به گزارش 598 مشروح اين سخنراني را كه حاوي نكات مهمي در مورد لبنان، حاج عماد و شرايط داخلي كشور است، که در رجا نیوز منتشر شده است:
اعوذ بالله من اشيطان الرجيم بسم الله
الرحمن الرحيم السلام عليك يا روح الله ايها العبد الصالح المطيع لله و
لرسوله و السلام عليك ايها الجميع الشهدائنا خاصه هذا العزيز يسمّي به حاج
عماد مغنيه و جميع شهداي استشهادي از حسين فهميده ما گرفته تا عباس دوران
تا جميع شهداي استشهادي در اقصي نقاط بلاد اسلام، براي شادي روحشان صلواتي
عنايت بفرمائيد!
به نوبه خودم ايام پيروزي بسيار بزرگ
شما را در داخل كه برقش و كوري چشم آنها اين روز را فقط و فقط براي اينكه
عربدهاي بكشند و فقط عكسي بگيرند و توي سايتهايشان بگذارند، اعلام وجود
كردند، والا در مقابل خيل عظيم شما كسي تاب و تحمل عرض اندام ندارد، مگر
با قرتيبازي و سايتبازي و فيسبوك و توئيتر و اينها، والا كوه عظيم شما
و پرشهاي كور شبپره را چه نسبتي است با هم؟
به نوبه خودم تبريك عرض ميكنم پيروزي
شما را در جبهه داخل و جبهه خارج و فروريختن دومينويي يكي پس از ديگري
حكومتهاي ديكتاتوري تحت دستور آمريكا و به حول و قوه الهي همان گونه كه
روح الله ما پيشبيني كرد اين قرن به حول و قوه الهي، قرن غلبه مستضعفين
بر مستكبرين خواهد شد و اين پيشبيني انشاءالله محقق خواهد گرديد باذن
الله و در زمان ظهور و حضور شما اين اتفاق باذن الله خواهد افتاد.
اما دوستان، كوتاه سخن در اين آخرين
لحظاتي كه از دوستانمان فيض برديم، اينكه شكوفا شدن نهضت بزرگ حضرت
روحالله را در اقصي نقاط بلاد مسلمين شاهد هستيم، براي همه كساني كه هنوز
كه هنوز است در ته دلشان نسبت به اينكه مگر ميشود كه با اين توان محدود و
با اين عِدّه و عُدّه بتوانيم كارهاي بزرگي را انجام بدهيم، شك دارند، اگر
حرفهايش را سانسور نميكردند، يك بار ديگر براي شما حرفهايش را
ميگذاشتند كه: «آهاي جماعت! ميشَد! ميشَد.» كه يك بار ديگر سازماندهي
كنيم و اگر بخواهند به دين ما بزنند، به همه دنياي آنها خواهيم زد.
اما در خصوص عماد. مردان بزرگ قاعدتاً
اين جوري هستند كه برايشان كلمه و جمله بزرگ درست كردن، دشوار است و اگر
بخواهيد براي آنها اسم بسازيد، كلمات، تحقير مي شوند: ياقوت مقاومه! آذرخش
مقاومت! يا از منظر ديگري نگاه ميكنند و ميگويند: روباه مقاومت! يعني
كسي كه تيز است، هم اينجا هست، هم نيست. شايد بهترين جمله را چمران بتواند
راجع به او بگويد: «كسي كه پيوسته به مرگ يورش ميبرد، لكن مرگ از او
ميگريخت.» جمله بسيار زيباي چمران. اگرچه براي خودش گفت، ولي ميشود آن
را براي شاگردانش هم تعميم داد؛ كساني كه در 14،13 سالگي، چمران را درك
كردند، امام موسي صدر را درك كردند و از او درس گرفتند و آن درسها را با
قدرت و در زمان و مكاني كه بايد اجرا ميكردند، كم نگذاشتند. لطفا با دقت
به زمان و مكان توجه كنيد. اين دو مطلب نكاتي هستند كه بايد خيلي خوب به
آنها توجه داشته باشيم.
