به گزارش 598 به نقل از فارس، عملیاتهای دفاع مقدس هریک دارای ویژگیهای خاصی بودند که نیروهای عراقی را با همه تجهیزات پیشرفته مغلوب خود می ساختند. عملیات فرمانده کل قوا در دارخوین، از جمله این عملیات است و حال و هوای دیگری داشت. در این عملیات رزمندگان اسلام با کمترین امکانات و مناسبترین طرح عملیاتی، در حساسترین مقطع انقلاب که منافقین کور دل بر طبل تو خالی بنیصدر میکوبیدند، بر دشمن تاختند و یکی از زیباترین صفحات تاریخ جنگ مظلومانه را آفریدند. این عملیات در شرق کارون و در سال 1360 توسط سپاه پاسداران انجام گرفت و نیروهای دشمن را تا غرب کارون به عقب راندند. عملیات فرمانده کل قوا تاثیر بسیار زیادی در اجرای عملیات بعدی داشت و در حالی که بنی صدر ده روز پس از موفقیت عملیات یاد شده همراه با منافقین از کشور گریخت، بسیاری از کارشناسان ارشد نظامی، طرح ریزی، اجرا و موفقیت عملیات ثامن الائمه را که باعث آزاد سازی آبادان از محاصره گردید، نتیجه تجربههای این عملیات دانستند.
همه منطقه عملیات سرشار از لحظههای پر شور شهادت بود. اما خاکریز سوم، آنجا که بچههای خط امام با کوکتل مولوتوف به جنگ تانکها رفتند و به شهادت شصت تن از بهترین یاران انجامید بوی خوش کربلا را داشت.
لحظه وصل هر یک از شهدای آن معرکه کربلایی، داستان عارفانهای است که مصداق کلام «لو قطعو ارجلنا والیدین ناتیک زحفا سیدی یا حسین (ع)» بوده و میتواند چراغ راه ما در پیمودن راه پر پیچ و خم انقلاب باشد.
عملیات درساعت چهار و سیزده دقیقه بامداد آغاز شد. آنها که در کانال هجوم مستقر شده بودند نماز را به هر صورت ممکن خواندند و پس از آن بر دشمن حمله مرگ آسای خود را آغاز کردند.
اولین مجروح صحنه نبرد علی رضاییان است که بیباک و شهادت طلبانه، زودتر از دیگران خود را به آن طرف خاکریز رسانده و عراقیها را به رگبار میبندد. شدت مجروحیت «علی آقا» آنقدر شدید است که کسی باور نمیکند زنده بماند.
جنگ مغلوبه شده و ساعتی بعد، خط اول و دوم عراق در هم شکسته میشود. هدف، استقرار در خاکریز دوم است اما فرار رشدمن و قدرت تهاجمی و تفکر بسیجی یاران، آنها را به نبرد در خارکریز سوم میکشاند.
درجلسه طرح مانور بحث شده بود که در صورت استقرار درخط دوم، بایستی خاکریز آن توسط دستگاههای مهندسی ترمیم شده و ارتفاع آن بیشتر شود. اکنون رزمندگان موظف بودند دشمن را در منطقه نبرد سرگرم کنند تا خط پدافندی جدید شکل لازم را پیدا کند.
بالاخره تانک دشمن خود را به موضع مورد نظر میرساند. بالای تانک یکی از نفرات آنها پشت دوشکا نشسته و وحشیانه شلیک میکند. گلولههای دوشکا تمام شدنی نیست و انگار دهها نفر کمک تیربارچی شدهاند. بچهها ناچارند تغییر موضوع دهند تا کشته نشوند.
با دوربینی که در دست دارم خدمه تانک عراقیها را نگاه میکنم. سیاه چرده و کمی چاق و چله است. با دیدن چهره او، غم دلم را میگیرد. میبینم حیوان ناشناختهای بهترین دوستانم را یکی یکی به شهادت میرساند. فرجالله سنایی درکنارم نشسته است.
- من از این طرف میرم، توی دید نیس.
- نرو فرجالله، میزنندت.
تا میآیم جلوی او را بگیرم حرکت میکند و چند متری دور نشده است که با رگبار دوشکا نقش زمین میشود.معرکه عشق برجاست و رهروان امام غوغایی به پا کردهاند
بلدوزرها همچنان در حرکتاند یکی ازتانکهای دشمن به طرف آنها شلیک میکند. گلوله تانک مانند قطعهای آتش، آسمان را میشکافد و تندتر ازحرکت چشمهای ما به وسط یکی از بلدوزرها اصابت کرد و آن را منهدم میکند. دود و آتش زیاد ناشی از انفجار، احتمال شهادت راننده آن را در ذهن ما بیشتر میکند.
کسانی که در معرکه شاهد صحنهاند، همچنان دعا میکنند زیرا از آنها کاری ساخته نیست و باید منتظر کار بلدوزر دوم بمانند، مهمتر ازهمه، بچههای در محاطره دراین یک ساعت، شهدایی دادهاندکه همه دنیا را بگردی یک تار موی آنها را پیدا نمیکنی.
حالا، آن نگاه معصوم دوستان خوبشان را غرق درخون و افتاده بر خاکریز سوم مشاهده میکنند، میدانند که حتی دل مجروحین مانده از راه، چون علی رضاییان به عشق آنها، میتپد و اشک ریزان برای پیروزی آنها، استغاثه میکنند.
عراقیها بلدوزر بعدی را بلافاصله هدف قرار میدهند و گلوله، برق آسا آسمان را میشکافد، راننده که تازه فهمیده بهدام افتاده است، با عجله جلوی خود را خاکریز زده و پشت آن سنگر میگیرد و ما نفس راحتی میکشیم.
راننده بلدوزر که خوب میداند چه وظیفه مهمی به او واگذار شده است شروع به احداث خاکریز میکند. صدای بلدوزر که از دور به گوش میرسد برای ما زیباترین صداهاست و ما از آن جلو، در زیر رگبار دشمن که قطع نمیشود و تمامی ندارد، میبینیم که خاکریز به سمت رودخانه در حال گسترش است.
به این ترتیب، خط دفاعی مهمی در حال شکل گرفتن بود که به یاد پنج شهید این عملیات «خط رضاییها» نام گرفت
عملیات فرمانده کلقوا با 120 شهید، بزرگترین تأثیر نظامی و سیاسی را در بحرانیترین مقطع تاریخ انقلاب اسلامی به جای گذاشت، زیرا درحالیکه بنیصدر تلاش میکرد نیروهای حزباللهی و یاران امام را فاقد هرگونه شعور نظامی در عرصه نبرد معرفیکرده و به آنها اجازه عملیات نمیداد، خواست خدا و اخلاص بچههای جبهه دارخوین بود که فقط چند ساعت پس از عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا توسط حضرت امام، موفق به اجرای عملیاتی شدند که ماهها برای انجام آن زحمت کشیده و اقدام به حفر کانالی بسیار مهم و استراتژیک در عمق جبهه دشمن به طول 1750 متر کرده بودند.