چند دانشجو با همراهی یکی از استادانشان و البته تحت نظارت مأمورانی که به آنها شک دارند، سعی میکنند معضلات اخلاقی جامعه را با محوریت مترو بررسی کنند؛ موضوعی اخلاقی که دستمایهی سریال «راستش را بگو» شده است. آنها مجبورند برای هدفشان با خیلیها رودررو شوند که یکی از آنها رییس دانشگاه است.
نیوشا ضیغمی (خاطره) در صحنههای پیش رو میخواهد مجوز یک نشست دانشجویی را از رییس دانشگاه بگیرد که منجر به دعوای لفظیشان میشود؛ البته آنسوتر، سیاهیلشکرهایی که برای بازی در نقش دانشجویان معترض آمدهاند از این که دو روز است میآیند و میروند و بازی نمیکنند ناراضی هستند.
*** صبحانه و نهار نخوردیم/ فقط پاهایمان بازی کرد!
به گزارش خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا، این هنرجویان که میگویند از کرج آمدهاند از گروه تولید «راستش را بگو» گله میکنند که بدون توجه به حضور آنها، صحنههای دیگری را ضبط میکنند. آنها میگویند دو روز است از صبح زود از کرج میآیند اما نوبت بازیشان نمیرسد. یکی از آنها که دختر جوانی است، میگوید: دیروز هم آمدیم؛ قرار بود بازی داشته باشیم، از صبح تا هفت، هشت بعدازظهر اینجا بودیم ولی بازی نکردیم؛ در واقع فقط پاهایمان بازی کرد!
مسؤول این هنروران هم توضیح میدهد: از صبح ما را به حالت آمادهباش گذاشتهاند؛ حالا هم که ساعت سه بعداز ظهر است، نه صبحانه خوردهایم نه نهار. او سپس به جمعیت 30، 40 نفره هنروران اشاره میکند و میگوید نیمی از آنها از کرج آمدهاند.
*** وقتی خاتون، خاطره میشود
اما جدا از این هنروران که همچنان باید منتظر شروع بازیشان بمانند، در یک ساختمان دیگر از دانشگاه مترو (محلی که سکانسهای دانشگاه در آن ضبط میشود)، گروه «راستش را بگو» در تدارک ضبط صحنهی دعوای نیوشا ضیغمی و رییس دانشگاه برای گرفتن مجوز کنفرانس هستند. این صحنهها در یک روز تعطیل در طبقهی دوم دانشگاه مترو ضبط میشوند؛ جایی که گروه مجبور است همهی لوازمش را در راهروی کوچکی که یک طرفش فنسهای حفاظتی نصب شده جا بدهد؛ محمدرضا آهنج هم مونیتورش را کنار در ورودی جا میدهد و روی یک صندلی مینشیند تا بر بازی بازیگران که قرار است پشت درهای بسته باشد، احاطه داشته باشد.
نیوشا ضیغمی با گریم خاطره، در اتاق رییس نشسته و درحالی که با تلفن همراهش حرف میزند، نیمنگاهی هم به فیلمنامه دارد؛ البته در فیلمنامهای که نیوشا ضیغمی پیش رو دارد، نام «خاطره»، «خاتون» است که ضیغمی در ادامه توضیح میدهد این تغییر نام، درخواست خود نویسنده و کارگردان بوده و ربطی به او نداشته است.
*** فلاشبک به خرمشهر و سفارت آمریکا
به جز نیوشا ضیغمی، امیر کاوه آهنینجان هم که نقش یاور را در «راستش را بگو» بازی میکند، در صحنههای امروز دانشگاه حضور دارد. هر چند شکیل مظفری، دستیار کارگردان و برنامهریز هم میگوید به احتمال زیاد تا چند ساعت آینده، دانیال عبادی نیز به گروه خواهد پیوست.
مظفری توضیح میدهد: ما در ماه پایانی تصویربرداری هستیم و حدود 15 روز در دانشگاه کار داریم. تا به حال بازی چند بازیگر مثل لعیا زنگنه، آتیلا پسیانی و اصغر نقیزاده تمام شده است. از این به بعد هم 20 لوکیشن دیگر باقیمانده که شامل فلاشبکهایی به سفارت آمریکا، دفاع مقدس و خرمشهر است.
او ادامه میدهد: ما 33 قسمت گرفتهایم اما فکر میکنم در زمان پخش، مدت هر قسمت را زیاد کنند تا تعداد قسمتها کمتر شود.