به او عملياتهاي مختلفي را نسبت
دادند. بيش از 250 عمليات ريز و درشت در داخل و خارج از لبنان را به عماد
نسبت دادند. بزرگترين آن انفجار مقر تفنگداران آمريكا بود كه 270،260 تا
از كوماندوها و تفنگداران دريائي آمريكا را به هلاكت رساند. همزمان مقر
چتربازهاي فرانسوي را در بيروت زد و در آنجا هم تلفات قابل توجهي از آنها
گرفته شد. به فاصله اندكي مقر اسرائيليها در صور زده و بيش از 70،60 نفر
تلفات از اسرائيليها گرفته شد و عملياتهاي ريز و درشت ديگري را در داخل
و خارج به او نسبت دادند و به همين خاطر آمريكائيها براي زنده يا مرده
اين شيرمرد، شايد بزرگترين جايزه قرن، يعني 25 ميليون دلار را تعيين
كردند.
اما به ذهن ميرسد به شيرمردي چنين
يگانه، نبايد صرفاً از منظر ميليتاري نگاه كنيم و بگوئيم در تاكتيكها و
تكنيكهاي نظامي آدم فرهيختهاي بوده كه اطلاعات داشته، ميتوانسته
طرحريزي و بعد هم عمليات كند و پيوسته جان سالم به در ببرد تا زماني كه
وقتش برسد.
به ضرس قاطع ميتوان گفت كه او تنها يك
رزمنده خالص و مخلص و مطيع خاص ولايت آقا روح الله و سيد حسن نصرالله و
حضرت آقا بوده است و لاغير؛ چون هم قولاً و فعلاً و عملاً تا زمان شهادتش
اين گونه عمل كرد. چيزهايي را كه بايد در خصوص او گفته شود، دوستان گفتند.
توانائيهاي خارقالعادهاش در حزب الله و نقش بهسزايش موجب شد كه خيلي
زود رشد كرد و بالا كشيده شد.
مثل يك ماهي، ليز و دستنيافتني بود.
همه جا هم بود و هم نبود و در فرهيختگي و ذكاوتش همين بس كه دو سه زبان را
خيلي خوب ميدانست، توي دنيا ميچرخيد، به روز بود؛ از حال و روز مظلومين
و محرومين در اكثر نقاط دنيا باخبر بود؛ با جنبشهاي آزاديبخش ارتباط داشت
و آنها را ميشناخت.
مهمتر از همه اينكه از حال و هواي
هنري و كارهاي رسانهاي هم غافل نبود. ميدانيد كه يكي از هنرهاي حزب
الله، نبرد و جنگ رسانهاي است، چيزي كه ما در زمينه آن ضعيف هستيم و سعي
هم كردهاند كه اين گونه بمانيم. در نبرد رسانهاي و فتنهاي كه هشت ماه
بر ما طول كشيد، به دليل اينكه نتوانستيم مواضع خودمان را بشناسانيم و
اطلاعات درست به خلق الله بدهيم و ديديد كه مردم هشت ماه گيج و كلافه
بودند. البته به خاطر مريضي برخي عناصر رسانهاي ما هم بود كه تا همين
الان هم اين مريضي ادامه دارد و لذا ما نتوانستيم نقش قوي خودمان را در
قصه و جنگ رسانهاي كه دشمن با ما شروع كرده، نقش خود را بهدرستي ايفا
كنيم؛ اما حزب الله با موقعيت و محدوديت فضايي و زمانياي كه دارد،
بهخوبي توانست از فضاي موجود ماهوارهاي جهاني استفاده كند و با
برنامههاي خوب و تبليغات بموقع و گرفتن فيلم از عملياتهاي محدود، ولو
زدن پرچم روي سنگر دشمن، با موسيقي و ضرباهنگ خاص و اشعار جهادي، روح و
نفس جهادي را در سطح جامعه نگه دارد؛ چيزي كه متأسفانه در طول اين دو دهه
اخير ما بهكلي اخته شد و نوع اشعارمان، مدل موسيقيهايمان ديگر نفس و روح
جهادي ندارند. چيزهايي از گل و بلبل و در و ديوار و كوه دماوند و آبشار و
امثال اينها و موسيقيهاي عاشقانهاي كه در مورد هر چيزي مصداق دارند.
