کد خبر: ۹۷۴۴۶
زمان انتشار: ۱۸:۲۲     ۱۴ آذر ۱۳۹۱
وحيد يامين پور در صفحه شخصي خود در شبكه اجتماعي گوگل نوشت: 
پارادایم «دروغ» راچه کسی در ایران برجسته می کند؟ دروغ گو بودن نظام و مسوولین نظام اسلامی آخرین حربه و اثرگذارترین هجمه ی روانی به مردم است. پارادایم دروغ همان پارادایم سیاه نمایی ایران است تا ریشه ی اعتماد مردم را بسوزاند. بیاد بیاوریم که دقیقاً از سال دوم دولت نهم عده ای بر دروغگو بودن دولت و بعد نظام تاکید میکردند. کار به آنجا رسید که روزنامه اعتماد ملی متعلق به کروبی در صفحه ی اول خود تصویر پینوکیو را با دماغی دراز شده می کشد و خطاب به رییس جمهور خطابه می خواند!
 
«راستش را بگو» مانیفست تقلبی یک دروغ بزرگ است. آن دروغ بزرگ، دروغگو بودن نظام است. مخاطب این جمله ی امری، خود نظام است که به مردمش اعتماد ندارد، بیخود مزاحم آنها می شود و دست آخر می فهمد که اشتباه کرده و باید استعفا بدهد! اینکه آتیلا پسیانی نامی جز «مسوول» ندارد بسیار قابل توجه است. این مسوول دست آخر عذاب وجدان میگیرد و به مردم کشور میپیوندد.
 
پیامبر مردم خسته ی ایران، زنی است با چشمان رنگی که از امریکا برگشته است. دیالوگ مشترک همه ی بازیگران این صحنه در پیشگاه خدا، این است که «ما از جایی تاریک و سیاه آمده ایم؛ جایی که فرزندانش قاتل می شوند، دخترهایش خودکشی می کنند، مسوولانش نفس پرست اند و...»!
 
شهدا در وصیت نامه هاشان نوشته اند که ما رفتیم تا اخلاق بماند اما واویلا که از اخلاق هیچ نمانده و دروغ همه جا را گرفته است. وحید مشتاق بازمانده ی نسل اخلاقی ایران اسلامی است که امروز از او جز بیماری رنجور و درمانده چیزی نمانده و دست آخر در مترو دست در دستان شهید چمران به شهادت می رسد(بسیجی واقعی همت بود و باکری... و چمران!)
 
«راستش را بگو» جوانان ایران را فرا میخواند تا دست در دست هم بدهند و نمونه هایی از شبکه های اجتماعی غیر رسمی را در شهرها تشکیل دهند تا به مقابله با دروغ سازمان یافته ی نظام بروند و از همان ابتدا هم با ظرافت آنها را از سختی هایی مثل بازجویی و تعقیب سیستم امنیتی آگاه می کند.
 
برای افشا کردن نشانه های منافقانه و امریکایی این سریال چند مقاله باید نوشت؛ رجوع کنید به اسامی، رنگ لباس ها و ادبیات مورد استفاده ی سر یال و... .
 
پ ن 1: جالب نیست که دقیقا در اوج این سریال ، یک فعال اینترنتی در بازداشتگاهی می میرد؟!
 
آنها که رخدادهای حقوق بشری ایران را در سالهای اخیر دنبال می کنند می دانند که دقیقا در بزنگاه های خاص سیاسی مثلا در آستانه ی سفر یک مقام بلند پایه ی ایرانی به سازمان ملل، همواره یک قتل یا اتفاق اینچنین تمام موازنه ها را بر هم می زند و ایران را به تیتر اول رسانه ها بدل می کند. نکته ی جالبش اینجاست که اینبار خط رسانه ای از رسانه ی ملی آنهم شبکه یک آغاز شده...
اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۴
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۵۴ - ۱۴ آذر ۱۳۹۱
۱۵
۱
متاسفانه مدتهاست که اخلاق و ارزشها دینی در کشورمان توسط انسانهای منحرف به بازی گرفته شد ودارد ریشه ادب واخلاق وفرهنگ ایرانی را میسوزاند نگاهی به ادبیات گروهی باید افکند.
پاسخ
سید علی شاه نعمتی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۵۵ - ۱۴ آذر ۱۳۹۱
۱۰
۰
با سلام.دست آقای یامین پور درد نکنه،انصافا تحلیل حکیمانه ای کردند.خداییش من منتظر بودم که آخر سریال اینجوری رقم بخوره که معلوم بشه این خانم دکتر آمریکایی بدنبال تشکیل کمپین غیر قانونی هست و به همین جرم بازداشت میشه و معلوم میشه وزارت اطلاعات بیخودی بدبین نیست.ولی وقتی آخرین قسمتشو دیدم خیلی جا خوردم.من که خیلی سرخورده شدم از این سریال.شمارو بخدا یه کم رو تولید سریال ها نظارت داشته باشید.سینمامون که از دست رفت حداقل تلویزیون رو تقدیم دشمن نکنید
پاسخ
پریسا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۰۳ - ۱۵ آذر ۱۳۹۱
۶
۹
اصلا اینطوری نیست این سریال یه تلنگر خیلی خوب به همه بود مگه این مسعولا غیر از مردمن،مردم دروغ میگن اونام به نسبت خودشون دروغای بزرگتر،واقعیت همینه
پاسخ
Ermia
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۳۲ - ۱۶ آذر ۱۳۹۱
۱
۵
سلام
متاسفم
برای خودم که به برخی ها اعتماد داشتم.
البته نه از آن اعتمادهایی که نتوانم بشکنم.
از یک جایی فهمیدم که اگر نقدهای برخی ها را نخوانم سنگین تر است چون انها توهم دارند
توهم فتنه
توهم دشمنی های عجیب غریب
ادم هایی که اگر فردا خدایی ناکرده کسی در مترو، اتویوس ،همین جامعه خودمان، دروغی گفت او را می چسباند به نظام استکبارو امریکا و انگار که ما داریم در آرمان شهری زندگی می کنیم که بیا و ببین
دوستی داشتم می گفت : آرمان شهر ساختنی ست، راست می گفت ساختنی ست باید به آن رسید، باید خودت را بشناسی و بعد خودت را اصلاح کنی بعد می توانی بسازی اش.
دکتر شما بیشتر از من میدانی دشمنی دشمنان وطنم را دینم را ، اما اینگونه جبهه گرفتن های هم کیشان من در برابر خودمان نمی دانم چگونه توجیهی دارد.
دل سوزی ست برای نظام؟ گاهی دلم می گیرد و شک می کند که این ها دل سوزی باشد.
ما تبدیل شده ایم به ادم های نق نقویی که فقط یادگرفته ایم نقد کنیم!!! تازه اگر نقد باشد، نمی دانم چه باید بگویم.
این روزها به هر جای مان بزنیم درد می گیرد.
فقط این را بگویم این سریال نقد دارد، باید نقد شود اما نــــــــــــــقـــــــــــــــــــد
من چیزها یاد گرفتم از این سریال
به نظام و رهبر قلب ام هم بدبین نشدم
بس است
حق!
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها