کد خبر: ۹۳۵۲۱
زمان انتشار: ۱۲:۰۶     ۲۵ آبان ۱۳۹۱
كيهان
«خط سه سويه دشمن» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:
رصد اطلاعات آشكار در فضاي رسانه‌اي به وضوح نشان مي‌دهد كه مهم ترين دستور كار دشمن در شرايط فعلي مواجهه با انتخابات سال 92 در ايران است.

البته جغرافياي بازي دشمن مشتمل بر چند «سناريو» و كليد زدن چند «پروژه» و به صحنه آوردن «تاكتيك» ‌هاي مكمل خواهد بود و بدون شك ترفندها و دسيسه‌هاي چند لايه را برمي گزيند.

اين نوشته تلاش مي‌كند محورهايي از بازي دشمن در ميدان انتخابات 92 مبتني بر داده‌هاي آشكار و اتفاقات و رويدادهاي جاري طي هفته‌هاي گذشته را رهگيري نمايد.
البته سرنخ تحركات دشمن براي انتخابات پيش روي را مي‌توان از پايان انتخابات مجلس نهم در اسفند سال گذشته مورد واكاوي قرار داد.

مشاركت بالاي مردم در انتخابات 12 اسفند سال 90 و رقم زدن حماسه ديگري ثابت كرد كه سناريوي دشمن به نتيجه نرسيده و پروژه‌ها و تاكتيك‌هاي به صحنه آمده عليه ملت ايران ابتر مانده است.

از همين روي؛ سال 91 براي دشمن پس از شكست سنگين در سال 90 و انتخابات مجلس نهم و از سوي ديگر در پيش بودن انتخابات سال 92 حياتي و راهبردي محسوب مي‌شود.
اكنون و در شرايطي كه 6 ماه تا انتخابات رياست جمهوري باقي مانده است بايد ديد تحركات و دسيسه‌هاي دشمن براي تاثيرگذاري بر انتخابات بر چه محورهايي بنا شده است.

1- از جمله محورهاي اصلي و هميشگي دشمن كه اين روزها در بستر فضاي رسانه‌اي پررنگ تر و برجسته تر شده است؛ «عمليات رواني بر ذهن مسئولان» است.
رسانه‌هاي ضدانقلاب و بيگانه به صورت زنجيره‌اي و در حجمي انبوه يك «جنگ نرم اقتصادي» را تدارك و ساماندهي كرده‌اند. ايجاد نارضايتي اقتصادي فراگير، هدف اصلي اين جنگ تمام عيار اقتصادي است.

دشمن براي تحقق اهداف شوم خود در اين جنگ اقتصادي «پروژه تحريم» ‌ها را در ابعاد و مختصات بي سابقه‌اي به صحنه آورده است.

نكته گفتني اين است كه ابزار «تحريم» ‌ها عليه جمهوري اسلامي مقوله نامأنوسي براي ملت ايران نبوده و همواره در سه دهه گذشته پروژه تحريم‌ها به عنوان يك اقدام نرم اقتصادي از سوي دشمن به كارگيري شده است اما آنچه طي ماه‌هاي اخير درباره تحريم‌ها قابل اعتناست، بزرگ نمايي بيش از حد تحريم‌ها از يك سو و عمليات رواني بر ذهن مسئولان در اين باره از سوي ديگر است.

در همين راستاست كه مشاهده مي‌شود دشمن پيش از تصويب و اعمال تحريم‌ها عليه كشورمان ابتدا به واژه سازي و مانور رسانه‌اي پرداخت. ماه‌ها قبل از اينكه تحريم‌هاي ژوئن و ژوئيه عليه ايران اعمال شود رسانه‌هاي زنجيره‌اي دشمن به صورت گسترده اين محورها را انعكاس و پوشش دادند كه؛ الف- تحريم‌ها به اصطلاح فلج كننده و گزنده است. ب- تحريم نفتي و بانك مركزي ايران فروپاشي اقتصاد ايران را رقم خواهد زد. پ- تاثيرگذاري تحريم‌ها براي منزوي كردن ايران قطعي است و...

پمپاژ رسانه‌اي گسترده و مستمر بر اينكه «تحريم‌ها اثر كرده است» با هدف عمليات رواني، ذهن مسئولان را نشانه گرفته تا «تدبير» ها كه خنثي كننده «تحريم» ‌ها است به مرحله «تصميم گيري» و «اجرا» نرسد.

آنچه در اين ميان مهم است تلاش و تحرك و پويايي و اعتماد به نفس مسئولان است تا راه دور زدن تحريم‌ها و پروژه سوزي دشمن را بيشتر از گذشته در پيش بگيرند، تجربه نمايند و به عنوان يك نسخه حيات بخش به ميدان آورند.

شواهد و قرائن غيرقابل خدشه حاكي از آن است كه دشمن در «پروژه تحريم» ها دچار اشتباه در محاسبات بوده و همين نقطه روشن است كه مي‌تواند بازي دشمن در عمليات رواني بر ذهن مسئولان را بسوزاند. به عنوان نمونه گزارش دو روز پيش آژانس بين المللي انرژي حاوي واقعياتي است كه ادعاي پيش گفته -اشتباه در محاسبات پيرامون پروژه تحريم ها- را اثبات مي‌كند.

براساس گزارش آژانس بين المللي، توليد و صادرات نفت ايران در ماه اكتبر (ماه گذشته) افزايش يافته است.

اين رويداد در حالي است كه تحريم‌هاي آمريكا در ژوئن و اتحاديه اروپا در اول ژوئيه به اجرا درآمده و قرار بوده «گزنده» و «فلج كننده» و... باشد تا بالاترين و بيشترين اثرگذاري تحريم‌ها در طول تاريخ به منصه ظهور برسد، اما آيا چنين شده است؟ پاسخ منفي است و تحريم‌هاي غربي در حوزه نفت كه با آب و تاب فراواني مانور رسانه‌اي داده مي‌شد با شكست مواجه شده است.

جالب اينجاست كه حتي شبكه تلويزيوني بي بي سي در همين خصوص نتوانسته «ترديد» ها را از سيماي «تحريم» ها كنار بزند و اين پرسش چالش برانگيز را مطرح نموده است؛ «چطور علي رغم افزايش تحريم ها، فروش نفت ايران بيشتر شده؟!» بنابراين ماهيت تحريم‌ها مخلوطي از اهرم‌هاي اقتصادي به اضافه عمليات رواني و رسانه‌اي است كه واقعيت‌هاي اقتصادي نشان مي‌دهد سهم جنگ رواني دشمن در اين ميان بيشتر است.

نكته حائز اهميت اين است كه در اين شرايط مسئولان اقتصادي و دولت وظيفه خطير و حساسي را بر دوش دارند و آن اينكه در وهله اول عمليات رواني دشمن را بر ملا نمايند و در وهله بعد با تدابير ويژه و برنامه ريزي‌هاي علمي و در پيش گرفتن «اقتصاد مقاومتي» هر روز از دامنه فشارها بكاهند.

خراسان
«منظرهاي چهارگانه و متدولوژي تدوين منظومه فکري اسلام درباره آزادي» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن مي‌خوانيد:
بيانات رهبر انقلاب در چهارمين نشست انديشه‌هاي راهبردي مطلع مبارکي براي تدوين منظومه فکري اسلام در مقوله آزادي است؛ مقوله‌اي که متاسفانه هرگاه پيش از اين مجال طرح يافته، چنان با مباحث سياسي و رويکردهاي افراطي و تفريطي درآميخته شده که اساساً پرداختن به مقوله‌هاي مبنايي و بنيادين را منتفي کرده است. آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي از جمله مهم ترين مصاديق مفهوم آزادي اند که عموم مردم در مواجهه با اين مفهوم به خاطر مي‌آورند.

