به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کاپیتان تیم ملی بسکتبال ایران که این روزها تنها ورزشکاری است که پرچم انتقاد از مسئولان ورزش را در دست دارد با حضور در ایسنا، از وضعیت ورزش صحبت کرد. از گذشته بسکتبال گفت و از شرایط کنونی کلان ورزش ایران انتقاد کرد. شماره 14 تیم ملی و باشگاه مهرام که به شدت از نگاه آقایان دلخور است به جامعه فوتبال هم تاخت و از اینکه رویانیان اسطوره فوتبال ایران را مخاطب انتقادهایش قرار دهد اظهار تاسف کرد.
بهترین پست سه آسیا که قصد دارد روزی به عنوان مدیر وارد ورزش شود، راهکار های زیادی برای رشد ورزش در نظر دارد که همه آنها را منوط به اصولی شدن هرم ورزش ایران میداند. هرمی که میگوید بر اساس اصول مدیریت ورزش استوار نیست و باعث شده تا فدراسیون ها نیز کار اصولی انجام ندهند.
مشروح گفت و گوی ایسنا با صمد نیکخواه بهرامی را در ادامه میخوانید.
*کاپیتان تیم ملی از بسکتبال راضی است؟
از خانواده خودمان راضی هستم. بسکتبال خانوادهای است که نه مسئولی به آن کمک میکند و نه از طرف دولت حمایت میشود. در بسکتبال گردن کلفتی نداریم که برایمان امتیاز بگیرد. هرچه هستیم از خود بسکتبال به دست آوردهایم و چیزهایی است که مردم به ما دادهاند.
*این وضعیت نسبت به گذشته چطور است؟
این وضعیت از گذشته هم بدتر شده و دلیلش تنها بیقانونی و سلیقهای عمل کردن است.
*چرا؟
در سال 2012 و قرن بیست و یک هستیم و دیگر این کارها معنی ندارد که هر وقت دلمان خواست پول بدهیم و هر وقت دلمان نخواست اصلا چیزی را به یاد نیاوریم. هماکنون به یک قهرمان 100 سکه میدهند و به دیگری هیچ چیز نمیدهند. به یک قهرمان 50 سکه و به مربیاش 5 سکه میدهند. دلیل این موضوع این است که چیزی نمیفهمیم و از مدیریت روز دنیا خبردار نیستیم. هماکنون در دنیا آموزش میدهند که چگونه ورزشکاران را مدیریت کنیم. برنامهریزی داشته باشیم چرا که برنامهریزی مناسب هزینه را کم و موفقیت را تضمین میکند. با این شرایط زمانی که من رییس فدراسیون میشوم سلیقهای عمل و هر جور که دلم میخواهد برنامهریزی میکنم، اما نفر بعدی به هیچ وجه با برنامههای من موافق نیست و دوباره باید از صفر شروع کند.
این رفتار سلیقهای مدیران چه تاثیری در ورزش دارد؟
به همین دلیل است که ورزش ایران درجا میزند. با این شرایط در یک المپیک یازدهم میشویم و در دوره بعدی در مکان سیام قرار میگیریم. این همان نتایج جرقهای است که برای ورزش ایران به دست میآید. حال شما ژاپن را در نظر بگیرید، در یک المپیک هفتم میشود در المپیک بعدی در جایگاه دهم قرار دارد. در یک دوره یازدهم میشود و باز میتواند به رده پنجم یا ششم بیاید. آنها با برنامهریزی حرکت میکنند و به همین دلیل نوسان کمتری نیز دارند.
*ایران نمی تواند همانند آنها باشد.
چرا که نه؟ ایران هم میتواند چنین شرایطی داشته باشد. ما در کشورمان همه چیز داریم. انسانهای باهوش، خصوصیات مختلف و مغزهای متفکری که میتوانند به دردمان بخورند. به عنوان کاپیتان تیم ملی برای خودم حرف نمیزنم چرا که وضعیت کلی ورزش ما خوب نیست. هماکنون آقایان به فوتبالیستها میرسند. حق آنها است و باید بیشتر برسند، اما این درست نیست که همه چیز را برای آنها بگذارند. مگر والیبالیها قهرمان آسیا نشدند؟ چه اتفاقی برایشان افتاد؟
اما آنها انتقادی نمیکنند.
نمیدانم. متاسفانه همه میترسند حرف بزنند و این روزها تنها من صحبت میکنم. فکر میکنم آقایان نیز حرفهای من را میخوانند و میشنوند اما چرا کاری نمیکنند دلیلش این است که تنها من هستم و انتقاد میکنم. دیگران میترسند و حرف نمیزنند و آقایان فکر میکنند که راضیاند اما چه رضایتی؟
*ترس از چه؟
ترس از دست دادن موقعیت، تاثیرگذار است. به همین دلیل این ترس اجازه نمیدهد همه به خوبی کار کنند. البته کار ما در سطح کلان نیز درست نیست. زمانی که پدر خانواده شخصیت خوبی نداشته باشد و بیچارچوب عمل کند فرزند خانواده دکتر نمیشود. او نیز در آینده خلافکار خواهد شد. این وضعیت در ورزش وجود دارد. فدراسیونها الگوی خود را که وزارتخانه است، میبینند و کاری نمیکنند. انتقادی هم انجام نمیدهند چرا که همانند خودشان هستند. اگر ورزش از بالا درست شود همه چیز پیشرفت خواهد کرد. زمانی از صمد نیکخواه بهرامی انتظار حرفهای کار کردن دارید که خودتان نیز حرفهای باشید. وقتی مربی من دیرتر از همه به تمرین بیاید، چرا من زود بروم؟
*البته فدراسیونها نیز اقدامهای روبه جلو انجام نمیدهند. به طور مثال فعالیت در بسکتبال اینگونه است.
