به گزارش 598، مهدی فضائلی درباره آرایش سیاسی گروهها و احزاب برای انتخابات 92 یادداشتی را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که متن کامل آن در ادامه میآید: یکی از پیشنیازهای اساسی برای ارائه تحلیلی درست از تحولات سیاسی کشور از جمله انتخابات ریاست جمهوری، شناخت "آرایش سیاسی" کشور است؛ اگر چه نمیتوان انتظار داشت این شناخت پاسخگوی همه پیچیدگیهای این عرصه باشد. ضمناً باید توجه داشته باشیم اصطلاحاتی که برای دستهبندیهای مختلف سیاسی وضع شده است الزاماً گویای همه ابعاد گفتمانی این جریانها نبوده و بیشتر بدلیل تأکید خود جریانها بر این نامگذاریها یا از باب غلبه یک ویژگی یا بخشی از یک گفتمان این اصطلاحات رواج یافته است.
منظور از شناخت آرایش سیاسی، شناخت احزاب، جریانها و شخصیتهای موثر در صحنه سیاسی کشور، تعامل آنها با یکدیگر و با نظام، جهتگیریها، دیدگاهها و سلائق آنها در موضوعات کلان کشور و موقعیت و وزن هر یک از آنها در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها و نزد افکار عمومی است. البته این یادداشت فقط به بخش "آرایش جریانهای سیاسی" میپردازد.
آرایش سیاسی در کشور ما، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون با تغییراتی مواجه بوده است که به اجمال آنها را مرور میکنیم.
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دو جریان "انقلابی" و "ضد انقلابی" مدل حاکم بر صحنه سیاسی کشور بود. جریانهای منافقین، مارکسیستها (با دستهبندیهای خاص خود)، لیبرالها و ملّیگراها زیرمجموعه جریان "ضد انقلاب" و حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین، جامعه روحانیت مبارز و دهها حزب و تشکیلات دیگر از زیرمجموعههای جریان "انقلابی" محسوب میشدند.
اعتقاد به اسلامی بودن انقلاب، رهبری امام خمینی (ره)، روحانیت و اسلامی بودن نظام سیاسی کشور از جمله محورهای اساسی تفکر انقلابی و عدم باور به اسلام و رهبری امام و روحانیت، محورهای مشترک جریان ضدانقلاب بود.
پس از تحولات سال 60 و فرار بنی صدر و شروع به کار دولت مهندس موسوی، صحنه سیاسی کشور به دو جریان "راست" و "چپ" تقسیم شد.
اگر چه مبنای این دستهبندی، گرایشهای اقتصادی دو جریان اصلی کشور بود که یکی معتقد به سانترالیزم دولتی و دیگری اقتصاد بازار بود اما این، همه ماجرا نبود و در حوزههای فرهنگ، سیاست و دین نیز اختلاف نظر و دیدگاه بین این دو جریان، جدی بود تا جائیکه همین اختلافات منجر به انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران و تشکیل "مجمع روحانیون مبارز" در سال 66 شد.
دستهبندی "چپ" و "راست" در سال 68 با دستهبندی به "چپ سنتی"، "چپ مدرن"، "راست سنتی"، "راست مدرن" تقریباً تا سال 76، ادامه یافت. ضمن اینکه در اسفند 74 در حالیکه یک سال و چند ماه به پایان دولت دوم آیتالله هاشمی رفسنجانی باقی مانده بود و در آستانه انتخابات دور پنجم مجلس شورای اسلامی "حزب کارگزاران سازندگی" متشکل از 16 نفر (پس از تذکر رهبر انقلاب وزرا از این لیست خارج شدند و 6 نفر متشکل از 5 معاون رئیس جمهور و شهردار تهران این حزب را تأسیس کردند) از اعضای کابینه دولت وقت اعلام موجودیت کرد. حزب کارگزاران سازندگی را میتوان اولین حزب دولت ساخته نامید.
در آستانه انتخابات سال 76، سه جریان اصلی، آرایش سیاسی کشور را تشکیل میدادند. جریان راست که از حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری حمایت میکرد، جریان چپ و کارگزاران که تحت عنوان "خط امام" آقای خاتمی را حمایت میکردند و جریان دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی که حجتالاسلام والمسلمین ریشهری را به عنوان نامزد معرفی کردند. جریان دفاع از ارزشها اگر چه وزن قابل توجهی نداشت اما در فضای سیاسی آن موقع سر و صدای زیادی کرد و بیش از آنکه خودش بتواند جلب آراء کند به کاهش آرای جریان راست کمک کرد!
پس از انتخابات دوم خرداد 76، "شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد" متشکل از 18 گروه و حزب تشکیل شد که از ملیگراها تا مجمع روحانیون مبارز را در بر میگرفت و همین تنوع پس از مدتی موجب شد این شورا به سه جریان مختلف تقسیم شود که مهمترین اشتراکشان مقابله با جناح راست بود. در عین حال کل این جبهه پس از شروع به کار دولت آقای خاتمی خود را به نام جریان "اصلاحات" یا "اصلاحطلب" معرفی کردند؛ واژهای که ظاهراً با خطدهی از سوی امریکاییها وارد معادلات سیاسی کشور شد. این جریان همسو با دولت سیدمحمد خاتمی یکباره و بصورت غافلگیرکنندهای ارکان مهمی از حاکمیت را در دست گرفت. از شوراهای اسلامی شهر و روستا تا مجلس شورای اسلامی و قوه مجریه.