تبادر اين دو مصداق (آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي) به اذهان عمومي موجب اين معضل نظري شده که در بيشتر مباحث از ريشه‌ها و مباني آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي غفلت مي‌شود و حتي برخي تصور مي‌کنند که تبيين اين سنخ آزادي‌ها در تدوين يک منظومه فکري درباره آزادي، نخستين گام به شمار مي‌آيد. اين در حالي است که در غرب، ابتناء و اتکاي آزادي در عرصه‌هاي گوناگون، بر پيش فرض‌هاي فلسفي به معناي عام (هستي شناسي و انسان شناسي) و به معناي خاص (شناخت قواي ادراکي و فلسفه ذهن) چنان مقبول و معمول است که کسي را ياراي آن نيست که نقش کانت، ولتر، روسو، لاک، استيوارت ميل و ديگر فيلسوفان و متفکران غربي را در تبلور و تجسم اجتماعي و سياسي آزادي انکار و کتمان کند. شايد از همين روست که مغرب زمينيان به درستي قدر علوم انساني را دريافته و عالمان و پژوهشگران اين حوزه را بر صدر مي‌نشانند.

وانگهي، اقتضاي عقل سليم و منطق ما را نيز وا مي‌دارد که براي تدوين منظومه فکري درباره آزادي از مباني بياغازيم. با اين رويکرد به وضوح مي‌توان دريافت که با توجه به غناي منابع اسلامي در مقولات بنيادين همچون آزادي، قصور يا تقصير خواص در نظريه پردازي حول محور موضوعاتي مانند منظومه فکري اسلام درباره آزادي تا چه حد نابخشودني و حتي تعجب آور است. اگر دين اسلام آن گونه که از نصوص ( و نه تنها ظواهر) آن هويداست، حاوي تصورات (مفاهيم) و تصديقات (گزاره ها) گوناگوني ناظر به شناخت هستي، انسان، قواعد حاکم بر هستي، قواعد حاکم بر حيات فردي و اجتماعي انسان و حتي غايت تاريخ بشري است، آيا نمي‌توان و نبايد از اين تصورات و تصديقات براي نظريه پردازي و در حد کمال آن در تدوين منظومه‌هاي فکري براي مقولات بنيادين بهره گرفت؟

نقشه راه براي تدوين منظومه فکري
اگر پاسخ به اين پرسش آن گونه که انتظار مي‌رود مثبت باشد، لاجرم بايد در پي ساز و کارها و به تعبير دقيق تر متدولوژي تدوين منظومه فکري اسلام درباره مقوله‌اي مانند آزادي بود. خوشبختانه رهبر انقلاب در بيانات اخيرشان در چهارمين نشست انديشه‌هاي راهبردي در اين زمينه نيز به ارائه طريق پرداخته‌اند که در نوع خود و دست کم در ميان انديشمندان شيعه بديع و مبتکرانه است. ايشان براي تدوين منظومه فکري اسلام درباره آزادي، ۴منظر «حق در قرآن»، «حق در فقه و حقوق»، «تکليف» و «نظام ارزشي» را مطرح کرده‌اند که از آن‌ها مي‌توان به ۴فصل مباني در منظومه فکري اسلام درباره آزادي هم تعبير کرد. محسوس ترين حسن و فايده اين متدولوژي در پيش گيري از پراکنده کاري‌هايي است که به ويژه گريبان مباحث نظري را مي‌گيرد و در نهايت مانع از جمع بندي نظرات انديشمندان و صاحب نظران مي‌شود. بنابراين، بايسته است که پس از اين بيانات، ۴گروه تخصصي (ناظر به ۴منظر) آموزه‌هاي اسلامي درباره آزادي را از کتاب و سنت استخراج کنند و سپس کشف مقصود و مراد شارع از اين آموزه‌ها را در پروسه‌اي منطبق با موازين علمي وجهه همت قرار دهند.

آزادي‌هاي سياسي و اجتماعي در سيره حکومتي پيامبراعظم(ص) و اميرمومنان(ع)

تنها پس از فراغت از پرداختن به اين مباني و محکمات است که مي‌توان تصويري صحيح، دقيق و مستند از آزادي‌هاي اجتماعي و سياسي در سيره حکومتي پيامبراکرم(ص) و حضرت امام علي(ع) ارائه داد که در عين تکيه بر واقعيات اجتماعي - تاريخي از اصالت و وثاقت برخوردار و از تفسير به راي به دور و برحذر باشد. طبيعي است که پس از سپري کردن مقدمات و مباني، مي‌توان به استنتاج منطقي دست يازيد و نتايجي ارائه و عرضه کرد که «خلوص» و «کارآمدي» را توامان داشته باشند.

جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
هفته جاري را براي كشور بايد هفته‌اي پر حادثه خواند. جاري شدن سيل و آبگرفتگي بر اثر بارندگي‌ها در استان مازندران موجب خسارت‌هايي در شش شهرستان اين استان گرديد. رامسر، چالوس، بابل، آمل، سوادكوه، بندپي و نوشهر شهرستان‌هايي بودند كه از جاري شدن سيل دچار آسيب‌ و خسارت شدند و تنها در دو شهر نوشهر و چالوس 87 خانوار خانه و كاشانه خود را از دست دادند. اين سيل همچنين در شهرستان آمل موجب تخريب پل قديمي "بليران" شد.

حادثه ديگر در هفته جاري، خروج قطار مسافربري زاهدان - تهران از ريل بود كه باعث كشته شدن 4 نفر و مجروح شدن 36 تن از هموطنانمان گرديد. با اينكه هنوز بطور رسمي علت اين حادثه از سوي مسئولين ذيربط اعلام نشده است، اما گزارشهاي اوليه حكايت از بالا بودن سرعت قطار در محل حادثه دارد. در اين هفته همچنين يكي ديگر از اتوبوس‌هاي حامل دانش‌آموزان راهيان نور در حوالي شاهرود و در حاليكه از مناطق عملياتي بازمي‌گشت، باز هم دچار حادثه شد و علاوه بر كشته شدن يك نفر تعدادي نيز مجروح بر جاي گذاشت. معلوم نيست چرا به رغم تذكرات مكرر و وقوع حوادث پي در پي در اين كاروان‌ها، چاره‌اي براي اين معضل انديشيده نمي‌شود. قرار است مجمع نمايندگان خراسان رضوي در مجلس شوراي اسلامي پس از بررسي موضوع از وزير آموزش و پرورش جهت اداي توضيحات در كميسيون دعوت نمايد.

گذشته از حوادث مذكور، آغاز بزرگترين رزمايش مشترك سراسري پدافند هوايي كشور از بزرگترين رويدادهاي هفته جاري بود. اين رزمايش كه با تاكيد بر مولفه‌هاي دكترين دفاعي جمهوري اسلامي ايران براي ارتقاي توان رزمي شبكه يكپارچه پدافند هوايي كشور صورت گرفت، با اجراي تمرينات تاكتيكي و اتخاذ تدابير عملياتي پيش‌بيني شده در طرح‌هاي پدافندي و همچنين به نمايش درآمدن تعدادي از تجهيزات و ادوات نظامي ساخت كشور، توانمندي‌هاي فرزندان اين آب و خاك را به نمايش گذاشت و آمادگي هر چه بيشتر واحدهاي دفاعي و نظامي كشور در مقابله با هر گونه تهديدات احتمالي را به رخ كشيد.

