کد خبر: ۹۴۷۲۳
زمان انتشار: ۱۲:۵۸     ۳۰ آبان ۱۳۹۱
رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور؛
از هر گوشه‌ای که حجاب از روی قلب و فطرتِ شما برداشته شود، و از هر جایی که توانستید شیرینی فطرت را تجربه کنید مغتنم بشمارید. چرا که همۀ خوبی‌ها یک گوهر دارند. مانند منبع آبی که اگر شکافی در آن ایجاد شود، دسترسی به کلِ آبِ منبع آسان می‌شود. کافی است یک گوشه‌ای حجاب را از روی فطرت خود بردارید. این یک اصل مهم در رشد و تعالیِ انسان است.
 حسینیه‌ی 598، در سومین شب مراسم سخنرانی و عزاداری  دانشجویی، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان بحث خود در موضوع «رازهای عاشورا؛ راه سلوک، رمز ظهور» را پی‌گرفت.

پناهیان با تبیین این مطلب که نیاز ما به مباحث فطری مهم‌تر از مباحث اخلاقی است، گفت: «بسیاری اوقات به جای کلاس اخلاق یا پرداختن به برخی مباحث رایج اخلاقی باید «کلاس فطرت» بگذاریم و به جای پرداختن به خُلقیات و ملکات نفسانی به گرایش‌های فطری و معارف فطری بپردازیم و فطرت خود را شکوفا کنیم. البته در این مسیر ملکات خوبی نیز کسب کرده و ملکات بدی نیز ریزش خواهد کرد، اما مسأله اصلی شکوفا کردن فطرت است نه اخلاق.»

به گزارش رجانيوز، پناهیان با تببین نگاه غرب به فطرت گفت: تمام تلاش فرهنگی غرب برای محجوب نگه داشتن فطرت و القای خواسته‌های کاذب به انسان‌هاست و تمام تلاش فرهنگی ما برای شکوفا و مکشوف کردن فطرت است. این استاد حوزه و دانشگاه در تبیین نقش منحصر به فرد امام حسین(ع) در سلوک معنوی و شکوفایی فطرت، با بیان برخی از آیات و روایات به توضیح یک «اصل مهم در رشد و تعالی انسان» پرداخت و گفت: «فلسفۀ ارسال انبیاء الهی این است که به انسان‌ها کمک کنند تا میثاق فطری انسان‌ها را به آنها یادآوری کرده و فطرت خود را شکوفا نمایند.

از هر گوشه‌ای که حجاب از روی قلب و فطرتِ شما برداشته شود، و از هر جایی که توانستید شیرینی فطرت را تجربه کنید مغتنم بشمارید. چرا که همۀ خوبی‌ها یک گوهر دارند. مانند منبع آبی که اگر شکافی در آن ایجاد شود، دسترسی به کلِ آبِ منبع آسان می‌شود. کافی است یک گوشه‌ای حجاب را از روی فطرت خود بردارید. این یک اصل مهم در رشد و تعالیِ انسان است. یعنی برای برداشتن حجاب از قلب و شکوفا کردن فطرت کافی است یک گوشه‌ از فطرت انسان عمیقاً شکفته شود. اگر یک علاقۀ عمیق و فطری را در درون خود کشف کنی و آن علاقه در وجودت جوشان شود، این علاقه می‌تواند سرآغاز بروز خوبی‌های دیگر باشد.

پناهیان در پاسخ به این سوال که «چگونه می‌توانیم این شکوفاییِ اولیه را ایجاد کنیم؟» گفت: این شکوفاییِ اولیه را با اباعبدالله الحسین(ع) و با کشش فطری و محبتی که به اباعبدالله(ع) داریم می‌توانیم ایجاد کنیم، چرا که پیامبر(ص) فرمود: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ‏ حَرَارَةً فِي‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»

در ادامه بخشهایی از سومین جلسه این سخنرانی - که هر روز ساعت 13:30 از شبکه دوم سیما پخش می‌شود- را می‌خوانید:

تشخیص اولویت‌ها مسألۀ روز جامعۀ ماست/ در عرصۀ سیاست مسأله بر سرِ تشخیص اولویت‌هاست

·    اینکه ما فقط از معارف اسلامی خبر داشته و از معلومات دینی برخوردار باشیم کافی نیست بلکه باید از موقعیت و مکان بهره‌گیری و مصرف آنها نیز آگاهی داشته باشیم. باید بدانیم که «چه زمانی» باید «چه اقدامی» انجام دهیم. اینکه انسان فهرستی از کارهای خوب و بد را بداند، کافی نیست بلکه باید بداند چه موقع سراغ کدام کار خوب برود و چه موقع باید با کدام بدی، مبارزه کند.

