برنامههای ترکیبی از جمله برنامههای روتین تلویزیون است که جذب مخاطب توسط آن کار هر کسی نیست. کم نیست برنامههای ترکیبی تلویزیون که توفیق جذب مخاطب پیدا نمیکند و فقط به پر کردن آنتن تلویزیون کمک میکند. «محمدرضا شهیدیفرد» یکی از مجریان مجرب سیماست که با برنامههای «پارک ملت» و «مردم ایران سلام» بیش از پیش شناخته شد. برنامه «پارک ملت» او که سال گذشته مخاطبان زیادی جذب کرد، به یک باره از سوی مسئولان سیما متوقف شد. به سراغ شهیدیفرد رفتیم و با او درباره این برنامه «پارک ملت»، ویژگیهای یک مجری تلویزیونی، پرداختن به موضوعات خط قرمز و نقد تلویزیون صحبت کردیم که در ادامه از نظر میگذرد:
*در ابتدا درباره فعالیتهای این روزهایتان برای ما بگویید تا بحث را آغاز کنیم.
- گفتوگوها و جلساتی در مورد پخش بخش دوم برنامه «پارک ملت» در شبکه یک دارم.
*با همان سبک و سیاق بخش اول؟
- طبیعتا تغییراتی داریم. بالاخره بخش اول در سال 90 اتفاق افتاد، این بخش ممکن است در سال 91 یا 92 باشد. جامعه ما به شدت در حال تغییر است و یک برنامه رسانهای باید متناسب با تغییرات پیش رو طراحی و تدبیر شود. سلایق مردم، متغیر و متکثر شده؛ هنرها و رسانهها باید همراه با مردم، شرایط ورود به جامعه ایدهآل آینده را فراهم کنند. ایران آینده، ایران دیگری خواهد بود. تصویرسازی ایران آینده برعهده هنرمندان و رسانههاست.
*با این توضیحاتی که میفرمایید قرار است با وجود حاشیههای جلوگیری از پخش برنامه «پارک ملت»، این برنامه پربیننده ادامه پیدا کند؟
- تصمیم تلویزیون، ادامه برنامه «پارک ملت» است. میل برنامهسازان «پارک ملت» هم این است که این برنامه ادامه پیدا کند. امیدوارم مردم هم همین را بخواهند. اگر مردم طالب فضای امتحان پس دادهای باشند، سازندگان هم تواناییاش را داشته باشند و امکانات و شرایط هم فراهم باشد و همین طور مدیران رسانه هم مایل باشند که علیالظاهر همه این شرایط فراهم است، باید برای طراحی ادامه کار، فکری کرد.
*توقف برنامه «پارک ملت» با حاشیههایی روبرو شد. عدهای گفتند صحبتهای شما در حضور معاون سیما دلیل توقف برنامه بوده، عدهای هم موضوع را سیاسی جلوه دادند. در این باره توضیح میدهید؟
- برنامه «پارک ملت» باید در سال 91 هم ادامه پیدا میکرد اما به دلیل یک سوءتفاهم در روزهای پایان سال 90 تعطیل شد. خدا را شکر این سوءتفاهم خیلی زود برطرف شد و مدیران سیما اعلام کردند مایلاند برنامه ادامه پیدا کند.
* ممنوعالتصویری من صحت ندارد
*بعضی از رسانهها مطرح کردند آقای شهیدیفرد، بعد از جریان «پارک ملت» به جمع مجریان ممنوعالتصویر تلویزیون پیوست.
- نه خیر، این موضوع در مورد من اصلا صحت ندارد و از اتفاقاتی که برای بعضی دوستانم افتاده، بسیار متاسفم. من در این مدت (بعد از توقف برنامه پارک ملت) در تلویزیون و رادیو برنامههایی داشتم. یکی از آنها مجموعه مستندی بود که به زندگی حضرت آیتالله حسنزاده آملی میپرداخت.