رخداد ديگر هفته جاري كه از اهميت ويژه‌اي در حوزه سياسي و امنيتي برخوردار است، انتشار اخبار مربوط به جان باختن "ستار بهشتي" وبلاگ‌نويس اهل رباط‌كريم در حين بازجويي توسط پليس است كه پرونده اين ماجرا با ورود دستگاه قضايي به موضوع و اظهارات دادستان كل كشور و همچنين دادستان تهران وارد مراحل جدي رسيدگي شده است.

از رويدادهاي مهم ديگر در هفته جاري، چهارمين نشست انديشه‌هاي راهبردي با موضوع "آزادي" با شركت شخصيتهاي دانشگاهي و حوزوي در حضور رهبر انقلاب اسلامي بود كه شب چهارشنبه برگزار شد. در اين نشست، رهبر معظم انقلاب با اشاره به فضاي عمومي كشور و مسائل و مشكلات اقتصادي كه به علت درگير شدن استكبار جهاني با جمهوري اسلامي بوجود آمده تاكيد كرد: طبعاً هيچكس از دغدغه‌هاي موجود در زندگي عمومي مردم فارغ نيست و اين نشست به دليل اهميت موضوع و براساس برنامه ريزي قبلي و به عنوان گامي در پيگيري مقولات بلند مدت برگزار مي‌شود. ايشان همچنين با اشاره به منابع فراواني كه درباره آزادي در تعاليم اسلام وجود دارد، افزودند: با وجود اين منابع، امروز خلأهاي فراواني در باب آزادي داريم كه بايد با تفكر و انديشه‌ورزي و پاسخ دادن به همه مسايل و سئوالات مطرح در مقوله آزادي، به سمت منظومه سازي حركت كنيم.

اين هفته در موضوعات خارجي، تحولات جديد پيرامون بحران سوريه، ادامه قيام مردم بحرين عليه رژيم ديكتاتوري آل خليفه و اوجگيري اعتراضات عليه حكومت كويت مهمترين رويدادهاي خبري را تشكيل مي‌دادند.

در اين هفته، نشست دوحه درباره سوريه به كارگرداني آمريكا و با پادوئي قطر و عربستان برگزار گرديد و پس از گذشت پنج روز كه در سايه فشارهاي شديد آمريكا سپري شد، اعلام شد شركت كنندگان به توافق نيم بندي درباره ايجاد جبهه‌اي مشترك دست يافته‌اند. نشست دوحه را در واقع مي‌توان تلاشي مايوسانه و آخرين تير تركش جبهه بين‌المللي ضدسوري دانست كه پس از شكست‌هاي پي در پي اين جبهه در ساقط كردن حكومت سوريه، برگزار مي‌شود.

واقعيت اين است كه تلاش‌هاي 5/1 ساله جبهه ضد سوري متشكل از غرب، كشورهاي مرتجع عرب و تركيه براي ساقط كردن بشار اسد در سوريه حاصلي نداشته است و به همين دليل بود كه برگزاري اجلاس دوحه براي جبهه ضد سوري اهميت حياتي داشت.

از سوي ديگر آمريكا نيز از بي‌حاصلي اقدامات صورت گرفته در سوريه به شدت خشمگين است و گزارش‌هايي وجود دارد كه تهديد كرده بود درصورتي كه در نشست دوحه، مخالفان اسد به يك وحدت، ولو ظاهري، دست نيابند حمايت‌هاي خود را از آن‌ها قطع خواهد كرد.

در چنين شرايطي بود كه تشكيلات موسوم به "ائتلاف ملي" در نشست دوحه شكل گرفت. طبيعي است كه آمريكايي‌ها و متحدين عرب آنها در منطقه، از اين به بعد تبليغات فراوان و كمك‌هاي مالي و ديپلماتيك گسترده‌اي را براي حمايت از اين ائتلاف به كار خواهند بست.

ملت ما
«مسير جديد يارانه‌ها؟» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم رضا لياقت‌ورز است که در آن می خوانید:
از همان آغاز كه بحث هدفمندي يارانه‌ها مطرح شد، يكي از مهم‌ترين اهدافي كه به عنوان مراد سياستگذاران از اجراي اين قانون موضوع بحث بود، «مديريت هزينه خانوارها» بود. اين جمله مي‌تواند تعابير متفاوتي داشته باشد؛ براي يكي ممكن است 45 هزار تومان هزينه يك قبض باشد و براي ديگري هزينه دو كيلو گوشت. اما قرار بود با «اجراي كامل» و صحيح اين طرح، فضاي رقابتي در ميان شركت‌هاي ارايه‌كننده و عرضه‌كننده خدمات و كالاها ايجاد شود و در اين فضاي رقابتي، مردم داراي حق «انتخاب» باشند كه اگر چنين مي‌شد و در مراحل عمليات آن دقت و نظارت كافي صورت مي‌گرفت، شايد امروز قيمت‌ها وضع به مراتب بهتري داشتند و واحدهاي بازرسي و نظارت شركت‌ها نيز شكايت‌هاي كمتري را دريافت مي‌كردند.

فارغ از اين ماجرا اما يكي از مسائلي كه از آغاز «هدفمندي يارانه‌ها» بسيار مورد نقد قرار گرفت، موضوع يارانه‌هاي بخش توليد بود كه به گفته ناظران، در سايه پرداخت يارانه نقدي به مردم «محو» شد. به بيان ديگر، اگرچه يارانه‌هاي نقدي با تاخير و به شكل نامنظم پرداخت شد اما در مقابل «يارانه توليد» اساسا ديده نشد و اين بزرگ‌ترين چالشي بود كه بخش توليد با آن مواجه شد. اين موضوع تا آنجا پيش رفت كه براي اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه‌ها، توليدكنندگان بارها به نگارش نامه‌هاي سرگشاده روي آوردند و از صاحب‌منصبان خواستند كه يا سهم توليد را در فاز دوم به‌‌گونه‌اي ببينند كه جبران فاز نخست بشود يا اين‌كه اساسا از اجراي گام بعدي فعلا صرف‌نظر كنند.

در يك كلام مي‌توان گفت كه صاحبان سرمايه و توليدكنندگان بخش خصوصي به‌شدت نگران سرمايه‌اي بودند كه بايد در حوزه‌هاي مربوطه وارد شود تا به سود و ارزش افزوده منتج شود.  دولت به مردم پول مي‌دهد؛ آن هم پول نقد و از طرفي ديگر نيز صنايع و توليدگران بخش خصوصي نيازمند سهمشان از يارانه‌ها هستند. آيا ميان اين دو نمي‌توان رابطه‌اي يافت؟ آيا يارانه نقدي مردم فقط بايد تبديل شود به پول نقد و به درياي خروشان نقدينگي‌هاي سرگردان اضافه شود؟

در نظر بايد داشت كه زمان واريز يارانه‌ها در خردادماه 90 از يكم به دهم تغيير كرد به اين شكل يارانه‌اي كه حق مردم بود با تاخير 10 روزه به حساب سرپرستان خانوار واريز شد. اما اين آخرين تغيير در زمان واريز يارانه نبود بلكه تنها 2 ماه بعد و در مردادماه يارانه‌ها دوازدهم، در مهرماه دوازدهم، در آبان ماه چهاردهم و به همين روش در فرودين 91 يارانه نقدي در هفدهم ماه واريز شد. با نگاهي به زمان واريز يارانه نقدي در سال 90 خواهيم ديد كه نخستين يارانه نقدي سال 90 نخستين روز ارديبهشت به حساب سرپرستان خانوار واريز شد و آخرين يا يازدهمين يارانه نقدي اين سال، هفدهم اسفند واريز شد و به اين ترتيب در سال 90، دولت يك مرحله از يارانه نقدي را واريز نكرد.