هماکنون رییس فدراسیون بسکتبال چه انگیزهای دارد که کار اصولی انجام دهد. اگر بخواهد یک کار حرفهای کند حمایتی نیست و در نهایت ناکام میشود و اعتبارش را نیز از دست میدهد. همه به فکر آبرویشان هستند و کاری نمیکنند. محمود مشحون 70 سال سن دارد که 60 سال آن را در بسکتبال گذرانده است. بازیکن، مربی، داور، دبیر و رییس فدراسیون بوده و هست. با این شرایط فکر میکنید نمیداند که باید چه کاری انجام دهد تا برای بسکتبال مناسب باشد؟ اما برای چه کاری بکند؟
*با این شرایط بسکتبال هم پیشرفت نکند اعتبار آقای مشحون از بین میرود. بهتر نیست به فکر اعتبارش باشد و کار نکند؟
اگر آقای مشحون برود چه کسی جای او بیاید؟ چه کسی را در بسکتبال داریم که همانند او بتواند این ورزش را هدایت کند؟ من گاهی وقتها به این موضوع فکر کردهام اما واقعا کسی نیست که جای محمود مشحون را بگیرد. ایرانی جماعت این گونه کار میکند که از اول تا مرحله هشتم به فکر خودش، در مرحله نهم به فکر دوستان و در مرحله دهم به فکر دیگران است. آدمهای خیلی کمی داریم که از همان ابتدا به فکر عدالت باشند. این وضعیت در همه جای ورزش وجود دارد و به نظر من ضعف سطح کلان ورزش ایران است. اگر کسی جای محمود مشحون بیاید ضمانتی دارد که نتیجه بگیرد؟
محمود مشحون گاهی وقتها تند برخورد میکند. در جلسههایی که برگزار میشود با مربیان یا با بازیکنان رفتار تندی دارد اما اگر این رفتار تند انجام نشود، بازیکنان و مربیان همدیگر را میجوند. سنگ روی سنگ بند نمیشود. شاید من به عنوان کاپیتان تیم ملی ناراحت شوم اما وقتی خودم را جای او میگذارم میبینم این گونه برخوردها لازم است. همه خودشان را محق میدانند اما کسی کاری نمیکند.
*مدیریت بسکتبال نسب به گذشته چطور است؟
زمانی که نام من به عنوان یک بسکتبالیستمطرح شد آقای مشحون رییس فدراسیون بود اما من در زمان ریاست کس دیگری پرورش پیدا کردم و وارد تیم ملی شدم. به تیم ملی دعوت شدم که به رقابتهای غرب آسیا برویم و در هواپیما آقای غضنفری(رئیس وقت فدراسیون) استعفا داد. چند روز از انتخاب من گذشته بود که آقای غضنفری از فدراسیون رفت. به نظر من شاید فکر کنیم که مدیریت در گذشته بهتر بوده اما آقای غضنفری یک مشکل داشت. او بسکتبالی نبود. همان مسئلهای که درباره آقای مشحون گفتم. مشحون بسکتبال را میشناسد و با رفتارش ثبات ایجاد کرده اما آقای غضنفری راهنماییها و مشاورههای غلطی در بسکتبال دید که به این دلیل مجبور شد تمام کارهای خوبی که آغاز کرده بود را نیمهکاره گذاشته و عطای بسکتبال را به لقایش ببخشد. کار خوبی شروع کرد اما نتوانست تمام کند. آقای مشحون به بسکتبال آمد و شاید از نظر مالی نتوانست همانند دوران آقای غضنفری بسکتبال را حمایت کند اما افتخارهای زیادی برای بسکتبال به دست آورد که مدیریت و به دست آوردن آنها نیز دشوار بود.
*البته وضعیت مالی بازیکنان در زمان آقای مشحون بهتر شد.
بله. در زمان آقای مشحون قرارداد 2 میلیونی یک بسکتبالیست 500 میلیون تومان شد. البته شاید به دلیل مسائل اقتصادی آن 2 میلیون تومان ارزش بیشتری داشته باشد، اما در نهایت رشد خوبی در بسکتبال دیدیم. راحت باشیم، یک سری نقاط ضعف وجود دارد که برای همه هست اما آن همه تابلو که در سالن آزادی افتخارات ایران را نشان میدهد بی جهت به دست نیامده است.