اما عماد از 13 سالگي مشهور به سه
شاخصه غيرت داشتن و كريم بودن و شجاعت بود. گفتند كه عاشق ائمه(ع) بوده و
زيارت حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) را ترك نميكرده است. اينها همه سر
جاي خودشان، اما باز عرض ميكنم كه طراح بينظيري بود و براي نبرد 33
روزهاي كه اسرائيليها همه جانبه آمدند تا از ريشه كار حزب الله را تمام
كنند، بسيار عالي طرحريزي كرد. او يكي از كساني بود كه چه در طرحريزي و
چه در اجرا توانست 33 روز مقاومت جانانهاي را از خود نشان بدهد كه
فوقالعاده بود. آمار تلفات بچههاي حزب الله اعم از مردم و ردههاي
رزمنده و مقاتل و نه ردههاي اول، در زير آن هجمه بمبارانهاي سنگين از
هوا و زمين و دريا و وجود هواپيماهاي شناسائي و تانكها، سرجمع 1300 نفر
شد. از خود حزب الله و كساني كه در خط مقدم نبرد بودند، 110 نفر آمار
تلفات دادهاند. درستش هم همين است. زير آن هجمه سنگين، كشته دادن از مردم
و نيروهاي رزمنده، هنر نيست؛ بهخصوص اينكه در زماني داري ميجنگي كه آمار
رسمي مقاتلين حزب الله كلاً 4500 الي 5000 نفر است. اگر همه اينها را
بخواهيد به صحنه بياوريد و نتوانيد درست از آنها استفاده كنيد و تجمع جا و
مكانشان را براي حمله و دفاع درست خرج نكنيد، همان وضعيتي پيش ميآيد كه
در نبرد 22 روزه براي فلسطينيها اتفاق افتاد و درست در روز اول نبرد70،60
نفرشان در مقر نيروي انتظاميشان شهيد شدند و صحنههاي دلخراشي را هم از
آنها ديديد و لذا هدايت يك نبرد در برابر ارتش اسرائيل كه به لحاظ تجهيزات
زبانزد عام و خاص در دنياست، چنين آمار تلفات پائيني و زدن ضربات مهلك به
ناوشكن ثاقب و تانكهاي مركاوا كه ضربه زدن به آنها و انفجارشان به صورت
اسطوره در آمده بود و ميگفتند غيرممكن است كه بشود آنها را منهدم كرد،
اين هم از اتفاقاتي بود كه بچههاي حزبالله به فرماندهي حاج رضوان، هيمنه
آن را شكستند.
در مورد بحث عملياتها حرف و حديث زياد
بوده، ولي به مباحث كلان و كليدي نميرسيم و فقط به يكي دو نكته اشاره
ميكنم و بحثم را قبل از نماز باذنالله جمع ميكنم. به هر حال مزد جهاد،
چيدن ميوهاي به حلاوت شهادت است و اگر كسي در اين صحنه كم نگذارد و
خداوند چنين مزدي را به او ندهد، يك جاي كار ميلنگد.
تقدير چنين رقم خورده بود كه در چنين
روزي كه شما براي برگزاري دومين سالگرد شهادت او كه در قلب مركز امنيتي
سوريه و در كنار مرقد بيبي رقيه(س) روي داد، جمع شدهايد، او به شهادت
برسد.
اين شهادت بسيار سخت و ناگوار بود و
هنوز كه هنوز است كميتههايي كه قرار بود اعلام كنند اين فاجعه چگونه روي
داد، گزارش قانعكنندهاي ندادهاند و نگفتهاند او كه پيوسته مسائل
امنيتي را رعايت ميكرد، پس چه شد كه اين بار چنين ضربهاي خورديم و از
كجا؟ در آخرين بررسيها رد دستگاههاي جاسوسي سعوديهاي خبيث و اردنيهاي
ملعون و دستهاي پنهان و پشت پرده آنان ديده شده است.