آنچه در بعضی رسانهها گفته شده، گمانهزنی تعدادی از همکاران مشفق ما بوده که قرین به صحت نیست.
* در یک دوره 10 ساله فقط چند مجری مورد اقبال مردم قرار میگیرند
*دوست دارم کمی درباره مجریهای تلویزیون صحبت کنیم. تلویزیون در این مدت برخی از مجریهای خوب و پرطرفدارش را از دست داده است. از نظر شما این موضوع به تلویزیون برمیگردد یا به خود مجریان؟ به نظرم برخی از این مجریان یک دفعه از بین میروند.
- قطعا از بین نمیروند. چون کسی که با میلیونها نفر ارتباط برقرار میکند، جزیی از خاطرههای مردم میشود. دیده نشدن ناگهانی بعضی مجریان، هم نتیجه اتفاقات درونسازمانی و برخی اوقات هم اتفاقات بیرونسازمانی است. گاهی سهوی روی میدهد و گاهی تفاوت سلیقهها و دیدگاهها بروز میکند و گاهی احساسات غیر مُمَحَض غلبه میکند.
ممکن است یک موقع تصویری از خطا صورت گرفته باشد و در واقع خطایی هم نباشد. شاید بهتر است در مورد شیوه برخوردهایمان، فکر جدیدی کنیم، هر چند الان هم خیلی دیر است. به دلیل اینکه، کسی که از طریق تلویزیون میتواند با میلیونها نفر از مردم ارتباط برقرار کند و مردم حرف او را بپذیرند و باور کنند و از او لذت و هیجان و اطلاعات بگیرند، اتفاقی است که در مورد هر کسی یا هر جایگزینی رخ نمیدهد.
بدون اینکه بخواهیم اغراق کنم، عرض میکنم چنین افرادی به راحتی دست یافتنی نیستند. شاید در یک دوره ده ساله، فقط تعداد کمی، صاحب اقبال مردم باشند. بنابراین برخورد با چنین امری در جایی مثل تلویزیون، به هوشمندی و تدبیر و تزکیه نفس بسیار محتاج است. انشاءالله همیشه حسن نیت وجود دارد، اما باید شیوه عمل را هم منطبق کرد بر نیتها، تا نتیجهای که عاید مردم شود، تقویت امید و عدالت و آزادی و اخلاق مومنانه باشد.
ما باید هم ملاحظه میل و حال و احوال مردم را فرض بدانیم، هم حیثیت و اعتبار رسانه را حفظ کنیم. ما همگی باید آبروی رسانه را حفظ کنیم. اعتماد، مهمترین عامل اعتباربخشی هر رسانهای در دنیاست و با کمترین جیزی از بین میرود.
همه باید احساساتمان را کنترل کنیم و شیوههای سالمتر و مومنانهتری برای اصلاح امور پیدا کنیم.
*مثلا؟
- مثل هر پدیدهای در هر دوره تاریخی و هر جغرافیایی. انسان وقتی در جایی حضور پیدا میکند و منشاء فعلی میشود، هم تفاوت رای و سلیقه پدیدار میشود و هم امکان وقوع خطا وجود دارد. به خصوص برعهده اهل فکر و مدیران جامعه است که همه اینها را در مسیر ترقی و پیشرفت و تعالی قرار دهند.
همه هنرها و رسانهها نیازمند جسارتاند و خلاقیت. ما با موضوعی روبرو هستیم که باید مراقبت کند تا از تکرار بپرهیزد. هر چیز باید نو به نو و برای بار اول صورت بگیرد و هر امری که برای اولین بار رخ میدهد، امکان خطا در آن زیاد است. آسیبهایی که ما از ممانعت تحقق این پدیده به عمل بیاوریم، قطعا بسیار زیادتر از آن خطاهاست.
