تا کی قرار است رییس جمهوری را که -معمولا- هشت سال سرنوشت کشور را در اختیار دارد با پوستر و شعار و چند فیلم و سخنرانی هیجانی و حالا مناظره ی تخریبی بشناسیم؟ تا چه زمانی قرار است قبل از رای دادن، شفاف ندانیم سازمان فکری کسی که می خواهد مرد اول اجرایی کشور شود چیست و مردان کلیدی او چه کسانی هستند؟ چه کسی می داند یا می تواند حدس بزند مبنای اقتصادی، اعتقادات دینی و گرایش سیاسی-اجتماعی رییس جمهور بعدی چیست؟
واقعا رییس جمهور شدن را باید این قدر ساده بگیریم که هر رجل سیاسی با یک استارت دو-سه ماهه بتواند عالی ترین مقام اجرایی کشور بشود؟ و بعد رای آوری بنشیند فکر کند برای سیاست و فرهنگ و اقتصاد چه ایده ی عملیاتی دارد!؟ تازه بگردد دنبال یار که متصدی وزارت و استانداری و معاونت و قس علی هذا بشود! این درست است؟ اگر درست بود جهرمی، کاظمی و پورمحمدی و . . . سر از دولت عدالت خواه در نمی آوردند.
تا کی قرار است کشور با آزمون و خطا پیش برود؟ آزمون و خطا یعنی رای به دولتی که نتیجه اش بشود کارگزاران سازندگی؛ یعنی وزیر فرهنگ، مهاجرانی؛ یعنی معاون اول رییس جمهور، رحیمی، یعنی وزارت کشور در اختیار نوری و تاجزاده؛ یعنی مشایی چشم و چراغ دولت. خطا یعنی رای به دولت اصلاحاتی که ده ها مقام عالی رتبه اش به جرم خیانت و نفاق، مطرود، محبوس یا فراری اند و یعنی ده ها مقام دولت عدالت گرایی که عمر مدیریت کلان شان به یک سال نرسیده تعویض می شوند. خطا یعنی خاتمی؛ یعنی چک سفید امضا به هاشمی؛ اشتباه یعنی دفاع چشم بسته در دوره ای و حمله ناجوانمردانه در دوره ی دیگر به احمدی نژاد.
همه می دانیم کمتر از شش ماه به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده ولی هیچ کس حتی آگاهان سیاسی نمی دانند چه کسانی نامزد انتخابات می شوند؛ چه رسد به اینکه بخواهند برنامه های او را ارزیابی کنند.
در حال حاضر از هر کسی در مورد اراده اش برای کاندیداتوری پرسیده شود بی جواب خواهد ماند! طبیعی است! وقتی می توان با یکی دو ماه شعارهای درشت احساسات برانگیز محبوبیت کسب کرد، کدام عقل سالمی شش ماه زودتر خود و برنامه های خود را در بوته ی نقد می گذارد؟
درست است که موج و احساسات پیش از انتخابات در سال های 84 و 88 به نفع جریان اصول گرایی و کشور تمام شد ولی از کجا معلوم دور بعد یا دورهای بعدتر یک خوش زبان خوش بر و رویی نیاید با ایجاد موج یک ماهه ی احساسی انتخابات را ببرد؟ ممکن نیست یک حادثه ی طبیعی یا رخداد تصنعی، رجلی را یک هفته ای بالا یا پایین کند؟ امیدوارم نام شورای نگهبان را به میان نیاورید که خاتمی و معین و موسوی از صافی همین شورای نگهبان عزیز عبور کردند.
مشکل قانون انتخابات کنونی را فراتر و ریشه ای تر از این می دانم که هزار نفر عامی کاندیدا شوند و انگشت شماری صلاحیت و رجلیت شان تایید شود. به نظر من مشکل اصلی قانون انتخابات سیطره ی شعار و احساسات بر منطق و برنامه است. این قانون انتخابات است که آدم های خوب را خراب می کند و آنان را به کارهایی وا می دارد که برای رای آوری، کشور را دچار بحران و تنش کنند.
من هم انتقاد دارم که زمان اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری شش ماه مانده به آن نیست. منکر این هم نیستم که قانون در حال تصویب ایراداتی دارد و غیر محتمل هم نیست این طرح پس از تصویب در شورای نگهبان با چالش های جدی مواجه شود.