*به نظرت آیا به گونهای هستیم که یک دهه بعد آن تابلوها را تکرار کنیم و افزایش بدهیم؟
بسکتبال رشد کرده است. اگر در آسیا اول نباشیم دوم هستیم، که به شخصه معتقدم از چین هم قویتریم. آنها برنامهریزی و امکانات بهتری دارند اما ایران از نظر نیروی انسانی متخصص و فنی بالاتر است. به نظر من هر کس هدایت بسکتبال را بر عهده بگیرد و این ورزش نزول کند مقصر خودش است. نسل خوبی در بسکتبال داریم و اگر این قطار در حال حرکت متوقف یا سرعتش کم شود، مقصر مدیر مجموعه است. وقتی همه چیز رو به جلوست دلیلی ندارد ناکام باشیم.
*یعنی بعد از شما میتوانیم همچنان اول یا دوم آسیا باشیم؟
هماکنون نسل ما حداقل تا 4 سال آینده میتواند بهترین عملکردش را برای تیم ملی داشته باشد که متاسفانه این حرف من درست نیست. مسئولان ورزش این صحبتها را از ما شنیدهاند که توجه هم نمیکنند. میدانند ملیپوشان بسکتبال با غیرت قهرمان میشوند، چیزی هم نمیخواهند و آقایان تبلیغشان را میکنند، اما دیگر خبری از این زرنگ بازیها نیست. همین جا بگویم که اگر وضعیت بسکتبال اینگونه باقی بماند، دیگر برای تیم ملی بازی نمیکنم. مگر دیوانهام اینقدر تلاش کنم و کسی به من کاری نداشته باشد. خوشبختانه از نظر مالی وضعیتم خوب است و دیگر مثل گذشته وقتی به تیم ملی دعوت میشوم، بیخواب نیستم اما با این شرایط در تیم ملی جایی ندارم.
*به خود بسکتبال بازگردیم. آیا قبول داری بسکتبال چند دسته است؟
در بسکتبال چند دستگی وجود دارد که به نظرم بد نیست. موافق چند دستگی در بسکتبال هستم چرا که این ورزش را همانند یک کشور چند حزب کرده است. یک سری مخالف هستند و یک سری موافق، اما در نهایت هدف همه بهتر شدن و پیشرفت بسکتبال است. اگر من با یک نفر مخالف باشم، هدفم پیشرفت بسکتبال است و حالا در این شرایط یا در این خانواده هستم و کار میکنم یا مدتی دور میمانم.
*در این کشور چند حزبی(بسکتبال)، دموکراسی وجود دارد؟
در هیچ جا دموکراسی به طور کامل وجود ندارد. در بسکتبال نیز این گونه است. اظهار نظرهایی میشود که کسی به آنها کاری ندارد. متاسفانه افرادی انتقادهایی میکنند که واقعا غیر اصولی است. به عنوان بازیکن وقتی صحبتهای آنها را میخوانم خندهام میگیرد. این گونه انتقاد به نفع بسکتبال نیست. هماکنون خیلیها انتقاد میکنند که مدیریت بسکتبال خوب نیست، اما آنها از بیرون به مسئله نگاه میکنند. یک سری مشکلات وجود دارد که ما آنها را درک نمیکنیم و اگر یک لحظه خودمان را جای رییس بگذاریم هم تنها درصد کمی از آن را میفهمیم. واقعا سخت است که چنین ورزشی را هدایت کنیم و مطمئن باشید احتمال دارد که در یک مسئله آقای مشحون بین بد و بدتر انتخاب کرده است. البته در این فدراسیون دموکراسی دیده میشود اما خود من هم یک انتقاد دارم.
*چه انتقادی؟
یک انتقاد بزرگ به او دارم. بسکتبال ایران به آدمهای جوان و باانرژی نیاز دارد. فدراسیون بسکتبال پرتحرک نیست. کار غیر قانونی نمیکنند اما تحرکی هم ندارند.
*گفتی فدراسیون دموکراسی دارد. چطور؟
امسال فدراسیون بسکتبال دموکراسی را به حد اعلی رساند. همه را جمع کرد و برای لیگ تصمیم جمعی گرفت. با اینکه به ضرر ما شد اما همه نظر دادند. شاید فدراسیون در یک جا مخالف بود اما به حرف همه گوش داد.
*همین انتقادها باعث شده یکسری از اعضای خانواده از بسکتبال حذف شوند. واقعا افرادی چون سعید فتحی و سعید ارمغانی کجا هستند؟ چرا از افرادی چون شاهینطبع که در گذشته برای تیم ملی کار کردند استفاده نمیشود؟
شاگرد سعید فتحی بودم. سعید ارمغانی نیز مربی بزرگی است اما شاهینطبع هماکنون کار میکند. شاید به این دلیل که کار کردن با او دشوار است نمیتوانم بازیکنش باشم اما او در بسکتبال حضور دارد. هماکنون دو، سه نفر در بسکتبال ایران کار نمیکنند اما 20 نفر دیگر هستند. دلیل اینکه افرادی همانند سعید فتحی یا سعید ارمغانی در بسکتبال نیستند را نمیدانم و باید از خودشان بپرسیم. البته این نکته را نباید فراموش کنیم که لیگ برتر 10 تیم دارد و ما 14 – 15 مربی داریم. در نهایت 4 – 5 مربی بیرون میمانند. شاید این افراد راه ورود به لیگ یا ارتباط گرفتن را بلد نیستند. فردی همانند شاهینطبع از نظر فنی بالاست. او و فرزاد کوهیان شاگردان سعید ارمغانی هستند و همه بسکتبال میدانند که ارمغانی مربی بزرگی است اما شاید او بلد نبوده که رابطه بگیرد و وارد لیگ شود.