در سال 91 نيز تاخيرهايي كه در روزهاي واريز يارانه نقدي ايجاد شده به‌طوري بوده كه در نهايت روز واريز را به بيست‌و يكم سوق داده است. البته با در نظر گرفتن اين موضوع كه حدود 72 ميليون و 500 هزار نفر يارانه مي‌گيرند دولت در حال حاضر 3 هزار و 500 ميليارد تومان يارانه به صورت ماهانه واريز مي‌كند كه با احتساب سود 20 درصد بانكي سود روزانه تاخير يك ميليارد و 917 ميليون تومان مي‌شود و با در نظر گرفتن تاخير 21 روزه در پرداخت يارانه‌ها دولت در آبان ماه بيش از 40 ميليارد تومان از اين طريق سود كسب كرده است. آيا اين سود و اين ارقام را نمي‌توان در سالي كه نام «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» بر آن گذارده شده به سمت توليد و ايجاد ارزش افزوده سوق داد؟

مگر نه اين‌كه يارانه نقدي داراي اثرات تورمي بوده و به گواه آمارهاي رسمي، تورم ماه به ماه در مسير افزايش حركت مي‌كند؟ آيا بهتر نيست كه 3 هزار و 500 ميليارد تومان يارانه نقدي ماهانه در عوض ايجاد فشار تورمي ناشي از رشد نقدينگي به اقتصاد كشور وارد مسير سرمايه‌گذاري شود تا هم مردم از سود منطقي حاصل از آن منتفع شوند، هم دغدغه توليد ملي رفع شود و هم ارزش‌آفريني براي اقتصاد ملي به ثمر برسد؟

رسالت
«آزادي» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:
آزادي يكي از سه شعار كليدي ملت ايران، در انقلابي است كه به نام دين بر پا كردند. استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي در مقدمه قانون اساسي به عنوان مطالبات اصلي ملت ايران در انقلاب اسلامي مطرح و ثبت شده است.

آزادي در فرهنگ اسلام، با اولين فرياد پيامبر اكرم (ص) پس از بعثت در گوش ملت‌ها زمزمه شد. قولوالا اله الا الله تفلحوا.

نفي هرگونه اله و فقط پرستش الله شرط رسيدن به آزادي و كرامت انساني و رستگاري در دنيا و آخرت است.

براساس انديشه‌هاي ناب امام خميني (ره) آزادي يك عطيه الهي است و اسلام آن را فطري مي‌داند و بر اين اساس ايشان تاكيد فرمودند؛ "ملت ما طرفدار آزادي است. " (صحيفه امام ج 11، ص 131)

آزادي يك مقوله مدرن نيست. آزادي يك كشف مدرنيست‌ها پس از انقلاب فرانسه و آغاز عصر به اصطلاح روشنگري نيست. قدمت اين مفهوم به بلنداي تاريخ بشر و تاريخ نهضت‌هاي رهايي‌بخش انبياي الهي و تاريخ حريت بشر است.

آزادي در متن دين معنا پيدا مي‌كند و بدون چارچوب آموزه‌هاي ديني سرابي بيش نيست. افراط در آزادي به اين مفهوم كه در گفتمان مدرنيسم مطرح است به استبداد فردي و جمعي منتهي مي‌شود. آزادي با عدالت معنا پيدا مي‌كند و در سايه حقيقت در حوزه معرفت، فضيلت در حوزه اخلاق و عدالت در حوزه رفتار اجتماعي تعريف مي‌شود. اگر در تعريف آزادي اين فرايند ديده نشود، به نقيض خود تبديل مي‌گردد.

به قول علامه جعفري در معنا و مفهوم آزادي بيان؛ "آزادي در گفتن بدون دقت در چه گفتن، قابل ارزش گذاري نيست"

و نيز مي‌فرمايد: "افرادي كه در گفتمان خود نه سعي در جهت روشن شدن حقيقت و نه سعي در جهت سركوب باطل دارند، تنها در جلب رضايت عموم مردم به خود هستند، در چنين نگاهي به آزادي جامعه اولين قرباني آن است"

مقام معظم رهبري در چهارمين نشست انديشه‌هاي راهبردي كه به مقوله آزادي اختصاص داشت به طرح يك پرسش پرداختند و آن اينكه؛ با توجه به تفاوت‌هاي بنيادين و عميق موجود ميان مفهوم آزادي در اسلام و در غرب آيا مي‌توانيم در تحقيق و پژوهش در خصوص "آزادي" به نظرات و ديدگاه‌هاي غربي مراجعه كنيم. طبيعي است ما در باب مفهوم آزادي در اسلام نبايد خود را از نگاه غربي‌ها به اين مقوله محروم كنيم. آنچه امروز در جوامع غربي از مفهوم آزادي در ساحت‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ديده مي‌شود چون آيينه‌اي در مقابل ما قرار دارد. تجربياتي كه از آ‌نها طي 200 سال اخير در عصر مدرنيته به جاي مانده بسيار سودمند است و به ما اين واقعيت را ديكته مي‌كند كه راه طي شده را كه سرابي بيش نيست نرويم. راهي كه به بن بست رسيده و بحران‌هاي پيچيده سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را در اين جوامع به وجود آورده است.

نتيجه فاصله گرفتن از آموزه‌هاي پيامبران در عصر روشنگري پديداري سه نحله فكري بود؛ فاشيسم، ماركسيسم و ليبراليسم. هر سه مدعي تعريفي از فلاح و رستگاري، آزادي و رفاه، خوشبختي و سعادت و بالاخره مدينه فاضله بودند. در عصر حيات فاشيسم و ماركسيسم خون ميليون‌ها انسان بي‌گناه به زمين ريخته شد تا قرائتي از آزادي بر جهان مسلط شود. امروز از آن دو ايدئولوژي ضد آزادي خبري نيست. ليبراليسم كه مدعي غلبه بر آن دو انديشه آزادي سوز بود به همان بيماري دچار شده است كه آنها گرفتار بودند امروزه هزاران بي‌گناه در پنج قاره جهان به اسم آزادي و دموكراسي جان خود را از دست مي‌دهند. غرب بويژه آمريكا خود مسئول تحميل قرائتي از آزادي است كه در درون مرزهاي آنها و بيرون از آن فقط با اعمال زور و شكنجه و نسل‌كشي به دست مي‌آيد!

آمريكايي‌ها كه خود منادي آزادي و حقوق بشر در جهان هستند اولين دولتي بودند كه با كاربرد سلاح هسته‌اي در جنگ جهاني دوم صدها هزار انسان‌ را به كام مرگ فرستادند تا بتوانند قرائت خود از آزادي را با تشر اتمي تحميل كنند.