·    تشخیص اولویت‌ها به معارف دینی منحصر نمی‌شود بلکه در تجارت، طبابت و امور دیگر نیز بسیار اهمیت دارد. یک تاجر باید بداند چه زمانی چه کالایی را باید بخرد یا بفروشد و یک طبیب باید بداند چه زمانی از کدام دارو برای بیمار استفاده کند، و الا کارهایش یا بی‌ثمر و کم‌ثمر خواهد بود و یا حتی ممکن است نتیجۀ نامطلوبی داشته باشد.

·    تشخیص اولویت‌ها مسألۀ روز جامعۀ ماست. یک جامعۀ دینی در مسیر رشد خود به جایی می‌رسد که درگیری‌های داخل جامعه و اختلاف نظرها برای رشد، بر سرِ تشخیص اولویت‌ها خواهد بود نه بر سرِ اصول. در مسیر رشد یک انسان نیز وضع به همین منوال است. ابلیس وقتی می‌بیند که یک انسان را نمی‌تواند به سوی بدی‌ها سوق دهد، او را در تشخیص اولویت‌ها بین چند کار خوب به چالش می‌کشاند تا در جریان مبارزه با نفس بین دو امر خوب، آن امری را انتخاب کند که اولویتِ کمتری دارد.

·       در عرصۀ سیاست نیز مسأله بر سرِ تشخیص اولویت‌هاست به حدی که بعضی‌ها در تعریف سیاست می‌گویند: سیاست تشخیص بین بد و بدتر است. امیرالمؤمنین(ع) این تعریف را برای عقل دارند و می‌فرمایند: «عاقل کسی نیست که خیر و شر را از هم تشخیص دهد، بلکه عاقل کسی است که بین دو کار بد تشخیص دهد کدام بهتر است؛ لَيْسَ الْعَاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ، وَ لَكِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ يَعْرِفُ خَيْرَ الشَّرَّيْن» (میزان الحکمه/ح ١٣٦٠٢)

برای مردم جهان،  پیامی قابل فهم‌تر و مؤثرتر از پیام اباعبدالله(ع)وجود ندارد

·    امروز نوبت بازگشت به اباعبدالله(ع) رسیده است و باید به مفهوم عاشورا بیشتر توجه کنیم. امام حسین(ع) صرفاً در دوران انقلاب و دفاع مقدس که در جریان مبارزۀ مستقیم با ظلم بودیم، پشتیبان ما نبوده است و اباعبدالله(ع) فقط الگوی جهاد و شهادت نیست. امروز بار دیگر اباعبدالله(ع) به سراغ ما آمده است و می‌خواهد ما را از بحران‌های پیشِ روی ما که هم در جان خود و هم در جامعۀ خود با آنها درگیر هستیم عبور دهد.

·    برای عبور دادن جهانِ تشنۀ امروز از این بحرانِ عطشی که دارد، نامِ اباعبدالله(ع) و رازهای قیامِ عاشورا به خوبی مؤثر خواهد بود به حدی که می‌توان گفت پیامی قابل فهم‌تر و مؤثرتر از پیام اباعبدالله(ع) وجود ندارد.

طرح موضوع اباعبدالله(ع) هم برای جامعۀ ما و هم برای جوامع دیگر مؤثر است

·    اما چرا امروز دوباره باید به اباعبدالله(ع) بازگردیم و چه ضرورتی دارد که امروز به رازهای عاشورا بپردازیم؟ اولین دلیلِ ما برای این ضرورت، موضوع فطرت است. باید از زاویۀ فطرت به مقولۀ اباعبدالله(ع) و عاشورا نگاه کنیم. وقتی می‌گوییم که اباعبدالله(ع) برای مؤمنین یک امر فطری است، باید بسیاری از آدم‌های باصفای جهان را نیز به این قاعده ملحق کنیم. لذا طرح موضوع اباعبدالله(ع) برای جامعۀ ما یا برای جوامع دیگر (از منظرِ فطرت) تفاوتی ندارد و برای هردو مؤثر خواهد بود.