*پس همه چیز به رابطه مربوط است؟
همه چیز هم رابطه نیست. ساختار بسکتبال ما مناسب نیست. سعید ارمغانی یا سعید فتحی میتوانند به بسکتبال کمک کنند اما اینکه چرا نیستند را باید از خودشان بپرسید. آنها حذف نشدند. به شخصه خیلی کم به فدراسیون بسکتبال میروم اما چند باری که رفتم اتفاق افتاده که سعید فتحی را در اتاق آقای مشحون دیدم که به خوبی با هم صحبت میکنند. حالا چرا او در بسکتبال فعالیت نمیکند را نمیدانم.
دوباره یک سوال مقایسهای. هدف بسکتبال نسبت به گذشته تغییر کرده است؟
هدف بسکتبال تغییر کرده است. الان یک بچه کوچک میخواهد ورزشکار شود که به شهرت و پول برسد. آنها بسکتبال را دوست دارند اما نوع دوست داشتن ما فرق میکرد. ما به بسکتبال علاقه داشتیم و فکر میکنم کسانی که علاقه اولویتشان باشد، موفقترند. آینده یک ورزشکار حرفهای شهرت و پول است اما خیلی فرق میکند، تو با عشق بسکتبال بازی کنی. نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما در کاپ آسیا مربیان به بازیکنان ملی گفتند هر کس خسته است در ایران بماند و استراحت کند، اما من به این دلیل که بازی کردن و حضور در تیم ملی را لذتبخش میبینم به ژاپن رفتم. حتی سال گذشته در بازیهای دانشگاههای جهان نیز به همراه دانشگاه آزاد شرکت کردم، چون دوست دارم بازی کنم.
*نگاه ورزشکاران امروز چطور است؟
هماکنون خیلی از ورزشکاران به این فکر هستند که پولی به دست بیاورند، ماشین بخرند و دور بزنند. به نظر من علاوه بر اینکه مربیان پایه، بسکتبال را به نوجوانان یاد میدهند باید درس زندگی هم به آنها بدهند. باید بگویند که اگر در این فصل 40 میلیون میگیری باید از آن صرف نظر کنی. باید به تیمی بروند که بازی کنند، چرا که بعد از دو سه سال میتوانند 300 – 400 میلیون پول دربیاورند. پول درآوردن در اروپا دشوار است به همین دلیل همه تلاش میکنند تا بهترین باشند. اگر کارت را به خوبی انجام ندهی پولی هم نخواهی داشت. مردم در اروپا برای پول میجنگند اما در ایران خیلیها سفارشی کار میکنند یا خیلیها آنقدر گنده شدهاند که نمیتوان به آنها حرف زد.
*همانند فوتبالیستهایی که تیم ملی و باشگاهشان را تحت تاثیر قرار دادهاند.
علی کریمی استثنای ورزش است. او با همه فرق دارد. ورزشکاران باید تربیت شوند که اگر بزرگ شدند، شخصیت بزرگی هم داشته باشند. متاسفانه ملیپوشان و ورزشکاران آنقدر در اردو هستند که با محیط بیرون ارتباط ندارند. اینجا خانواده و مربیها هستند که باید در ساخت شخصیتشان بیشتر تلاش کنند.
*البته همین فوتبالیستها هم این روزها در آستانه حذف هستند.
من از سطح کلان ورزش انتقاد میکنم. اگر بالاییها درست شوند ما هم درست میشویم. به طور مثال علی دایی آقای گل دنیا است و شاید در سال آخر بازیگریاش عملکرد خوبی نداشت اما دنیا، ورزش ایران را با نام او میشناسد. برای رقابتهای جوانان به مالزی رفتیم و زمانی که گفتیم ایرانی هستیم، همه آنها از علی دایی میگفتند. بسکتبال چه ربطی به فوتبال دارد، اما باید بدانیم علی دایی اسطوره ورزش است. نباید کسی همانند رویانیان که تازه وارد ورزش شده به خودش اجازه دهد تا این فوتبالیست را خطاب حرفهایش قرار دهد. مگر ما تختی را نداشتیم؟ هیچکس نمیتوانست به او حرفی بزند. کار خارج از عرف نکنیم اما بدانید اگر علی دایی و علی کریمی بزرگ شوند، صمد نیکخواه بهرامی نیز بزرگ میشود. ما ملیپوشان ایران پشت یکدیگر هستیم و به همین دلیل تاکید میکنم، رویانیان نباید پشت سر علی دایی حرف بزند.
*از فوتبالیها ناراحت بودی اما از مدیران دلخورتری.