ما بايد دقيقا تاريخچه آزادي در غرب و مفاهيم آن را مورد بازخواني قرار دهيم تا راهي را كه آنها رفتند، هرگز طي نكنيم.

امروز بشريت متوجه فريب غرب، در تحريف مفهوم آزادي شده است. امروز بشر فهميده است كه چنانچه از دايره عبوديت الهي خارج شود در دام عبوديت كساني مي‌افتد كه خود را جاي خدا نشانده‌اند. غرب از معبر اومانيسم سامانه‌هاي ديكتاتوري در جوامع خود و جوامع ديگر را شكل مي‌دهد از همين وادي است كه بوي تعفن فساد جنسي، فروپاشي خانواده، همجنس‌بازي، تروريسم و نقض حقوق بشر استشمام مي‌شود و اين تير خلاص به مفهوم آزادي در جوامع غربي و جوامع تحت سلطه به اصطلاح ليبرال‌ها مي‌باشد.

حمايت
«بازندگان به ظاهر پيروز» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
نشست اتحاديه اروپا و كشورهاي عربي در قاهره برگزار شد كه نتيجه نهايي تصميمات آنها بر اصل حمايت از گروه‌هاي معارض در سوريه ختم شد. آنها بر اين امر توافق كردند كه از گروه‌هاي معارض كه در نشست قطر تشكيل گرديده حمايت كرده و آنها را در برابر دولت ملت و ارتش سوريه تسليح نمايند. هر چند كه حاضران در نشست قاهره بر اين ادعايند كه با اين رويكرد توانسته‌اند به موفقيت‌هايي نظير بيان اجماع جهاني در مقابله با سوريه و نيز هماهنگ ساختن جريان معارضه در سوريه دست يابند اما بررسي ريشه‌اي نشست قاهره‌ نكاتي ديگر را آشكار مي‌سازد.

اولا كشورهاي مذكور در حالي در قاهره ادعاي حمايت از گروه‌هاي معارض را مطرح كردند كه بر اساس طرح‌هاي ارائه شده از سوي اخضر ابراهيمي نماينده سازمان ملل در امور سوريه حمايت از گروه‌هاي معارض در سوريه صرفا به تشديد بحران در اين كشور منجر مي‌شود و هيچ دستاوردي ندارد چنانكه ابراهيمي خواستار پايان حمايت‌هاي خارجي از اين گروه‌ها شده بود.

ثانيا، بر اساس اعتراف‌ها و گزارش‌هاي سازمان ملل گروه‌هاي معارض نه تنها داراي ماهيت مردمي نمي‌باشند بلكه مجموعه‌اي از گروه‌هاي تروريستي هستند كه از يك سو در ميان مردم جايگاهي ندارند و از سوي ديگر جنايت و كشتار مردم سرلوحه كار آنها است لذا بايد با آنها مقابله گردد. عفو بين الملل در جديدترين گزارش‌ها خود اين گروه‌ها را متهم به جنايات جنگي كرده است.

نشست قاهره نشان داد كه اروپايي‌ها و كشورهاي مرتجع عربي به دنبال كمك به مردم سوريه نمي‌باشند و اهداف ديگري را پيگيري را پيگيري مي‌كنند كه نمود آن استفاده از گروه‌هاي تروريستي براي نابودسازي اين كشور است. جالب توجه آنكه آنها از القاعده‌اي حمايت مي‌كنند كه 11 سال است به نام مبارزه با تروريسم با آنها مقابله كرده و افغانستان و عراق را به نام آنان به آتش كشيده‌اند.

ثالثا، نكته قابل توجه آنكه نشست كشورهاي عربي و غربي در حالي برگزار شد كه همزمان رژيم صهيونيستي به كشتار دسته جمعي مردم غزه پرداخت. كشورهاي مذكور كه با ادعاي حمايت از حقوق بشر در قاهره به طراحي عليه سوريه پرداختند هيچ واكنشي نسبت به جنايات صهيونيست‌ها صورت ندادند و چنان وانمود كردند كه گويي فلسطيني‌ها در قاعده حقوق بشر قرار ندارند و صهيونيست‌ها هر جنايتي كه بخواهند مي‌توانند عليه آنها صورت دهند. جالب توجه آنكه اين كشورها عليه سوريه‌اي موضع گيري كردند كه همواره حامي فلسطين بوده و به مقابله با جنايات صهيونيست‌ها مي‌پرداخته است.

تهران امروز
«براي آزادي...» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سجاد نوروزي است كه در آن مي‌خوانيد:
برگزاري نشست تخصصي درباره مفهوم آزادي در واقع اهميتي دو چندان قائل شدن براي يكي از مفاهيم اصلي گفتمان انقلاب اسلامي است. بي‌شك يكي از اهداف مهم انقلاب اسلامي به‌ دست آوردن آزادي مطلوب و محو استبداد و خودكامگي بوده است. ليكن تفسيري كه انقلاب اسلامي و حضرت امام(ره) از مفهوم آزادي به‌ دست دادند، مفهومي بود متناسب با درك معنوي از هستي نه دريافتي صرفا مادي. در غرب، از آنجا كه مفهوم آزادي فقط در چارچوب ماديات معنا مي‌يابد و در سياست روزمره تقليل مي‌يابد، آزادي صرفا امري روزمره و تبليغاتي است كه مي‌توان از آن درپروپاگانداي سياسي و انتخاباتي بهره برد.

اما تفسيري كه انقلاب اسلامي از آزادي به دست مي‌دهد رهايي از هر گونه قيد و بند استبدادي است. في الواقع در اين تفسير استبداد در ذات مفهومي خود محو مي‌شود نه صرفا در فرم. بنابر اين آزادي نكته‌اي بارز در گفتمان سياسي اجتماعي ماست، گفتماني كه مي‌كوشد خود را از تعلق به اموري كه سعادت انسان را خدشه‌دار مي‌كنند آزاد سازد.

نقطه ثقل تفسير رهبر حكيم انقلاب در جلسه نظري برهمين امور استوار بود. ايشان بر نكته‌اي تاكيد كردند كه في‌الواقع وجه تفكيك جمهوري اسلامي از نظام‌هاي ليبرالي غربي است. ليبراليسم، آزادي را به امري روزمره و صرفا در حوزه‌هاي محدود سياسي اجتماعي اسير مي‌كند و عامدانه از تسري يافتن آزادي به حوزه‌هاي كلان تفكر جلوگيري مي‌كند. اما قرائت اسلامي از آزادي آن را در حوزه‌اي موسع و بي‌بديل جلوه گر مي‌سازد. برگزاري چنين جلسه‌اي نشان مي‌دهد كه در كنار همه وجوه مهم گفتمان انقلاب اسلامي، آزادي دغدغه رهبر انقلاب است. هستند كساني كه هنوز با آزادي يا كاسب‌كارانه برخورد مي‌كنند يا به آن اعتقادي ندارند. اين جلسه نشان داد كه اين دو گروه به طوركل با گفتمان انقلاب اسلامي بيگانه‌اند.

در كنار اين امر، روشنفكري عرفي و ليبرال بايد پاسخ بدهد كه بعد از ساليان سال طرح ادعاهاي پرطمطراق و رونويسي از نسخه‌هاي ليبرالي تفكر غرب، براي طرح مفهوم آزادي در چار‌چوب هويت ملي ايران چه كرده است؟! روشنفكري عرفي ايران همواره از پاسخ به اين سوال گريخته است، گريزي كه نشان مي‌دهد تقليد صرف از غرب تا چه‌اندازه بر قوه تحليل اثر مي‌گذارد و آن را ناتوان مي‌كند.