اميدواريم كه به حق خون اين مظلومان و
ساير خونهايي كه در چنين روزهايي در مصر ساير بلاد ريخته شد، پرده اينها
كنار برود و به حق امام زمان(عج) حكومتشان سرنگون گردد. امروز اگر اشتباه
نكنم از خواهر شهيد مغنيه مطلبي در روزنامهها درج شده بود كه پنج ماه پيش
عماد را خواب ديدم كه كولهباري پر از مهمات بر دوش دارد. پرسيدم: «عماد!
كجا؟» گفت:«دارم ميروم به مصر» پرسيدم: «مصر چرا؟» گفت: «بشارت كه
عنقريب در آنجا پيروزي حاصل ميشود و بر و بچههاي حزب الله در آنجا رشد
و نمو خواهند كرد.»
و اما دوستان! در چنين روزي كه براي
شما مبارك و ميمون است و نيز براي فتنهگران چون روز والنتاين است و اعلام
راهپيمايي هم كردهاند كه پسر و دخترها به سلامتي بيرون بيايند، اما
الحمدلله اين روزها با هم متقارن شدند تا از آن طرف شيمون پرز اطلاعيه
بدهد كه بيرون بريزيد و خودي نشان بدهيد و از گوگوش تا سروش اعلاميه تهييج
بدهند و مسعود رجوي هم اعلاميه تهييج بدهد و از اين طرف هم ما همچنان سكوت
هاشميها و موسويها و كروبيها را داشته باشيم تا روزشان برسد.
اما جماعت و دوستان! درسي كه بايد
بگيريم. بر و بچهها! عزيزم! پسرم! دخترم! اي همه كساني كه پيوسته در
دلتان اين شعار بود: «يا ليتنا كنا معك: اي كاش با شما بوديم با شما حيات
طيبه ميداشتيم.» امروز ما داريم در چنين حيات طيبهاي زندگي ميكنيم. ما
داريم در شرايط خاصي زندگي ميكنيم؛ لكن در اين دو دهه كه تفكر روح الله
را خواستند از بين ببرند، ما را براي چنين روزهائي آماده نكردند. او خودش
پيش بيني كرده بود كه روزهائي خواهند رسيد كه حكمهائي را كه داده و بايد
اجرا ميكرديم، اجرا نميكنيم و بعد اينها برايمان شاخ و شانه ميكشند. و
پيشبيني كرده بود تو كه روزي با احمد متوسليانت استاد عماد بودي و استاد
سيد حسن شده بودي، آن راه را ادامه ميدادي، امروز كه توي اين جلسه نشستي،
اما دلت ميتپد كه چه خواهد شد، اگر به اين فرامين گوش كرده بودند، ديگر
امروز دل تو براي اينكه دشمن در كوچه پس كوچههاي شهر و خانهات عربده
بكشد و مست كند و شيشه بشكند، نميلرزيد و ديگر قطعاً نبرد خياباني
نداشتيم.
به خاطر انحراف در تفكر روحالله و از
مسيري كه او براي ما مشخص كرده بود، امروز به حسب كلام اميرالمؤمنين(ع)
بايد به نبرد داخل شهرهايتان تن بدهيد و برويد آموزش جنگ شهري ببينيد. تو
الان نبايد اينجا باشي. تو الان بايد در مصر و در ميدان التحرير باشي و به
گفته روح الله بايد تمام تجربياتت را انتقال ميدادي كه امروز بيتكليف
نباشند. زدند و نامبارك را بيرون كردند، از امروز فتنه شروع ميشود. ما
ميدانيم چه اتفاقي ميافتد. اگر چه كه يك گام جلوئيم. به هر حال طاغوتي
رفت، اما براي اين انقلاب به معناي واقعي مردم هزاران نسخه ميپيچند.
انقلابي كه در مصر حادث شد، اگر چه كامل نيست، اما انقلاب مردمي است كه سه
دهه است دارد منفجر ميشود. اين انفجار را در تلويزيون ديدهايد كه دارند
فرياد ميزنند؛ منتهي مثل انقلاب شما كامل نيست، سر ندارد، رهبر ندارد،
مبناي آن هم مبناي ولايت فقيهي نيست. شيوخ ضعيف الازهر هم در اينجا علمدار
نيستند و خشم مردم به صورت موجي است كه اين طرف و آن طرف ميرود و در
آينده برايش اتفاقات زيادي هم ميافتد.