·    مؤمنینی که پیشرفت کرده‌اند، هم آغاز کارشان از فطرت بوده است و هم در ادامۀ راه، نیاز به مدد گرفتن از فطرت دارند. ما نه تنها برای آغاز آشنایی با دین، نیاز به مراجعۀ به فطرتِ خود داریم بلکه هر لحظه نیاز به مراجعه به فطرت داریم. هر آیه‌ای که از قرآن که می‌خوانید باید در فطرتِ شما تأیید شود، تا معنایش در وجود شما تحکیم و تثبیت شود.

نیاز ما به مباحث فطری مهم‌تر از مباحث اخلاقی است/ انبیاء الهی برای شکوفا کردن فطرت انسان‌ها آمده‌اند

·    نیاز ما به مباحث فطری مهم‌تر از مباحث اخلاقی است. بسیاری اوقات به جای کلاس اخلاق یا پرداختن به برخی مباحث رایج اخلاقی باید «کلاس فطرت» بگذاریم و به جای پرداختن به خُلقیات و ملکات نفسانی به گرایش‌های فطری و معارف فطری بپردازیم و فطرت خود را شکوفا کنیم. البته در این مسیر ملکات خوبی نیز کسب کرده و ملکات بدی نیز ریزش خواهد کرد اما مسأله اصلی «شکوفا کردن فطرت» است نه اخلاق.

·    اساساً انبیاء الهی برای شکوفا کردن فطرت انسان‌ها آمده‌اند. فلسفۀ ارسال انبیاء الهی نیز این است که به انسان‌ها کمک کنند تا عهد و میثاق فطری انسان‌ها را به آنها یادآوری کرده و فطرت خود را شکوفا نمایند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند؛ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ»(نهج البلاغه/خطبۀ 1)
فطرت فقط برای براهین اثبات وجود خدا نیست بلکه انسان در مسیر حرکتش هرلحظه نیازمند مراجعه به فطرت است

·    فطرت فقط برای براهین اثبات وجود خدا نیست، بلکه اصلِ راهِ ما بازگشت به همین فطرت است و انسان هر لحظه در مسیر حرکت خود نیازمند مراجعه به فطرت است. اگر انسان از درون خود و در فطرت خود نیاز به اوامر الهی را نبیند، و درک نکند که دین پاسخی به نیاز فطرت اوست، یا سعی می‌کند به نحوی از زیر بار این اوامر فرار کند یا اگر انجام بدهد دچار عٌجب خواهد شد و خودش را از خداوند طلبکار احساس می‌کند!

·    مرحوم آیت الله شاه‌آبادی(ره)-استاد حضرت امام(ره)- در کتاب رشحات البحار دربارۀ بازشدن مسیر کمال می‌فرماید: «اولین گام برای حرکت تکاملی اختیاری، بیدار کردن فطرت است. هرگاه فطرت از خواب غفلت بیدار شود در جستجوی خواسته‌های درونی و کمالات واقعیِ خود برمی‌خیزد.» یعنی وقتی فطرتش بیدار شد، دیگر خودش به دنبال دین می‌رود و دیگر تصور نخواهد کرد که دین به او تحمیل شده است.

·    هر وقت دیدیم که یک قسمت از دین برایمان سخت است، باید بفهمیم که یک جایی از فطرت ما محجوب است و باید آن را درست کنیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خداوند انسان از چیزی نهی نکرده، مگر اینکه او را از آن بی‌نیاز کرده باشد؛ مَا نَهَى‏ اللَّهُ‏ سُبْحَانَهُ عَنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا وَ أَغْنَى‏ عَنْه‏»(غررالحکم/ح9573) انسان نیازی به گناه ندارد. لذا اگر احساس نیاز به گناه پیدا کردیم، باید بفهمیم که دربارۀ خواسته‌های واقعی خودمان دچار اشتباه شده‌ایم و قضاوت غلط داریم.

تمام تلاش فرهنگی غرب برای محجوب نگه داشتن فطرت و القای خواسته‌های کاذب به انسان‌هاست/ارزش علم و عمل به شکوفا کردن فطرت است

·    تمام تلاش فرهنگی غرب برای محجوب نگه داشتن فطرت و القای خواسته‌های کاذب به انسان‌هاست و تمام تلاش فرهنگی ما برای مکشوف کردن فطرت است. فیلمی که موضوع ازدواج را مهمتر از آن چیزی که هست برای جوانان جلوه دهد و موضوع عشق و عاطفۀ بین دختر و پسر را مهمتر از آن مقداری که برای حیات انسان لازم است، نشان می‌دهد خائن است، اگرچه در این فیلم همه چادری باشند و اگرچه همۀ مادربزرگ‌ها در این فیلم نماز بخوانند!