آفرينش
«معادله پيچيده بحران سوريه» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:
بحران سوريه روز به روز پيچيده تر و بازگشايي گره‌هاي آن سخت تر مي‌شود. حمايت‌هاي روسيه، چين و ايران از يك سو و فشارهاي آمريكا، غرب و اتحاديه عرب از سوي ديگر، معادلات پيچيده‌اي را رقم زده است. تعدد مخالفان و اختلاف بر سر نحوه برخورد با نظام اسد باعث فرسايشي شدن بحران سوريه گرديده است. اما درچند روز گذشته اقداماتي درپي لابي‌هاي آمريكايي – عربي صورت گرفت كه در ظاهر توانسته است مخالفان را برسريك ميز بنشاند و مجموعه‌اي جديد با عضويت 55 تا 60 نفر و با نام "ائتلاف ملي نيروهاي انقلاب و مخالفان سوريه" را تشکيل دهند که نسبت به ديگر شوراها و مجموعه‌هاي قبلي، نمايندگان طيف‌هاي بيشتري از مخالفان را شامل مي‌شود.

حضور وزيران خارجه قطر، ترکيه، تونس، سفراي آمريکا و فرانسه و نمايندگان شماري از کشورها و سازمان‌هاي بين المللي، در دوحه قطر باعث شد تا فضاي مذاكرات مخالفان به گونه‌اي به سمت همگرايي پيش رود و نتيجتاً به توافقي براي تشكيل دولت انتقالي بيانجاميد. مخالفان دولت سوريه به توافق رسيدند تابا تلاش‌ها و مذاكرات فشرده، دولت انتقالي سوريه را متشکل از 10 عضو در چند هفته آينده تشکيل دهند. رياست اين تشکل جديد نيز پس از راي گيري برعهده "معاذ الخطيب" امام جماعت سابق مسجد بزرگ امويان دمشق و رئيس ائتلاف ملي مخالفان سوريه واگذار شد.

در مقايسه رويكرد دو گروه دخيل در سوريه يعني جبهه ايران، روسيه، چين و آمريكا، غرب و اعراب بايد اذعان داشت كه فعاليت و تاثيرگذاري مخالفان نظام اسد بيش از حاميان آن بوده است. اين كه ايران از بالاترين نفوذ و روسيه و چين از حق وتو درحمايت از سوريه برخوردارند، امري واضح است اما نمي‌توان براجماعي جهاني كه برعليه حكومت دمشق ايجاد شده چشم پوشيد. اين اجماع با هدايت كشورهايي همچون قطر و تركيه و باحمايت‌هاي آمريكا وغرب، قدم به قدم خود را به تشكيل يك دولت موقت در مقابل حكومت دمشق پيش مي‌برد. اين اجماع جهاني، درصورت تشكيل دولت موقت كار را براي حكومت اسد و حاميان آن بسيار دشوار خواهد كرد.

دراولين قدم بعد از تشكيل دولت موقت بحث شناسايي دولت موقت مطرح خواهد شد. کشورهاي عربي و غربي و سپس تعداد بيشتري از کشورهاي جهان وسازمان‌هاي بين المللي، ائتلاف مخالفان را به عنوان جايگزين دولت سوريه به رسميت خواهد شناخت. اين اقدام بزرگترين چالش در بي اعتباري حكومت دمشق و منزوي شدن حاميان آن تلقي مي‌گردد.

درگام بعدي دولت انتقالي درصدد تثبيت پايه‌هاي سياسي خود برخواهد آمد. لذا ضروري است تا بتواند حكومت فعلي دمشق را تضعيف و ساقط كند. اين امر نياز به تقويت بنيه نظامي و تسليحاتي مخالفان خواهد داشت و قطعاً غرب تجهيزاتي همچون تانك، ضدهوايي و ديگر تجهزات سنگين نظامي را به مخالفان خواهد داد. مخالفان اعلام كرده‌اند كه دولت انتقالي در خاك سوريه و درمناطقي كه خارج از تسلط نيروهاي بشاراسد مي‌باشد، شكل خواهد گرفت. لذا عملاً آمريكا، غرب و اعراب به جبهه درگيري‌هاي سوريه در حمايت از مخالفين وارد خواهند شد.

درسومين گام تقويت بنيه اقتصادي مخالفان مطرح مي‌باشد. لذا ثروت بي حدوحصر اعراب پشتوانه‌اي محكم و انگيزه‌اي مضاعف براي مخالفان سوري مي‌باشد. تطميع مالي نظامياني كه درشهرهاي مختلف با نظام اسد درگيرهستند، روحيه و جسارت آنها را افزايش خواهد داد. ضمن اينكه در سمت ديگر، حكومت سوريه تحت سخترين تحريم‌هاي اقتصادي غرب قرارگرفته و وضعيت دشواري را سپري مي‌كند.

درنتيجه بحث بايد اذعان داشت كه حاميان حكومت سوريه تاكنون نتوانسته‌اند از امتيازات خود درجهت تاثير گذاري و جهت دهي بررفتار و تصميمات مخالفان موفق عمل كنند و اين قصور آنها باعث شده تا جميع مخالفان به سمت غرب و اعراب متمايل شوند.

مسلماً ادامه اين روند چالش‌هايي عميق براي حكومت دمشق وبن بستي جدي در معادلات حاميان نظام سوريه ايجاد خواهد كرد.

ابتكار
«تهران ميدان دار تحولات سوريه خواهد شد؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي موسوي خلخالي است كه در آن مي‌خوانيد:
در حالي که تنها دو روز از نشست دوحه مي‌گذرد، امير عبداللهيان، معاون وزير امور خارجه کشورمان اعلام کرد که تهران هفته آينده ميزبان نشست مخالفان و موافقان اسد با شعار”خشونت نه، دموکراسي آري”در تهران خواهد بود. نشستي که در موازي با نشست دوحه مي‌تواند نشانگر تحرکات تازه‌اي از سوي تهران براي پيشبرد سياست‌هاي منطقه‌اي خود مطابق با واقعيت‌هاي موجود و تاثيرگذاري بر تحرکات سياسي سوريه قلمداد شود. به خصوص که کشورهاي عربي، در راس آنها قطر و عربستان و جامعه غربي به خصوص ايالات متحده امريکا هر کدام تلاش دارند که دستور العمل‌هاي خاص خود را در اين کشور اجرا کنند.

در اين ميان روزنامه القدس العربي، چاپ لندن، جزئيات تازه‌اي را از نشستي که قرار است ايران ميزبان آن باشد، منتشر کرده است. به گفته اين روزنامه قرار است نشست تهران نشست گفت و گوهاي مستقيم سوري – سوري باشد.

به گفته اين روزنامه اين نشست را سفارت ايران در دمشق هماهنگ کرده و قرار است در آن چهره‌هاي مختلف سوريه از جريان‌هاي گوناگون از جمله 30 شخصيت پارلماني از احزاب مختلف سياسي به خصوص احزاب سياسي جديدي که اخيرا و پس از اصلاح قانون احزاب سوريه تشکيل شده‌اند به همراه 70 چهره سياسي سوري و غير سوري از داخل و خارج سوريه و برخي چهره‌هاي مستقل و تعدادي از چهره‌هاي مخالف حکومت اسد در کنار افراد و احزاب طرفدار يا وفادار به حکومت شرکت کنند.