* مخاطب اگر بفهمد من چیزی غیر از اعتقادم میگویم، باور نمیکند
رسانهای که به شدت مقید شده و تحت فشار باشد، از طرف مخاطبانش ترک میشود. همیشه باید شرایطی فراهم کنیم که سلامت صدور کلام و صداقت کلام حفظ شود. اگر در مخاطب، شائبهای به وجود بیاید که من تحت کنترل غیرضروری و نابجایی هستم، اگر باور کند که من چیزی غیر از اعتقادم را میگویم و تصور کند حرف از ناحیه دیگری زده میشود، طبیعی است که باور نمیکند؛ چنین برخوردهایی، متاسفانه به این شائبهها دامن میزند.
* حرمت آبروی مردم از کعبه و خون مسلمان واجبتر است
مضافا اینکه باید به شدت مراقب آبروی مردم باشیم. حفظ آبروی مردم، آنقدر در آموزههای دینی ما تاکید شده که اگر آیات و روایاتی که در این مورد است را ببینید، حیرت میکنید. آبرویی که حرمتش از کعبه و خون مسلمان، بیشتر و حفظش واجبتر است. در این مورد با وضعیتی روبرو هستیم که فقط آبروی یک فرد در آن مطرح نیست بلکه آبروی یک سیستم رسانهای است. چون آبرو، حیثیت و شأن مجریان و تلویزیون بر همدیگر تاثیر میگذارد. تلویزیون به مجریانش شأن و اعتبار میدهد و از تشخص، سرافرازی، دانش، آبرومندی و تاثیرگذاری مجریان، اعتبار و اعتماد میگیرد.
* سیستم جذب مجری تلویزیون سیستم کشفی است/ اینکه هر کس صدای خوبی دارد پس مجری خوبی است، غلط است
*الان ورودی و خروجی مجریان تلویزیون را چطور میبینید؟
- برای خارج شدن کسی از رسانه در حوزه اجرا باید تحولات بسیاری صورت بگیرد. شما احتمالا شنیدید که کسی از مجریهای مشهور تلویزیونهای غربی طی یک فرآیندی از این کار خداحافظی میکند، گاهی وقتها طی یک پروسه یک یا دو ساله و با یک برنامهریزی و در سنین بالا این کار را میکند.
این کار نیاز به انرژی فوقالعاده بالایی دارد، به انرژی ذهنی و انرژی بدنی بسیار بالایی احتیاج دارد و خیلی وقتها این باعث میشود که بنا به میل خودش اعلام میکند که تا شش ماه دیگر کارم را به یک فرد جوانتر خواهم سپرد یا اگر رسانهای بخواهد کسی را از ادامه همکاری کند بگذارد، به دلیل اینکه با اعتقاداتش یا با شیوههای رسانهای آن نمیخواند، آن هم با روند مشخصی اتفاق میافتد، چون اینها به راحتی به دست نمیآیند که به راحتی از دستشان بدهیم.
انتظار اینکه ما سالی صد نفر را داشته باشیم که به آنها بگوییم مجری، انتظار به جایی نیست؛ این یک کشف است، سیستم رسانهای باید مجهز به این باشد که در هر سال افرادی را که نیاز دارد، کشف کند.
سیستم جذب مجری در تلویزیون سیستم کشفی است. کشف به موضوعی اطلاق میشود که وجود دارد و پیدایش میکنیم و برایش کارآیی تازه تعریف میکنیم و میتوانیم به قابلیتهایش اضافه کنیم. در مورد مجری کشف باید صورت بگیرد، بنابراین اینکه هر کسی که صدای خوبی داشته باشد یا صورت خوبی داشته باشد میتواند مجری خوبی باشد، غلط است. مجری کسی است که یک ویژگیهایی را با تولد خودش به همراه میآورد.
