به گزارش فارس، آمریکا تا قبل از ملی شدن صنعت نفت، نفوذ چندانی در ایران نداشت اما همین ماجرا باعث شد روابط این دو کشور متحول شود. در این مقطع آمریکاییها بیش از پیش در ایران حضور پیدا کردند. سرانجام در سال 1332 آنها در راستای هدف تسلط بر خاورمیانه، با برنامهریزی دقیق، با انجام یک کودتا، دولت دکتر محمد مصدق را سرنگون و حکومتی دیکتاتوری را در ایران پایهگذاری کردند و به این ترتیب از 28 مرداد 1332 روابط ایران و آمریکا وارد مرحلهی تازهای شد. کودتای 28 مرداد 1332 در واقع، اولین تجربه سازمان سیا در سرنگونی یک دولت خارجی به شمار میآید.
بیستوپنج سال حاکمیت آمریکا بر ایران در فاصله سالهای 1332 تا سال 1357 مسائل بسیاری را برای کشور ما به وجود آورد، اما نکته مهم این بود که در آن مقطع آمریکا در مقابل «مردم ایران» قرار گرفت که این موضوع در کنار سایر مسائل به انقلاب سال 57 انجامید. پس از یک دورهی بیستوپنجساله سرانجام با شکلگیری انقلاب اسلامی روابط ایران و آمریکا وارد دوران جدیدی شد.
دشمنی آمریکا با ملت ایران در دوران پس از پیروزی انقلاب را نیز میتوان به سه مرحله تقسیم کرد؛ مرحله اول از ابتدای پیروزی انقلاب تا 13 آبان 1358 بود که آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکرد و میخواست انقلاب را به شکست برساند. توطئههای آمریکا در نهایت منجر به تسخیر سفارتخانه این کشور در تهران شد که همین اتفاق نیز حادثه طبس را به همراه داشت.
مرحلهی دوم از 13 آبان 1358 تا سال 1367 یعنی تا پایان جنگ تحمیلی بود. دولت آمریکا علنا در مقابل ملت ایران قرار گرفت، تبلیغات گستردهای را علیه ایران به راه انداخت، از ضد انقلاب حمایت کرد و سعی کرد در امور ایران دخالت کند. همچنین اقداماتی را در جریان کودتای نوژه انجام داد.
اما مرحله سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 1368 تاکنون است که بحث «براندازی از درون» در سال 88 به عنوان اصلیترین برنامه آمریکا در قبال ایران دنبال شد اما به سرانجام نرسید با این حال همچنان دنبال میشود. همین موضوع باعث شد آنها مسئله اعمال فشار و به ویژه اعمال تحریم علیه ایران را با شدت بیشتری دنبال کنند تا جایی که صنعت نفت و بانک مرکزی ایران را نیز هدف تحریمهای خود قرار دادند تا به زعم خود، از طریق ایجاد اختلال در سیاست خارجی و بازرگانی ایران زمینه تغییر رفتار و یا تغییر رژیم در ایران فراهم شود.
جالب اینکه در تمام سالهایی که آمریکاییها مرحله به مرحله حلقه تحریمها علیه ایران را تنگتر میکردند، همواره تاکید کردهاند، هدف این تحریمها دولت و نظام جمهوری اسلامی است نه ملت ایران. این در حالی است که نوک پیکان این تحریمها فقط مردم ایران و به ویژه بیماران خاص را هدف قرار داده است.
البته ناگفته پیداست آنها خود از این موضوع مطلع هستند و در واقع هدفشان، فشار بر مردم عادی و ایجاد نارضایتی در بین ایرانیهاست به امید اینکه به این ترتیب جرقه اعتراض در ایران شعلهور شود.
بهرغم همه این توطئهها و خیانتها، سیاستمداران و دولتمردان آمریکایی کماکان از لزوم اقدامات «اعتمادساز» ایران سخن به میان میآورند و آن را لازمه نتیجه بخش بودن مذاکرات هستهای عنوان میکنند. این در حالی است که اگر قرار است ماحصل گفتوگوها میان ایران و غرب به ویژه آمریکا مثمرثمر باشد، این طرف غربی و آمریکایی است که باید بعد از چند دهه دسیسه چینی علیه ایران، با عقب نشینی از مواضع خصمانه خود و در عین حال در پیش گرفتن اقدامی اعتمادساز زمینه حل و فصل مسائل فیمابین را فراهم سازد.
به طبع، نخستین و بهترین گام در این راستا، حذف بخشی از تحریمهای اعمال شده علیه ایران است تا به این طریق اعتماد طرف ایرانی جلب شده و اراده تهران برای تداوم مذاکرات با آمریکا و غرب راسختر شود.
البته ضروری است دو طرف درگیر مذاکرات علاوه بر تعیین قواعد گفتوگو، قائل به نتیجه نیز باشند و مذاکرات صرفا برای مذاکره صورت نگیرد. اصل توازن نیز در مذاکرات باید لحاظ شود؛ به این معنا که طرف غربی باید بداند برخی موارد جزو حقوق اساسی ملت ایران است و اصولا سازش و توافق بر سر آنها ناممکن است. نفْس فعالیتهای هستهای ایران و در اختیار داشتن دانش اتمی یکی از مهمترین این موارد به شمار میآید؛ موضوعی که سالهاست مقامات و دولتمردان کشورمان در برهههای مختلف بارها بر آن تاکید و آن را خط قرمز جمهوری اسلامی ایران عنوان کردهاند.
قطعا در این بین مسائل دیگری وجود دارند که توافق بر سر آنها امکان پذیر است اما این پروسه نیز نباید شکل یکطرفه به خود بگیرد. لازمه گفتوگو درباره این موضوعات، برقراری نوعی بده بستان میان دو طرف درگیر در مذاکرات است. به این معنا که یک طرف در ازای واگذاری برخی امتیازات، نیازمند دریافت امتیاز دیگری است که هر دو آنها نیز باید در راستای منافع ملی آن کشور باشد.
نکته اینکه تاکنون پروسه مذاکرات فاقد چنین فاکتورهایی بوده است. از یک طرف، کشورهای غربی به ویژه آمریکا خواستار توقف کامل برنامه هستهای ایران بودهاند و از سوی دیگر، حذف تحریمها را منوط به اقدامات اولیه ایران کردهاند؛ درخواستی که در تضاد با روح مذاکره و اقدامات اعتمادسازی است که آنها از آن سخن به میان آوردهاند.
از برآیند تمامی رخدادهای فوق به وضوح روشن است، ادامه روند پیشین، با توجه به دیوار بلند بیاعتمادی ایران به طرف غربی، کماکان بینتیجه خواهد بود و مانند گذشته، مدت کوتاهی پس از احیاء گفتوگوها در محاق فرو خواهد رفت.