از مهترين جريان‌هايي که انتظار مي‌رود در اين نشست حضور پررنگ داشته باشد، هيات هماهنگي ملي مخالفان است که نگاهي ويژه به اين نشست دارد و حتي گفته مي‌شود خود نقشي مهم در هماهنگي براي برگزاري اين نشست در تهران ايفا کرده است. پيش بيني مي‌شود که اين نشست بيش از آن که يک کنفرانس ساده براي تبادل افکار باشد يک نشست عملي از طريق انجام گفت و گوهاي دو جانبه براي رسيدن به يک چارچوب کاري با هدف يافتن راه حلي براي برون رفت از بحران جاري در سوريه باشد.

انتظار مي‌رود که اين نشست در 18 ماه جاري ميلادي برگزار شود. بنا به اين گزارش نقطه اشتراک همه حاضران در اين نشست تاکيد بر عدم دخالت نظامي خارجي يا انجام دستورالعمل‌هاي خارجي براي حل بحران سوريه است. اين در حالي است که گفته مي‌شود طرف روسي نيز تصميم دارد که به صورت پررنگ در اين نشست شرکت کند و حتي احتمالا ميخائيل بوگدانوف، معاون وزير امور خارجه روسيه به همين منظور سفري را نيز به تهران انجام دهد.

پيش از اين عبداللهيان، معاون وزير امور خارجه کشورمان در ديدار با همتاي روسي اش خبر داده بود که احتمالا جريان‌هاي مخالف و موافق سوري در تهران يا يکي از پايتخت‌هاي کشورهاي منطقه گفت و گوهايي را با يکديگر آغاز کنند. تهران و مسکو رسما اعلام کرده‌اند که از ملت سوريه و اصلاحاتي که بشار اسد، رئيس جمهوري اين کشور در دستور کار خود قرار داده است، حمايت مي‌کنند.

تهران در حالي ميزبان اين نشست مي‌شود که مخالفان اسد در دوحه با يکديگر توافق کردند که با انتخاب احمد معاذ الخطيب، روحاني ميانه روي سني و خطيب سال‌هاي دور مسجد جامع بني اميه، با يکديگر متحد شده و وحدت سياسي خود را با تشکيل ائتلاف ملي سوريه اعلام کردند. نشستي که نزديک به 10 روز به طول انجاميد و پس از کش مکش‌هاي بسيار و حتي زد و خورد در حين نشست، روز دوشنبه به کار خود پايان داد.

نشستي که بنا به شواهد امريکايي‌ها در به نتيجه رساندن آن نقش پررنگي داشتند و تلاش شده است که به رغم عدم دعوت از مخالفان داخلي اسد، آنها نيز در چارچوب ائتلاف جديد حضور داشته باشند.

برخي منابع خبري گزارش مي‌دهند که مسکو از برگزاري اين نشست بدون توجه به توصيه هايش به هيچ وجه خشنود نيست و ضمن عدم قبول ائتلاف ملي سوريه تا به اين لحظه تلاش مي‌کند تا نشست تهران را به نتيجه قابل قبولي برساند. به همين دليل گفته مي‌شود که تماس‌هاي تازه‌اي ميان مسکو و تهران با برخي از مخالفان سوري حاضر در نشست دوحه براي راضي کردن آنها براي حضور در نشست تهران آغاز شده است. در عين حال ايران و روسيه تلاش مي‌کنند تا مخالفان داخلي نظام حاکم بر سوريه بيش از پيش در نشست تهران حضور پررانگ داشته باشند تا بدين ترتيب ضمن موفقيت آميز برگزار شدن اين نشست، نشست دوحه نيز تحت تاثير قرار بگيرد.

مردم سالاري
«نه جمعيت پير از كار افتاده و رنجور، نه جمعيت جوان رنجور ناكارآمد!» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ولي درويشي است كه در آن مي‌خوانيد:
پس از اعلام نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1390، متخصصان جمعيت شناسي نسبت به پير شدن جمعيت كشور هشدار داده و اعلام كردند كه با استمرار وضعيت كنوني، نرخ باروري از نرخ جانشيني كمتر شده و در دهه‌هاي آينده شاهد كاهش جمعيت كشور خواهيم بود. در يکي از پايگاه‌هاي خبري در اين خصوص چنين آمده است: «بر اساس پيش‌بيني‌هاي آماري منتشر شده از طرف سازمان ملل متحد در سال 2010، در صورتي كه كاهش رشد جمعيت كشور ما با نرخ فعلي ادامه يابد، در 80 سال آينده، جمعيت ايران به حدود 31 ميليون نفر خواهد رسيد كه نزديك به نصف آن را افراد بسيار پير تشكيل مي‌دهند. در نتيجه با توجه به عدم وجود نيروي انساني كافي عملا، كشور دستخوش تهديدهاي امنيتي و اقتصادي خواهد شد.»

در جدي بودن اين تهديدها، همين بس كه برژينسكي يكي از سياستگذاران كهنه كار آمريكا در مصاحبه‌اي كه سال 2009 با روزنامه وال استريت ژورنال انجام داده، عنوان كرده بود كه «از فكر كردن به حمله پيش دستانه عليه تأسيسات اتمي‌ايران اجتناب كنيد و گفت‌وگوها را با تهران حفظ كنيد، بالاتر از همه بازي طولاني مدتي را انجام دهيد. چون زمان و آمارهاي جمعيتي و تغيير نسل در ايران به نفع رژيم كنوني نيست». اگر به اين مساله نيز توجه كنيم كه ايران جزو 10 كشوري است كه جمعيت آن به سرعت به سمت كهن سالي پيش مي‌رود، اهميت موضوع بيشتر نمايان مي‌شود. رهبر معظم انقلاب نيز در سفر به استان خراسان شمالي صراحتا خواستار متوقف شدن روندهاي منتهي به كاهش جمعيت شدند و استمرار سياست تنظيم خانواده و كنترل جمعيت پس از اوايل دهه هفتاد را خطا دانستند.

از آنجا كه جمعيت، اهميت استرات‍ژيك و جايگاه بسيار مهمي در برنامه‌ريزي‌هاي كلان و بين‌المللي دارد، سياست‌هاي افزايش جمعيت و مهم‌تر از آن، جلوگيري از كاهش جمعيت چندي است كه در دستور كار كشورهاي توسعه يافته دنيا قرار دارد. به عنوان نمونه در آمريكا، بوش پدر با برنامه‌هاي تنظيم خانواده در آمريكا مخالفت كرد و افزايش جمعيت را تأييد نمود.

در روسيه، يكي از موارد مطرح شده توسط ولاديمير پوتين در فعاليت‌هاي تبليغاتي انتخابات اخير رياست‌جمهوري ( كه منجر به پيروزي او شد) موضوع كاهش جمعيت روسيه و تلاش براي دگرگون كردن سير نزولي آن بود. او در ديدار با دانشگاهيان روسيه از مسأله كاهش جمعيت، به عنوان فاجعه نام برد.

رويكرد بسياري از كشورهاي مهم دنيا نيز همينگونه است. در بيشتر كشورهاي اروپايي و حتي بعضي كشورهاي غير اروپايي، بسته‌هاي متنوعي از مشوق‌هاي اقتصادي، درماني، فرهنگي و اجتماعي براي بچه دار شدن مردم تدوين شده و با جديت در حال اجراست.

