سرویس فرهنگی پایگاه 598 - اواخر تابستان و اوایل مهر 84 هنگامی که رأی دهندگان به احمدی نژاد منتظر تحولی فرهنگی در کشور، بهبود یافتن اوضاع حجاب، اصلاح وضع سینما و در یک کلمه «ارتقاء سطح دینداری» به دست او بودند، نام شخصی را بعنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی شنیدند که جزو چهره ها و نخبگان فرهنگی بشمار نمی رفت. کمی پرس و جو آشکار نمود که او سابقه فعالیت مطبوعاتی داشته و در سپاه بوده است. وقایعی پیش آمد (که به آنها خواهیم پرداخت) تا در سال 88، چهره ای بعنوان وزیر به مجلس معرفی شد که نه تنها کاملاً غریب و ناآشنا بود، بلکه از منش و رفتارش مشخص بود که قرارست مدیر وزارتخانه ای دست سوم شود. اما بواقع چه نمره ای به قریب به 8 سال ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد در عرصه فرهنگ می توان داد؟
در ارزیابی فرهنگی دولت احمدی نژاد دو نگاه کاملاً متضاد وجود دارد؛ عده ای با استناد به فیلم های سینمایی مجوز گرفته در دو دولت او و نیز وضع ظاهری پوشش ها و برخی آمارها از گسترش فساد فرهنگی، به او نمره ای قریب به «صفر» داده و نهایتاً او را از لحاظ فرهنگی معادل با دولت خاتمی ارزیابی می نمایند. از آن سو عده ای با استناد بر احیای گفتمانی که توسط او در عرصه سیاست خارجه و نیز اقتصاد صورت گرفته است، دولت احمدی نژاد را فرهنگی ترین دولت می خوانند. اما واقع امر چیست؟
به نظر می رسد برای ارزیابی جامع فرهنگی از دولت احمدی نژاد، ابتدا می بایست «نگاه های فرهنگی» او را مورد بررسی قرار داد و سپس به میزان موفقیت او در نهادینه کردن این نگاه پرداخت.
در نگاه کلان اقتصادی احمدی نژاد شکی نیست و روشن است که او قصد احیای «عدالت اقتصادی» که در دوران های قبل حتی از آرمان بودن نیز خارج شده بودند را داشته و آن را پیگیری نموده است. در سیاست خارجی نیز چنانچه نگاهی جامع داشته باشیم، او گفتمان «غرب دشمن ماست» را تقریباً بطور کامل طرح و پیگیری نمود. همچنین در عرصه «فرهنگ داخلی» او در مقابل انحرافی بزرگ، یعنی «متهم دانستن مردم» تا جای ممکن ایستاد و در این راه حتی تا حد زیادی محبوبیت خود را از دست داد.
اینها نقاط برجسته و مثبت در نگاه کلان فرهنگی احمدی نژاد بود، اما او در این زمینه با اشکالاتی نیز همراه بود که تقریباً ریشه همه آنها را در نگاه کلان او به مقوله «ظهور» از یک سو و پدیده «مدرنیته» از سوی دیگر می توان دانست. احمدی نژاد در مقوله فرهنگ، مردم را متهم نمی دانست، اما در عین حال اوضاع آنها را آنچنان هم بد ارزیابی نمی نمود و گویا معتقد بود برای تحقق امر ظهور، همین حد از ایمان کافی است. او به درستی نقاط مثبت جامعه ایران و حتی جهان را دقیقاً رصد کرد (کاری که تاکنون جز از رهبر انقلاب دیده نشده بود) اما نمی توان گفت که نقاط منفی و کاستی های آنان را ندید، بلکه حد فعلی را برای تحقق ظهور کافی می دانست.
علت عدم برنامه ریزی جدی او برای اصلاح فرهنگ داخلی را باید در این باور او دانست. گویا او معتقد است روی آوردن کلان به او بعنوان نماینده گفتمان ایستادگی در برابر غرب و نیز زیاده خواهان داخلی که در رأی 24 میلیونی او در سال 88 نمود یافت، شاخصی برای آمادگی مردم برای ظهور است. لذا «لازم نیست به مردم کاری داشته باشیم؛ مردم خودشان مؤمن اند». اشتباه منتقدین او این است که تصور می کنند احمدی نژاد مشکلات فرهنگی را نمی بیند، درحالیکه اینطور نیست؛ او اینها را می بیند، اما اولاً ضریب بالایی به آنها نمی دهد، ثانیاً به نقاط مثبتی که می بیند ضریب بالاتری می دهد و ثالثاً همین حد از نقاط مثبت را برای تحقق امر ظهور کافی می داند (که گویا در این نگاه با رهبر معظم انقلاب اختلاف دیدگاه وجود دارد).
او چنین نگاهی را دقیقاً نسبت به مردم جهان هم داراست و طرح گفتمان «منجی گرایی» او در سازمان ملل و اعتقاد عمیقش بر آمادگی ملت ها برای ظهور منجی از همین باب است.