انسان هرچقدر هم که برابر مردم خوب باشد، وقتی خودش برابر آینه قرار بگیرد، میداند چه کاره است. من میدانم که در این روز به چه کسی بدی و برای چه کسی خوبی کردم. خود آقای رویانیان میداند چه کاره و چگونه وارد ورزش شده است. او در آینده از ورزش میرود ، اما این علی دایی و علی کریمی هستند که در ورزش ایران میمانند. همان زمان که علی دایی سرمربی تیم ملی بود، یک عده خرابش میکردند و با انتقادها نمیگذاشتند کار کند اما او قهرمان ملی و الگوی جوانان است. احترام به او باعث میشود تا جوانان ایران پیشرفت کنند. مگر ما چند نفر همانند کریم باقری، مهدی مهدوی کیا، علی دایی و علی کریمی داریم. از هر بچهای که بپرسید دوست دارد در آینده مثل چه کسی شود، می گوید مهدوی کیا یا دایی. اما کدام بچه میخواهد در آینده رویانیان باشد؟ پس الگوهای جامعه را خراب نکنیم و اجازه دهیم جوانان ایران به آنها نگاه کنند و بزرگ شوند. ایران تختی و عبدالله موحد داشت. آنها الگوهای ورزشکاران امروز بودند اما امروز ما با فرهاد مجیدی که الگوی میلیونها طرفدار استقلال است چگونه رفتار میکنیم.
صمد نیکخواهبهرامی بیشتر نگران آینده خودش نیست؟
صمد نیکخواه بهرامی پس از بازیگری از بسکتبال بیرون نمیرود. من سرپرست یا مربی میشوم و مطمئن باشید کسی نمیتواند نام من را از بسکتبال خط بزند. همان طور که کسی نتوانست نام علی دایی را خط بزند. مطمئن باشید این بیاحترامیها به قهرمانان ملی تنها خود این افراد که بی احترامی میکنند را خراب میکند.
*شاید به همین دلیل است که خیلی از قهرمانان ملی، بعد از زندگی حرفهای از ایران میروند.
باشگاه پرسپولیس چند سال سابقه دارد؟ چند میلیون طرفدار دارد؟ چند فوتبالیست داشته و دارد؟ آیا در میان این همه آدم پرسپولیسی یک نفر صلاحیت مدیریت این باشگاه را ندارد؟ آیا فوتبالیستی نداریم که رییس فدراسیون شود؟ چرا بمانند؟ بهزاد افرادی و سعید تابشنیا کجا هستند؟ مگر کاپیتان تیم ملی بسکتبال نبودند؟ من هم همانند این دو بازیکن پس از پایان دوران بازیگری باید جایی باشم که کسی من را نشناسد. قهرمانان ملی پس از ورزش میخواهند در یک شرکت کارمند باشند، پس ترجیح میدهند در یک شرکت خارج از ایران کار کنند تا کسی آنها را نشناسند. وقتی یک ورزشکار پول ندارد فرزندش را به مدرسه بفرستد چرا بماند؟
*خودت هم از ایران میروی؟
هیچ وقت فکر نمیکنم از ایران بروم اما هماکنون که ورزشکاران بعد از زندگی حرفهای از ایران میروند به این دلیل است که جایی برایشان باقی نمانده است. کدام ورزشکار حرفهای گذشته امروز در ورزش سمت دارد؟ تنها حسین رضازاده در وزنهبرداری و محمود مشحون در بسکتبال هستند. ورزشکاران محبوب و معروفند و جایگاه بالایی دارند اما پس از زندگی حرفهای باید در ایران با شرایط پایینتری به کارشان ادامه دهند که این در شان آنها نیست. به همین دلیل سعی میکنند برای ادامه زندگی در جایی باشند که کسی آنها را نمیشناسد.
*به قولهایی برای استخدام قهرمانان ملی هم عمل نشد. خبر داری که علیرضا حیدری از شرکت نفت اخراج شد؟
بله. البته او احتیاجی به حقوق شرکت نفت نداشت اما ارزش این قهرمان آنقدر پایین است که اخراجش کنند؟ شما میدانید صندوق حمایت از قهرمانان چقدر به من حقوق میدهد؟ ماهی 95 هزار تومان. خجالت نمیکشند؟ من از این وضعیت خجالت میکشم. حال ببینید جوانانی که در آینده میخواهند جای ما را بگیرند چه انگیزهای دارند. این حقوق 90 هزار تومان بود. پس از گوانگجو که مقام آوردیم، به ما گفتند مدارک خود را کامل کنید تا حقوقتان افزایش پیدا کند. نگفتند چقدر اما وقتی حقوقمان را دادند فهمیدیم 5 هزار تومان به این پول اضافه شده است. خجالت آور است. آقایان از ورزش تنها کت و شلوار پوشیدن و مصاحبه کردن را یاد گرفتهاند.
من یک سوال بپرسم. آقای عباسی چه نقشی در ورزش داشت که وزیر شد؟ دکتر سجادی نیز قبل از رفتنش به وزارتخانه از بهترینهای ورزش بود اما حالا برای ورزش چه کار کرده است؟
*از مهرام هم بگو. در این فصل دیگر با آقای هاشمی نیستی.