·    فیلم‌های ما باید به مردم نشان دهد که در مورد بسیاری از خواسته‌های خود دچار اشتباه شده‌اند و به اشتباه تصور می‌کنند که اینها خواسته‌های واقعیِ آنهاست. فیلمساز خوب باید انسان‌ها را به فطرت خودشان بازگرداند.

·    ارزش علم نیز به این است که پرده از فطرت انسان بردارد و فطرت او را شکوفا کند. علم باید انسان را مشعوف از فطرتِ خود کند نه اینکه او را مشغول اصطلاحات و معادلات علمی نماید. معلم کسی است که مانند شمس تبریزی سرچشمۀ علم را از درون دانش‌آموختۀ خود بجوشاند نه اینکه آگاهی‌ها را بر اندیشۀ او تلنبار کند.

·    ارزش عمل نیز به شکوفا کردن فطرت است. لذا خداوند می‌فرماید هر کس در راه ما تلاش و مجاهده کند ما راه‌های خود را برایش باز می‌کنیم و همۀ راه‌ها از قلب انسان آغاز می‌شود. «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنکبوت/69) «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» اصلی‌ترین مصداقش این است که ما فطرت او را شکوفا می‌کنیم و قلبش را متصل می‌کنیم.

از هر جایی که توانستید شیرینی فطرت را تجربه کنید مغتنم بشمارید/ برای شکوفا کردن فطرت کافی است یک گوشه‌ از فطرت انسان عمیقاً شکفته شود

·       از هر گوشه‌ای که حجاب از روی قلب و فطرتِ شما برداشته شود، و از هر جایی که توانستید شیرینی فطرت را تجربه کنید مغتنم بشمارید. چرا که همۀ خوبی‌ها یک گوهر دارند. مانند منبع آبی که اگر شکافی در آن ایجاد شود، دسترسی به کلِ آبِ منبع آسان می‌شود. کافی است یک گوشه‌ای حجاب را از روی فطرت خود بردارید. این یک اصل مهم در رشد و تعالیِ انسان است. یعنی برای برداشتن حجاب از قلب و شکوفا کردن فطرت کافی است یک گوشه‌ از فطرت انسان عمیقاً شکفته شود.

·    امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «هرگاه در کسی یک خویِ نیکو (یک زیباییِ روحی) دیدی منتظر خوبی‌های دیگر او باش؛ إِذَا كَانَ فِي‏ الرَّجُلِ‏ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرْ مِنْهُ أَخَوَاتِهَا»(غررالحکم/حدیث168) زیرا کسی که دستش به یک خوبی برسد به خوبی‌های دیگر نیز خواهد رسید. کافی است یک چشمه در قلب انسان باز شود. البته معنایش این نیست که هر خوبی‌ای در هر کسی، سرآغاز همۀ خوبی‌‌ها باشد و علامت این باشد که پرده از حجاب فطرت او برداشته شود. ویژگی‌هایی باید داشته باشد.

با کشش فطری و محبتی که به اباعبدالله(ع) داریم می‌توانیم شکوفایی اولیۀ فطرت را ایجاد کنیم

·    برای برداشتن حجاب از قلب و شکوفا کردن فطرت کافی است یک گوشه‌ از فطرت عمیقاً شکفته شود. اگر یک علاقۀ عمیق و فطری را در درون خود کشف کنی و آن علاقه در وجودت جوشان شود، این علاقه می‌تواند سرآغاز بروز خوبی‌های دیگر باشد. اما چگونه می‌توانیم این شکوفاییِ اولیه را ایجاد کنیم؟

·    این شکوفاییِ اولیه را با اباعبدالله الحسین(ع) و با کشش فطری و محبتی که به اباعبدالله(ع) داریم می‌توانیم ایجاد کنیم، چرا که پیامبر(ص) فرمود: «برای قتل حسین(ع) حرارتی در قلوب مؤمنین است که هرگز به سردی نمی‌گراید؛ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ‏ حَرَارَةً فِي‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ لَا تَبْرُدُ أَبَداً»(مستدرک الوسایل/ج10/ص318)

این یک فرصت استثنایی است که خداوند بخشی از فطرتِ ما را با حرارت قتل حسین(ع) شکوفا کرده است

·    این یک فرصت استثنایی و الهی است که خداوند بخشی از فطرتِ ما را با حرارت قتل حسین(ع) شکوفا کرده است. وقتی قلب انسان از اباعبدالله(ع) آتش بگیرد، این آتش می‌تواند راه را برای سوختن انسان در قرب پروردگار هموار کند.