اصلاحطلبان اگر چه از نظر افراد و تشکیلات غالباً همان چهرهها و احزاب جریان چپ بودند اما از همه نظر تغییرات معنیداری کرده بودند! چپهای دیروز و اصلاحطلبان امروز، قائل به اقتصاد باز، رابطه با آمریکا و در عرصه فرهنگ طرفدار آزادیهای غربگرایانه شده بودند و غالباً به ارزشهای انقلاب اسلامی پشت کرده بودند که شرح آن در این مجال نمیگنجد. اینها همان کسانی بودند که اقتصاد دولتی را تقویت میکردند و مخالفین خود را سرمایهدار میخواندند یا از افتخاراتشان که سالها از قِبَل آن افکار عمومی را جذب میکردند این بود که تسخیر لانه جاسوسی کار آنهاست. در عرصه فرهنگ نیز اینها همان کسانی بودند که با زنان و مردان بدپوشش، برخوردهای ناهنجار میکردند تا جائیکه وزارت کشور در زمان وزارت آقای ناطق نوری با آنان برخورد کرد یا در دانشگاه قائل به کشیدن پرده بین دانشجویان دختر و پسر بودند و رهبر معظم انقلاب که آن موقع ریاست جمهوری را عهدهدار بودند در خطبههای نماز جمعه علیه این اقدام موضعگیری کردند و جلوی آن را گرفتند!
عدم اعتقاد عمیق به اسلام ناب و حکومت دینی، تقابل با روحانیت اصیل و عدم اعتقاد به ولایت فقیه و پذیرفتن مبانی تفکر غربی، علل اصلی این چرخش بود که البته نشانههای آن در همان دوران مهندس موسوی از نظر ژرفاندیشان پنهان نبود. فاصله بخش غالب این جریان با مبانی و ارزشهای انقلاب اسلامی آنچنان عمیق شد که اصطلاح "چپ متدیّن" برای خارج کردن بخشی از این جریان که کماکان به ارزشهای انقلاب اسلامی پایبند بودند رواج پیدا کرد و اکنون نیز کمابیش استفاده میشود. مدتی گذشت تا جریان مقابل اصلاحطلب، نام "اصولگرا" را برگزیند. این جریان باورمند به اسلام سیاسی، ولایت مطلقه فقیه و مصداق آن، انقلاب اسلامی و خط امام خمینی (ره) است. به هر حال بیش از یک دهه صحنه سیاست کشور با دو نام "اصلاحطلب" و "اصولگرا" تحلیل میشد.
انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و آغاز ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، انزوای جریان اصلاحطلب را بدنبال داشت، انزوایی که در فتنه سال 88 به "خود حذفی" انجامید و امروز نامی اندک از این جریان باقی مانده است.
فتنه 88 فقط اصلاحطلبان را تحت تأثیر قرار نداد بلکه جریان اصولگرایی را نیز که از انتخابات سال 84 با مرزبندیهایی مواجه شده بود، وارد فاز جدید کرد و میتوان گفت، فتنه 88 سرآغاز و یا نقطه عطف آرایش سیاسی جدید در کشور شد.
اگر بخواهیم رشته سخن را جمع کنیم و تصویری از آرایش سیاسی کنونی کشور بدون وزنکشی ارائه کنیم باید یک تصویر شش ضلعی را پیش روی خود مجسم کنیم که مهمترین ضلع آن را جریان اصولگرایی با دو شاخه آیتا... مهدوی کنی و آیتا... مصباح یزدی تشکیل میدهد. ضلع دیگر این شش ضلعی را حلقه احمدینژاد و ضلع چهارم و پنجم آن را جریان اصلاحطلب با دو شاخه افراطی و معتدل مشخص میکند و ضلع آخر به جریان مستقل اختصاص دارد که البته از نظر جهتگیری، اشتراکات زیادی با اصولگرایان دارد اما از نظر تشکیلاتی و سابقه زیرمجموعه هیچکدام از دو شاخه اصولگرایان نمیگنجد.
آرایش جریانهای سیاسی کشور در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری
بنابر این آرایش و با این فرض که اصلاحطلبان تندرو نامزدی معرفی نخواهند کرد و اگر هم معرفی کنند به احتمال زیاد رد صلاحیت خواهد شد، میتوان پیشبینی کرد که در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو حداقل 5 نامزد به رقابت بپردازند. به این تعداد، اگر افرادی متمایل به هر یک از این اضلاع اما نه در حد نامزد رسمی آن ضلع را در نظر بگیریم، نامزدهای ریاست جمهوری آینده به حداکثر 9 نفر افزایش پیدا میکند.
در هر حال، انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری، انتخاباتی است پیچیده، پرشور و همراه با چالشهای خاص خود!