اما نقصان نگاه احمدی نژاد (که شاید از شخصی چون او انتظار نداشتن این نقیصه صحیح نباشد) نگاه بسیط و ساده به مقوله «مدرنیته» است. همانقدر که نفرت «سیاسی» مردم کشورمان و مردم جهان از سلطه گری امری واضح و بدیهی است، تمایل وافر و در ابعاد مختلف آنها به غرب هم حقیقتی غیر قابل انکار است. چه خوشمان بیاید و چه نیاید، هم اکنون «توسعه» بعنوان ارزش اول هر کشور (و از جمله کشور خود ما) به معنی پیشتر رفتن در مسیری است که آمریکا و اروپا سالها پیش از آن گذر کرده اند. تمام افتخارات امروز ما، از انرژی هسته ای تا سلول های بنیادین و پیشرفت های نظامی، و حتی نظام سیاسی «دموکراسی» و «تفکیک سه تایی قوا» تا نظامات اقتصادی چون «بانک»، «بورس»، «بیمه»، «تعاونی» و... همگی چیزهایی است که مسیر آنها را ابتدا غرب پیموده است.
قصد گشودن باب بحث های «آیا علم و تکنولوژی غربی و غیر غربی دارد یا نه» را فعلاً نداریم، صحبت این است که حتی اگر علم و تکنولوژی را خنثی و بدون جهت هم در نظر بگیریم، حقیقت غیرقابل انکار این است که غرب در آن بسیار از ما پیشی دارد و ما نیز «چهار نعل» به سوی آن می دویم. هر قدر هم بخواهیم «عدالت» و «اسلام» را ضمیمه علوم و کشورداری غربی بکنیم، باز در نگاه کلان، این یافته های متفکران غربی است که چرخ حکومت را می چرخاند. مهمترین اتفاق سیاسی در کشور ما «انتخابات» است که هر قدر هم خوب باشد، «از غرب آمده نه از اسلام». باز تکرار می کنیم که قصد ما این نیست که بگوییم «هرچه از غرب آمده بد است»، بلکه حتی اگر اینها را خوب هم بدانیم، منطقاً نتیجه می گیریم «هرچه خوب است، از غرب آمده».
نتیجه گیری فوق که با طرح مدرنیزاسیون آقای هاشمی شروع و در دولت اصلاحات ادامه یافت و حتی احمدی نژاد نیز ناگزیر به آن تن داد، در آن باور «غرب ستیزی سیاسی» تردیدی جدی وارد نموده و شاید بتوان ریشه تردیدها در این امر در کشور ما و حتی دین گریزی ها را در آن دانست. این تضاد که «این چه دشمنی است که هم به او فحش و لعن می دهیم و هم با ولع از دستاوردهایش استفاده می کنیم» قطعاً مانع نهادینه شدن جدی و عمیق استکبارستیزی مطرح شده توسط احمدی نژاد بوده است.
این نگاه باعث استنتاج اشتباه دیگر احمدی نژاد و آن هم در عرصه «نسبت فرهنگ و اقتصاد» شده است. شکی نیست که ریشه بسیاری از معضلات فرهنگی جامعه ما در مشکل اشتغال و ازدواج جوانان است و برخی معتقدند اگر این دو مشکل حل شوند، باقی مشکلات هم ناپدید خواهند شد. گویا دکتر احمدی نژاد نیز در این دسته جای دارند و بر این اساس، بزرگترین وظیفه فرهنگی خود را حل مشکلات و برقراری عدالت اقتصادی قرار دادند.
اما اشتباه این نگاه در آنجاست که «خود مشکل ازدواج و اشتغال نیز مجدداً به مقوله فرهنگی بازگشت می کنند». چرخ مدرنیته و توسعه تکنولوژی با «ایجاد نیاز کاذب» می چرخد و نمی توان بدون بالا بردن سطح ولع جامعه، به تکنولوژی برتر دست یافت. لذاست که شاهدیم علی رغم بالاتر رفتن «سطح بهره مندی جامعه» گله ها و شکایات بیشتر هم شده است و این نارضایتی کاذب نیست، واقعی است؛ زیرا تکنولوژی جدیدتر، «واقعاً» سطح توقع جامعه را بالاتر می برد.
بعبارت ساده تر، اگر در سال 84 می شد با 30 میلیون تومان یک زندگی را آغاز نمود و اگر 500 هزار تومان حقوق می توانست کفاف اداره یک زندگی مشترک را داشته باشد، بدون احتساب تورم و بالا و پایین شدن ارزش پول، آنچه با این حد پول در آن زمان می توانست «لوازم اولیه زندگی» و «یک شغل مناسب» حساب شود، در سال 91یک زندگی فقیرانه و یک شغل محقر محسوب می شود. مثال عینی آن را می توان در اتومبیل مشاهده کرد؛ چنانچه روزی «اصل ماشین داشتن» نشانه پولداری بود و مثلاً «پراید» و بعد هم «پژو 405» وسیله نقلیه مرفهین بشمار می آمد، اما امروز سطح متوسط و زیر متوسط جامعه از این وسایل نقلیه استفاده می کنند.
جمع بندی کلام آنکه حرکت مثبت فرهنگی احمدی نژاد، طرح آرمان های سیاسی و اقتصادی انقلاب و گزاره «مردم در عرصه فرهنگ متهم نیستند» بود و ضعف جدی او که مانع تحقق آن آرمان ها شد، ساده انگاری نسبت به مدرنیته و ارزش های آن و عدم مبارزه با آنها بود که باعث انتظار زودهنگام ظهور و نتیجتاً عدم برنامه ریزی جدی برای رشد دینی جامعه شد.