مهرام در این فصل همانند سال گذشته قدرتمند نیست اما همه از این تیم انتظار دارند و ما نیز برای بهترین نتیجه تلاش میکنیم. درباره آقای هاشمی و مهرام نیز معتقدم نباید داخل ماجرا شوم.
*آیا این اتفاق برای هاشمی که یکی از بهترین مربیان ایران است مناسب بود؟
اگر حرفی بزنم محکوم میشوم اما جواب شما در سوال وجود دارد. آقای هاشمی مربی کوچکی نیست و به نظر شخص من بهترین مربی بسکتبال ایران است. او در سال گذشته نتایج بدی هم نگرفت که باشگاه به دلیل نتیجه او را تغییر بدهد.به نظر من باید پای صحبتهای هر دو طرف نشست. آقای گنجی که تیمش سالها قهرمان بوده نیز نقطه نظرهایی دارد. من با زمان این تغییر مخالف بودم. به نظر من مربی و بازیکن یک روز خواهند رفت و این باشگاه است که میماند پس در اولویت قرار دارد. هیچ باشگاهی تعهد ندارد که ما را حفظ کند. شاید یک روز باشگاه من را اخراج کند اما نظر من این است که مصطفی هاشمی مربی نیست که بدون تیم بماند. به نظر من باید هر دو طرف حرف بزنند و مردم قضاوت کنند.
* شایعه شده این اتفاق از فدراسیون هم نشات گرفته تا آقای هاشمی بدون تیم بماند. این مساله صحت دارد؟
این همانجایی است که باید مردم قضاوت کنند. اگر اینگونه باشد که زرنگ بازی است اما اگر نباشد چه؟ من در این شرایط نمیتوانم نظری بدهم.
*با این شرایط تنها نیمکت دیگر تیمها متزلزل میشود.
بله. همه مربیان کارشان را دشوارتر میبینند چرا که یک مربی کار بلد بدون تیم ماندهاست. البته معتقدم به زودی آقای هاشمی روی نیمکت یک تیم خواهد نشست. در بدترین شرایط باید 4 ماه بدون تیم باشد تا این فصل تمام شود اما فصل آینده اولین مربی خواهد بود که تیمش را میبندد. فکر میکنم خیلی زود وارد یک تیم دیگر خواهدشد.
*شنیده میشود با یک تیم شهرستانی به توافق رسیده است.
شایعه است. روحش هم خبر ندارد.
*از این بحث جدا شویم. کاپیتان تیم ملی وضعیت استعدادیابی در ورزش و در بسکتبال را چطور میبیند؟
هماکنون استعدادیابی در بسکتبال ما بیشتر به فیزیک و ژنتیک بستگی دارد اما توجه کنیم که تنها فاکتوری چون قد برای بسکتبال ملاک نیست. مهدی کامرانی قامت کوتاهی دارد اما جزو بازیکنان خیلی خوب ایران است. استعدایابی در ایران حرفهای نیست.
*دلیلش چیست؟
به این دلیل که ما باشگاه درست در ایران نداریم. تیم ملی که جای بازیکنسازی و پرورش استعداد نیست. باشگاه نداریم و به همین دلیل فدراسیون بازیکن میسازد. اگر باشگاهی مثل مهرام در تهران امکانات داشته باشد، نوجوانان و جوانان زیادی وارد این باشگاه میشوند، کار میکنند. هماکنون شما بخواهید فرزندتان را وارد بسکتبال کنید نام او را در کدام باشگاه مینویسید؟
خانوادهها نمیتوانند فرزند 10 – 12 سال خود را از شهرستان به تهران بفرستند تا در مهرام پرورش پیدا کند. اگر در شهرستانها ساختار وجود داشته باشد بازیکنان با همکاری آموزش و پرورش تمرین میکنند و پس از اینکه به سن انتخاب رشته رسیدند به طور حرفهای وارد ورزش میشوند. به این دلیل که به خوبی رشد پیدا کردهاند آسیب دیدگیها نیز کمتر میشود. دولت به عنوان کنترل کننده همه چیز در ایران باید امکانات را فراهم کند. اگر مهرام و فولاد ماهان امکانات داشته باشند و در سطح شهر سالن داشته باشند، مربی میگیرند و از هر منطقه بازیکنان را جمع میکنند و بهترینشان را به بسکتبال تحویل میدهند.
نکته دیگر درباره استعدادیابی این است که این فعالیت در ایران کاری بیارزش جلوه داده شده و آدمهای بزرگ آن را قبول نمیکنند. صمد نیکخواه بهرامی چون فکر میکند استعدادیابی کار کوچکی است هیچ وقت وارد این کار نمیشود. الان معمولا یکی از اقوام مدیرعامل که کاری از دستش برنمیآید مسئول استعدادیابی باشگاه میشود. این وضعیت بر خلاف گذشته است چرا که در گذشته آدمهای بزرگ بودند که استعدادها را پیدا میکردند و بازیکن بزرگ به جامعه تحویل میدادند.