در امر اجرای رسانهای چیزهایی را اضافه میکند، آدمی است که یک کاریزمایی دارد که قادر است مخاطب را در اختیار بگیرد، قادر است به مخاطب اعتماد و هیجان بدهد، اینها ذاتی است و اصلا ایجاد کردنی و تاسیسی نیست؛ به همین جهت من از کلمه کشف استفاده کردم، چون چیزی که وجود دارد را ما باید از بین میلیونها نفر پیدا کنیم. برخی مجریها نه صورت خوبی دارند، نه صدای خوبی ولی بسیار جذاب و گرم هستند و همدلی ایجاد میکنند. مجری باید یک آنی داشته باشد، اگر نداشته باشد هرگز موفق نمیشود. پیدا کردن همچین آدمی ساده نیست، باید حوصله داشته باشیم و باید بلد باشیم که این آدم را کشف کنیم. هر کسی این قابلیت را ندارد و با یک تست و امتحان هم به دست نمیآید.
*سیستم آن چگونه باید باشد؟
- کار آدمهای خبرهای است که حداقل بیست سال در رسانه کار کردهاند و حالا میتوانند ماموریت کشف استعدادهای تازه را برعهده بگیرند.
* مجری تلویزیون باید از طبقه متوسط جامعه باشد
* الان سیستم تلویزیون برای جذب مجری چگونه است؟
- شیوههای متفاوتی وجود دارد. گاهی فراخوان عمومی داده میشود و گاهی توسط یک تهیهکننده برای برنامهای خاص، افرادی انتخاب میشوند. گاهی دورههایی برگزار میشود و پذیرفتهشدگان به تلویزیون راه پیدا میکنند. گاهی هم گویندگان و مجریان رادیو به تلویزیون میآیند.
افراد خاصی که قابلیت شناخت دارند باید مامور انتخاب شوند. ترکیبی از تهیهکنندگان کارگردانان و مجریان زبده و خبره به همراه گروهی از روانشناسان، متخصصان ارتباطات و رسانةهای جمعی، اساتید ادبیات و مانند اینها.
کسی که در تلویزیون حضور پیدا میکند، باید صدای قابل قبولی داشته باشد، دایره واژگانی وسیعی داشته باشد، اعتقادات دینی و فرهنگی مردم را بشناسد و خودش مقید به این اعتقادات باشد. این شخص باید به اخلاقیات و منافع ملی کشورمان مقید باشد. کسی که در تلویزیون اجرا میکند باید از طبقه متوسط جامعه باشد. عمده بینندگان برنامهها در جهان از طبقه متوسط هستند، پس اگر کسی از همان طبقه با آنها حرف بزند، جنس حرف زدنش به آنها شبیهتر است و بهتر میتواند با مخاطبان، ارتباط برقرار کند.
*اینکه میگویند مقابل دوربین نمیتوان دروغ گفت را قبول دارید؟
- دقیقا همینطور است، چون به راحتی آشکار میشود. شما با میلیونها نفر سر و کار دارید و هر کدام از آنها بخشی از تواناییها و ناتوانیهای شما را کشف میکنند. به همین دلیل کسی که در تلویزیون حرف میزند، باید شخصیت مهذب و قوام یافتهای داشته باشد. اگر در هر کدام از اینها و زمان کشفمان تعلل کنیم، آن وقت در مسیر کار طی سالهای آتی دچار مشکل خواهیم شد. وقتی دچار مشکل شدیم آن گوینده نیست که خطا کرده، بلکه بیش از او و پیش از او کسی که او را به عنوان مجری انتخاب کرده، دچار خطا شده است.
*در این چند وقت اخیر تلویزیون به واسطه پخش برخی برنامهها و سریالها و فیلمها از طریق برخی سایتها و جریانات مورد هدف قرار میگیرد و سیبل میشود. با کمی تامل در این مثلا نقدها میبینیم که نویسنده واقعا بیانصافی کرده است و هدفش کاری غیر از نقد منصفانه بوده است. نظر شما در این باره چیست؟
- این موضوع در روزنامهها و مجلات و حتی بعضی تریبونهای رسمی و کمتر رسمی ما هم وجود دارد. رسانه یکی از لوازم ضروریاش نقد است و با نقد تعریف میشود و در این هیچ انکاری نیست. یکی از مشکلات تاریخی ما در مملکت این است که از این کلمه فقط استفاده میکنیم و کمتر کسی است که این کلمه را به درستی بداند و مکلف به آن باشد.
