سرویس نقد رسانه پایگاه 598 - در تنظیم معادلات جهانی شدن، حذف هویت ملی از شاخصههای متقن و ملزم در اجرای Globalization میباشد، باید خود را فراموش کنیم تا معلول یک دهکدهٔ جهانی شویم، باید در چرخهٔ شکلگیری تئوریهای بینالمللی یک روزی امانیسم باشی و روز بعد چون در حال تکاملیم، قائل به تشکیل یک دهکدهٔ جهانی با شعار یکیشدن، غافل از اینکه شعار این مکاتب، زیباست اما تو باید به ذبح تدریجی خود عادت کنی و با فرایند چالشبرانگیزترین مقولهٔ قرن بیست و یکم، محیط خویش را ترسیم کنی و در هندسهٔ طراحی نظم نوین جهانی، ارزشهای خود را در قالب یکسانسازی و همانندسازی، از تفاوتهای اختیاری به تشابهات جبری برسانی و با قداستزدایی و درهمشکستن مقاومت ارزشی و عقیدتی – بومی خود به شکلگیری این فرایند کمک کنی.
پستمدرن چون عامل شکست ارزشها و فرهنگها میشود، به نوعی ابزار دست غرب در راستای جهانیشدن است و با حذف کامل هویتهای ملی، ماموریت اصلی در ایجاد بنمایههای نظم نوین جهانی را دارد که به نظر میرسد علیرغم ابزارهای متفاوت در عرصه فرهنگ، پایگاههای دیداری و شنیداری از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است که سازمان صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مملکت ما ریشهٔ اجرائی این قابلیتها هستند ولکن به نظر میرسد در فرایند تثبیت جهانیشدن، تفکرات پسا مدرنِ برخی از مسئولین این عرصه، هویت فرهنگی محصولات خود را تهدید به مرگِ هویتی میکنند و به جای افسران جنگ نرم نظام خودی در پیاده نظام دشمن اصرار به ایفای نقش پیشقراولی در این جنگ را دارند که با اغماض به اعتقادات مخاطبین خود، مترصد ایجاد فضایی برای کودتای فرهنگی از نوع نرم آن میباشند.
با کمی تفکر و عمقِ دید بر روی سریالها و فیلمهای اخیر سازمان صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این نتیجه خواهیم رسید که موجی از قداستزدایی بر پیکرهٔ فرهنگ کالاهای دیداری مردم با قصد تخریب، دمشغول به فعالیت است که با عدم توجه به ظرفیتهای موجود در عرصهٔ جامعه به جای فرهنگسازی اقدام به فرهنگکُشی میکنند.
بطور مثال اگر حیا و عفت تا دیروز معنایی ارزشی داشت، در فیلمهای امروز ما به جبر هنجارهای اجتماعی، خودنمایی میکند و روحیهٔ گرایشی خود را از دست داده است و به انحای مختلف به سخره گرفته میشود. چادر که منشاء حیا و عفت درونی است، روزی در سریال "ثریا” آلت قتاله و امروز در سریال "راستش را بگو” ملعبه خودکمبینی و بیماریهای اجتماعی و اخلاقی شخصیتهای سریال میشود، رفته رفته تمام ارزشهای دههٔ ۰۶ و ۰۶ در چالش های پیش رو به نام ایدئولوژی های مدرن در حال سلاخی هستند، تلخترین لحظهٔ این فرهنگکُشی آنجاست که متوجه میشویم از ماست که بر ماست.
وقتی افتضاحات عرصهٔ سینمایی مانند "یک خانوادهٔ محترم” و یا اکران هر شبهٔ برخی از سریالها، هزاران ضدارزش را به جوان ایرانی تزریق میکند، دیگر جایی برای تثبیت فرهنگهای دههٔ قبل باقی نخواهد ماند، همان ارزشهایی که برای تنومندشدنش خونها دادیم، اینجاست که هر روز عرصه اثر گذاری تنگتر و تنگ تر میشود.
باید چه کرد؟
جناب آقای ضرغامی احساس میشد پس از تمدید مداقانهٔ حکم حضرتعالی توسط مقام معظم رهبری "مدظلهالعالی”، فضای حمایتی وسیع و بهینهای برای عملیاتینمودن ایدههای شما و همکارانتان مهیا شده باشد و با استفاده از فرجههای پیش رو، فرمولهای مناسبی را جهت حل معادلات فرهنگی کشور در قالب دیداری و شنیداری بدست آورید ولکن علی رغم تاکیدات رهبری معظم که امر خطیر مدیریت بر سازمان صدا و سیما را سنگین و حساس معرفی نمودند و رصد و مقایسهٔ برجستگیها و نقاط قوت کنونی را در کنار کمبودها و نقاط ضعف وظیفهٔ مدیران این عرصه عنوان فرمودند، متاسفانه امروز شاهد نتایج معکوس هستیم و امروز به جای نقضزدایی ها در سیستم کاری صدا و سیما به قبحزدایی رسیدهایم و تمام فرهنگسازی های دههٔ ۶۰ و۷۰ در غربال جنگهای نامحسوس نرم در حال شهیدشدن هستند و مسئولین فرهنگی کشور که مدعی حفظ آن ارزشها هستند در قبال این ارزشکُشی سکوت تلخ اختیار کردهاند.
آقای ضرغامی برای مسئولین فرجههای زمانی حکم حجتهای تاریخی را دارند که نسلهای آینده در مورد ما چه تحلیلی خواهند داشت. آیا ما ادامهدهندهٔ فرهنگسازان دههٔ۶۰ بودیم یا منهدم کننده.
شما بگوئید به کجا می رویم؟