*فعالیت مدارس ورزش را چطور میبینی؟
مدارس ورزش نیز کاری نمیکنند. مطمئن باشید استعدادیابی برای باشگاهها نتیجه اقتصادی دارد. اگر یک باشگاه همانند فولاد ماهان بخواهد صمد نیکخواه بهرامی را از مهرام بگیرد مثلا باید 700 میلیون پول بدهد، اما اگر خودش استعدادیابی کند با مبلغی پایینتر ستارهاش را میسازد و در صورت فروش نیز سود میکند. اگر ساختار داشته باشیم و مدارس ورزشمان تنها نام مدرسه را یدک نکشند، پیشرفت خواهیم کرد. معتقدم با شرایط کنونی تا 30 سال دیگر نیز درجا خواهیم زد و در المپیک بعدی سیام خواهیم شد. متاسفانه اقدام درستی انجام نمیشود.
همه چیز در ایران دولتی است و حالا میخواهند ورزش را خصوصی کنند. مگر میشود؟ سالنهای ما دولتی هستند، وزارتخانه و کمیته ملی المپیک ما دولتی هستند چطور میخواهند ورزش را خصوصی کنند؟ شاید خود شما بگویید فدراسیون بسکتبال خوب عمل نمیکند اما وقتی پدر ورزش در کارش اصولی ندارد، چطور میخواهید فدراسیون با اصول کار کند؟ تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که وقتی اجازه ندادید ذوب آهن با هزینه دولتی در بسکتبال باشد چرا امکاناتش را به یک باشگاه خصوصی نمیدهید تا در آن سرمایهگذاری کند؟
*نگاه خانوادهها به ورزش حرفهای به گونهای است که نگران سلامتی فرزندانشان هستند. این مساله به رشد ورزشکاران حرفهای ضربه نمیزند؟
طبیعت ورزش حرفهای آسیب دیدگی دارد. بسکتبال والیبال نیست که دو طرف تور باشیم و هیچ اتفاقی نیفتد. بسکتبال ورزش هفتم یا هشتم در لیست خطرناکترین ورزشها است. به همین دلیل ورزشکاران حرفهای آسیب دیدگیهای زیادی هم دارند. من فرزند دو استاد دانشگاه هستم که در زمان کودکی وقتی پدرم به سر تمرینهای ما میآمد ما دچار سانحه و آسیب میشدیم اما به گونهای تربیتمان کرده بود که خودش تحت فشار قرار نمیگرفت. هر کاری سختی خودش را دارد.
*بسیاری از کارشناسها معتقدند ایران در اصول پایه ضعیف است. مصداق این موضوع ضربههای آزاد است که در آنها موفق نیستیم. با این مساله موافقی؟
خیلیها میگویند ایران در ضربههای آزاد ضعیف است و باید کارهای پایهای انجام شود، اما ضربه آزاد 99 درصد تحت تاثیر فشار روانی است. اگر در تمرینهای ما حاضر شوید همه بازیکنان از هر جا که بخواهند شوتهایشان را وارد سبد میکنند. در جریان مسابقه که بازیکن تحت فشار و فاصله امتیازی نیز کم است، نمیتواند به راحتی پنالتی بزند. گاهی اتفاق میافتد بازیکن با حلقه تنهاست اما گل نمیزند. دلیلش فشار بازی و افزایش هیجان است. شاید باور نکنید اما اتفاق میافتد در جریان مسابقه آنقدر هیجان بالاست که حلقه دیده نمیشود. بازیکنان باتجربه بیشتر با این شرایط کنار میآیند. آرامتر کار میکنند و تحت تاثیر قرار نمیگیرند.
*برخورداری از علم مربیگری روز دنیا چطور است و وضعیت مربیگری ایران را چطور میبینی؟
زبان بسکتبال بینالمللی است. یک مربی نمیتواند در تمرینهایش کار غلطی انجام دهد. وقتی در بسکتبال یک نفر اشتباه کار کند، همه متوجه میشوند اما مسئله امروز ما این است که مربیها با توجه به بازیکنانشان تمرین میدهند. هماکنون من در تیم ملی با یک مربی خارجی و در تیم باشگاهی با یک مربی ایرانی کار میکنم. آنها روشهای جدا دارند اما نمیتوان گفت که کدام یک بهتر است. در مجموع فکر میکنم مربیان خارجی حرفهایترند.
*البته مربیان خارجی هم که به ایران میآیند به سرعت یاد میگیرند چه کار کنند.
در جنگل باید بخوری تا خورده نشوی. این مربیان به سرعت میفهمند در ایران چه خبر است. مربی ما در نخستین اردو گفت که بازیکنانم باید در هتل باشند اما از اردوی بعد بهانهای به وجود آمد که از هتل خبری نبود. درقراردادش پیشبینی شده بود که پروازهای بازیکنانش باید first class باشد که در سفر اول اینگونه بود اما در سفر دوم وقتی کارت پرواز را دید فهمید که پروازمان ساده است. در جریان مسابقه فهمید که دکترش اتاق ندارد و ناراحت شد اما متوجه شد که در ایران وضعیت همین است.
