عیسی عظیمی
سايت گل-
1. «همهی اهل شیراز میدانستند که داش آکل و کاکا رستم سایهی یکدیگر را با تیر میزدند». جملهی اول داستان داش آکل صادق هدایت. داستانی که قهرمانش جان خود را سر راستی و درستی میگذارد و عشقی نافرجام نابودش میکند. سالها بعد؛ ماجرایی دیگر در شیراز. این بار همهی مردم ایران میدانستند که ارادهای ناپاک نتیجهی انتخابات هیأت فوتبال فارس را به دلخواه خودش رقم زده است. دوباره بخوانید؛ نتیجه انتخابات هیأت فوتبال فارس را. بله؛ عنوان حقیری است. اما چه میشود که کرد که همین چیزهای کوچک کعبهی آمال کسانی است که بزرگترین آرزوهای ما در گرو تصمیمهای آنهاست. جناب آقای کفاشیان و شرکا؛ که قرار است ما را به جام جهانی ببرند و هنوز درگیر تخلفی هستند که تو شرمت میآید از اینکه اسم صادق هدایت را کنار عنوان این تخلف آوردهای.
2. نقل ما و انتخابات و علی کفاشیان، صحبت امروز و دیروز نیست. همین ما بودیم که جناب ایشان را شیر کردیم چون در برابر دولتیها ایستاده بود. و وقتی که بر مصدر فدراسیون نشاندیمش فهمیدیم که چه گندی زدهایم. اما حقیقت این است که مدیریت نه کاری با لجبازی متقابل ما و دولت دارد و نه چهرهی خندهروی رییس فوتبال. این، دانشی است که مدتهاست کالای نایاب دکان این کشور است. یافت مینشود، جستهایم ما.
3. اجازه بدهید به سوال چرا به انتخابات شیراز گیر دادهاید، یکبار برای همیشه، پاسخ بدهیم. دعوا سر عادی شدن دروغ است و فراموش شدن راستی و درستی. راستش را بخواهید ما بهتر از شما میدانیم که این فوتبال سروتهاش آلوده به منکراتی است که پیش آنها میشود روی انتخابات فارس تیمم کرد. اما این ماجرا نوک کوه یخِ فساد فوتبال ماست که از آب بیرون زده و از قضا این آب، چنان لجنی است که جرأت یا قدرت پاک کردنش را نداریم. گذشته از این، ما عقدهی احقاق حق خود را داریم. به ما حق بدهید وقتی دستمان از همه جا بریده شده، گیر بدهیم به تنها چیزی که دم دستمان است. به ما مبتلایان سندروم خس و خاشاک، حق بدهید.
4. در روزهای گس بعد از شکست، این روزهای پرتکرار عمر همهی ما، آسانترین کار نشاندن یک متهم کنار دیوار است و بعد شلیک کردن. امروز نوبت کفاشیان است؛ دم دستترین متهم. اما اجازه بدهید این بار پیش از شلیک، او را محاکمه کنیم. شاید حرفی برای آیندهی ما داشته باشد. شاید بگوید که اشتباهی به فوتبال آمده. شاید حرفها و سرنوشت او درس عبرتی باشد برای نابرادرانی که پی حشمت و جاه به در فوتبال آمدهاند. اجازه بدهید حالا که تیم ملی اندک امیدی برای رفتن به جاج جهانی دارد، همین انتخابات فارس بهانهی این محاکمه باشد. شاید توانستیم فوتبال را نجات بدهیم.
5. چه رویاها که میآیند. فوتبال... «عشق تو ما را کشت».