سرویس سیاسی پایگاه 598 - عليرضا دهشيري/
اخيرا يکي از افراد به اصطلاح اصولگرا تعريف خاصي براي اصولگرايي داشت-
در مصاحبه با يکي از روزنامههاي زنجيرهاي که در ايام فتنه آتشبيار معرکه
بود، پيشنهاد داد «با توجه به اوضاع نابسامان اقتصادي و فرهنگي و سياست
خارجي کشور و براي عبور از مشکلات کنوني جامعه!» فرد خاصي به ميدان بيايد
که نظام، 16 سال مديريت او را در سطح رياست دو قوه از قواي سهگانه تجربه
کرده است. از آنجا که ايشان در دولت پنجم و ششم پرچمدار توسعه اقتصادي
بود و بنابر اظهارات ايشان زمينهساز روي کار آمدن دولت هفتم و هشتم با
شعار توسعه فرهنگي و سياسي نيز به شمار ميرفت و طي هشت سال دوران موسوم به
اصلاحات، حامي جدي آنان بود، ذکر چند نکته پيرامون اين موضع، ضروري به نظر
ميرسد:
1- دولت پنجم و ششم بعد از هشت سال دفاع مقدس کار خود را
با شعار توسعه اقتصادي و سازندگي آغاز کرد؛ اين در حالي بود که در ميان
جامعه ايراني؛ فرهنگ ايثار، شهادتطلبي، قناعت و ساير ارزشهاي اسلامي و
گفتمان امام و رهبري حاکم بود. در آن زمان، وضعيت اقتصادي کشور با وجود جنگ
و تحريمها، به واسطه وجود روحيه قناعت و از خودگذشتگي در ميان مردم
بهگونهاي بود که کشور را سرپا نگه داشت و هزينههاي سنگين جنگ تامين
ميشد. جو فرهنگي غالب بر کشور به رغم کارشکنيهاي ميرحسين موسوي و
دوستانش، بر ارزشهاي ديني استوار بود، مردم نسبت به رعايت موازين شرعي و
احکام اسلامي حساس بودند و يک خود کنترلي -همان فرهنگ امر به معروف و نهي
از منکر- در جامعه حاکم بود.
اما با روي کار آمدن دولتهاي پنجم و
ششم، دولتمردان آنقدر در سازندگي غرق شدند که توسعه اقتصادي و سازندگي را
هدف اصلي قرار داده بودند. حتي برخي معتقد بودند براي رسيدن به توسعه
اقتصادي لازم است عدهاي از اقشار پايين جامعه زير چرخهاي اقتصادي فدا
شوند! با اين وجود؛ بعد از گذشت هشت سال، وضعيت اقتصادي کشور به يک اقتصاد
ليبرالي بر اساس مصرفگرايي و تجملگرايي و وارداتي تبديل شد.
اگر
توليداتي هم در کشور وجود داشت، فرهنگ تبليغي دولتمردان بهگونهاي بود که
کالاهاي خارجي بيشتر مورد استقبال قرار ميگرفت. وضعيت اقتصادي کشور در
دولتهاي هفتم و هشتم نيز ادامه همان سياستهاي دولت پنجم و ششم بود. اگر
چه برخي کارخانهها توانسته بودند به وسيله وامهاي کذايي به توليد برسند،
اما در همان آغاز فعاليت خود با ورود کالاهاي مشابه خارجي رو بهرو شدند و
نتواستند اقساط بانکي خويش را باز پرداخت کنند، و بعضا ورشکستگي و تعطيلي
را تجربه کردند.
2- با ورود اقتصاد ليبرال، فرهنگ آن نيز بهتدريج
حاکم شد. اسراف و تبذير جاي قناعت را گرفت و روحيه ايثار و قناعت کم رنگ
شد. با آغاز فعاليت دولتهاي هفتم و هشتم با شعار توسعه سياسي و فرهنگ
تسامح و تساهل، ارزشهاي ديني به حاشيه رانده شد و گفتمان امام و رهبري جاي
خود را به تکثرگرايي و تعدد قرائات داد. مدعيان اصلاحطلبي به نقد حاکميت
ولايت فقيه پرداختند و در کنار مساجد و تکايا و حسينيهها، فرهنگسراها نضج
گرفت و طبيعي بود در کنار اينها مباحثي از قبيل بندگي، انجام تکليف،
تبعيت از ولايت، ايثار و از خود گذشتگي، شهادت طلبي و... کنار گذارده ميشد
و به جاي آن ادبياتي از قبيل آزادي، استفاده از حق، حق اعتراض عليه نظام،
حکومت، رهبري و حتي عليه خدا و... مطرح ميگرديد!!
3- در عرصه
سياست خارجي، دولت رويهاي انفعالي را در پيش گرفت. با همه انفعال دولتهاي
وقت، غرب توجهي نميکرد و اگر کشوري غربي بر اساس برخي منافع خود ناچار به
برقراي رابطه با ايران بود تلاش ميکرد يک رابطه ديپلماتيک از موضع قدرت و
مطالبه داشته باشد؛ تا جايي که شرايط ذلتبار آژانس اتمي پذيرفته شد و
چرخه توليد سوخت هستهاي حتي براي مصارف علمي و صنعتي هم به حال تعليق
درآمد.
4- طي آن هشت سال اصلاحات، کساني سکاندار شدند که وامدار و
مروج انديشههاي مارکس، کانت و پوپر بودند و اوضاع تا جايي پيش رفت که مقام
معظم رهبري در سال 84 با روي کار آمدن دولت نهم به اين مضمون فرمودند که
دولت مجددا به گفتمان امام و انقلاب بازگشت.
5- اگر چه شيريني
بازگشت دولت به اصول اسلام و انقلاب، با حضور جريان انحرافي به ويژه در
دولت دهم، کم رنگ شد؛ اما به هر روي، با روي کار آمدن دولت اصولگرا حرکت
به سوي جامعه مطلوب اسلامي سريعتر شد تا جاييکه مقام معظم رهبري در
سخنراني خود در خراسان شمالي بحث سبک زندگي جديدي را بر اساس آموزههاي
ديني مطرح کردند.
با پيشنهاد تمسک به اقتصاد ليبرال و سياستهاي
سکولاريزم و فرهنگ مصرفگرايي و تسامح و تساهل و...، بايد از فرد فوق الذکر
پرسيد که آيا با نامزد مورد نظر شما، ميتوان جامعه را از مشکلاتي که ريشه
در همان خط مشيهاي غلط و مندرس وي و همفکران او دارد، نجات داد؟ آيا اين
عقبگرد به دوران تهاجم فرهنگي و ورود عدهاي از نامحرمان به بدنه نظام و
دستگدايي به سوي دشمن دراز کردن، مطالبه مردم است؟! بيشک اينگونه سخنان
نتيجهاي جز فاصله گرفتن از متن جامعه ندارد؛ جامعهاي که پيشرفت از نوع
اسلامي همراه با عزت را ميخواهد.