*قبول داری فدراسیون بسکتبال پول خرج کردن بلد نیست؟
عمل کردن به حرفها آسان نیست. ما قهرمان آسیا شدیم و هیچ پاداش و تشکری ندیدیم. اما اگر فدراسیون به مهرام و ماهان میگفت که برای تقدیر از بسکتبالیستها 50 – 60 میلیون به فدراسیون کمک کنند آیا این دو باشگاه این را نمیکردند؟ با جان و دل برای بسکتبالیستها کار میکنند اما نمیدانم دلیل اینکه فدراسیون این کار را نکرد چیست؟
*علم بدنسازی در بسکتبال چطور است؟
در ورزش ایران وقتی میخواهند صرفهجویی کنند بدنساز یا فیزیوتراپ را حذف میکنند. این دو از مهمترین نفرات کادر فنی هستند که باید بهترین باشند. در بسکتبال بدنسازی منحصر به فرد است. فعالیتهای هوازی، بیهوازی، قدرتی، استقامتی و چابکی داریم. با توجه به پست بازیکن بدنسازیها نیز متفاوت میشود. یک بازیکن گارد راس باید تمرینهای استقامتی و سرعتی و یک سنتر باید تمرینهای قدرتی داشته باشد. در دانشگاه همه اینها را یاد میگیریم اما کسی از خروجیهای دانشگاهها استفاده نمیکند. با این وضعیت باید در دانشگاهها را هم ببندیم!
*از ورزش خارج شویم و به خودت برسیم. صمد نیکخواهبهرامی به سقف آرزوهایش رسیده است؟
به سقف آرزوهایم نرسیدم چرا که آسیب دیدگی جلوی رسیدن به برنامههایم را گرفت. همیشه سعی میکنم بهترین باشم و بهترین عملکردم را به نمایش بگذارم. صمد نیکخواه بهرامی تشنه مقام و موفقیت است.
*چرا؟
شاید امروز پول داشته باشم و همه از شهرتم صحبت کنند، اما هدف من این است که در آینده همین مدالهای آهنی را به فرزند و نوههایم نشان دهم و بگویم افتخارها و عناوینی برای ایران به دست آوردم.
*بزرگترین آرزویت چیست؟
آرزویم این بود که بهترین بازیکن دنیا شوم اما نمیشود.
*به نظرت بهترین بازیکن دنیا کیست؟
هماکنون نمیتوان بهترین بازیکن دنیا را انتخاب کرد، چرا که کسی را نداریم با بقیه تفاوت داشته باشد. در یک دوران الگوی بازی من مایکل جردن بود اما بعد از آن کسی را ندیدیم که در آن سطح باشد. مایکل جردن کس دیگری است.
*با توجه به اینکه خودت ورزشی هستی، دوست داری دخترت هم وارد ورزش شود؟
دختر من در آینده هرچه دوست داشته باشد، میشود. پدر و مادر من ورزشی نبودند اما من وارد ورزش شدم. به این چیزها مربوط نیست و به علاقه ربط دارد.
*با شناختی که از خانواده ورزش داری بازهم به دخترت اجازه میدهی وارد ورزش شود؟
خانواده ورزش خوب است اما پول و قدرت نقطه ضعفش است. آرزو دارم فرزندم ورزشکار شود.
*جای مرحوم برادرت در زندگیات خالی نیست؟
جای آیدین خیلی خالی است. اگر او بود خیلی کارها میکردم که هماکنون نمیتوانم. انسان همیشه فکر میکند اگر پدر یا مادرش نباشد چه کار کند، اما هیچ وقت درباره برادر نمیتوان چنین فکری کرد. همیشه میگفتم در این شرایط سخت آیدین هست و میتواند به من کمک کند یا من به او کمک کنم، اما با رفتن او تمام سیستم زندگیام برهم خورد. همه چیز من با آیدین شروع شد و به همین دلیل بعد از او چیز جدیدی در زندگی من آغاز نشد. حتی به دانشگاهی میروم که او در آن درس میخواند و همه اساتید میگویند که به یاد برادرت میافتیم. البته هر کاری که میکنم آیدین درآن حضور دارد. جایش کنار من است و از اینکه در زندگیام وجود دارد لذت میبرم. اگر او بود خیلی چیزها بهتر میشد.
*صمد نیکخواه بهرامی در آینده به عنوان مدیر ورزشی فعالیت خواهد کرد؟
بله. وارد مدیریت ورزش میشوم. چرا نیایم؟ اما هماکنون تنها به بازی کردن فکر میکنم.
*در نهایت برای هر کلمه یا اسم یک توصیف بیان کن.
دکتر غضنفری: ناکام ورزش
محمود مشحون: پدرخوانده!
رضا مشحون: دوستم ندارد!
سعید فتحی: معلم خیلی خوب
دکتر محمد عباسی: مهندس، وزیر تعاون!
دکتر سجادی: معاون وزیر تعاون!
مصطفی هاشمی: نمیتوانم در یک کلمه یا جمله از او بگویم. او معلم، دوست، برادر بزرگتر و مربی من است که همیشه بهترین دوران و بهترین شرایط را با او داشتم. 85 درصد موفقیتهای من مدیون آقای هاشمی است.
ایران: همه جای دنیا میدانند در ایران چه خبر است. عاشق ایرانم.
گفت و گو از خبرنگار ایسنا، عنایت الله حسینیان