خيلي جالب است! فتنهگرهاي آلزايمر
گرفته! امروز را براي حمايت مردم مصر و تونس اعلام راهپيمايي كردهايد؟
مگر علمدار شما، موسوي ابله در شب اول مناظره نيامد و نگفت چرا براي دنيا
شاخ و شانه ميكشيد؟ ما خودمان نداريم. چه كارمان به فلسطين و لبنان و...؟
اين اولين كلامي بود كه با رقيبش مطرح كرد و بعد، حامي آن 15،14
انگليسياي شد كه توي دريا گرفته بوديم كه: «آقا! اينها را براي چه
گرفتهايد؟ و بعد چرا با كت و شلوار ولشان كرديد؟» شما در حمايت تز انقلاب
مصر بيرون ريختهايد؟
آقاي خاتمي! ملت مصر براي انقلاب، از
عبدالله پول نگرفت. مردم براي تغيير (به اصطلاح شما) از جورج سوروس دستور
عملياتي نگرفتند. مردم براي تغيير مورد حمايت سي.ان.ان و بي.بي.سي و
العبريه قرار نگرفته بودند. مردم براي انقلاب مورد حمايت و عنايت اسرائيل
و آمريكا و اتحاديه اروپا قرار نگرفتند. آقاي موسوي! اين جماعت براي تغيير
از محمود عباس! پول كثيف نگرفتند.
دوستان! باور كنيد من امروز بسيار
خوشحالم كه اينها كف خيابان هستند و چون ما اصولاً راحت خوابمان ميبرد و
مردمِ اين تيپي هستيم و رسانهها و تلويزيون ما هم گيجِ گيج و با فوتبال و
فيلمهاي مزخرف و با غفلت ايجاد كردن، در كار استحمار و خر كردن ما هست و
ميبينيد كه همه خيلي سريع يادشان ميرود، بدم نميآمد شما را به خيابان
ميبردم. هنوز گرد و غبار فتنه سال گذشته را حتي در خانوادههاي خودمان هم
ميبينيم.
چرا هر كسي كه الان به لبنان ميرود،
بخصوص بچههايي كه در منطقه با هم بوديم، همين كه يك خط تماس ميزند، وقتي
برميگردد ميگويد لذت بردم؟ براي اينكه بوي باروت ميآيد و هر روز هم يك
نفر را مي فرستند هوا، رايحه شهادت در آنجا هست.
اما عزيزم! در مورد امروز تهران، بدان،
در تابوتي كه اينها برايش فاتحه ميخوانند، جنازهاي به قد و قواره شهداي
ما وجود ندارد. اينها همهاش هوچيگريهاي رسانهاي است. دههال هزار نفر
آمدند توي خيابانها! اين حرفها كدام است؟ بالاخره نوادگان مسعود رجوي و
مريم عضدانلو و ساواكيها و شاهنشاهيها و اكبر گنجي ملعون و زندانيها را
كه سرجمع كنيد، بالاخره يك رقمي ميشوند و در اين تهران مسموم شده بايد
بيايند و يك عرض اندامي كنند.
امروز اين مسئوليت از روي دوش اين شهيد
(حاج عماد) برداشته شد و او سر سفره آقا سيدالشهداء متنعم است كه اي كاش
شهيد نميشد و من يك چرت بيشتر ميزدم، بيشتر خستگي در مي كردم، بيشتر
استراحت ميكردم، اما شهادت او بار مسئوليت را روي شانه همه شما سنگينتر
كرد، چون او اولاً مجاهدي در صحنه بينالملل بود و خواب و آرامش آنها را
در صحنه بينالملل گرفته بود و ما مجاهد در اين قد و قواره كم داريم. چرا؟
چون روزي كه او اعلام كرد بايد سلمان رشدي را بزنيد و ترس من از روزي است
كه شما اين موضوع را به فراموشي بسپاريد، اين شد كه شد و اين پيام را براي
شما نميداد كه: «روحانيون و مردم عزيز حزبالله و خانوادههاي محترم شهدا
حواسشان را جمع كنند كه با اين تحميلها و افكار نادرست، خون عزيزانشان
پايمال نشود.» قبلاً حضرت روح الله اينها را گفته. كدام افكار نادرست؟
ميخواستم نخوانم، ولي اجازه بدهيد قسمت ديگري را هم بخوانم.: «آنان كه بر
اين باورند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسي خود تجديدنظر نمائيم و ما
خامي كردهايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم.» اينها را گفتند.
هاشمي تكرار كرد، موسوي تكرار كرد.«نبايد خامي بكنيم و شعارهاي تند يا
جنگطلبانه كه سبب بدبيني شرق و غرب به ما و نهايتاً انزواي كشور ميشود،
بدهيم.» باز دو مرتبه هاشمي تكرار كرد و حتي آخرين اظهارنظرهايي هم كه از
او خواستند، در مواضعش تغييراتي نداد.
عزيز من! ريشه اين فتنه در تفكرات
مسموم اين آقايان است كه اين آقايان بايد تصميم بگيرند كه يا تفكرات خود
را بر اساس تفكرات حضرت روحالله و رهبر انقلاب تنظيم كنند يا مطمئن باشند
كه خود به خود حذف خواهند شد. از منتظري كه بالاتر نيستيد. امام در باره
منتظري گفت: «من نه يك بار كه چندين و چند بار در او خلاصه شدهام.» وقتي
حضرت روح الله ديد كار او تمام است و منافقين در بيت او لانه كردهاند،
نامههاي مسموم به حضرت روح الله ميدهد كه زندانيها را آزاد كنيد و
ليبرالها بايد سر كار بيايند، يك شب برداشت و نوشت عليرغم ميل خود، چون
شما را براي علمداري چنين مسئوليت سنگيني بعد از خود مشروع نميدانم. شما
فرد سادهلوحي هستيد و بازي ليبرالها و منافقين را خوردهايد و خلاص!
بهترين كار اين است كه بروي و در حوزه درس بدهي. به هيچ وجه صلاح نيست كه
ديگر در سياست دخالت كني. از او كه بالاتر نيستيد. اين جماعت چنين
تجربههائي را هم دارند. يا بايد خودتان و بيتتان را از اين مسموميتها و
دو پهلو صحبت كردنها پاك كنيد. نه فقظ تو آقاي هاشمي، بلكه ما بقي آن
جماعتي هم كه در آن مجمع هستند! بايد تصميم بگيريد كه بيائيد و دومرتبه هم
فركانس با ولايت بشويد. همه اينها را حضرت روح الله براي ما گفته، هر چند
از بس نخواندهايم، گيج ميزنيم، ولي انشاءالله دو باره بازخواني
ميخوانيم.
حضرت روح الله ميگويد يك نمونهاش
سلمان رشدي. «ترس من اين است كه تحليلگران امروز 10 سال ديگر بر كرسي
قضاوت بنشينند و بگويند بايد ببينيم كه فتواي قتل سلمان رشدي و احكام
اسلامي مطابق قوانين بينالمللي بوده است يا خير؟ و نتيجهگيري كنند كه
چون بيان احكام خدا آثار و تبعاتي داشته است و بازار مشترك و كشورهاي غربي
عليه ما موضع گرفتهاند، پس بايد خامي نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به
مقام مقدس پيامبر(ص) و مكتب و اسلام بگذريم. خلاصه كلام اينكه ما بايد
بدون توجه به غرب حيلهگر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسي حاكم...»