* نقد تلویزیون در ایران هنوز شروع نشده است/ تسویهحساب سیاسی بهجای نقد تلویزیون
نقدهایی که در حوزههای مختلف صورت میگیرد، زیرساختهای عالمانه در آن کمتر دیده میشود. در کسی هم که میشنود، تحمل این نقد کمتر وجود دارد تا بتواند از این نقد برای اصلاح خودش استفاده کند. در هر دو سمت ماجرا متاسفانه اشکال وجود دارد. در مورد صدا و سیما این نکته وجود دارد که برخی گروههای سیاسی و هواخواهان آنها برای تسویهحسابهای سیاسی، رادیو و تلویزیون را نقد میکنند؛ بنابراین الزاما موضوع برخی نقدها تلویزیون نیست و در واقع محل دعوا جای دیگری است. شاید نقد تلویزیون به معنای دقیق و کاملش، هنوز در ایران شروع نشده است. در بهترین شکل، آثار نمایشی تلویزیون، با مبانی نقادی سینما مورد گفتوگو قرار میگیرند. در بسیاری از متونی که قرار است تلویزیون را نقد کنند جملههای بدون مبنا مدام تکرار میشوند. جملاتی شبیه به هم که از برخی عناوین شغلی مثل دکور، اجرا یا کارگردانی استفاده میکنند. بسیاری از مواقع نقدهایی صورت میگیرد که در خود نقد موارد متناقض وجود دارد، چون نویسنده شناخت دقیقی از نقد ندارد یا تلویزیون را نمیشناسد.
نقد به شرط اینکه بلد باشیم و لوازم آن را در اختیار داشته باشیم، امری تحسینبرانگیز است. نکته مهم این است که تلویزیون، یکی از رسمیترین ارگانهای جمهوری اسلامی ایران شناخته میشود و محل اعتبار و اعتنای مخاطبان میلیونی است. ما هم به عنوان منتقد باید مراقب اعتماد آنها باشیم، یعنی شیوه نقد نباید به نحوی باشد که اعتبار همه حوزههای سیستمی رسانه را مخدوش کند. نقد تکنیکی در محل خودش با زمینههای عالمانه و طبیبانه و دلسوزانه، حتما ضروری است و به شدت به آن محتاجیم، در حالی که از بسیاری نوشتهها، چیز چندانی یاد نمیگیریم، یا اینکه آنها را به یک خاستگاه سیاسی ویژه پیوند میزنیم. در چنین وضعیتی، اتفاق به سامانی نمیافتد. البته اینکه اعتراض به تلویزیون، همهگیر شده و مخاطب دارد، محل تامل است. به نظرم حاکی از لایههای دوم و سومی از تحلیل رسانه است. ضمن آنکه همین امر فرصت خوبی است تا از طریق بده بستان صریح و هوشمندانه، پویایی جامعه تقویت شود.
* قرآن حرفهای فرعون و تمایلات زلیخا را سانسور نمیکند
*گاهی اوقات برخی گروهها به پخش بعضی فیلمها و برنامهها با موضوعات خاص اعتراض میکنند که البته برخی از این اعتراضها به حق و برخی هم همانطور که گفتید هدف دیگری از طرح موضوع وجود دارد، این موضوع را چطور تحلیل میکنید؟
- این موضوع چند وجه دارد. برخی از آنها حتما دقیق و صحیح است. خود ما، همکاران و مدیران هم به آن واقفیم. در مورد امکان سهو و خطا و چگونگی برخورد با آن، قبلا عرض کردم، اما شاید برخی از آنها چندان دقیق نباشد. تلقی به شدت گوناگون از رسانه در ایران عامل برخی از این اعتراضهاست. مثل اینکه بعضی معتقدند رسانه ما وقتی کارش را درست انجام داده که فقط حرف و دیدگاه ما را منتشر کند. این نوع نگاه، هواخواهان زیادی دارد، اما به نکتهای اشاره میکنم. قرآن حرفهای فرعون را سانسور نمیکند. قرآن تمایلات زلیخا را هم پنهان نمیکند.
قرآن راجع به حرص، شهوت، ظلم، زیادهخواهی، سخاوت، قناعت، فطرت و... صحبت میکند. شما چرا وقتی قصه فرعون را در قرآن میخوانید، تبدیل به فرعون نمیشوید؟ وقت خواندن قصه زلیخا هم از راه بدر نمیشوید، چرا؟ قیاس معالفارق است که بگویم قرآن همان است که بشر هم میتواند انجام دهد. قطعا اینطور نیست ولی قرآن نازل شده است، به نحوی که ما هم در سطوح مختلف، توانایی دریافتهایی از آن را داریم. اینکه چه کسی، در چه زمانی و چطور بگوید، خیلی مهم است. تمام ظرایفی که در سینما و تلویزیون وجود دارد، برای همین است. اگر ما حرف زدن را بلد باشیم، گفتن هیچ چیز ایرادی ندارد. قرآن حتی از شیطان هم نقل قول میکند. از شیطان خبیثتر که وجود ندارد اما خداوند در قرآن از او حرف میزند. ما هم نباید بترسیم از گفتن آنچه مقبول طبعمان نیست. بلکه اتفاقا راز تکامل انسان، تقابل است. اگر حذف کنیم به روند تکامل انسان، لطمه زدهایم.
* حذف، نشانه ضعف است
*مخاطب از کجا باید بفهمد؟
- قلبش. شاید علمی به موضوع نداشته باشد ولی اگر مختصر فطرت سالمی در هر کس وجود داشته باشد، قادر به تشخیص سره از ناسره خواهد بود.
آدم سالم از گناه و حرام لذت نمیبرد، به اندازهای که سلامت را در خود حفظ کرده باشد، موضوع لذتش تغییر میکند.
در سیره ائمه طاهرین صلواتالله علیهم اجمعین نمونههای فراوانی از گفتوگو با منکران و مرددان و پاسخ به شبههها وجود دارد، اما هیچ کدام چیزی را حذف نکردهاند. وقتی حذف میکنید خودتان ضعیف میشوید. انسان باید با انتخاب و اختیار خود دینداری کند و با قلب خودش شهادتین بگوید. اما در این گفتوگو ظرایفی وجود دارد، حتی در گفتن حرف ناب الهی هم باید حدودی رعایت بشود.
*به نظر شما مهمترین خلاء و کاستی رسانههای ما چیست؟
- شاید مهمترینش کمدانشی ماست. انقطاعی وجود دارد بین اهل رسانه و هنر با اهل علم. تمدن در دورههای مختلف اسلامی زمانی اتفاق افتاده است که گروه هنرمندان، صنعتگران، عالمان و عارفان پیوند جدی با هم داشتهاند. هنرمند تحت سیطره قلبی و معاشرت فقها و علما بوده است. اهل علم مانوس و حتی ممزوج اهل هنر بودهاند. کمدانشی و مجادلات بیحاصل امروز محصول این انقطاع است. تا زمانی که این انقطاع وجود داشته باشد، این مشکلات وجود خواهد داشت. هنرمند و اهل رسانه باید همنشین مدام اهل فکر و علم و معنی باشند. چهل سال همنشینی با این جماعت باید منجر به ساخت فیلمی با برنامهای شود. جشنوارههای سینمایی باید محل اجتماع سینماگران و اندیشمندان باشد.
اتاقهای تلویزیون باید پر باشد از حضور دانشمندان و متخصصان علوم انسانی. اهل سینما و رسانه و هنرها وقتی قادر به کشف و تجلی حقیقتند که بر سفره کاشفان حقیقت نشسته باشند.
منبع: فارس