·    اباعبدالله الحسین(ع) فطرت ما را باز می‌کند و ما را با خودمان آشنا می‌کند. اباعبدالله(ع) شکوفایی فطرت را به ما هدیه می‌دهد چون حسین(ع) یک محبت فطری است که برای ما شکوفا شده است. اگر هنوز بقیۀ فطرت ما شکوفا نشده، یا این که ثمرات عمیق این شکوفایی را به دست نیاورده‌ایم، به این دلیل است که هنوز در خودِ حسین(ع) سیر نکرده‌ایم و از این محبت به درستی قدردانیِ نکرده‌ایم. خود این محبت به اباعبدالله(ع) را می‌توان تقویت کرد.

·    یکی از راه‌های مهم برای تقویت این محبت، داشتن برنامۀ روضۀ هفتگی است. مرحوم قاضی(ره) سفارش فرموده است که روضۀ هفتگی را فراموش نکنید، حتی شده دو یا سه نفری روضه بگیرید. یکی دیگر از راه‌های تقویت محبت به اباعبدالله(ع) تجلی دادن این محبت و ابراز علاقه و فریاد زدن برای حسین(ع) با صدای بلند است. فریاد زدن برای حسین(ع)، تجلیِ محبت به اباعبدالله(ع) است. و هر علاقه‌ای وقتی تجلی داده شود، تقویت می‌شود.

·    امام صادق(ع) برای کسانی که در روضۀ اباعبدالله(ع) ضجه می‌زدند به طور جداگانه دعا می‌کردند و می‌فرمود: «خدایا! بر اين دل‏ها كه براى ما بى‏قرارى مى‏كنند و شعله مى‏كشند رحم آور! و بر اين ناله‏ها و فریادهایی كه براى ما سر مى‏دهند رحم آور! خداوندا! اين جان‏ها و پيكرها را به تو سپردم تا در روز تشنگى از حوض كوثر سيرابشان نمايى؛ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُرَوِّيَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَش»(‏ثواب الاعمال شیخ صدوق/ص95)

·    ابن عباس می‌گوید: در سفرى كه حضرت امير متوجه صفين شد با آن بزرگوار بودم. وقتى حضرت امير به نينوا كه نزديك شط فرات است رسيد با بلندترين صدا بمن فرمود: آيا ميدانى اينجا چه موضعى است؟ گفتم: نه يا اميرالمؤمنين(ع) فرمود: اگر تو مثل من از داستان اینجا خبر داشتی، از اينجا عبور نمي‌كردى تا مثل من گريه كنى! آنگاه آن بزرگوار بقدرى گريه كرد كه محاسن مباركش خيس شد و اشكهايش به سينه مقدسش فرو ريخت!  ما نيز با آن حضرت شروع به گريه نموديم... ؛ كُنْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خَرْجَتِهِ إِلَى صِفِّينَ فَلَمَّا نَزَلَ بِنَيْنَوَى وَ هُوَ بِشَطِّ الْفُرَاتِ قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ قُلْتُ لَهُ مَا أَعْرِفُهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ع لَوْ عَرَفْتَهُ كَمَعْرِفَتِي لَمْ تَكُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْكِيَ كَبُكَائِي قَالَ فَبَكَى طَوِيلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْيَتُهُ وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَكَيْنَا مَعاً‏»(امالی شیخ صدوق/ص597)

·    ما با حسین(ع) می‌توانیم چاهی به عمق فطرت خودمان بزنیم و فطرتمان را شکوفا کنیم. محبت حسین(ع) فطرت ما را آباد می‌کند. از حسین(ع) بخواهید به خانه خراب دل ما بیاید و آن را آباد کند. رقیه ثابت کرد اگر کسی از حسین(ع) تمنا کند، حسین به خرابه هم می‌آید ... رقیه ثابت کرد اگر کسی از حسین(ع) تمنا کند، حسین با سر می‌آید ...
اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها