنی حق دارد آن طور زندگی کند، زیرا در مقابل پدر تو باید به همان قسم زندگی کرد، ولی من در میان طلاب هستم، باید حالم و امور زندگیام مانند همین طلبهها باشد.
*چگونه ملا علی کنی از تخریب مسجد توسط ناصرالدین شاه جلوگیری کرد
زمانی به دستور شاه، خیابانی در حال احداث بود و تخریب مسجد کوچکی نیز که در مسیر این طرح قرار داشت در برنامه او بود.
علما و مجتهدان تهران چون مخالفت خویش را بی نتیجه میدیدند، تصمیم گرفتند مسجد بزرگی جای آن مسجد در مکانی دیگر بسازند، حاجی ملا علی کنی چون از واقعه آگاه شد، نامهای برای شاه فرستاد و در آغاز نامه این آیه را نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ»
ناصرالدین شاه پس از دیدن نامه، از خراب کردن مسجد صرفنظر کرد و مسیر خیابان را تغییر داد.(3)
*پینوشتها:
1- ملا علی کنی- مرزبان دین، محمد باقرپور امینی
2- بیتالمال در سیره ابرار، مصطفی علامه مهری
3- گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 366