در ايران، پس از اعمال سياست‌هايي براي تنظيم جمعيت كه پس از پايان جنگ تحميلي صورت گرفته بود، بحث افزايش جمعيت ابتدا در اظهارات رييس دولت نهم عنوان شد و همانگونه كه ذكر شد، اخيرا نيز به صورت صريح‌تر و جدي‌تر در بيانات مقام معظم رهبري مطرح گشت. اما در روزهاي اخير و پس از بيانات رهبري، مسوولان كشور بر آن شده‌اند كه در حداقل زمان ممكن، به حل اين دغدغه پرداخته و راهكارهايي را طراحي نموده و به اجرا درآورند. بسته تشويقي تهيه شده توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي و نيز تلاش نمايندگان مجلس شوراي اسلامي براي تدوين قانون اجراي سياست‌هاي افزايش جمعيت نمونه‌هايي از اين تلاش‌هاست. اما آنچه در اين زمينه قابل توجه است، دو لبه بودن تيغ تيز افزايش جمعيت است. بنابراين توصيه مي‌شود كه برنامه ريزان اين امر، قبل از طراحي و اجرايي كردن هر سياستي، به تمام جوانب آن بپردازند، تا مبادا در سال‌هاي نه چندان دور پيش رو نيز، همچون سال‌هاي نه چندان دور گذشته، پس از خلق مشكلات عديده براي مردم و مملكت و جامعه، بار ديگر چاره‌اي جز تغيير سياست وجود نداشته باشد. لذا با توجه به اينكه خطرات افزايش بي‌رويه و نامتناسب جمعيت به هيچ وجه كمتر از مشكلات و تهديدات ناشي از كاهش آن نيست و نيز افزايش جمعيت، بدون وجود زيرساخت‌هاي مورد نياز، معضلات عديده‌اي را در پي خواهد داشت كه تدوين صد راهكار براي افزايش جمعيت، به مراتب ساده‌تر از حل يكي از آنهاست، شايسته است كه هر تصميمي كه اخذ مي‌شود، همه جانبه و دورانديشانه باشد و همواره نسبت به مشكلات فراوان ناشي از افزايش كارشناسي نشده جمعيت بيمناك بود. مشكلاتي از قبيل تشديد فقر، پايين آمدن كيفيت زندگي، داشتن تأثيرات منفي بر تغذيه سالم، مناسب و كافي، افزايش مشكل تأمين مسكن، تشديد معضل بيكاري، تأثيرات مخرب بر محيط‌زيست، پايين آمدن كيفيت آموزش و بهداشت و...

آرمان
«يک بر صفر چرک» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم بهمن فروتن است كه در آن مي‌خوانيد:
گفته بودم تیم‌هایی که لبه پرتگاه هستند، هل دادنشان به پایین خیلی مشکل است. اشاره کرده بودم که این بازی خیلی سخت می‌شود. ایران برای رفتن به جام جهانی بازی می‌کرد. ایران برای بردن بازی می‌کرد و ازبکستان برای نباختن و این مساله در نتیجه به‌دست آمده خیلی تاثیرگذار بود. البته باید بگویم که هر دو تیم خوب بازی کردند البته ازبک‌ها به‌نظرم بیشتر دویدند، جنگیدند و شانس و اقبال هم با آنها بیشتر همراه بود.

به‌هر حال اگر برده بودیم، در جام جهانی بودیم و حالا کار ما خیلی سخت شده است. چون با دو تیم مدعی یعنی قطر و کره‌جنوبی بازی خارج از خانه داریم و فقط یک بازی داریم که می‌توانیم روی سه امتیازش حساب کنیم و با آن سه امتیاز 10 امتیازه می‌شویم و مطمئنا تیم اول و دوم بیشتر از 10 امتیار خواهند داشت.

شاید حالا که نبردیم بعضی‌ها این باخت را به پای تصمیم‌های کی‌روش بگذارند اما باید بگویم اینطور نیست که بگوییم روی تصمیم و تعویض‌های کی‌روش باختیم. ما سعی می‌کنیم که فوتبالمان را در اردوهای تیم ملی بسازیم چه جوانان و چه تیم‌ها را و سعی می‌کنیم این فوتبال را در اردوهای تیم ملی بسازیم درحالی ‌که دیگران تیم ملی‌شان را در لیگ می‌سازند. فکر می‌کنم در اینباره کلا یک اشکال ساختاری داریم.

اکنون آمده‌ایم و مربی تیم جوانان را به‌اصطلاح دراز می‌کنیم. درحالی‌ که در آن بازی که از کره‌جنوبی بردیم، کی‌روش بزرگ‌ترین مربی دنیا بود حالا که باختیم می‌خواهیم راجع به تعویض‌های کی‌روش تصمیم بگیریم. فوتبال ما احتیاج به تحول و دگرگونی دارد و باید خیلی پیش‌تر از این متوجه آن می‌شدیم. باید کارهای ترکیبی ازبکستان را خارج از خانه ببینیم که چه سرعتی داشت. قبل از این بازی گفته بودم که باید بازی ازبک‌ها را کند کنیم ولی این کار را نکردیم.

از اول رفتیم که خودمان به بازی‌مان سرعت دهیم و زمانی که ازبک‌ها ما را خسته کردند، دیگر نتوانستیم جلوی سرعت بازی ازبک‌ها را بگیریم و مقهور سرعت بازی ازبک‌ها شدیم. سعی نمی‌کنیم که نتایج به‌دست آمده در فوتبال کشورمان نتایج واقعی باشد. فوتبال کشورمان دست مربیان نیست. بازیکن و مربی دست افراد دیگر هستند. در لیگ خودمان می‌بیینم با مس رفسنجان چه اتفاقاتی می‌افتد. فوتبال نظارت و رسیدگی می‌خواهد باید به آن اهمیت داد و باید سعی کرد نتایج واقعی باشند.

باید سعی کرد که در فوتبال سازندگی به‌وجود بیاید. این در حالی است که اصلا در فوتبالمان دنبال سازندگی نیستیم. فوتبال ما فوتبال مجازی شده و فوتبالی شده که یکسری نتیجه به دست می‌آید و نمی‌دانیم این نتایج واقعی هستند یا نه. شخصا خودم با تیمم نمی‌دانم کی بردم و کی باختم! اینهاست که به فوتبال ما ضربه می‌زند. طبیعی است که تیم ملی‌مان هم که برخاسته از این فوتبال است، نمی‌تواند همپای فوتبال بین‌المللی پیش رود.

حالا شرایطی پیش آمده و فوتبال باخته و تیم جوانان باخته، تیم ملی واقعا در 2-3 بازی باخته و این به آن معنی است که ما آرام‌آرام موقعیت بین‌المللی‌مان را داریم از دست می‌دهیم به این دلیل که فوتبال‌مان یک فوتبال دست‌ساز شده است. اینطور نیست که از نهادها و اشخاص بخصوصی بخواهم ایراد بگیرم. باید به فوتبال توجه و اهمیت داده شود. در این‌صورت مسلما نظارتی هم در کار می‌آید و نمی‌توانیم بگوییم مثلا اکبر محمدی دلیل این است که تیم جوانان گل خورده یا به دلیل تعویض‌های کی‌روش است که باختیم و واقعیت این است که ساختارها، ساختارهای برنده‌ای نیستند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها