روزنامه تماشا با
او به بهانه این سریال به گفت و گو نشسته. هر چند در این گفت و گو، حرف
ها به وضعیت سینما، زندگی شخصی و احوال این روزهایش هم کشیده شد که در
ادامه می خوانید:
شما
پیش از بازی در سریال «راستش را بگو» در تلویزیون با سریال «در چشم باد»
سابقه فعالیت داشتید، بازگشت به تلویزیون به دلیل بحران سینما بود یا دلایل
دیگری داشت؟- نمی گویم به خاطر شرایط سینما بود چون زمانی
که آقای آهنج پیشنهاد بازی در این سریال را داد، من پیشنهاد سینمایی هم
داشتم اما فیلمنامه ای که از این سریال خواندم اینقدر جذاب و غافلگیرکننده
بود که من از تلویزیون انتظار ساخت چنین سریالی نداشتم.
همانطور که
می بینید تلویزیون همیشه در حالتی تعیین شده حرکت می کند و با بودجه های
میلیاردی سریال هایی ساخته می شود، مثل همین «کلاه پهلوی» که در حال پخش
است و پاسخگوی انتظارات نیست.
من همیشه فکر می کنم اگر قرار است در
تلویزیون حاضر باشیم و روبروی مخاطبان میلیونی این مدیوم قرار بگیریم،
باید در کاری باشد که بازتاب های خاص داشته باشد نه با داستان های دختر و
پسری و خانوادگی روتینی که همیشه دیده ایم و هیچ جذابیتی برایمان باقی
نگذاشته است. به همین خاطر وقتی متن «راستش را بگو» را خواندم احساس کردم
با یک متن انتقادی اجتماعی مواجه هستم که خیلی ترغیبم کرد به تلویزیون
برگردم.
شخصیتی که شما در این
سریال ایفاگر آن هستید یک دختر لوس است که مدام در حال جیغ زدن است.
نترسیدید که به خاطر این نقش، مخاطب شخص شما را به جای کاراکتر پس بزند؟-
تا الان من نزدیک به 30 فیلم و سریال بازی کرده ام و کارنامه بازیگری ام
با شخصیت هایی که بازی کرده ام، بالا و پایین داشته اما شخصیت «خاطره
آرامی» کمی متفاوت تر از بقیه بود، چون یک دختر خودپسند و مغرور است که فقط
خودش را می بیند. اساسا فکر می کند همه چیز را می تواند به هر قیمتی به
دست بیاورد که اتفاقا برعکس این روند پایان خیلی متفاوتی خواهد داشت.
حالا
اگر مردم، من را در این سریال جیغ جیغو و لوس می بینند و اعصابشان خرد می
شود، یعنی اینکه من کارم را درست انجام داده ام و به آن چیزی که مد نظر
فیلمنامه نویس بوده، رسیده ام اما من خودم لوس و جیغ جیغو نیستم بلکه به
خاطر نقشم اینگونه رفتار می کنم. خاطره آرامی، نیوشا ضیغمی نیست و مردم
باید این دو نفر را از هم متفاوت بدانند.
خودتان
چقدر این داستان را باور کرده اید؟ اینکه یک گروه یکباره دلشان بخواهد اهل
فتوت بشوند. داستانی که به دلیل نداشتن همانندی در جامعه، به نظر شعاری و
غیرقابل باور است.- من نمی توانم اسمش را شعار بگذارم. قرار
نیست تجربیات همه آدم ها شبیه به هم باشد و ما نمی توانیم هر چیزی را که
خودمان تجربه نکرده ایم به اسم شعار پوشش بدهیم. من فکر می کنم همه آدم های
این سریال نمونه اجتماعی دارند. درهمه جای دنیا مضمون سیاسی، ژانر نیست و
یک تم است.
تم داستان ما هم سیاسی است و در تم های سیاسی همه چیز
بر اساس مکالمه پیش می رود و آدم ها زیاد حرف می زنند. وقتی آدم ها زیاد
حرف بزنند و حرف هایشان هم قلنبه سلمبه باشد، حالتی شعارگونه پیدا می کند.
به نظرم اگر کسی بتواند از یک دیالوگ این کار تاثیر بگیرد، یعنی ما موفق
شده ایم.
صادقانه اگر بخواهید بگویید، انتقادی به این کار ندارید؟-
قطعا به این کار هم نقدهایی وارد است و من از نقدهای خوب استفاده می کنم
اما بعضی سایت ها را که می دیدم احساس کردم بعضی ها نقد نمی کنند بلکه به
شکلی گویا غرض ورزی دارند. این را نمی توان پذیرفت اما همه ما نقدهای سالم
را می پذیریم.
چرا در تمام طول سریال شما با یک دست لباس دیده می شوید؟-
من خودم به این موضوع انتقاد داشت. به این دلیل که این آدم مدعی است که
پدر ثروتمندی دارد، پس باید نحوه لباس پوشیدنش مثلا با هانیه حقی (با بازی
الناز بهمن زاده) فرق داشته باشد. این ایرادی بود که من خودم هم به طراح
صحنه و لباس وارد می دانم. این موضوع را زمان فیلمبرداری عنوان کردم اما از
آنجایی که ما بر اساس خط داستان پیش نمی رفتیم و قرار بود صحنه ها رج
بخورد، پیشنهاد من را نپذیرفتند. در نهایت چون طراح صحنه و لباس انتخاب
کارگردان بود و من برای شخص آقای آهنج به شدت احترام قائل هستم، این مورد
را پذیرفتم.
در حال حاضر از شبکه
های فارسی زبان سریال هایی پخش می شود که عملا کیفیتی ندارند اما مخاطبان
اینها برابری می کند با پرمخاطب ترین سریال های سال های دور در تلویزیون
خودمان. شما دلیل چنین اتفاقی را چه می دانید؟- من فکر
میکنم کم کاری مدیران و سیاستگذاری شان برای ساخت برنامه در تلویزیون در
این مورد موثر است. ضربه ای که شبکه های فارسی زبان مثل فارسی وان و غیره
به فرهنگ ما می زنند از حمله مغول و سوزاندن کتابخانه های مان هم سهمگین تر
است. شاید آن زمان وسعت مخاطب و آدم های باسواد کمتر بود اما الان دیگر در
هر جای کشور تلویزیون و ماهواره وجود دارد و تاثیر این سریال ها روی اخلاق
و اصول خانوادگی ماست.
آنها دارند ضد اخلاقیات را جزو زندگی می
کنند و قبح آنها را از بین می برند و این واقعیت تلخ این اتفاق است. من فکر
می کنم در حال حاضر مسئولیت به شدت سنگینی روی دوش سیاستگذاران است و اگر
به داد این موضوع نرسیم، روز به روز مخاطب را از دست می دهیم تا بروند و
مخاطب ثابت برنامه های مزخرف آن طرف آبی شوند.
سریال کلاه پهلوی را دنبال می کنید؟- من دو قسمت از این کار را دیدم و متاسفانه جذبش نشدم، چرا دروغ بگویم؟
برای این سریال که هم وقت وهم بودجه و انرژی گذاشته شده بود؟-
روزی که سریال «کلاه پهلوی» کلید خورد، من هنوز کلاس بازیگری می رفتم.
نزدیک به 11 سال از آن تاریخی که من کلاس می رفتم گذشته و من در این مدت
چیزی حدود 30 فیلم و سریال بازی کرده ام و حالا دارد این سریال پخش می شود.
من در آن زمان در کار «در چشم باد» هم حضور پیدا کردم که یک کار
ملی و عظیم بود که من همیشه به آن افتخار می کنم چون خیلی خوش ساخت بود و
برایش زحمت کشیده شد؛ حتی آن سریال هم پخش و پخش آن هم تمام شد اما واقعا
نمی دانم که چرا برای این سریال این اتفاق افتاده و چرا نمی تواند مخاطب را
جذب کند. این را نمی توانم ریشه یابی کنم.
آخرین فیلمی که روی پرده دیده اید؟- (فکر می کند) باید اعتراف کنم که زیاد سینما نمی روم اما آخرین فیلم، فکر کنم «کلاه قرمزی» بود.
شما
در فیلم «گشت ارشاد» بازی می کردید و دعواهای سینمایی از آن زمان بر سر
این فیلم و «خصوصی» شروع شد تا رسیدیم به بحران فعلی، در این مورد هیچ وقت
اظهار نظر نکرده اید.- فکر می کنم که برخوردهای غلط و لحظه
ای که بر اساس ناآگاهی است، ضربه زننده است. همانطوری که ضربه زده و می
بینید. زمانی که برای فیلمی پروانه ساخت داده می شود، آن فیلم ساخته می شود
و در جشنواره تشویق می شود و حالا پروانه نمایش می گیرد و روی پرده می رود
و به یکباره روی پرده، آن اتفاقات برایش می افتد. در چنین شرایطی، دیگر
ماجرا سیر طبیعی و قانونی اش را از دست می دهد و می رسد به همان برخوردهای
ناآگاهانه و منفعلانه. حالا با بروز این اتفاق شما به انگیزه مردم،
سینمادار، تهیه کننده، کارگردان و بازیگر توجه کنید. دیگر کدامشان انگیزه
خواهند داشت؟ اختلافاتی که از طرف سازمان حوزه هنری اتفاق افتاد و سیری
قانونینداشت چرا که ارشاد بالاترین مرجع فرهنگی است که وقتی صلاحیت نمایش و
ساخت یک فیلم را تایید می کند، همه باید پیرو رأی او باشند و خلاف این
اتفاق غیرقانونی است. همین می شود که فیلمی با سرمایه 600 میلیونی ساخته می
شود و فروشش 30 میلیون است با ستاره هایی که زمانی ضامن فروش بودند.