*** تصویربرداری با دوربین عکاسی!
بعد از چند بار ضبط بگومگوی نیوشا ضیغمی و رییس دانشگاه که با حوادث غیرمترقبهای مثل باز شدن ناگهانی درب اتاق توسط یکی از عوامل صحنه و خوابیدن یکی دیگر از عوامل در اتاق کناری که در قاب دوربین قرار میگرفت، همراه بود، بالاخره صحنهی مورد نظر آهنچ برای این سکانس، ضبط میشود.
در همین فاصله به سراغ فرشید گلسفیدی، تصویربردار کار میرویم که با دوربین 5D که مخصوص عکاسان است کار تصویربرداری را انجام میدهیم. گلسفیدی توضیح میدهد استفاده از این دوربین عکاسی، برای کار فیلمبرداری متداول است و او هم چند سالی که با دوربینهای معمولی تصویربرداری کار نمیکند و از همین 5D برای کار در فیلمها و سریالها استفاده میکند.
*** چند کار سینمایی را به خاطر «راستش را بگو» رد کردم
بعد از پایان این سکانس، وقت نهار گروه است و بعد از آن، نیوشا ضیغمی آماده رفتن میشود. او لباسش را عوض و گریمش را با کمک گریمور، پاک میکند. با او در اتاق گریم به گفتوگو مینشینم.
ضیغمی در پاسخ به این سوال که چرا در تلویزیون بازیگر کمکاری است؟ میگوید: من هشت سال پیش کارم را با تلویزیون و مجموعه «در چشم باد» شروع کردم. بعد از آن، متنهای مختلفی را خواندم اما هیچ متنی نبود که من را ترغیب کند که سینما را رها کنم و به تلویزیون بیایم. کماینکه در چند ماهی که درگیر این کار بودم، چندین پروژه سینمایی را رد کردم؛ چون اساسا کسی نیستم که بتوانم دو پروژه را همزمان کار کنم. در این مدت هم پروژهای نبود که من را جذب کند تا این که به تلویزیون بیایم اما در سریال «راستش را بگو» با متنی روبهرو شدم که متن خوبی بود و گروه خوبی کار میکردند. من هم با خواندن این متن، حس خوبی داشتم و ترغیب شدم که دوباره به تلویزیون برگردم چون اساسا به مدیوم تلویزیون اعتقاد دارم اما در یک فضای خوب و فضایی که حرفی برای گفتن داشته باشد.
او ادامه میدهد: نقش من در این سریال، یک دانشجوی پرخاشگر و یاغی است؛ وقتی من دیالوگهای خودم را میگویم، روی خودم هم تاثیر میگذارد که من اینها را خیلی دوست دارم. ادبیات نقشهای دیگر داستان را دوست دارم، فارغ از این که امروز گرایش اکثر مردم به سمت کارهای طنز رفته و کمتر مخاطب فیلمنامههای جدی هستند؛ من فکر میکنم این متن، متن بسیار پر و قوی است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
ضیغمی که در این سریال، نقش یک دانشجو را بازی میکند، در پاسخ به این سوال که «راستش را بگو» چقدر به محیطهای دانشجویی نزدیک شده، تا بازنمایی واقعگرایانهای از دانشجوی ایرانی داشته باشد، توضیح میدهد: شخصیت خود من، شخصیتی است که کاملا برخلاف تصورهای کلیشهیی از یک دانشجوی مثبت و آرام که فقط درسش را میخواند، است. ما پنج نفر هستیم که نقشهای دانشجویان را بازی میکنیم. این نقشها به نظرم خیلی زنده است. من دوران دانشجویی را تجربه کردهام و میدانم همه با یک الگو بریده نشدهاند. تصورم این است که خواستهاند فضا به صورت کاملا رئال دربیاید. من هم متن را به خاطر واقعی بودنش دوست داشتم.
*** سربازان جمعه!
بعد از این گفتوگو، ضیغمی از گروه خداحافظی و کار امروزش را تمام میکند اما سیاهیلشکرهای معترض در طبقه پایین و در کنار سالن آمفیتئاتر جمع شدهاند. به نظر میرسد بالاخره نوبت بازیشان رسیده و این بار واقعا قرار است جلوی دوربین بروند. اما هیچ یک از بازیگران اصلی در این صحنه حضور ندارد.
این هنروران که دانشجویان دانشگاه هستند، همگی دور آهنج و شکیل مظفری حلقه زدهاند تا توضیحات مربوط به صحنه را بشنوند. به نظر میرسد یک سکانس طولانی در راه باشد.
با شروع توضیحات آهنج، ما هم دانشگاه مترو را با دانشجویان فرضیاش که یک روز جمعه دور هم جمع شدهاند ترک میکنیم.
گزارش از: خبرنگار ایسنا، رضوان اناری