آقاي لاريجاني! حضرت روح الله اينها را
براي من گفته. من وقتي تو را با حسني نامبارك ميبينم، اذيت ميشوم. من
وقتي امشب توي صدا و سيما ميشنوم كه مشائي20 روز قبل از اين فروپاشي رفته
و از عبدالله اردني ننه انگليسي براي اين مملكت انقلابي دعوت كرده، قلباً
ناراحت ميشوم. من وقتي ميبينم اين همه افت و خيز هست براي اينكه دريوزگي
اينها را بكنند و بروند راهكار باز كنند....راهكار چه چيز را باز كني عزيز
من؟ همه ميفهمد كه تو ميخواهي بروي آنجا راهكاري باز كني براي كمك به
غزه؟ به چه قيمت؟ به قيمت اينكه عكس تويِ لاريجاني را با حسني نامبارك
بيندازند؟ اين جبهه ميشكند. وقتي اين عكس تو در تمام رسانههاي دنيا چاپ
ميشود، همه از خودشان ميپرسند چه اتفاقي دارد براي اسلام ميافتد؟ همه
اذيت ميشوند. نميتوانند اين تحليل را باور كنند كه تو ميخواهي مسير
كثيف سياست و ديپلماسي را جلو ببري كه يك علاقاتي برقرار شود كه چه بشود!
مگر حضرت روح الله تشخيص نميداد كه مصر يك جاي استراتژيك است و نبايد
ميگفت حسني نامبارك و عبدالله اردني دورهگرد و تونسي چه و چه؟ همه اينها
را به فحش كشيده. حضرت روح الله شما تشخيص نميداديد كه اينها در خط مقدم
هستند و ما ميتوانيم با اينها كنار بياييم و جبههاي را باز كنيم؟ آقا
اين نامرد بسته و در اوج جنگ 22 روزه تا همين الان نميگذارد يك پاكت
سيمان به دست مردم بدبخت غزه برسد. از آن طرف هر روز ميزنند با بولدوزر
ده تا خانه را خراب ميكنند، از اين طرف دريغ از رساندن يك پاكت سيمان.
آخرين كاروان آسيائي غزه كه رفته آنجا، اين خبيثها چهار تا شرط برايش
گذاشتهاند. 1. جنسهائي كه ميخواهند بدهند، اعم از غذا و دارو و چيزهاي
ديگر، آرم ايران رويشان نباشد. 2. ژنراتور نباشد. 3.هيچ ايرانياي در اين
كاروان نباشد. 4. بحريني نباشد و....برايت شرط گذاشته!
ابوالغيط بيشرف كيست كه هر دفعه يك
چرت و پرتي بگويد و وزارت امور خارجه فشل نتواند در برابر سياست خارجي مصر
و ابوالغيط اعلام نظر رسمي بكند؟ يا شيخ طنطاوي. اين طرف ما يك دولت كريمه
انقلابي را توقع داريم كه مواضع مشخص داشته باشد. كسي حق ندارد بر اساس
اين اصول، بازي انجام بدهد. برادر! اگر قرار است با اينها بنشينيد با بابا
بزرگشان كه آمريكائيها هستند، بنشينيد. اين را همه مردم ميفهمند. اين
مردمي كه هر روز فرياد مرگ بر آمريكا ميزنند، اين چيزها را ميفهمند. شما
نماينده اين نظام هستيد. حق نداريد بر اساس تشخيصهاي خودتان برويد آنجا و
پشت پرده، اتفاق ديگري را ببنديد. تمام اين مردم به اين دليل عاشق اين
نظام هستند كه پشت پرده ندارد.
خدا ميداند جماعت! در گرماگرم جنگ
-بچه قديميهاي جنگ هستند و ميدانند- وقتي اتفاق مك فارلين پيش آمد، خط
شكست. گفتند چه نشستهايد؟ اين پشت دارند داستان را با مك فارلين مي
بندند. با هواپيما آمد و در تهران نشست و اينها دارند ميروند پاي ميز
مذاكره. حزبالله! در سال آخر جنگ، شل شد، به خاطر اينكه در همه سنگرها
بحث اين بود كه ديوانهها! دارند آن پشت با همديگر ميبندند! وارد زد و
بند سياسي شدهاند. برويد سر خانه و زندگيتان. تلويزيون تبليغ ميكرد كه
جبههها پر از آحاد مردم رزمنده است، ميرفتي توي خط و ميديدي كه
كيلومترها خط خالي است. وقتي اعتماد و ثقه مردمي كه در خط مقدم هستند
متزلزل ميشود كه احساس ميكنند پشت پرده خبر ديگري است. حضرت روح الله
ديپلماسي را با زبان شماها كه تازه چهار واحد علوم سياسي پاس كرديد، مشخص
نكرده، بلكه جوري مشخص كرده كه ذرهاي ترديد در آن وجود ندارد. اين عين
كلام اوست: «اگر آمريكا لا اله الا الله هم بگويد، قبول نداريم. آنها
ميخواهند ما را گول بزنند.»