شما به عنوان عضوی از این سینما برای موقعیت فعلی چه پیشنهادی دارید؟-
باید برای انگیزه بخشی به کارگردان و سرمایه گذار کارهایی کرد. باید یک
جلسه هم اندیشی گذاشت که از دل آن نتیجه بیرون بیاید نه حرف. باید جلوی
تعطیلی کامل سینما را گرفت.
امیدی هم به بهبود شرایط دارید؟-
انسان با امید زنده است و من نمی خواهم این امید را از خودم بگیرم و به
جمع بازیگران زیادی بپیوندم که با سینما خداحافظی کرده اند، رفتند خانه شان
نشستند و دیگر بازی نمی کنند. دیگر انگار طبیعی شده است. هر روز یکی
خداحافظی کند ودیگری قهر کند. من دلم نمی خواهد این اتفاق برای من هم بیفتد
اما واقعا از مسئولان می خواهم فکری به حال این شرایط بکنند.
هنوز در موسسه زیبایی تان مشغول به کار هستید؟-
من با یکی از پزشکانی که در آنجا کار میکرد، دچار اختلاف نظر شدم و حس
کردم که غیراخلاقی برخورد می کنند و نگاهشان کاملا بیزینسی است. همین شد که
از آن گروه جدا شدم و پیگیر این هستم که یک مرکز دیگر با یک گروه دیگر
تاسیس کنیم.
شما
از آن دست بازیگرانی هستید که اغلب مردم می دانند همسرتان چه کسی است و
شغلش چیست، این باعث نشده که برایتان حاشیه پیش بیاید یا مردم به زندگی تان
سرک بکشند؟- نه، همیشه مردم به من لطف داشته اند. من دوست دارم که
مردم بدانند یک بازیگر می تواند ازدواج کند و زندگی محکمی هم داشته باشد.
به خاطر اینکه همیشه در بین عوام این ذهنیت وجود دارد که بازیگران، زندگی
شخصی شان خیلی عجیب و غریب است و ترجیح می دهند اصلا ازدواج نکنند. من می
خواستم بگویم واقعا اینطور نیست. یک بازیگر می تواند همه چیز را تجربه کند.
هم یک زن خانه دار خوب باشد، هم مادر و همسر خوبی باشد. من دوست داشتم که
با ازدواجم بگویم که زندگی شخصی پیچیده ای ندارم. متاسفانه آمار طلاق در
جامعه سر به فلک کشیده و این یک اتفاق وحشتناک است و من به عنوان بازیگر
اگر می توانستم اندازه یک قطره هم روی این موضوع تاثیر داشته باشم، فکر کنم
کار خوبی کرده ام.
شما
بازیگری هستید که از کلاس های بازیگری به سینما وارد شدید. اتفاقا آن زمان
هم انتقادی به این شکل ورود بود که چرا بعضی بدون تحصیلات آکادمیک وارد می
شوند اما حالا شرایط با آن زمان هم فرق کرده و راه های ورود آدم ها به این
دنیا از شکل های غیرمرسوم آن است. نظرتان در مورد شیوه های جدید چیست؟-
هنر، بخش عمده اش غریزی است و بخشی هم آکادمیک. بازیگران زیادی هستند که
کشف استعداد شده اند مثل مارلون براندو یا برگمان. اینها تحصیلات آکادمیک
نداشتند اما اعتبار سینمای جهان هستند اما خب این را هم باید بپذیریم که در
حال حاضر بازیگر کیلویی هم وجود دارد.
من خودم از کلاس بازیگری به
سینما آمدم و هنوز هم هیچ ابایی ندارم که بروم سر کلاس بنشینم و باز هم
چیز یاد بگیرم. در کل بدون علم و آگاهی، آدم ها را به خاطر چشم های زیبا،
پارتی و پول وارد سینما کردن کار غلطی است اما نگران نباشید. من فکر می کنم
الک سینما در طول زمان، کار خودش را می کند وشما دیگر خیلی هایی را که
قبلا در این سینما دیده اید، نمی بینید.