آقاي لاريجاني! اين استراتژي روشن را
هم بچه ده دوازده ساله من ميفهمد، هم پدر بزرگ و مادر بزرگ من. براي اين
است كه آحاد مردم پشتوانه اين نظام هستند، نه پشتوانه ديپلماسي پشت درهاي
بسته. براي همين دانشجوي باغيرت ما ساعت دو و نيم نصف شب ميرود فرودگاه و
هنوز از پلههاي هواپيما پائين نيامدي، داد ميزند: «رئيس مجلس ما! ديدارت
با نامبارك، مبارك!» به او حق بدهي. ما ديگر حرفهاي دوپهلو و حرفهاي
انقلابي را از شما قبول نميكنيم. بس است ديگر. عصر اين جور حرفها تمام
شد. عصر، عصر غلبه مستضعفين بر مستكبرين است.
عزيزم! پسرم! دخترم! براي جنگيدن در دو
جبهه بايد خودت را آماده كني. يكي جبهه داخل با اين مسموميتهائي كه ايجاد
شده، جنگيدن خيلي سخت است. دوم براي اينكه در ريزشهائي كه دارد در
كشورهاي عربي اتفاق ميافتد نقش مؤثري داشته باشي، هيچ سازمان و ان. جي.او
و نهادي نداري. تازه يك چيزي راه انداختهاند به اسم «امت واحده» كه با شش
تا و نصفي آدم ارتباط داشته باشند. زبان خارجي هم بلد نيستي، تشكيلات هم
نداري. باريكلا به هاشمي، باريكلا به خاتمي با امكانات و پولهائي كه
دادند، به گفته وزير اطلاعات 1500 ان.جي.او درست كردند، تشكيلات ارتباطي
دارند و هر وقت ميخواهند سوت ميزنند و ميآورند كف خيابان! كو تشكيلات
حزبالله و ارتباطاتشان؟ كو در زمان همين حكومت عدل احمدينژاد يك ده
ان.جي.او حزباللهي كه سر پا باشد و در داخل ارتباط داشته باشد، خارج
پيشكش؟
پسرم! دخترم! تجربه نشان داده كه
نميشود زياد هم اميدوار بود. اگر در دور بعد مادر من از اوضاع خسته بشود
و عشقش بكشد كه به يك سيد خوشگل خوشقواره گوگوري مگوري عينك پنسي كه با
نعلينش سِت باشد، رأي بدهد، دو مرتبه بايد 8 سال توي سرت بزني! تا دستت
هست، توي دانشگاه و مدرسه و بازار و مسجد نخواب. فشار بگذار و ان.جي.او
تشكيل بده، مؤسسهاي بزن، ارتباطات را برقرار كن. نميشود هي به هم
اس.ام.اس بزنيد كه مراسم سالگرد عماد گرفتهايم، بيا. برويد از اينها ياد
بگيريد كه چه جوري بايد تشكيلات زد؛ اگر چه پول حرامخوردهها بهمحض
اينكه براي اين قصهها سوت بزني، سر خط ميشوند. بي تشكيلات بودن مشكل حزب
الله است.
پسرم! دخترم! بايد خودت را آماده كني
كه در دو جبهه بجنگي. مگر در جستجوي ربنّائي تازه باشيم/ و گر نه صد دعا ز
اين دست، يك نفرين نخواهد شد / مترسانيدمان از مرگ، ما پيغمبر مرگيم / خدا
باغ ما كه دلتنگيم، سر سنگين نخواهد شد / به مشتاقان آن شمشير سرخ شعلهور
در باد / بگو تا انتظار اين است، اسبي زين نخواهد شد.
والسلام علي يوم ولد و يوم استشهد و يوم يبعث حيّا و نحن بكم لاحقون و ما به شما ملحق خواهيم شد انشاءالله.